با شکست بلوک شوروی، امریکا مدعی سرکردگی جهان و برقراری "نظم نوین جهانی" شد. این کار به یک سناریوی خونین نیاز داشت. حمله به عراق به بهانه دفاع از کویت و نابود کردن سلاح های کشتار جمعی صدام، "سلاحی که هیچوقت پیدا نشد"، آغاز سناریوی خونین "نظم نوین جهانی" بوش بود.

امروز ما با نسلی مواجه هستیم که نشان بارز آن فاصله گرفتن از همه پیچیدگی‌های مرسوم پیشینیان در عرصه سیاست و مبارزات اجتماعی است. نسلی عمل‌گرا که همچون خمپاره‌انداز دقیق نشانه می‌رود و عمل می‌کند.

چندی پیش مهدی طائب رئیس “قرارگاه عمار” جمهوری اسلامی نکته جالب و قابل تعمقی را بیان کرد و امروز کاملاً جا دارد که آن جملات جنایت‌کار شناخته شده حکومتی را یادآوری کنیم. او گفت “سوریه استان سی و پنجم و یک استان استراتژیک برای ماست.

(ما احزاب و فعالین کمونیست، رهبران و فعالین کارگری، فعالین و نهادهای زنان، نویسندگان و هنرمندان ایرانی….) سرنوشت سوریه پس از اسد ابهام امیز است. ابهام آمیز نه در مقابل سرنوشت روشن و آزادیخواهانه، بلکه بین روند شکل گیری دیکتاتوری عریان و خونین و یا سناریوی سیاه و بی دولتی و جنگ داخلی.

در یکی از جلسات فوروم سرخ*، اگر اشتباه نکنم ۲۰۱۴، دو رفیق از سوریه  نقد مشخصی را نسبت به ما، فعالین سوسیالیست ایرانی مطرح کردند. چرا سوسیالیست ها و چپ های ایران از جنبش انقلابی ۲۰۱۱ سوریه حمایت نکردند؟