81 منتخب سایت

مخالفت با هرگونه سلب حیات، نه حق، بلکه وظیفه‌مان است

علیه اعدام و اختناق

واکنش جانبدارانه در مخالفت با حکم اعدامِ محکومی که بر ضد ارزش‌های ما عمل کرده‌است می‌تواند ما را به ضدِ خود بدل کند و شعار نه به اعدام را از مفهوم و کارکرد تهی کند. نمی‌توان با احکام مرگ مواجهه‌ای گزینشی داشت و محکومین را دسته‌بندی کرد و برخی را لایق‌تر برای نجات از چوبه‌ی دار دانست.

برای نفی اعدام باید دیدی وسیع داشت. فراتر از آن‌چه منجر به صدور حکم مرگ شد. فراتر از این‌که محکوم به مرگ چه نسبت سیاسی، ایدئولوژیکی یا چه مرزبندی‌های اخلاقی‌ای با ما دارد. گاه طاقت‌فرسا می‌شود. چرا که هر یک از ما نه در هیئت یک وکیل، بلکه به عنوان یک شهروند و به حکم انسانیت و تمایل بر توقفِ چرخه‌ی خشونت با احکام مرگ مخالفت می‌کنیم. اگر هدف از مخالفت با اعدام مشخص نباشد و با تمایلات شخصی آمیخته باشد، دفاع از برخی مجرمین به ایجاد تضادی درونی در مواجهه با خود منجر می‌شود. مثلا دفاع از محکوم به مرگی که کودکی را مورد «تجاوز» قرار داده و به «قتل» رسانده است. مخالفت با اعدامِ این فرد گاه اعتراض برانگیز می‌شود. یا حمایت از محکوم به مرگی که با جریان سیاسی یا تفکرِ او در تضاد یا تقابل قرار داریم. اگر ما مخالف اعدام هستیم پس به این باور رسیده‌ایم که مخالفت با اعدام باید همه‌جانبه و در خصوص تمام محکومین به مرگ، به یک شکل و با هدفِ «لغو مجازات اعدام» انجام شود. 

در مواجهه با حکم مرگِ تتلو خواننده‌ای که به کرات از حکومت اعدامی حمایت کرده بود، چه واکنشی باید داشت؟ کسی که در سال‌های اخیر به جان‌باختگان اعتراضات، خانواده‌ها و همراهان‌شان اهانت‌های تلخ و گزنده‌ای کرده، روان آسیب‌دیدگانِ جنایات حکومتی را آگاهانه و شاید با دستورِ از بالا آزرده بود. کسی که در تضادِ سیاسی و ایدئولوژیک با ما قرار دارد، به در هم شکستنِ ارزش‌های ما برخاسته بود و مرزهای انسانیِ منطبق بر چارچوب‌های ما را در هم شکسته بود و بعد از این نیز بر مدارِ خود خواهد چرخید.

واکنش یک‌جانبه‌ی ما مخالفانِ اعدام در برابر محکومانی که بر ضد ارزش‌های ما عمل کرده‌اند می‌تواند ما را به ضدِ خود بدل کند و شعار نه به اعدام را از مفهوم و کارکرد تهی کند.

باید جسارت اعتراض به حکم مرگِ آن کسی که در دورترین نقطه به ما ایستاده است را داشته باشیم تا بتوانیم امیدوار بشویم به برچیده شدنِ چوبه‌های دار. اگر شیوه‌ی مخالفت ما با اعدام، گزینشی و بر مبنای خاستگاهی مشترک با محکوم به مرگ است، طبیعتا انتخابی عمل می‌کنیم و بسیاری از گردونه‌ی انتخابِ ما جا می‌مانند. بسیاری حکم تتلو را پروژه‌ی حکومت برای جهت‌دهی به افکار عمومی می‌دانند. بسیاری او را لایق مرگ می‌دانند و برخی نیز در قبال آن سکوت می‌کنند.

پروژه‌سازی و مهندسی افکار عمومی از سوی جمهوری اسلامی به قصدِ انتفاع و پیشبردِ اهداف، غیر قابل انکار است. اما اگر در خصوص محکوم به مرگی، به این اطمینان رسیده‌ایم که آگاهانه خود را ابژه‌ی چنین پروژه‌ی شومی قرار داده است نیز نباید در مبارزه با اعدام دچارِ استثنا شویم. هر یک از «ما» که مدعیِ مخالفت با اعدام هستیم بیش و کم دیدگاه‌هایی سیاسی، ایدئولوژیک و مرزهایی اخلاقی و انسانی‌ای داریم که هویت فردی و سیاسی ما بر آن بنا شده است. لحظه‌ای تردید در مخالفت با اعدام و سوگیری در برابر احکام مرگ، ما را به نقیضِ خود بدل می‌کند. مخالفت با قتل‌های حکومتی نمی‌تواند و نباید تحت‌تاثیر دیدگاه‌های سیاسی و ایدئولوژیک ما قرار بگیرد. اگر جز این باشیم و جز این عمل کنیم نه تنها به لغو مجازات اعدام کمکی نکرده‌ایم، بلکه قادر به تبدیل شدن به اویی هستیم که به انکارش برخواسته‌ایم و خود را اسیرِ چرخه‌ای بیهوده کرده‌ایم که دستاوردی نخواهد داشت مگر تسهیلِ کار حکومت در کشتار بیشتر.

تعیینِ مرز و حدود برای دفاع از محکومی که _به هر دلیل_ چوبه‌ی دار بر سرش سایه افکنده است، تمام آنچه بنا کرده‌ایم را در هم می‌ریزد. مخالفت با اعدام به معنای دفاع از دیدگاه‌های سیاسی و باورهای محکوم به مرگ نیست و ما را در برابر مرزهای انسانیِ دریده شده از سوی محکوم پاسخ‌گو نمی‌کند. مخالفت با هرگونه سلب حیات، نه حق، بلکه وظیفه‌مان است. اگر خود را مخالف اعدام می‌دانیم و خاستگاه‌مان توقف چرخه‌ی کشتار حکومتی است.

گلرخ ایرایی
اردیبهشت ۱۴۰۴
زندان اوین