چهل و شش سال پیش، مردم ایران علیه استبداد، وابستگی، فساد و بی عدالتی رژیم شاه بهپا خاستند و انقلابی را رقم زدند که به لحاظ میزان مشارکت اقشار و طبقات مختلف در آن، بی نظیر بود.
این انقلاب در نتیجهی سالها سرکوب، تبعیض و نابرابری رخ داد. رژیم پهلوی هیچ راهی برای اصلاح باقی نگذاشته بود. مردم نیز، با امید به آزادی و عدالت، خیابان ها را به تسخیر خود درآوردند. حاصل این انقلاب، به نام مردم، اما به کام نابکاران سیاهکار شد و نتیجهی آن با آرزوهای آنان، فاصلهای عمیق داشت. نیروی مرتجعی سکان امور را در دست گرفت، که تمام سیاهکاریهای رژیم سابق را در سایه قرار داد.
حکومت شاه، نیروهای چپ، مترقی و دموکراتیک را سرکوب کرد و در خلا سیاسی به وجود آمده، تنها جریانی که توانست خود را به عنوان نیروی مسلط مطرح کند، نهادهای مذهبی به رهبری خمینی بودند. آنها با وعدههای مبهم، چند پهلو و دروغین اعتماد مردم را جلب کردند، اما خیلی زود مشخص شد که هدف شان نه آزادی، بلکه جایگزین کردن استبدادی دینی به جای دیکتاتوری سلطنتی است. انقلابی که می توانست راهی به سوی دموکراسی و عدالت بگشاید، به مسیری رانده شد که نتیجهای جز سرکوب، کشتار، فقر، ویرانی، تبعیض و فساد نداشت.
تازه به قدرت رسیدگان، از راه نرسیدهتعرض به حقوق شهروندان را آغاز کردند؛تبعیض علیه زنان را تشدید نمودند؛ اعتراضات به حق هموطنان عرب را در اهواز به خون کشاندند؛ توپها و تانکهای آنان از زمین و آسمان، خواب از چشم مردم سنندج ربود و گنبد را به داغ چهار فرزند دلیرش نشاندند. مرتجعان برای تثبیت خود، کشتارهای دهه شصت را به راه انداختند و حتی هزاران زندانی سیاسی محکوم را نیز، در زندانها قتل عام کردند. از آن پس تاکنون این حکومت از فشارو قتل و سرکوب، دمی نیاسوده است.
امروز، جمهوری اسلامی بعد از ۴۶ سال سرکوب و کشتار، در چنبرهی بحران های مختلف گرفتار است و در ضعیفترین موقعیت خود قرار گرفته است. اعتصابات کارگری، اعتراضات معلمان، بازنشستگان، جنبش زنان و جوانان، فعالان ملی و قومی، خیزشهای مردمی دیماه ۹۶، آبان۹۸ و جنبش انقلابی«زن، زندگی، آزادی»، پایههای نظام را به لرزه درآوردهاست. نیروهای سرکوب، فرسوده و مردد شدهاند؛ حاکمیت درگیر جنگ قدرت بر سر جانشینی خامنهای است و در منطقه، نفوذش را یکی پس از دیگری از دست دادهاست. تغییر این نظام دیگر یک احتمال نیست، بلکه در حال تبدیل شدن به واقعیتی است که نشانههای آن را میتوان در همه جا دید.
کشور ما بار دیگر در آستانهی تغییری بزرگ قرار دارد. این بار، اگر جریانات چپ و دموکرات جمهوریخواه و همه نیروهائی که دل در گرو دموکراسی دارند، هشیارانه عمل کنند، آینده میتواند به شکلی دیگر رقم بخورد. تجربهی ۵۷ نشان داد که تنها نفی یک حکومت کافی نیست، مهم این است که چه چیزی جایگزین آن میشود. اگر مردم سازمان یافته، آگاه و متحد عمل کنند، میتوانند با به زیر کشیدن حکومت فاسد و مستبد جمهوری اسلامی، سرنوشت خود را به دست گیرند. اعتصابات سراسری، نافرمانی مدنی و همبستگی میان گروه های مختلف جامعه، کلید رسیدن به تغییرات بنیادی، پایدار و دموکراتیک است.
حزب چپ ایران برآمد مردم علیه دیکتاتوری، وابستگی و تبعیض را ارزشمند میداند و با درس آموزی از نتایج انقلاب بهمن، که به استقرار جمهوری اسلامی انجامید، نیروهای چپ، جمهوریخواه و طرفداران دموکراسی را، به متحد نمودن صفوف خود فرا میخواند. امروز مسئولیت سنگینی بر دوش همه ماست. در دنیائی که راست افراطی در جهان قدرت میگیرد، کوچکترین غفلت میتواند ایران را از این استبداد به دامان دیکتاتوری و استبداد دیگری گرفتار کند. ۴۶ سال پس از انقلاب بهمن۵۷، ایران در آستانهی تحولی بزرگ قرار دارد.جمهوری اسلامی رفتنی است، اما آیندهی ایران به انتخاب مردم بستگی دارد. هنوز فرصت هست که تاریخ را آگاهانه و به سود مردم رقم بزنیم. موقعیت را دریابیم!
هیئت سیاسی – اجرائی حزب چپ ایران
۲۱ بهمن ۱۴۰۳ – ۹ فوریه ۲۰۲۵