75 منتخب سایت

کمونیسم اجتماعی؛ این دفعه ما برنده ایم!

تریبون آزاد

موضوع کار کمونیسم و کمونیست ها و متحدینشان، به وسعت جامعه است. مبارزه کمونیستی مبارزه ای اجتماعی است. کمونیسم ایدئولوژی آسمانی نیست. کار کمونیستی اتحاد فرقه ها و جنگ مواضع خارج از مبارزات و فعل و انفعالات اجتماعی نیست.

کمونیسم در اساس ابزار مبارزه طبقه کارگر است، اما نگاهش و موضوع کارش کل جامعه است. جامعه ده ها میلیونی توده های کارگر و زحمتکش زن و مرد و جوان و روشنفکر جامعه ای که خواست ها و آرزوهای مشترک دارند. از جمله: 

- جمهوری اسلامی را قبول ندارند. هیچ جناحش را. 

- ملی گرا و قوم پرست نیستند. 

- ازعملکرد نفرت انگیز مذهب و شریعت حاکم، بیزارند و آرمانشان بهشت و احاله ی خوشبختی به دنیای پس از مرگ نیست.

- انساندوست و طرفدار آزادی و برابری انسان ها صرفنظر از جنسیت و ملیت و زبان و نژاد هستند.

- برابری زن و مرد را میخواهند و از مردسالاری و خشونت و تبعیض نسبت به زنان بیزاراند.

- زندگی شاد و مرفه و خوشبخت برای خودشان و خانواده هایشان و بچه هایشان و جامعه شان را می خواهند.

- به کم راضی نیستند. قانع نیستند. میدانند که سرنوشت زندگیشان روی پیشانیشان نوشته نشده بلکه به اراده واختیار خودشان بستگی دارد.

- دوستی با طبیعت و حیوانات در جامعه ایران نهادینه است و جان و حرمت یک سگ و گربه بر انگل هایی به نام آخوند و وزیر و وکیل و قاضی جمهوری اسلامی ارجحیت دارد. 

- این مردم تلاش می کنند و میخواهند کاری بکنند. قدمی بر دارند که در محله و محل کار و زندگیشان کسی از ناآگاهی رنج نبرد. کسی رنج گرسنگی نکشد. جوانان دختر و پسرشان مایوس و ناامید نشوند. کسی از سر یاس خودکشی نکند، معتاد نشود. انسانهای محل کارو زندگیشان اسیر تفرقه نشوند. 

این خصوصیت امروز جامعه ایران است. جامعه ای که از تبعیض و نابرابری و تقسیم جامعه به دارا و ندار بیزار است. و کمونیسم جز این نیست. این ویژگی و خصوصیت جامعه ما است که در خاورمیانه نفرین شده و اسیر ارتجاع دینی و دیکتاتوری طبقات دارا و جنگ های قومی و فرقه های مذهبی و میلیتاریسم ناتو...، کم نظیر است.  

شکی نیست بخشی از توده های مردم کم تر آگاه یا آلوده به سنت های غیر انسانی تحمیل شده به آنان، هنوز وجود دارند.  اما همین بخش هم توده های کارگر و زحمتکش عاصی و بجان آمده اند. در صورتی که کمونیست ها دستشان را گرفته  و به آن ها فرصت بدهند و کمکشان کنند؛ خودشان را بالا میکشند و رها می شوند. 

کارگران کمونیستی که کمونیسم را ابزار مبارزه ی طبقه کارگر در محل کار و محلات زندگی  می کنند، مبشر و متحد کننده و اگاهی بخش توده های میلیونی اند. توده هایی که  تحت تاثیر سیاستها و راه حل کمونیست ها، صاحب آگاهی، امید و اعتماد بنفس می شوند. آنوقت در صفوف جامعه  هزاران و ده ها  هزار انسان آگاه ، انساندوست و کمونیست، عروج می کند.  

انسان هایی که بلدند چکار کنند. بلدند متحد کنند، متشکل کنند، قدرتمند شوند و اراده واختیار به آنها بر می گردد. و کمونیسم چیزی جز این نیست. 

جامعه ما امروز به شدت سیاسی، آزادیخواه و برابری طلب و به دنبال جواب و راه حل است. جامعه ای که می تواند جوابش، راهش و امید و افقش را از کمونیسم بگیرد و در مقابل جناح ها و جنبشهای  بورژوایی و مذهبی و ناسیونالیستی و قومی بایستد و راه مستقل آزادیخواهی و برابری طلبی و سوسیالیسم را طی کند.

کمونیسم اجتماعی، به وسعت جامعه

کمونیسم یک جنبش اجتماعی است. جنبشی که مواضع و سیاستهایش در محیط های کار و زندگی و در مبارزات اجتماعی محک میخورد. جنبشی که با کار و زندگی و مبارزه توده های میلیونی عجین است.

جنبش کمونیستی و کارگری جنبش فرقه ها و محافل روشنفکران بیرون از جامعه نیست. روشنفکرانی که فقط خود زبان همدیگر را می فهمند. جامعه با زبان و ادبیات کلیشه ای و قلمبه سلمبه گویی و فیلسوف مآبانه بیگانه است. در ایران طیف فیلسوفان و استادان دانشگاه و تحلیلگران و مفسران روشنفکر چپ و لیبرالی که تریبون های خود را هم دارند، کم نیست. حتی لیبرال ها هم فهمیده اند که در مقابل جامعه ای که به معنای آزادیخواهی و برابری طلبی چپ است، باید به چپگرایی تظاهر کنند. اما این دسته در واقع روشنفکران بورژوا و قسم خوردگان مکتب کاپیتالیسم و توجیه کنندگان تقسیم جامعه به طبقات بالا و پایین هستند. 

تئوریک ترین ادبیات کمونیستی از کاپیتال و مانیفست کمونیست تا کنون،  برای هر کارگر و زحمتکش و زن و جوان آزادیخواه و برابری طلبی قابل درک و فهم است. چرا که این زبان و ادبیات ربط مستقیم و بلاواسطه ای به زندگی طبقه کارگر و زحمتکش جامعه داشته و ابزار مبارزه طبقاتیشان است.   

بخش اعظم کارگران تحصیلکرده و بخش اعظم جوانان و زنان و زحمتکشان، با سواد و سیاسی اند و زبان و ادبیات خود را دارند. ساده و روان و شفاف حرف می زنند. مانیفست را آنجور که هست می فهمند. تفسیر نمی کنند، می فهمند، چرا که مستقیما و بلاواسطه به زندگیشان ربط دارد. 

کمونیست های متشکل میتوانند به سرعت هزاران و ده ها هزار نفر بشوند. امروز بخش بزرگی از طبقه کارگر بموقعیت اجتماعیشان آگاهند. انسانیت و حفظ حرمت انسان به وسعت جامعه است. برابری طلبی و انساندوستی در رگ و پی جامعه است. مردمانی که  از تبعیض و ستم و استثمار بیزارند. نان میخواهند و میخواهند گرسنه نمانند. رفاه وخوشبختی میخواهند. جامعه ما از کارگران و زنان و جوانان عاشق ازادی و خوشبختی و رفاه موج می زند. جامعه پر است از این انسانها. یک کارگر را نشان بدهید از سرمایه دار متنفر نباشد ودلش از تحقیر و بردگی مزدی و دستمزد ناچیز و بیکاری پر نباشد.  یک زن را نشان بدهید که بگوید برابری زن و مرد نمیخواهم. جوانهای دختر و پسر را ببینید که چقدر دلشان از اوضاع پره. چقدر آرزو دارند. چقدر تشنه آزادی و خوشبختی اند و حاضرند هر کاری بکنند. دشمن زن ستیز از دست این ها به ستوه آمده است. و کمونیسم غیر از این ها نیست.

تجربه ما کمونیست ها در کردستان نشان داد که از کارگر و دهقان و زنان و دختران شهری تا روستاهای دور دست و حتی ملای ده کمونیسم را دوست داشتند.  قبول داشتند و با ما کمونیست ها آمدند. آنها عاشق اسلحه ی ما نبودند. آنها عاشق برابری طلبی، آزادیخواهی، انساندوستی، دلسوزی و رفاقت کمونیستی ما بودند. کردستان امروز این ویژگی کمونیسم اجتماعی به وسعت جامعه را حفظ کرده است.

کمونیسم اجتماعی به وسعت کارخانه ها و شهرها است. یک شهر یک یا چند میلیونی را در نظر بگیرید؛  ازکودکان که بگذریم بخشی را بورژواها و خدم و حشم شان و حزب اللهی ها و سلفی ها و بسیجی های رژیم  تشکیل می دهند. برای سازماندهی و هدایت و رهبری جمعیت میلیونی باقیمانده ی کارگران شاغل و بیکار و معلمان و بازنشستگان و پرستاران و زحمتکشان حاشیه شهرها، در هر شهری چند هزار و حتی چند صد کمونیست متشکل کفایت می کند.  این بخش پیشرو و رهبر در هر شهری، می تواند شهر را با خود بیاورد. کمونیست ها بخشی کارگراند و کارگران را با خود دارند. بخشی معلم اند و معلمان را با خود دارند. بخشی زن و بخشی جوان و زحمتکش و... هر جمعی از این پیشروان  و رهبران در میان اقشار و طبقات زحمتکش به آگاهگری و متحد کردن و سازمان دادن مشغول می شوند. کمونیسم و جنبش کمونیستی که علاوه بر کارخانه ها در هر شهر چند هزار و یا حتی چند صد انسان پیشرو را داشته باشد، کارخانه مال او است، محله مال او است و شهر مال او است. 

ما برای هر تغییری به جامعه نیاز داریم. با کل جامعه کار داریم.  هر کمونیستی از کارگر و غیر کارگر، اگر خود را صاحب شهر نداند و به همه مسائلش کار نداشته باشد، خرده کار و صنفی می شود و تا بخواهد سرش را بلند کند جریانات دیگر جامعه را به راه خود برده اند. مخاطب ما یکی یکی کارگر یا دانشجو یا معلم و غیره نیست... این  کار را همیشه می شود کرد ولی مخاطب ما، همدردان ما، دوستان ما، در هر شهری به وسعت شهر است. دریک محله، مردم محله است. همه ی کارگران است. همه زنان است. و این داستان کار کمونیسمی است که می رود جامعه را فتح کند و نجات دهد. اگر کمونیست های کارگر، زحمتکش، روشنفکر، جوان، زن و مرد جامعه شان را نجات ندهند و آنطوری که خودشان میخواهند از نو نسازند، جمهوری اسلامی هم برود فقط آوارش بر سر جامعه ای که دست ما نباشد میریزد. 

صاحبان جامعه ی آزاد و برابر،  پا پیش میگذارند، آستین ها را بالا میزنند و دستهایشان را در دست هم میگذارند و دست کارگران و انسانهای ازادیخواه و برابری طلب را در دست هم میگذراند و به آگاهی و سیاستهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه و اتحاد و تشکل مسلح و کمونیسم را ابزار مبارزه شان میکنند. جامعه ایران در رویای آزادی و برابری روز را به شب و شب را به روز میرساند! هیچوقت جامعه ایران چنین موقعیتی که امروز دارد را نداشته است. و هیچوقت مثل امروز دشمن مستاصل و شکست خورده در همه ی عرصه های اقتصاد و سیاست و حکمرانی، نداشته است.

ایران پس از دوانقلاب. این بار برنده مائیم 

جامعه ی ما تا به امروز دو انقلاب را به بورژوازی تاج دار و عمامه دار باخته است. 

انقلاب مشروطه برای خاتمه دادن به استبداد سلسله سلاطین مستبد و تبهکار و برقراری آزادی با کودتای رضاخان میرپنج و به کمک انگلیسی ها، شکست خورد و باز به مدت نیم قرن دیکتاتوری مطلق پادشاهی پهلوی برقرار شد. انقلاب ۵۷ هم در غیاب طبقه کارگر متشکل و صاحب حزب سیاسی کمونیستی خود که  رهبری انقلاب را برعهده بگیرد،  توده های ناآگاه به سیاهی لشکر جنبش اسلامی به رهبری خمینی تبدیل شدند و انقلاب شکست خورد.

اما جامعه ی امروز ایران با پشت سر گذاشتن دو تجربه تلخ تاریخی در موقعیت جدید و بیسابقه ای قرار دارد.  جامعه دوران دو انقلاب مثل امروز ۲۰ میلیون کارگر صنعتی و غیرصنعتی باسواد و تحصیلکرده نداشت. تجربه هزاران اعتصاب کارگری چند دهه اخیر را نداشت. جنبش دانشجویی و دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب نداشت. جنبش آزادی و برابری زنان را نداشت. هفت تپه و تجربه ی جنبش مجمع عمومی و شعار شوراهای کارگری را نداشت. خیزش های دیماه ۹۶و آبان ۹۸و جنبش آزادی زن شهریور ۱۴۰۱ را  که پوزه شریعت اسلامی ضد زن را بخاک مالیده، نداشت. جنبش کمونیستی و تحزب یافته ی امروز را نداشت. نه انقلاب مشروطیت و نه انقلاب ۵۷ هیچکدام از این ها را نداشت!

 به همه ی این دلایل روشن، در انقلاب آتی ما برنده ایم. جامعه ما با چشمان باز به نظام طبقاتی نگاه می کند. به هیچ جناح بورژوایی دل نبسته است. شعار ״اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا״، شعار ״مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر״، آب پاکی را روی دست همه ی جناح های بورژوایی در قدرت و در اپوزیسیون ریخته است. جنبش های طبقاتی و اجتماعی ایران: جنبش کمونیستی و کارگری، جنبش ازادی و برابری زنان، زحمتکشان حاشیه شهرها، جنبش آزادیخواهی دانشگاه ها، جوانان دختر و پسر تشنه ی ازادی و رفاه و شادی...، چشم به گرفتن قدرت و ساختن جامعه ی آزاد و برابر دوخته است، این دفعه ما برنده ایم.