انتقال قدرت در سوریه ...

احزاب و نهادهای سیاسی

انتقال قدرت در سوریه، پایان نظام سفاک بشار اسد، آینده پرمخاطره و خونین: در ۸ دسامبر ۲۰۲۴، با سقوط دمشق، پرونده یکی دیگر از دیکتاتوریهای موروثی نظامی در خاورمیانه بسته شد.

 سوریه کشور کودتاها بوده است اما از زمان کودتای حافظ اسد در سال ۱۹۷۱ تا سقوط دمشق، خانواده اسد ٥٣ سال بر مردم سوریه حکومت کردند و هر اعتراض شان را با قهرآمیزترین و بیرحمانه ترین شیوه بخون کشیدند. مردم سوریه در خیزش توده ای مارس ٢٠١١ برای "آزادی و کرامت" با الهام از خیزشهای توده ای در مصر و تونس، برای "اسقاط نظام" بمیدان آمدند. در این جنبش تا مدتی خبری از اسلامیون نبود، نهادهای توده ای و گروه های متعدد زنان و مردم محلات امور را به روشهای آزادمنشانه با روح همبستگی و برابری اداره میکردند. این جنبش توسط بشار اسد سفاک و حمایت فعال نیروهای جمهوری اسلامی با بمب های بشکه ای و شیمیائی و قتل عام و ترور بخون کشیده شد. با قیچی شدن مردم از صحنه سیاست، گروه های جهادی و تروریستی با حمایت مالی و نظامی دولتهای منطقه و آمریکا میداندار شدند، داعش ظهور کرد و سوریه وارد یک سناریوی سیاه و جنگ داخلی ١٣ ساله شد که طی آن جامعه سوریه فروپاشید، بیش از نیم میلیون نفر به قتل رسیدند و حدود ١٣ میلیون نفز از مردم سوریه در داخل و خارج کشور آواره شدند. 

اینبار مردم سوریه علیه رژیم اسد بپانخاستند، جامعه ای ویران شده و محتاج نان و آب و برق و سرپناه با فقر مزمن و زندانهای بیشمار، امکان دخالت مستقل نداشتند. "هیئت تحریر الشام" در راس بیش از بیست گروه تروریست اسلامی و جمعیت دو سه هزار نفره؛ نیروئی نبود که بتواند رژیم اسد را ساقط کند. آنچه در سوریه رخ داد نه یک "انقلاب" یا "قیام مردم"، بلکه یک انتقال قدرت و سازشی بین دولتهای درگیر بویژه ترکیه و روسیه و جمهوری اسلامی بود. چهارچوب این انتقال قدرت و توافقات در کنفرانس دوحه شکل بست که بدون تردید با اطلاع آمریکا و اسرائیل صورت گرفت. ترکیه نقش کلیدی در این پروژه داشت و دولتهای روسیه و جمهوری اسلامی نیز منافع خود را بر حفظ بشار اسد ترجیح دادند. تحریر الشام و گروه های مشابه وسیعاً توسط ترکیه در دو سال گذشته تجهیز و آموزش دیده بودند و از حمایت اطلاعاتی و نظامی برخوردار شدند. روز بعد آتش بس در لبنان، حمله ای آغاز شد که ارتش اسد در آن مقاومتی نمیکند و طی ده روز گروههای جهادی با موتورسیکلت و تویوتا و سلاحهای سبک، شهر به شهر را بدون مانعی جدی تا دمشق به کنترل خود درمیاورند. ناگهان نیروئی که هنوز در لیست تروریستی آمریکا و انگلستان است، در رسانه ها بعنوان "اپوزیسیون" و "شورشیان" و "مخالفین سیاسی" معرفی میشوند.  

انتقال قدرت در سوریه حلقه دیگری از تحمیل تناسب قوا به جنبش اسلام سیاسی و یکی از نتایج تحولات منطقه بعد از هفتم اکتبر است. سقوط بشار اسد کمر ائتلاف ارتجاعی و تروریستی موسوم به "محور مقاومت" را شکست و دست حزب الله و جمهوری اسلامی را از سوریه کوتاه کرد. سوریه شاهراه و کُریدور انتقال سلاح و تجهیز نیروهای تروریستی وابسته به جمهوری اسلامی بود. سوریه همینطور یک کانون تضاد منافع قدرتهای جهانی و منطقه ای و نیروهای متعدد است. اینبار نه دولت روسیه و نه جمهوری اسلامی، که در سالهای اخیر با تمام توان از زمین و هوا رژیم اسد را نجات دادند، علیرغم لفاظی های اولیه علاقه ای به حفظ اسد به هر قیمتی نداشتند. پوتین به اسد پیشنهاد خروج داد و نیروهایش در ساعات آخر نجاتش دادند، جمهوری اسلامی همه نیروهایش را از سوریه خارج کرد و حزب الله لبنان نیز بسرعت از اطراف دمشق خارج شد. تحریرالشام و جولانی بدون هیچ مانعی قدرت را از نخست وزیر بشار اسد تحویل گرفتند. 

اینروزها بعد از ناباوری اولیه جامعه از سقوط رژیم اسد، مردم به خیابانها آمدند و پایان یک حکومت جنایتکار را جشن گرفتند. مردم سوریه حق دارند از سقوط اسد شاد باشند، آنها طی ٥٣ سال جز کشتار و سرکوب و فقر خاطره ای ندارند. مادرانی که از دیدن فرزندان زندانی و مفقود شده شان بعد از دهه ها اشک میریزند، حق دارند خوشحال باشند، این واکنش طبیعی و اولیه توده مردم به تحولات است. این شادی قابل درک است، جامعه ای که در آن عنصر استیصال حاکم شده است، به هر تغییری روی خوش نشان میدهد. اما این شادی زودگذر و موقت خواهد بود، چون نیروهائی که جای اسد را میگیرند؛ اولاً اساس نظام اسد را حفظ میکنند. ثانیاً هدفشان استقرار "امارت اسلامی" است، سابقه القاعده و داعش دارند و فی الحال در دمشق مشغول ترور و اعدام صحرائی اند. اسلام اَخوانی و طالبانی دوقلوی اسلام حزب الله و خامنه ای است. نظر به تضاد منافع دولتها و نیروهای درگیر، امثال تحریر الشام و دستجات سلفی بار دیگر سوریه را به سمت جنگ داخلی و پاکسازی قومی و مذهبی سوق میدهند. آنها کمترین نسبتی با برسمیت شناسی آزادیهای فردی و اجتماعی، ارکان یک جامعه سکولار، مراعات حقوق و حرمت انسانها ندارند. جریانات اسلامی چه نوع اخوانی و سلفی و چه نوعی جمهوری اسلامی تروریست و ضد جامعه اند. بیشتر اینها عملاً مزدور و ارتش کرایه ای اند و نمیتوان آنها را بعنوان جریان سیاسی دسته بندی کرد. امروز از جولانی تصویر "تغییر کرده" و "لیبرال" بدست میدهند تا از یکسو وی را به مردم بفروشند و از سوی دیگر تناسب قوا را به ضرر جمهوری اسلامی در منطقه تغییر دهند. دسته بندی کاذب "میانه رو" و "فاندمنتالیست" توسط رسانه های غربی، به یک واقعیت سیاسی ابژکتیو اشاره ندارد بلکه این خاصیت را برای دولتها دارد که با "میانه رو" موئتلف میشوند و با "فاندمنتالیست" جنگ میکنند. صورت ظاهر این تبلیغات را نباید پذیرفت.  

تاثیرات سقوط اسد در منطقه گسترده است. موقعیت ترکیه در قبال رقبا تقویت شده و یک پای جنگ های آتی در سوریه چه با هدف دست اندازی به استانهای ادلب و حما در شمال باختری و مرکز و چه برای سرکوب نیروهای سوریه دمکراتیک در شمال شرقی سوریه است. اسرائیل با پیشروی در جولان و چند صد بمباران و نابودی باقیمانده سلاحهای راهبردی و انبارهای مهمات ارتش اسد موقعیت خود را تحکیم میکند. آمریکا از "انتقال مسالمت آمیز" قدرت حمایت کرده و به بهانه مقابله با داعش کماکان مشغول فروش نفت سوریه است. روسیه و پایگاه هایش در سوریه مورد تهدید نیست. در این میان جمهوری اسلامی و حزب الله بازنده بزرگ اند و ناچار به فرار از سوریه شدند. این عقب نشینی رژیم اسلامی بسرعت به عراق هم میرسد. فروپاشی "محور مقاومت" فی الحال با تنشهای تند درون حکومتی روبرو شده و شکافها در سیاست حاکم و استراتژی رژیم را بیش از هر زمان عیان کرده است. خامنه ای تحت فشار این اوضاع فقط رجز میخواند اما سیمایش مَملو از وحشت است. لحن سران رژیم و رسانه ها نسبت به بشار اسد و تحریرالشام یک شبه تغییر میکند. 

رویدادهای سوریه برای مردم ایران و کشورهای منطقه تجاربی دارد. هر تغییری اگر با نیروی مستقیم و دخالت مردم و جنبشهای انقلابی نباشد، نیروهای نظم کهنه در اشکال بسیار عتیق تر و مرتجع تری شرایط سابق را بازسازی میکنند. سوریه از جمله مُدلی است که نیروهای بورژوائی اپوزیسیون ایران آرزویش را دارند؛ انتقال قدرت بدون دخالت مردم! مردم در ایران و سوریه و کشورهای منطقه شایسته زندگی بهتری هستند. برای پایان دادن به ترور و تحجر و جنگ دولتها و فرقه های تروریستی، ضروری است مجدداً کارگران و مردم آزادیخواه در کشورهای منطقه برای اسقاط نظامهای قومی و طایفه ای و مذهبی و فدرالی به میدان بیایند. 

در ایران بیش از هر زمان رژیم اسلامی تضعیف شده و ورشکسته است. رژیم اسلامی را از سوریه بیرون کردند، در لبنان تسلیم کردند، دربدر دنبال دیپلماسی و مذاکره با غرب است. اما در داخل علیه مردم عربده میکشد، تهدید میکند و خامنه ای شکست خورده و جلاد نفس گفتن "تضعیف رژیم" را "جُرم و قابلِ تعقیب" اعلام میکند. رژیم اسلامی خامنه ای فاسدتر و گندیده تر از رژیم بشار اسد است با این تفاوت که برخلاف سوریه، در ایران جنبش سرزنده طبقه کارگر و جنبشهای واقعی ضد تبعیض و ضد دین و نسلی آزاده و تسلیم نشده را مقابل خود دارد. پرچم سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی در دست جنبش کارگری و همین جنبشهای رادیکال اجتماعی و نیروهای چپ و کمونیست است. این واقعیت مایه هراس حکومت اسلامی و مانع اصلی سیاستهای سناریو سیاهی آمریکا و اسرائیل و اپوزیسیون راست بورژوایی سرسپرده آنها برای آینده در ایران است. اکنون سرنگونی جمهوری اسلامی بیش از هر زمان ممکن شده است، جامعه اینرا میبیند و رژیم از همین وحشت دارد. در ایران سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و انقلاب کارگری علیه نظم موجود در افق است. باید کار ناتمام را تمام کنیم.  

مرگ بر جمهوری اسلامی!
آزادی، برابری، حکومت کارگری!

حزب کمونیست کارگری ایران- حکمتیست
٢٢ آذر ١٤٠٣- ١٢ دسامبر ٢٠٢٤