یکماه پس از سقوط بشار اسد و هیاهوی "پیروزی مردم سوریه" و وعده "آینده آزاد و برابر" برای آنها، زیر حاکمیت نیروهای اسلامی به رهبری "هیئت تحریر الشام"، مخاطرات پیش روی جامعه و مردم سوریه، خطر تبدیل دوباره سوریه به میدان جنگ و ...
کشمکش قدرتهای منطقه ای، بویژه ترکیه و اسرائیل، قابل سرپوش گذاشتن و مخفی کردن نیست. سایه سنگین تصاویر بمباران مناطق مختلف سوریه توسط بمب افکنهای اسرائیلی-امریکایی، اشغال مناطقی از سرویه توسط اسرئیل و لشكر كشی و بمباران و جنگ افروزی تركیه و نیروهای نیابتی او و حملات مكرر آنها به مناطق كردنشین و راه انداختن جنگ با نیروهای دمكراتیك سوریه، تهدیدات نظامی دائمی ترکیه و اسرائیل، تصاویر سفرهای دیپلماتیک مقامات ״متمدن״ شده و کراوات زده "هیئت تحریر الشام" به کشورهای منطقه را به حاشیه رانده است. در کنار سفر مقامات دول غربی به سوریه برای احیا موقعیت از دست داده خود در این كشور با وعده های توخالی به شرط تضمین چرخش به غرب تروریستهای دیروزی و "لیبرالهای" امروزی "تحریر الشام"، شاهد تلاش جمهوری اسلامی و روسیه برای حفظ موقعیت خود در سوریه، تلاش جمهوری اسلامی در احیا محور مقاومت و ترمیم ضربات خورده، گسترش سایه سیاه نا امنی و ترور در عراق و ... بطور محسوسی قابل رویت است.
مضاف بر این کشمکشهای منطقه ای وجود انواع گروههای مذهبی، باندهای نظامی، جریانات قومی كه در ۱۴ سال گذشته در انواع ائتلافها شركت داشته اند، مسلح و آموزش دیده اند، جنگیده اند و امكانات مالی و نظامی در اختیار دارند و هر كدام به دولتی از دول عربی تا ایران و تركیه و دولتهای آمریكا و اروپایی وصل بوده اند، امكاناتی برای دخالت این دولتها فراهم كرده است و سوریه را خصوصا بعد از فروپاشی و شكست دولت بشار اسد بیش از گذشته به میدان كشمكش این دولتها بر سر نقش خود در آینده سوریه در دل كشمكشهای بزرگ منطقه ای و جهانی تبدیل كرده است.
دست بدست شدن قدرت از بشار اسد به نیروهای ارتجاع اسلامی، آینده طبقه كارگر و مردم محروم این كشور در دل كشمكشهای جدیدی كه در جریان است، در پرده ای از ابهام قرار دارد. مردمی كه اعتراضات توده ای آنها در ۲۰۱۱ با دخالت دولتهای غربی و نیروهای نیابتی آنها، به حاشیه رفت و سوریه به میدان تاخت و تاز دولتهای منطقه و جهانی و نیروهای متحد و نیابتی آنها با دولت اسد و متحدین او تبدیل شد. مردمی كه از آن زمان تاكنون حتی برای یك روز سایه جنگ، ویرانی، آوارگی و فقر و جنایت از زندگی شان دور نشد و امروز و بدون دخالت آنها شاهد رفتن اسد قدرت گیری گروههای اسلامی بر این كشور هستند.
تركیه كه از برندگان سقوط اسد است و خود را متحد جریانات به قدرت رسیده میداند، امیدوار است بر متن این اوضاع به اهداف خود مبنی بر افزایش دامنه نفوذ منطقه ای خود و پر کردن جای خالی روسیه و ایران در سوریه، در حكومت جدید نقش و اتوریته و نفوذ بیشتری پیدا كند. امری كه با توجه به بازیگران دیگر منطقه ای چندان مسیر سر راستی نیست. تركیه همزمان میكوشد چه با لشكر كشی و بمباران و چه با اتكا به نیروهای نیابی خود، متشكل در "ارتش ملی سوریه" و كمك نیروهای "تحریر الشام"، مناطق تحت كنترل نیروهای "دمكراتیك سوریه" كه جریانات كرد در آن دست بالا دارند را محدود و سهیم شدن آنها در قدرت آتی بر سوریه را غیرممکن کند. دولت تركیه تلاش میکند از قدرت منطقه ای خود برای جواب به معضلات داخلی و بحران اقتصادی و سیاسی در خود تركیه بیشترین استفاد را ببرد.
بازیگر دیگر دولت اسرائیل است. دولت نتانیاهو از این فرصت برای بمباران و لشكر كشی و اشغال و الحاق بخشی از سوریه به اسرائیل و تحكیم موقعیت خود در نقشه "خاورمیانه جدید"ی كه در سر می پروراند، پرداخته است و علاوه بر بلندی های جولان مناطق قابل توجی را اشغال و بسیاری از مراكز نظامی و صنعتی و زیر ساختهای سوریه را به بهانه "تامین امنیت مرزهای اسرائیل" بمباران كرده است.
آمریكا و اروپا میكوشند با نیروهای به قدرت رسیده با هدف كوتاه كردن دست روسیه و ایران از سوریه و تبدیل سوریه به منطقه نفوذ بلوک غرب، به توافق برسند و با تامین این هدف لباس تروریسم را از تن "هیئت تحریر الشام" در آورند و یك بار دیگر آنها را به عنوان "جنگجویان آزادی" به مردم سوریه و منطقه بفروشند. فرستادن هیئتهای بلند بالای از آمریكا، آلمان و فرانسه و اتحادیه اروپا به سوریه و مذاكرات با رهبران "هیئت تحریرالشام" و دادن چراغ سبزهایی به آنان در صورت قبول شرایط غرب، تلاش دول غربی برای کشیدن آنها زیر سیاست این دولتها است.
ایران كه در این ماجرا لطمات بزرگی خورد و عملا یكی از متحدین جدی خود را از دست داد و موقعیت منطقه ای و "محور مقاومت" او، از ایران به عراق و سوریه و لبنان دچار مشكل جدی شده است، میكوشد با اتكا به نیروهای باقیمانده از دولت اسد و روابط قدیمی تر خود و همزمان روابط حسنه خود با احزاب ناسیونالیست كرد، موقعیت از دست رفته خود را ترمیم كند و از میزان لطمات تا كنونی بكاهد.
جریان به قدرت رسیده با تركیب كنونی و محوریت هیئت تحریر الشام و تلاش دولتهای غربی برای تبدیل آن به متحد خود و بعلاوه رابطه نزدیك دولت تركیه با آنها، جا پای زیادی برای ایران در میان حاكمین جدید و كنونی باقی نگذاشته است. اما این پدیده به معنی پایان جای پای ایران در آینده سوریه نیست. ایران میكوشد با اهرمهای باقی مانده، با علم به مشكلات جدی "پیروزمندان" و تناقضاتی كه با "هیئت تحریر الشام" دارد، به موقعیت خود سروسامانی بدهد و دامنه لطمات را بكاهد.
از طرف دیگر داعش هنوز بخشی از این كشور را در دست دارد و در این مدت جنب و جوشی داشته است. كشورهای مصر، عربستان، امارات، قطر و اردن نیز برای تامین منافع خود به جنب و جوش افتاده اند.
نیروهای به قدرت رسیده میكوشند شرایط مناسبی را برای حفظ قدرت تامین كنند و با توجه به این نیاز جدی، تلاش میكنند حداقل در حرف از گذشته سیاه خود فاصله بگیرند و چهره ای قابل تحمل و مورد قبول از خود به جامعه و دولتها و... بدهند. اعلام كرده اند میخواهند با همه دولتها رابطه حسنه داشته باشند، به مردم سوریه و نیروهای مختلف در این مملكت اعلام كرده اند كه با كسی سرجنگ ندارند و میكوشند همه نیروها و اقلیتهای ملی و مذهبی در قدرت سهم داشته باشند. بی تردید نیاز آنها به حفظ قدرت و برسمیت شناختن در مراجع بین المللی كه نیاز هر جریان به قدرت رسیده است، مستقل از میزان موفقیت آنها و موانع بسیار بزرگ برسر راهشان، در گرو توافقات، امتیاز دادنها و امتیاز گیری هایی است كه تامین آن در دل كشمكشهای فروان و موجود دولتهای دخیل در سوریه، بسیار سخت و پیچیده است.
با سقوط دولت بشار اسد و دست بالا پیدا كردن دولت تركیه در تحولات سوریه، مسئله مناطق كرد نشین و سرنوشت مردم در این منطقه، آینده و سهم جریانات متحد در "نیروهای دمكراتیك سوریه"، جبهه ای متشکل از انواع سازمان و گروههای مختلف از جمله "حزب اتحاد دمكراتیك" سوریه، در قدرت مركزی به جلو صحنه آمده است. دولت تركیه در یك دهه گذشته و به بهانه نزدیكی "حزب اتحاد دمكراتیك" به "پ ك ك" و به نام "مبارزه با تروریسم"، از هر فرصی برای بمباران، لشكر كشی و حملات نظامی به مناطق تحت كنترل این جریان، حمله به زیر ساختهای اقتصادی در این منطقه و اعمال تروریستی علیه آنها استفاده كرده است. اكنون و با بهبود موقعیت دولت تركیه، تهدیدهای این دولت و دامن زدن به جنگ و حملات نظامی به مناطقی كه در كنترل "نیروهای دمكراتیك سوریه" است، نگرانی های جدی و واقعی را ایجاد كرده است. پرداختن همه جانبه به این مهم احتیاج به بحثی مستقل دارد كه در حوصله این نوشته نیست، اما چند نكته قابل توجه است.
احزاب ناسیونالیست كرد در این منطقه، "نیروهای دمكراتیك سوریه" و "حزب اتحاد دمكراتیك"، با دولت بشار اسد سر جنگ نداشتند و این منطقه دو فاكتو و در توافق با حكومت اسد به این جریانات واگذار شد. نیروی اصلی در این جبهه "حزب اتحاد دمكراتیك" است كه در بیش از یك دهه تحولات سوریه به عنوان متحد امریكا فعالیت كرده است، در ائتلاف علیه داعش به رهبری دولت آمریكا نقش فعالی داشته است و همزمان با جمهوری اسلامی هم روابط حسنه ای دارد. آینده این جریان و نیروی اصلی آن، "حزب اتحاد دمكراتیك" امروز بیش از همیشه به موقعیت آمریكا و سیاست این كشور بستگی دارد. تركیه برای نابودی آنها میكوشد، امریكا برای امورد خود در سوریه و تا جایی كه احتیاج داشته باشد، روی نیروها آنها حساب میكند، اسرائیل با توجه به اهداف خود در منطقه امیدوار است احزاب ناسیونالیست كرد در منطقه و از جمله سوریه را به خود نزدیك و زیر سیاست و منافع آنها عمل كنند و با تشدید تشنجات اسرائیل با تركیه امیدوار است از احزاب ناسیونالیست سوریه در خدمت اهداف خود و علیه تركیه و در صورت نیاز علیه هیئت تحریر الشام استفاده كند. این موقعیت آینده آنها را هم تابعی از نقشه و سیاست دولت امریكا كرده است كه مستقل از لطمات سیاسی آن بشدت خطرناك است.
بر خلاف تبلیغات و ادعاهای دولتها و نیروهای مختلف سیاسی و میدیای آنها، مردم محروم، زنان آزادیخواه و طبقه كارگر در سوریه، خواست رفاه و آزادی و امنیت برای آنها، خواست پایان جنگ و تحریم و فقر و بی حقوقی آنها توسط هیچیک از نیروها و دول ارتجاعی دخیل در صحنه سیاسی سوریه مطلقا نمایندگی نمیشوند. پایان جنگ و خونریزی، پایان فقر و محرومیت، پایان زن ستیزی، پایان آوارگی و خانه بدوشی، پایان جنگهای نفرت انگیز قومی و مذهبی، در گرو كوتاه كردن دست این دولتها و جریانات و نیروهای مسلح و غیر مسلح كنونی از قومی و ناسیونالیستی تا مذهبی و... از زندگی مردم سوریه است.
مردم محروم در سوریه، كارگران، زنان و آزادیخواهان در ۲۰۱۱ به امید تحولاتی انقلابی و بهبود زندگی خود علیه دولت بشار اسد و سیستم حاكم به میدان آمدند. جدال آنها با دولت بعث حاكم برای یک زندگی آزاد و انسانی سرسوزنی به جدال امریكا و ناتو، جدال اروپا و تركیه، جدال ایران و اسرائیل و كشورهای عربی و ... ربط ندارد.
امروز با سقوط دولت بشار اسد ما شاهد اعتراضات اولیه زنان و مردم آزادیخواه برای دستیابی به همان مطالبات و خواستهایی است كه در سال ۲۰۱۱ علیه حكومت بعث سوریه بیان شد. اگر آینده سفیدی برای سوریه متصور باشد چیزی جز رشد این صف انسانی، عدالتخواه و برابری طلب نیست. رسانه های بورژوایی تلاش میکنند صدای این جنبش كه خواهان جامعه ای انسانی و حاكمیتی غیر قومی و غیر مذهبی و سكولار است، جنبشی كه خواهان رفاه عمومی و وسیع ترین آزادی های سیاسی، خواهان حقوق برابر برای زنان و پایان نفاقهای ملی و قومی و طایفه ای و مذهبی و دخالت دولتهای مرتجع جهانی و منطقه ای در سوریه است، را زیر تبلیغات گوشخراش خود مبنی بر پیروزی مردم سوریه و در اصل شانس غرب در احیا موقعیت خود در سوریه خفه کنند. گسترش و رشد این جنبش بی تردید در گرو پا پیش گذاشتن همه كسانی است كه چنین مطالبات و دنیای آزاد و برابر را نمایندگی میكنند، در گرو پا پیش گذاشتن رهبران و فعالین انساندوست و برابری طلب، در گرو پا پیش گذاشتن زنان و مردان كمونیست برای هدایت این صف و متحد كردن آن است. متاسفانه شرایط سیاهی كه به مدت ۱۴ سال در دل جنگی خونین و فقر و گرسنگی به مردم سوریه تحمیل شد، شرایط را برای طبقه كارگر و مردم محروم سوریه برای مبارزه ای همه جانبه و متحد و تامین آینده ای روشن و زندگی ای قابل تحمل، بشدت سخت كرده است. اما طبقه كارگر سوریه و آزادیخواهان در این جامعه و همه نیروها و كسانی كه خواهان صلح و امنیت و آزادی و تامین یک زندگی انسانی و سعادتمند هستند، راهی جز تقویت این صف ندارند.