45 منتخب سایت

جوانان انقلابی ایران اقتدار و استبداد را در هیچ چارچوب و لباسی بر نمی‌تابند

جنبش زنان

هم‌بندی سابقم «بهاره هدایت» در استودیوی مُجازی که جمهوری اسلامی در تهران در اختیارش قرار می‌دهد می‌نشیند و با سلطنت‌طلبان اعلام همبستگی می‌کند. با تحریک حس ناسیونالیستیِ مردمی که به سبب زیستن در سایه‌ی حکومتی دینی، ...

هرگونه تمایلات ملی‌گرایانه‌شان تحقیر شد به تخریب نیروهای انقلابی برمی‌خیزد و با نادیده‌انگاریِ مخالفان رژیم، اپوزسیون را به جریان سلطنت‌طلب تقلیل می‌دهد. ما و آنان همیشه با هم تفاوت داشتیم. آنان پیش از این نیز در تشکل‌های مُجاز دانشجویی و حزبی فعالیت می‌کردند. عضو دفتر تحکیم وحدتی بودند که توسط روح‌الله خمینی و با اشاره‌ی او کلید خورد و همیشه بر سفره‌ای که رژیم برای‌شان پهن کرد، نشستند و پای در رکابِ قاتلان دهه‌ی شصت که بعدها با عنوان اصلاح‌طلبان اعلام موجودیت کردند، به کار سیاسی در جهت حفظ رژیم کوشیدند.

مانند ما در خانه‌ی خود بیگانه نبودند. در اختناق موجود مُجاز به ثبت تشکیلات و تاسیس حزب بودند و امکان کار سیاسی همیشه برای‌شان مهیا بود. اما ما از محذوفین و مطرودین هستیم. در جریانات حکومتی استحاله نشدیم و شرف را به بهای سهمی از گوشه‌ی میزی که رژیم تدارک دید رها نکردیم و بهای ایستادگی‌مان را به طرد شدن از محافل مُجاز پرداختیم.

مردم فریب نمی‌خورند و به یاد می‌آورند. اصلاح‌طلبان بعد از دی ۹۶ پایگاه اجتماعی خود را برای همیشه از دست دادند. بیست سال تلاشِ فرزندان خاتمی نافرجام ماند و احزاب اصلاح‌طلب منحل و دفاترشان تعطیل یا به متروکه بدل شدند و اصلاح‌طلبان قدرت قانع‌کنندگی قبل را از دست دادند.

اصلاحات علاوه بر از دست دادن اقبال مردمی از درون ریزش کرد و جز بدنه‌ای نحیف از آن باقی نماند و نمی‌تواند مثل قبل ناجیِ رژیم باشد. آن هم در شرایطی که رژیم در سراشیبی سقوط است و دیگر نمی‌توان با گشودنِ راه و روزنه و بدون داشتن نیروی پیاده به نجات نظم موجود و حفظ نظام کوشید. نیاز به سیاهی لشکر است. برای حفظ ساختار قدرت. برای نجات اقتدارگرایی.

بحث بقا و نابودیِ سیستم است و حفظ ساختار قدرتی که حاضر است در خود استحاله شود. لباس و کلامش را تغییر دهد. شعارهایش را عوض کند، ولی بماند. پس باید ائتلاف کرد و این ائتلاف میان نیروهایی که ساختارهایی مشابه دارند شکل می‌گیرد. میان اصلاح‌طلبان و سلطنت‌طلبان. هر دو در پی احیای قدرتی مطلقه و خواهان اقتدارگرایی. اقتدار اصلاح‌طلبان را در دهه‌ی شصت تجربه کردیم. نیروی امنیتی، قضائی و نظامیِ در خدمت‌شان و اقدامات فرهنگی‌شان را زیستیم؛ و با سلطنت‌طلبان فارغ از پیشینه‌ی تاریخی استبدادی‌شان، با برنامه‌هایی برای احیای ساواک و شعارهایی ارتجاعی و حذفی که گویای خاستگاهی از رسیدن به جامعه‌ای تک‌صداست، آشنا هستیم.

نمی‌توان بدون توضیحی در مورد شباهت‌های «ولایت فقاهتی» و «ولایت سلطنتی» از دامن این ملعون به آغوش آن گُجسته پناه برد و با ایجاد فضایی سانتیمانتال و نفیِ فضای انقلابی و تخریب یا نادیده‌انگاریِ انقلابیون به انتظار فروپاشی نشست. در قیاس میان مذهب و ملی‌گرایی نمی‌توان به استفاده‌ی حاکمان از ابزارهای ایدئولوژیک (مذهب و ناسیونالیسم) برای تحکیم قدرت و مشروعیت خود اشاره نکرد و فراموش کرد حاکمانِ اقتدارطلب برای تاسیس و حفظ قدرت خود به یکی از این دو عامل متکی هستند.
«مثلث قدرت» و _اتکای حاکمان بر نیروی نظامی و نیروی مذهبی_ را، که در گذر زمان به _اتکای حاکمان بر نیروی نظامی و ناسیونالیسم_ تغییر کرد؛ و بهره‌ای که دیکتاتورها از مذهب یا ناسیونالیسم برای تحکیم قدرت و تهییج توده برده‌اند را از یاد نبریم. ناآگاهانه کمک کردن به شکل‌گیری اقتداری دیگر مسئولیت سنگینی به عهده‌مان می‌گذارد و چنان‌چه آگاهانه بر طبلی این چنین بکوبیم، جز اپورتونیسم و بهره بردن از حس تحقیر شده‌ی مردمی تحت ستم هدفی نداریم.

بذری که محمدرضا پهلوی کاشت و ائتلافی که همواره با نیروهای مرتجع مذهبی داشت، به حذف نیروهای مترقی و پیشرو انجامید و به قدرت گرفتن اسلام‌گراها و حکومت آخوندی ختم شد.

جوانان انقلابی ایران، برآمده از بذری هستند که به واسطه‌ی بیش از یک قرن مبارزه علیه ستم و استثمار در ایران کاشته شد و هر یک حلقه‌ای هستند در زنجیر مبارزانِ راه آزادی. جوانان انقلابی ایران اقتدار و استبداد را در هیچ چارچوب و لباسی بر نمی‌تابند و جملات قصار روشنفکران فرصت‌طلب از مسیر مبارزه با اقتدارگرایی خارج‌شان نمی‌کند.