از عقب نشینی تاکتیکی غرب جهت تداوم جنگ در اوکراین تا گستراندن جنگ در سوریه!

تریبون آزاد

در اثنایی از آتش بس بین دولت فاشیستی نتانیاهو و حزب الله لبنان صحبت به میان می آید، جنگ و میلیتاریزم ارتجاعی که از سه سال قبل در اوکراین شروع گشت هنوز مخاطرات آن همچون شبحی بر فراز جوامع غربی و شرقی در گشت و گذارست و هر از چند گاهی جهان را از شروع جنگ جهانی سوم نهیب می زند.

در اثنایی از آتش بس نیم بند در لبنان دم می زنند که هنوز نسل کشی غزه در ابعاد هولناک آن متوقف نشده است. و بایستی به آمار بالغ بر چهل هزار کشته، اجساد هنوز کشف نشده زیر آوارها و مرگ تدریجی ده ها و صدها هزار نفر انسانهای بیدفاع اعم از کودکان بدلیل نبود آب و غذا و سرپناه و ابتدائی ترین امکانات زیستی و بهداشتی و درمان را اضافه کنید، تا عمق فاجعه ایندوره از توحش و بربریت این نظام و قطبهای جنایت پیشه بیشتر نمایان گردد و وجدانهای خفته را بیدار کند! هنوز پس از گذشت قریب به سه سال بازتاب زیانبار جنگ اواکراین، خصوصا در عرصه کار و زندگی اعم از گرانی و تورم …مردم جهان عموما و اروپا بطور اخص را رها نکرده و کماکان در چنگال خود بیرحمانه میفشارد و سران دولتها در ناتو با بالا بردن هر ساله هزینه جنگ که علنا از گرده طبقه کارگر و فرودستان جوامع و با اعمال ریاضت اقتصادی تامین میشود، زندگی را برای شهروندان کشورهای اروپایی دو صد چندان دشوار و دشوارتر کرده اند. هنوز پس از گذشت یکسال و اندی از نسل کشی در فلسطین بخشی از سران دولتهای اروپای تمام قد در کنار دولت فاشیستی اسرائیل ایستاده، و بخش دیگرش هم در این توهم میدمند، تا جامعه بشری بجای تلاش برای تغییر وضع موجود چشم امید به کریدور سازمان و نهادهای “حقوق بشری” و بویژه قضات پاپیون بسته در دادگاه الاهه بدوزند تا عاملین این نسل کشی و جنایات را در دو کمپ محکوم و به دادگاه بکشانند و اعتباری برای دوائر بورژوازی دست و پا کنند! این در حالیست که سران و مسببین اصلی جنایات جنگی و میلیتاریزم ارتجاعی در هر دو کمپ جنگی، تازه طی چند هفته اخیر وقتی دول فخیمه غربی به دولت گمارده خود در اوکراین اجازه دادند تا موشکهای دور بردی که در اختیارش گذاشتند را بیازماید و مواضع دولت روسیه در اعمال خاک آن کشور هدف قرار دهد و کمپ روسیه را به دوئل هسته ای فراخواند.

 و متقابلا «ناسیونالیزم عظمت طلبی روسی» به رهبری پوتین هم در برابر آن تعرض آشکارای دول غربی به مواضع خود در اعماق خاک کشورش، بی پاسخ نماند و اذعان داشت: «غرب با اجازه دادن به کی‌یف برای حمله به روسیه با موشک‌های دوربرد، درگیری در اوکراین را تشدید می‌کند و این درگیری در حال تبدیل شدن به یک درگیری جهانی است.»

متعاقبا دولت روسیه نیز پس از تهدیدات لفظی، هفته گذشته موشک مافوق صوت قاره پیمای «اورشنیک» را بسوی اوکراین شلیک نمود که سامانه های دفاعی ناتو هم قادر به رهگیری آن نبودند، و دقایقی بعد به قلب هدفش در اوکراین نشست، و رکورد مرزهای جنون دول غربی را تماما شکست. گمانه زنی ها در دو سوی این کمپ های جنگی حاکی از این بودند:« استفاده روسیه از این نوع موشک ها که توانایی بالقوه حمل کلاهک های هسته ای را هم دارند نه تنها نوعی اخطار به اوکراین بلکه علیه کشورهای غربی حامی آن نیزبوده است». 

مقامات دولت آمریکا و بریتانیا بدنبال این اقدام و تهدید رییس‌جمهور روسیه که اذعان داشت«در صورت تشدید تنش، به طور متقارن پاسخ خواهیم داد» بلادرنگ گفتند، انتظار ندارند افزایش حمایت نظامی از کی‌یف، مسیر جنگ را «به‌طور بنیادین» تغییر دهند، اما این تغییر در شرایطی انجام می‌شود که اوکراین در جنگی که نزدیک به سه سال به طول انجامیده، به طور فزاینده‌ای در موضع ضعف قرار گرفته است».

البته در پس همین مسابقه تسلیحاتی، و بویژه شلیک موشک مافوق صوت اورشنیک از سوی دولت پوتین به مواضع دولت اوکراین، و اظهارات مقامات آمریکایی و بریتانیایی، می بینیم عملا روند تبلیغات جنگ سردی از سوی دول غربی مبنی بر«جنگ هسته ای نزدیک است»، و اوج گرفتن پخش بورشورهای « اقدمات پیشگیرانه در صورت وقوع جنگ جهانی» در کشورهای هم مرز روسیه نیز که جهان را در وحشتی بیسابقه فرو برده بود، بسرعت فروکش کرد. دول غربی و راسشان آمریکا به شیوه دوفاکتو ««عقب نشینی تاکتیکی آبرومندانه” را در دستور کار قرار دادند. و هئیت حاکمه آمریکا برغم تبلیغات میلیتاریستی و ژستهای جنگی که به دولت بایدن دیکته کرده بود، اینبار متوجه شد تهدید اتمی تنها لفاظی نیست و وادار گشت، بیش از این جنگ در مسیر اوکراین با پوتین را ادامه ندهند. و این اقدام خود را نزد جهان اینگونه معنا کنند، در سدد آنند بجای وارد شدن به جنگ مستقیم با دولت روسیه بطور غیر مستقیم و از طریق حمله به منافع آن در سایر کشورها قوای نظامی پوتین را به تحلیل ببرند.


گستراندن جبهه جنگی در حمله به مواضع دولت اسد در سوریه،  قرار است به این هدف دول غربی خدمت کند. غرب اساسا تلاش داشت با این قدرقدرتیها روند پیشروی کمپ چین روسیه را با چالش مواجه کند و “تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه” را تسریع کند، اما متوجه گشت، روسیه چین در آنسوی جهان هم جنون آمیزتر از آنها همه مرزها را در می نوردد و در گستراندن توحش و بربریت گوی سبقت را از آنها ربوده است و این مسابقه تسلیحاتی شوخی بردار نیست. 

اگر با نسل کشی در فلسطین قادر گشتند توجه افکار عمومی را از جنایات در اوکراین بردارند و ایضا با شتاب بخشیدن به جنگ در لبنان تا حدودی توانستند تمرکز را از روی نسل کشی در غزه بردارند، چرا نتوانند اکنون با بحث نیم بند آتش بس در لبنان تمرکز را از روی هر سه نقطه بردارند و جنگ در سوریه را برافروخته تر کنند. اما چرا تاکتیک گستراندن جنگ در سوریه؟! سرایت دادن جنگ به سوریه از طریق نیروهای نیابتی منطقه هر چند دول غربی را به اهداف اصلی تر نزدیک نمی کند، اما تاکتیکی سیاسی است لااقل آنها را از وارد شدن شتابان به جنگ مستقیم با روسیه که مخاطراتی هسته ای بدنبال دارد، در بیان واقع در آن برد و باختی در کار نیست، دور میکند. ضمنا هم دول غربی و هم دولت پوتین بر این واقفند، دولت روسیه هر چند در سوریه منافعی دارد اما بخاطر این منافع معین بطور مشخص حاضر نیست وارد جنگی شود که در اوکراین برای آن آماده است هزینه ها کند. 

غرب میبایست توجیهی برای فرعی کردن یا به تعویق انداختن ادامه جنگ در اوکراین داشته باشد. به این معنا که اگر طرح A  یعنی ادامه جنگ در اوکراین مخاطره جنگ مستقیم با پوتین را بدنبال دارد، و عملا غرب و ناتو را به دوئل جنگ هسته ای با روسیه می برد و در اینصورت دیگر برد و باختی در میان نیست، باید روی طرح B  تمرکز کنند که بجای جنگ هسته ای با دولت پوتین غیرمستقیم فشار بیاورند. دولتهای غربی نیز فرصت را غنیمت یافته از یکسو با تحریک دولت بینابینی اردوغان فاشیست که پیشینه ای ننگین در حملات اشغالگرانه به مناطق کردنشین سوریه را دارد، جبهه وسیعتری از جنگ را باز کنند. از دیگر سو فرجه ای برای فرقه های اسلامی زیر مجموعه تحریر الشام ایجاد کردند تا به شیوه ای غافلگیرانه به مواضع دولت بشار اسد در حلب و ادلب هجوم ببرند.

در بیان واقع دول غربی فشار بر دولت پوتین را از ناحیه اوکراین موقتا برداشته و جبهه دوم جنگی را که برای هر دو کم هزینه تر بوده گشوده است. و این از نظر دولت پوتین هم یک عقب نشینی تاکیتکی از سوی دول غربی محسوب میشود، هر چند در طرح B هم دولت پوتین به حکم حمایت از سوریه برای یکدوره دیگر وارد جنگ نیابتی فرساینده در منطقه خواهد شد. غرب در این تغییر رویه تاکتیک جنگی بطور معین چند هدف را تعقیب میکند. یک، تمرکز اصلی را از روی حمایت جنگی در اوکراین بر میدارد تا پوتین توان نظامیش را متوجه دو سوی جنگ کند. بعبارتی غرب میداند تحمیل دو جبهه جنگی به دولت پوتین می تواند جدا از به تحلیل بردن قوای نظامی، اعتراضات مخالفین سیاسی پوتین در داخل کشور را نیزشدیدا برانگیزد و دولت پوتین را با بحران های عمیقتر مواجهه کند. دو، غرب میداند منافعی که روسیه در سوریه دارد، او را کمافی سابق وادار به حمایت از دولت اسد خواهد کرد، و عملا باید دولت پوتین دو جبهه جنگی را مدیریت کند و این حالت هم دشواریها بلحاظ منطقه ای برای پوتین ببار خواهد آورد! سوم، به این شیوه حامیان دولت اسد اعم از نیروهای نیابتی رژیم ایران که خود در کمپ روسیه میباشند را نیز به جنگ بکشاند و با نیروهای سیاسی کرد سوریه نیز بنوعی تعیین تکلیف کند که در این دو جبهه جنگی نهایت خود را متعلق به کدامین کمپ می بینند. چهارم، دولت اردوغان فاشیست و عضو ناتو را نیز مستقیم یاغیر مستقیم وارد ایفاء نقش در این جنگ نیابتی منطقه ای کند.


از نظر غرب حمله به اسد یعنی فراخواندن حامیان دولت اسد پوتین و رژیم ایران و نیروهای نیابتی آن به این جبهه جنگی. کما اینکه برغم حمایت هوایی جنگنده های سوخوف روسی از اسد و رویارویی نیروهای نیابتی رژیم ننگین ایران از سپاه قدس گرفته تا لشکر فاطمیون تا نیروهای متلون محور مقاومتیها، جنگ دو جبهه ارتجاع، ظاهرا موقعیت بنفع هیئت تحریرالشام رقم خورده است و گویا مناطقی از جمله حلب دومین شهر بزرگ سوریه را تسخیر و توانسته اند به نواحی از شهر ادلب نیز نزدیک شوند. در نتیجه این جنگ افروزی ارتجاعی چند روزه جدا از کشتار دو طرف درگیر در جنگ، تا کنون صدها انسان بیدفاع نیز کشته و زخمی و ده ها و صدها هزار نفر نیز در این فصل سرد سال مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شده اند. سازماندهی و گشودن این جبهه جنگی علیه اسد در واقع هدف عمده آن فشار بر دولت پوتین میباشد که در سدد آنست از طریق سازمان شانگهای و بریکس روابطش با دولتهای منطقه اعم از کابل را به شیوه چند جانبه بهبود بخشد تا در مماشات با طالبان بتواند به سهم خویش، این نیروهای ارتجاعی را جهت پیش برد اهداف منطقه ای بیش از پیش بکار بگیرد.

دو کمپ میلیتاریستی شرق و غرب اگر هم وارد دوئل هسته ای نشوند اما با همین نسل کشی و جنگهای نیابتی می توانند هر بار مناطقی از جهان را برای سالیان متمادی دوزخ کنند. تنها راه مبارزه برای متوقف کردن و زوال این مناسبات منحط و پایان دادن به این میلیتاریزم ارتجاعی، به مصاف آمدن متشکل و متحدانه در مقیاس صدها میلیونی و میلیاردی توده های معترض به وضع موجودست که درصد ناچیزی از سرمایه داران انگل بر هست و نیستشان چنگ انداخته و از قبل حاصل کار آنها هزینه های جنگ در گوشه و کنار جهان را تدارک می بینند. و ازقبل حاصل کار طبقات تحت استثمار مسابقات تسلیحاتی با سرمایه های صدها هزار تریلیونی بنمایش می گذارند در حالیکه با همین هزینه های جنگی میشود تسهیلات زندگی بدور از فقر و فاقه و بیماریهای ناشی از سوء  تغذیه و دیگر مصائب ناشی از وجود این مناسبات انگلی را برای سه برابر جمعیت موجود بر روی کره زمین تامین نمود. 

پیش بسوی پایان دادن توحش و بربریت!