پخش این خبر که ترامپ قصد دارد نام خلیج فارس را به خلیج عربی تغییر دهد با اعتراض مقامات جمهوری اسلامی و برخی از چهره های اپوزیسیون مواجه شده است. عراقچی میگوید "تغییر نام خلیج فارس خشم همه ایرانیان، از هر قشر و گرایش سیاسی را در پی خواهد داشت"،
و ظریف هم تکرار میکند که "تغییر نام خلیج فارس هر ایرانی میهندوست از هر گرایشی را به خشم میآورد". بر مقامات جمهوری اسلامی حرجی نیست، اینها مثل همیشه تلاش دارند از نمد نام خلیج کلاهی برای حفظ موقعیت لرزان خود بدوزند. اما مساله اینست که متاسفانه چهره هایی از اپوزیسیون نظیر حامد اسماعیلیون و توماج صالحی هم در این خشم حکومتی ها شریک شده اند.
توماج صالحی در شبکه ایکس مینویسد "تغییر نام خلیج فارس، هویت تمام ایرانیان را تهدید میکند". و حامد اسماعلیون در اینستاگرم میگوید " تغییر نام خلیج بخشی از مردم را به حمایت از ایدئولوژیهای سرکوبگر جمهوری اسلامی سوق میدهد بیش از آنکه کمکی به پایان عمر دیکتاتور باشد... ایران و خلیج فارس برخلاف عمر مستبدان برقرار خواهند ماند".
آیا با چنین اظهار نظرهائی توماج و خود حامد ناخواسته به سوی "ایدئولوژیهای سرکوبگر جمهوری اسلامی" سوق نیافته اند؟
ظاهرا فاجعه ای در حال وقوع است که همه "ایران دوستان"، از حکومتی ها تا ضد حکومتی ها، را در یک جبهه قرار داده است. اما اگر فاجعه ای در حال رخ دادن است همین هم جبهه ای است.
دعوا بر سر نام خلیج بین جمهوری اسلامی و کشورهای عربی مجاور خلیج سابقه دیرینه ای دارد. لابد برای ناسیونالیسم عرب هم مساله همانقدر حیاتی است که برای ناسیونالیسم فارس. هم در زمان شاه چنین بود و هم امروز. و امروز عوامفریب نژادپرستی مثل ترامپ دوباره این مساله را عَلَم کرده است. اما در این مجادله نه ترامپ و نه جمهوری اسلامی و نه حکومتهای عربی هیچیک خواست و منافع واقعی مردم را نمایندگی نمیکنند.
واقعیت قضیه اینست که در این جنجال بر سر نام خلیج حکومتهائی که هیچ ربطی به مردم خود ندارند از مذهب و نژاد و ملیت ابزاری برای حفظ سلطه خود ساخته اند. نژاد پرستی بی آبرو و بی اعتبار شده و مذهب هم لااقل در جوامعی مثل ایران دیگر کاربردی در عوامفریبی های حکومتی ندارد. اما ناسیونالیسم که تقریبا در همه کشورها از غرب و شرق همچنان محترم و حق بجانب است، مهمترین عامل در حفظ و شیوع این توهم است که گویا دولتها نماینده ملتها هستند و بخاطر حفظ منافع ملی و امنیت ملی است که موضع میگیرند و سیاست جهانی اتخاذ میکنند و با سایر دولتها وارد جنگ و صلح میشوند. در تاریخ معاصر دنیا دو جنگ خانمانسوز جهانی و صدها جنگ منطقه ای، از جمله جنگهای جاری در اوکراین و غزه، برای حفظ منافع یک در صدیهای حاکم در کشورها براه افتاده است و توجیه و بهانه نیز همیشه دفاع از منافع ملی بوده است. خامنه ای هم امروز با بیرق حفظ امنیت ملی از پروژه هسته ای و موشکهای دور برد و نیروهای نیابتی اش دفاع میکند.
اما مردم ایران همانطور که در این موارد توجیهات ملی- میهنی حکومت را نپذیرفته اند، در مورد نام خلیج هم نمی پذیرند. مردمی که پرچم زن زندگی آزادی را برافراشته اند ارزشهای دیگری دارند و اجازه نمیدهند تعصبات ملی ناسیونالیستی را بجای ارزشهای انسانی آنان بنشانند.
اگر دعوا بر سر نام است مردم از نامی دفاع میکنند که ارزشهای انقلاب آنانرا نمایندگی میکند. نام فارس یا عربی هر دو نژادی است. نامهائی که میتواند زمینه ساز تخاصمات و جنگهای مداوم باشد. نامهائی که حتی میتواند در خود ایران تفرقه انگیز باشد چون بخش قابل توجهی از مردم در کردستان و آذربایجان و بلوچستان و خوزستان مجادله بر سر نام فارس را به خود مربوط نمیدانند. اگر قرارست نام جدیدی انتخاب شود باید نامی مثل "خلیج آزادی" را پیشنهاد کرد و به آن رای داد. همانطور که جامعه ایران امروز نه با اسلام و نژاد فارس و تعصبات ملی مذهبی بلکه با زن زندگی آزادی و ارزشهای جهانشمول انسانی نمایندگی میشود، خلیج مجاور ایران هم میتواند بر مبنای همین ارزشها نامگذاری شود. اگر همه مناطق جغرافیائی جهانی، از اقیانوسها و دریاها و خلیجها تا کوهها و دشتها اسمی غیرنژادی-غیرمذهبی- غیرناسیونالیستی داشته باشند یکی از رایج ترین بهانه ها و توجیهات منازعات و جنگهای منطقه ای از میان خواهد رفت.
به انسانهای شریف و مبارزی مثل توماج و حامد توصیه میکنیم دفاع از نام "خلیج همیشه فارس" را به سلطنت طلبان واگذار کنند و با پرچم زن زندگی آزادی به مقابله با ناسیونالیسمی که به زعم امثال عراقچی “خشم” او و همه مردم "از هر قشر و سیاست و گرایشی" را برانگیخته است برخیزند.