اپوزیسیون بورژوایی در ایران، از راست تا چپ، سقوط اسد و حتی نحوه این سقوط را به فال نیک گرفتند و وعده تکرار آن در ایران دادند. البته با پرچم دروغین "آزادی مردم ایران"، "پس گرفتن ایران" "پیروزی جنبش سرنگونی" یا هر پرچم دروغین دیگری!
مصاحبه نشریه کمونیست با آذر مدرسی | دبیر کمیته مرکزی حزب حکمتیست (خط رسمی)
کمونیست: دولت بشار اسد پس از حمله جریانات اسلامی به رهبری "هیئت تحریر الشام" به حلب و سرانجام حمله به دمشق و تسخیر پایتخت در مدت بسیار كوتاهی سقوط كرد. امری كه مایه تعجب تقریبا همه دولتها و نیروهای دخیل در سوریه و حتی رهبران ״نیروهای شورشی״ بود. عدم مقاومت ارتش سوریه در مقابل حمله این جریانات و سقوط چنین سریع دولت اسد، دولتی كه پس از خیزش اعتراضی مردم سوریه و تبدیل آن به جنگ داخلی، ظاهرا ״پیروز״ این جنگ بود، را چگونه میتوان توضیح داد؟
آذر مدرسی: سوریه در دل اعتراضات توده ای در دوره "بهار عربی" علیه حکومت مستبد و ارتجاعی بشار اسد، با دخالت فوری دول غربی و ارتجاع منطقه به میدان جنگ نیابتی میان قدرتهای محلی و بین المللی تبدیل شد. شکل دادن به انواع باندهای مسلح اسلامی و ارتجاعی، از جبهه النصر تا داعش و ارتش آزاد سوریه و ارتش ملی سوریه بعنوان اپوزیسیون دولت اسد، از طرف نیروهای ارتجاع منطقه ای یا جهانی، عملا مبارزه مردم سوریه برای یک زندگی آزاد و سعادتمند را به سناریویی خونین که باعث نابودی، ویرانی، آوارگی میلیونی و کشتار چند صدهزار نفره توسط طرفین جنگ، تبدیل کرد.
پس از چند سال جنگ و کشتار و ویرانی و عقب نشینی نیروهای اسلامی و تقویت موقعیت بشار اسد، به کمک روسیه و ایران، ظاهرا آرامش به سوریه بازگشت و حکومت بشار اسد ماندگار شد. اما پائین کشیده شدن شعله جنگ نه به معنی بازگشت آرامش و امنیت به سوریه بود، نه به معنی تثبیت کامل بشار اسد و نه به معنی پایان کیس سوریه بعنوان میدانی برای حل و فصل کشمکشهای دیگر. مناطق مختلف سوریه عملا تحت کنترل نیروهای مختلف منجمله دولت اسد بود و میدان کشمکش قدرتهای مختلف منطقه ای بویژه ایران و ترکیه بود و داخل سوریه نفرت از استبداد حاکم در میان مردم سوریه و نارضایتی از حاکمیت بشار اسد در ساختار حاکمیت، منجمله ارتش، عمیقتر و گسترده تر میشد. فراموش نکنیم که این ارتش سوریه نبود که نیروهای اسلامی را شکست داد و به عقب راند، سوریه در آندوره هم بدون کمک روسیه و ایران، جنگنده های روسیه و نیروی زمینی ایران، شانس مقاومت در مقابل این نیروها را نداشت. دولت بشار اسد و ارتش آن در آندوره هم بدون حمایت و دخالت نظامی روسیه و ایران از نظر روحی، انگیزه و .... در موقعیتی نبود که بتواند چه در مقابل خیزش توده ای و چه جنگ با باندها و نیروهای نیابتی غرب كه به نام "ارتش آزاد سوریه" سازمان یافته و تا دندان مسلح شده بودند مقابله و مقاومت کند. پیروز آن کشمکشها نه بشار اسد که ایران و روسیه بودند.
این بی ثباتی درون حکومتی و توخالی بودن حاکمیت به اضافه گسترش نارضایتی های اجتماعی علیه دولت سوریه، قطع امید از ادامه حیات بشار اسد در درون ساختار، ارتشی که انگیزه ای برای دفاع از این حکومت نداشت، شاید مهمترین دلیل عدم مقاومت ارتش در برابری نیروهای اسلامی و تحویل دادن شهرها و پایگاههای نظامی و بخشا پیوستن افراد ارتش به این نیروها بود.
امروز خود بازیگران این ماجرا ناباوری و عدم آمادگی برای این درجه از سرعت پیشروی و ״آسانی کار״ در سرنگونی اسد و اینکه سرنگونی اسد و تصرف دمشق در دستور شان نبوده ، را مخفی نمیکنند.
بهرحال حکومت اسد نمیتوانست به این شکل به حیات خود ادامه دهد. از طرفی دول غربی سوریه را، به جرم نزدیکی اسد به بلوک رقیب و البته به نام ״مقابله با دیکتاتوری اسد״ و ״دفاع از مردم سوریه״، تحریم کرده بودند، از طرف دیگر با جنگ اوکراین و سپس نسل کشی در غزه با حمایت ״جامعه جهانی״، تمرکزها و اولویتهای قدرتهای جهانی تغییر کرده بود و مهمتر اینکه وضعیت نابسامان اقتصادی به اضافه فساد حاکمیت، استبداد مطلق و سرکوب هر اعتراضی در درون جامعه، سوریه را به انبار باروتی تبدیل کرده بود که انفجار اجتماعی در آن میتوانست معادلات منطقه ای را یکبار دیگر بهم بزند. این اوضاع ظاهرا زمینه را برای تجدید قوا و تحرک دوباره نیروهای اسلامی، با حمایت دولت ترکیه، برای تصرف بخشی از سوریه فراهم کرد. اما همانطور که گفتم بحران درونی حکومت، پوشالی بودن آن به اضافه خشم و نفرت مردم سوریه از استبداد حاکم این امر را به سقوط کامل و غیر برنامه ریزی شده تبدیل کرد.
کمونیست: به نظر شما آیا سقوط اسد یک سناریو از پیش طراحی شده و معامله ایی بین نیروها و دولت های دخیل در سوریه چه در سطح منطقه و چه جهانی بود؟ رابطه امروز قدرتهای منطقه ای و جهانی با نیروهای اسلامی حاکم در سوریه و سیر رویدادهای آتی را چگونه میبییند؟
آذر مدرسی: امروز با گذشت زمان جزئیات بیشتر این سناریو روشن شده است. از ابتدا روشن بود که تحرک و حمله نیروهای اسلامی بدون هماهنگی و حمایت دولتهای ارتجاعی، بخصوص ترکیه، ممکن نمی شد. امروز این امر که نیروهای اسلامی شش ماه پیش از آغاز حمله نقشه خود مبنی بر حمله محدود، را به دولت ترکیه اطلاع داده اند و ظاهرا ״اکی״ آنرا گرفته اند، علاوه بر اینکه امریکا توسط دولت ترکیه در جریان این حمله محدود قرار گرفته است را دیگر هیچ دولت و نیرویی مخفی نمیکند.
اما در این سناریو سقوط اسد جایی نداشت. قرار بود بخشی از سوریه به تصرف این نیروها در بیاید، موقعیت جمهوری اسلامی در آن ضعیفتر از قبل بشود، پروسه ای که مدتی بود در جریان بود، موقعیت ترکیه هم در منطقه و هم در رابطه با پ ک ک بهبود پیدا کند و سوریه دوباره به کانونی بحرانی تبدیل شود. هیچ دولتی و نیرویی قصد به زیر کشیدن اسد و تحویل دادن آن به باند هایی ارتجاعی تر از اسد را نداشت. این حمله اهدافی محدود داشت. اما سناریو تغییر کرد. اینکه امروز اردوغان باد در غبغب می اندازد و از قدرت ترکیه در منطقه و اینکه قدرت و نفوذ ترکیه به مرزهای آن محدود نمیشود، صدای ناسیونالیسم عظمت طلب ترکیه است که تلاش میکند از موقعیت بدست آمده بهترین استفاده را ببرد.
از طرف دیگر با توجه به معضلات دولت سوریه و توخالی شدن آن و همینطور اولویتهای دیگر روسیه و ایران و کشمکشهای دیگری که در هر یک درگیر آن بودند، ادامه حمایت از بشار اسد برای روسیه و به دنبال آن برای ایران را در دستور نگذاشت. سیاست روسیه عملا نشانه ای از حمایت از اسد را نداشت و ایران رسما اعلام کرد ״زمانیکه ارتش سوریه نخواهد برای دفاع از سوریه بجنگد ما به جای آنها نمیجنگیم״. برکناری اسد و انتقال مسالمت آمیز قدرت به نیروهای اسلامی به رهبری "هیئت تحریر الشام" توافقی اساسا میان دولتهای روسیه، ایران، ترکیه بود. مذاکرات قبل از سقوط اسد و توافقات میان دولت اسد و نیروهای اسلامی برای انتقال قدرت و ... همه و همه به سرعت و طی چند روز انجام شد.
ترکیه یکی از بازیگران اصلی این سناریو بوده و یکی از مهمترین دولتهای سهم خواه از آینده سوریه است. اهمیت حیاتی سوریه برای مسئله کرد در ترکیه و نیاز ترکیه به تعیین تکلیف به کردهای سوریه، بعنوان نیروی پ ک ک موقعیت منطقه ای ترکیه، مسئله تضمین نقش ویژه خود در آینده سوریه را مهمتر از هر زمانی کرده است. بهرحال ترکیه با توجه به امتیازاتی مانند عضویت در ناتو و همزمان رابطه نزدیک با روسیه، وجود نیروهای نیابتی آن در سوریه، جیش الوطنی، قدرت تعیین کننده ای در سناریوی ارتجاع منطقه و بین المللی در سوریه خواهد داشت.
تا جائیکه به رابطه دول غربی با این واقعه و نیروهای اسلامی به قدرت رسیده برمیگردد، سقوط اسد موازنه قوا را در منطقه تغییر داد. امروز غرب، علیرغم دخیل نبودن در این دست بدست شدن قدرت، تلاش میکند از سقوط اسد بعنوان امکانی برای بازپس گیری موقعیت از دست داده خود در سوریه، بهبود موقعیت خود در توازن قوای جهانی میان خود و رقبای خود و همزمان بی اعتبار کردن روسیه در چشم متحدین جدید آن بویژه در منطقه استفاده کند. تائید تلویحی یا شایعه پراکنی ها در مورد دخالت و یا تائید امریکا و اسرائیل در این ماجرا تلاشی است برای نشان دادن قدرت این نیروها در منطقه و بی اعتباری دولت روسیه و غیر مطلوب و غیر جذاب کردن اتحاد با روسیه برای دول منطقه و در اساس جنگ تبلیغاتی و روانی است تا واقعیت!
دول غربی و در راس آن امریکا، که در ابتدا نگران موقعیت خود در سوریه، تحت عنوان "نگرانی از خلأ قدرت و بی ثباتی در سوریه پس از اسد"، بودند و با احتیاط بالایی به این دست بدست شدن قدرت و قدرتگیری نیروهای اسلامی دست ساز خود برخورد میکردند، یکباره آنرا بعنوان پیروزی مردم سوریه و انقلاب آنان معرفی کردند و به سرعت دست به تجدید نظر و چرخشی جدی در سیاست خود در رابطه با این نیروها زدند.
در یک چشم بهم زدن تروریستهای دیروز "نیروهای معتدل" امروز شدند، دامنه تروریستهای اسلامی به داعش محدود شد و جبهه النصر و "هیئت تحریر الشام" و ... به آغوش گرم دول غربی باز گشتند. همانطور که طالبان بازگشت! یکباره تبلیغاتی هماهنگ و ارکستر شده از طرف میدیای رسمی، از سی ان ان تا بی بی سی، در رابطه با معتدل و خوشخیم شدن نیروهایی که هنوز در لیست دلبخواهی "تروریستی" غرب، بویژه امریکا و بریتانیا، قرار دارند شروع شد. یکباره تاریخ سیاه و جنایتکارانه این نیروها و بویژه "هیئت تحریرالشام"و الجولانی زیر فرش شده و چهره بزک کرده و "لیبرال" جولانی در صفحه اصلی این میدیا برجسته شد. عکسهای جولانی با عبا و عمامه و شمشیر جای خود را به تصاویر جولانی با کت و شلوار و میکروفن دادند. نقل قولها وی در سال ۲۰۱۶ مبنی بر "هدف نابودی حکومت اسد برقراری حکومتی مبتنی بر حاکمیت شریعت اسلامی"، جای خود را به نقل قولهای لیبرال مابانه مبنی بر "حکومت فراگیر"، "اجباری نبودن حجاب"، "به رسمیت شناختن و حمایت از حقوق همه اقلیتها" و "کنار گذاشتن فرقهگرایی" و ... داد. تلاش در تبدیل جولانی به سمبل اسلام پاستوریزه شده تلاش مشترک دول غربی و دستگاه تبلیغاتی آنان در ایندوره است. با پرچم دروغین "دفاع از مردم سوریه"، "امنیت مردم سوریه" و "ثبات سوریه"، ارتجاعی ترین و متوحش ترین نیروهای اسلامی را، که دیروز بعنوان جنگجویان آزادی معرفی میکردند، به نام نماینده مردم سوریه به جهانیان معرفی میکنند.
امریکا و سایر دول غربی در حال بررسی حذف "هیئت تحریرالشام" از فهرست "سازمانهای تروریستی" اند. اما این مانعی برای تمجید از "اظهارات مثبت الجولانی، رهبر هیئت تحریر الشام"، آغاز مذاکره با آنان نشده است. اعلام رسمی اینکه "ما میخواهیم برای هیات تحریر الشام و همه مقامات نوظهور سوریه روشن کنیم که به رسمیت شناختن آنها، حمایتی که از جامعه بینالمللی میخواهند و نیاز دارند باید بدانند که انتظارات خاصی در کنار آن وجود دارد." از طرف بلینکن چکیده سیاست امریکا در منطقه نه فقط برای کسب موقعیت از دست داده خود در سوریه، بلکه در رقابتهای جهانی است. امروز ، پس از سفر هیئت امریکا به دمشق و تعهد تحریر الشام به برآورده کردن انتظارات خاص غرب از این باند، خبر لغو جایزه ۱۰ میلیون دلاری برای شخص جولانی در میدیا منتشر شد!
اروپا هم سیاست مشابهی را در پیش گرفته است. سفر هیئتهای مختلف اروپایی به سوریه، تاکید بر نقش کلیدی سوریه در منطقه و ضرورت استفاده اروپا از این موقعیت در "کاهش دائمی نفوذ منطقه ای روسیه"، البته تحت عنوان حمایت از "انتقال فراگیر قدرت در سوریه و کمک به ثبات منطقه" و .... بیان این سیاست و تلاش است.
باز تعریف سیاست "مبارزه با تروریسم"، که بنا به متقضایت زمان دائما مورد تجدیدی نظر و بازتعریف و ... قرار میگیرد، به "مبارزه با داعش"، بخشی از تطهیر باندهای جنایتکار به قدرت رسیده در سوریه در حین حفظ چهره "ضد تروریسم اسلامی" خود است.
وعده قدرتهای غربی در لغو تحریمها علیه سوریه و علیه "هیئت تحریرالشام"، وعده کمکهای مالی فوری به نام کمک به بازسازی سوریه در قبال تعهد به نزدیکی سوریه به غرب و فاصله از روسیه و ایران، بخشی از سیاست دول غربی در بهبود موقعیت خود و تضعیف موقعیت روسیه در این منطقه حساس است.
کمکهای مالی به فوریت به نام کمک به انتقال مسالمت آمیز قدرت به راه افتاده است. بحث بازسازی سوریه و سرمایه گذاری در آن و .... به راه افتاده و مسابقه سفر نمایندگان امریکا، برتیانیا و اروپای واحد برای جذب باندهای اسلامی رام شده به خود به راه افتاده است. سرازیر کردن پول به سوریه وعده جولانی مبنی بر افزایش ۴۰۰ درصدی حقوق کارمندان، بازسازی مناطق ویران شده، بهبود ارزش لیر سوریه، بازگرداندن آوارگان به سوریه و تصمیمات اقتصادی مهمتر برای سوریه همه و همه بدون واریز شدن پول از طرف دول غربی، بعنوان "ناجیان مردم سوریه"، ممکن نبود. معامله ای برای تقویت موقعیت غرب در سوریه و منطقه و تضمین سهم آن در آینده سوریه و منطقه در جریان است.
پروژه غرب تبدیل سوریه به حیاط خلوت خود و خروج آن از بلوک روسیه پس از سقوط اسد است. امری که میتواند بر روی معادلات در خاورمیانه تاثیرات جدی بگذارد و به خاورمیانه نیز محدود نماند.
تضعیف موقعیت جمهوری اسلامی و محور مقاومت آن در منطقه، سرجای خود نشاندن و "رام کردن" جمهوری اسلامی، بعنوان یکی از بازندگان جدی سقوط اسد، در دستور غرب قرار دارد. جمهوری اسلامی "رام شده" و در "آشتی با غرب" پروژه امریکا و غرب است. با تضعیف موقعیت امریکا در جهان چند قطبی، جایگزینی قدرتهایی چون روسیه و چین، قدرت نظامی و جنگی روسیه و قدرت اقتصادی چین، باز شدن امکان انتخاب میان قدرتهای جهانی برای بورژوازی در خاورمیانه و افریقا، پیوستن کشورهای مختلف به بریکس، همزمان با حفظ رابطه سیاسی و اقتصادی با بلوک غرب، شانس بازی در این شکاف را برای حکومتی چون جمهوری اسلامی باز کرده بود و رژیم اسلامی تلاش کرد بیشترین استفاده را از این موقعیت بکند.
سقوط اسد دریچه ورود منطقه به دوره ای جدید از کشمکشها برای تغییر یا تثبیت توزان قوا میان قدرتهای منطقه و جهانی و همزمان دوره جدیدی در جدال مردم این منطقه برای خلاصی از خاورمیانه قومی و مذهبی است.
کمونیست: روسای "هیئت تحریر الشام" همراه با سران باقی مانده از دولت اسد از جمله نخست وزیر آن، اعلام كرده اند كه میخواهند قدرت در آرامش و بدون جنگ تحول داده شود، میگویند همه نیروهای دخیل، اقلیتهای مختلف در قدرت شریك میشوند، میگویند كسی حق ندارد حجاب اجباری به زنان تحمیل كند و همزمان اعلام كرده اند خواهان روابط بدون تنش با همه دولتها هستند. با این ادعاها، چقدر یك سناریوی سیاه و جنگ و انتقام جویی در این كشور و با بازیكنان مختلف مقدور است؟ آیا هیچ آینده ای كه در آن حقوق اولیه مردم سوریه برسمیت شناخته شود، حق بیان و اعتراض، حق زن و برابری انسانها مستقل از مذهب و ملیت برسمیت شناخته شود و جامعه ای متمدن و غیر مذهبی و غیر قومی داشته باشیم؟ آیا ماهیت نیروهای در قدرت امكان چنین آینده ای برای مردم سوریه را میدهد؟
آذر مدرسی: تا جائیکه به انتقال قدرت از اسد به نیروهای اسلامی به رهبری "هیئت تحریر الشام" برمیگردد، این انتقال قدرت صورت گرفت و ظاهرا تمام شده است. مسئله تقسیم قدرت میان نیروهای موجود در سوریه، از هیئت تحریر الشام، جبهه النصر و جیش الوطنی تا نیروهای دموکراتیک سوریه (ائتلاف نظامی با محور کردهای سوریه، بازوی نظامی رسمی" سازمان اداره خودمختار شمال و شرق سوریه" مورد حمایت آمریکا) است. این تقسیم قدرت، با توجه به حمایت یا نیابتی بودن هریک از این نیروها، مسئله ای است که آینده سوریه را بر خلاف وعده آینده با ثبات از طرف جولانی و تبلیغات غرب در ممکن بودن آن، با مخاطرات جدی روبرو میکند.
آینده آزاد تحت حاکمیت عدالت اسلامی را مردم منطقه، از ایران تا افغانستان و لیبی و عراق، تجربه کرده اند و تصور نمیکنم این وعده ها بتواند مردم سکولار و متمدن سوریه را نسبت به ماهیت ارتجاعی این نیروها خنثی کند. برخلاف هیاهوی میدیای غربی که گویا سوریه فقط صحنه شادی و جشن، نه فقط از سقوط اسد که از قدرتگیری باندهای اسلامی، است، ما شاهد هراس و نگرانی از آینده سوریه، بی اعتمادی گسترده به این جریانات اسلامی و قومی هستیم. در میدیای غرب از این واقعیت و اعتراضات اخیر مردم متمدن سوریه، و در راس آنان زنان، علیه حکومت مذهبی و قومی، برای آینده ای آزاد و سکولار که برابری کامل زن و مرد در آن حاکم است، از دستگیری های وسیع فعالین اجتماعی و کارگری معترض و رادیکال توسط نیروهای "دولت موقت سوریه"، از اینکه بخش قابل توجهی از مردم درب خانههایشان را به روی خود قفل کرده اند و در صدد خروج از سوریه هستند، خبری نیست.
دستگاه آبروباخته تبلیغات دول غربی که تلاش کردند نسل کشی دولت فاشیست اسرائیل در نوار غزه را بعنوان جنگ اسرائیل و حماس و دفاع خود از اسرائیل توجیه کنند، امروز تلاش میکنند قدرتگیری باندهای جانی اسلامی را پیروزی مردم سوریه و منشاء آینده ای روشن و سعادتمند برای مردم سوریه قلمداد کنند. تبلیغاتی که قرار است تشکیل یک حکومت موزائیکی متشکل از نیروهای قومی و مذهبی را بعنوان "مسالمت آمیزترین" و "خوشخیم ترین" سناریو توجیه و تئوریزه و این واقعیت که سوریه آتشی زیر خاکستر است و سناریوی نابودی شیرازه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن یکی از محتمل ترین سناریوها است را زیر فرش کنند.
سیر به قدرت رسیدن این نیروها، ماهیت جنایتکارانه و خصلت ارتجاعی و نیاتبی آنان به اضافه بازیگران متعدد محلی و بین المللی با اولویتها و منافع متفاوت و بعضا متخاصم، سناریوی گذار مسالمت آمیز و ثبات در سوریه را اگر نه غیرممکن که بسیار غیرمحتمل میکند. متاسفانه این سناریو در خلا جنبش آزادیخواهانه و رادیکال مردم سوریه، به هیچ عنوان غیر قابل انتظار نیست. امروز کسی در اینکه همه قدرتهای ارتجاعی که امروز دم از ثبات و آرامش در سوریه میزنند، اگر منافعشان ایجاب کند از به آتش کشیدن دوباره سوریه ابایی نخواهند کرد تردیدی ندارد. علاوه بر این حکومتی چون جمهوری اسلامی کاملا از منافع استراتژیک خود در سوریه دست نکشیده و به دنبال تجدید قوا، پیداکردن متحدین جدید در سوریه و باز کردن جاپایی برای خود است. حملات و بمبارانهای مداوم امریکا و اسرائیل، اشغال بخشهای بیشتری از بلندی های جولان توسط اسرائیل، اشغال چندین شهر و شهرك و بمبارانهای وسیع شهرها در سوریه، همه و همه نه تنها تنش و ناامنی را تشدید کرده اند، که زمینه را برای تحرک نیروهای محور مقاومتی پرو جمهوری اسلامی مهیا کرده اند.
متاسفانه آینده مردم سوریه امروز ناروشن تر از دوره اسد است. از سناریوی سیاه تا حکومت موزائیکی یا قدرالیسم قومی و مذهبی سناریوی روی میز ارتجاع جهانی و منطقه ای و باندهای حاکم در سوریه است.
با سقوط اسد دور جدیدی از جدال مردم سوریه برای آینده ای آزاد، برابر و امن آغاز شده است. دست بدست شدن قدرت از یک ارتجاع به ارتجاعی دیگر، تغییر توازن قوا میان بازیگران ارتجاعی منطقه ای و جهانی در سوریه فقط شرایط مبارزه مردم را تغییر داده است. حکومتی ارتجاعی و دیکتاتور از قدرت ساقط شد و جریاناتی به همان اندازه ارتجاعی و ضد بشری به قدرت رسیده اند. جریاناتی که به کمک دستگاه تبلیغاتی غرب بعنوان نماینده این مردم تطهیر و حمایت میشود.
آینده روشن مردم سوریه در شکل دادن هرچه سریعتر به جنبش آزادیخواهانه خود علیه ارتجاع جدید، آمادگی مقابله با آن و سناریوهای ارتجاعی طراحی شده برای آنان و تسخیر سنگرهایی برای جدال نهایی خود، قبل از تثبیت کامل ارتجاع حاکم، است.
این جدال میان مردم آزادیخواه سوریه و ارتجاع به قدرت رسیده آغاز شده است. دمشق اینروزها فقط صحنه حضور هیئتهای غربی و مذاکره و بده بستان با باندهای اسلامی پشت درهای بسته نیست، خیابانهای دمشق اینروزها صحنه ابراز وجود مردم آزادیخواه، بویژه زنان با خواست یک حکومت سکولار، غیر قومی و غیر مذهبی، با خواست برابری و آزادی زن است.
مهمترین مولفه های جنبش آزادیخواهانه مردم سوریه از امروز روشن است. آزادی زن، نه به قومی و مذهبی کردن سوریه و نه به حاکمیت مذهبی مهمترین مولفه های پلاتفرم این جنبش است. شعار “هیچ جامعه آزادی، بدون زنان آزاد وجود ندارد“ اعلام جنگ زنان و مردن آزادیخواه سوریه به باندهای اسلامی در قدرت است. “خواست آزادی و حقوق برابر برای تمامی مردم در سوریه“ نه به قومی و مذهبی کردن جامعه و راه اندازی جنگهای قومی و مذهبی در سوریه است. “ما آزادی میخواهیم، نه یک نظام دینی“ دست رد زدن به سینه حکومتی مذهبی در سوریه است. این جنبش به سرعت گرد و خاکها و هیاهوی تبلیغاتی آزادی سوریه را کنار زد و اعلام کرد برای دستیابی به آزادی و برابری و دفاع از مدنیت جامعه آماده جدال است.
صحنه ها به سرعت تغییر میکنند و جنبش آزادیخواهانه مردم سوریه و در راس آن جنبش کارگری و کمونیستی آن، زمان زیادی برای تمدید قوا، سازمانیابی و تعریف پرچم و پلاتفرم خود برای جدالهای پیش رو و پیروزی خود ندارند. سناریوی سفید برای مردم سوریه فقط با دست بالا پیداکردن و پیروزی این جنبش و عقب راندن جنبشها و نیروهای ارتجاعی حاضر در صحنه ممکن است.
كمونیست: تركیه در همین چند روز آخیر و بعد از سقوط اسد، همراه نیروهای متحد خود (ارتش ملی سوریه) به مناطقی در سوریه از كوبانی، شهر منبیج، قامیشلو و... حمله كرده است، دولت اسرائیل علاوه بر اینكه اعلام كرده بلندی های جولان خاك اسرائیل است، مناطق زیادی از سوریه را با توجیه حفاظت از خود، اشغال كرده است و تقربا همه مناطق نظامی و.. سوریه را بمباران كرده است. آمریكا بخشی مهم از مناطق نفت خیر را در دست دارد، اینها كجای معادلات قرار میگیرند؟
آذر مدرسی: همانطور که اشاره کردم، سقوط اسد منطقه را وارد دور جدیدی از کشمکش قدرتهای منطقه ای و جهانی میکند. حملات بیسابقه جنگنده های اسرائیل به سوریه، بمبارانهای شدید امریکا در کنار جنگ میان نیروی نیابتی ترکیه و "نیروهای دموکراتیک سوریه"، که مورد حمایت امریکا هستند، آغاز و گوشه ای از کشمکش بخشی از قدرتهای ارتجاعی در منطقه بر سر موقعیت و منافع استراتژیک خود، چه در ابعاد منطقه ای و چه ابعاد جهانی، است.
یکی از مهمترین بازیگران ترکیه است. ترکیه تلاش میکند جای روسیه و ایران را در سوریه بگیرد و برای همیشه پ ک ک را از یکی از مهمترین پشت جبهه های خود محروم کند و با "نیروهای دموکراتیک سوریه"، تعیین تکلیف کند. مسئله کرد هنوز یکی از مهمترین معضلات درونی و منطقه ای ترکیه است و باید به آن جواب دهد. جواب تا امروز دولت ترکیه جنگ، کشتار و قلع و قمع بوده است.
بازیگر دیگر اسرائیل است که با استفاده از فرصت خلا قدرت در سوریه بلافاصله لغو توافقنامه ۱۹۷۴ را اعلام کرد و به بهانه بی ثباتی در سوریه علاوه بر بمبارانهای وسیع بخشی از خاک سوریه را به اشغال خود در آورد و اعلام کرده است که تا زمانی که در سوریه نیرویی قادر به اجرای توافقنامه بین دو کشور حاکم نباشد، در این مناطق باقی خواهند ماند.
"نیروهای دموکراتیک سوریه"، در شمال سوریه، که مورد حمایت امریکا هستند، خواهان به رسمیت شناختن حاکمیت خودمختار، خروج تمام نیروهای ترکیه و به رسمیت شناختن زبان کردی به عنوان زبان رسمی دوم هستند.
دولت امریکا هنوز در بخشی از سوریه مستقر است و بر مناطق نفت خیز سوریه، چه مستقیم و چه از طریق "نیروهای دموکراتیک سوریه"، کنترل کامل دارد . همزمان باید توجه داشت که روسیه هنوز پایگاههای نظامی خود در سوریه را حفظ کرده است و جمهوری اسلامی هنوز مشغول شکل دادن به نیروهای نیابتی خود در سوریه است. نه روسیه و نه ایران پرونده حضور و نفوذ خود در سوریه را نبسته اند. حضور تمام این قدرتها، با منافع متفاوت و متناقض، میتواند سوریه را یکبار دیگر با دوره طولانی از نابسامانی، جنگ و ویرانی گسترده تر و مخرب تر از سالهای ۲۰۱۱- ۲۰۱۷ روبرو کند.
تک تک این قدرتها در کنار باندهای اسلامی تازه به قدرت رسیده، که آماده هر معامله ای بر سر آینده و امنیت مردم سوریه هستند، بازیگران سناریوهای مخرب و ارتجاعی در سوریه هستند.
پشت تبلیغات میدیای رسمی در غرب که سوریه ای آزاد و امن را به نمایش میگذارند که نیروهای سیاسی و مردم آن دست کمک به سوی قدرتهای ارتجاعی برای "بازسازی" و "تثبیت آزادی" خود دراز کرده اند و اعلام میکنند بدون این کمکها آینده سوریه نا امن و تاریک خواهد بود، خطر سناریویی سیاه تر از عراق خوابیده است.
تک تک بازیگران امروز در سوریه، از بازیگران فعال تا بازیگرانی چون جمهوری اسلامی که در کمین فرصت نشسته است، پرونده سیاهی از به خون کشیدن یک جامعه، از کشتار و نسل کشی به نام “دفاع از خود“ و بمباران فرشی به نام “گسترش دمکراسی“ تا معامله و توافق در تشکیل حکومتهای ارتجاعی و موزائیکی قومی و مذهبی دارند. حل و فصل کردن اختلافات این قدرتها، چه از طریق جنگ یا معامله و بند و بست، آینده تاریکی را برای مردم سوریه به همراه خواهد داشت. از این نظر حضور تک تک آنها در سوریه زنگ خطری جدی برای مردم سوریه است.
کمونیست: جمهوری اسلامی با سقوط بشار اسد یكی از متحدین نزدیک خود را از دست داد؟ سران حكومت میگویند چنین برداشتی، كه موقعیت ایران و محور مقاومت ضعیف شده است، اشتباه است، میگویند رابطه و دوستی تاریخی آنها با یك كشور و مردمش با رفتن بشار اسد پایان نمی یابد. ارزیابی شما چیست و تاثیرات سقوط اسد بر تحولات ایران چه است؟ با سقوط بشار اسد و تضعیف موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی، طبقه كارگر و جنبش اعتراضی و آزادیخواهانه چه امكانی بر رویشان گشوده شده است؟ این وضع چه تاثیری بر رابطه آنها و حاكمیت بر ایران دارد؟
آذر مدرسی: در اینکه جمهوری اسلامی و محور مقاومت آن ضربه جدی از سقوط اسد خورده است تردیدی نیست. ضربه ای که نه فقط روی موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی مستقیما تاثیر داشته است، بلکه روی رابطه آن با مردم در ایران و جنبش آزادیخواهانه و انقلابی آنان برای سرنگونی تاثیرات جدی داشته و خواهد داشت.
جمهوری اسلامی همزمان با تلاش برای حفظ ظاهر و آویزان کردن خود و نیروهای ارتجاعی محور مقاومت به آزادی مردم فلسطین و پیدا کردن راهی برای شکل دادن به نیروهای نیابتی خود در سوریه، بطور جدی همزمان با خط و نشان کشیدنهای خامنه ای علیه ״نیروهای نیابتی امریکا در سوریه״، در پی آرام کردن رابطه با "هیئت تحریر الشام" و سایر نیروهای در قدرت است. جمهوری اسلامی هنوز کاملا از شانس ایفای نقش در سوریه و جبران ضربه به محور مقاومت ناامید نشده است و برای آن تلاش میکند.
بهرحال تبلیغات جمهوری اسلامی در انکار این ضربه و تبلیغات اسرائیل در نقش خود در این ضربه و تهدیدات جنگی آنرا باید کنار گذاشت و به مولفه های واقعی این ضربه و ابعاد آن پرداخت.
این موقعیت تضعیف شده جمهوری اسلامی، با توجه به اینکه چند هفته دیگر ترامپ بعنوان رئیس جمهور امریکا وارد کاخ سفید خواهد شد، نگرانی و هراس از تشدید کشمکش و باز شدن دست اسرائیل در حمله به ایران را در هیئت حاکمه ایران بیشتر و بیشتر کرده است. تمام احتیاط و لحن آرام و غیر تحریک کننده مقامات اصلی جمهوری اسلامی، آمادگی برای هرنوع همکاری با سازمان انرژی هسته ای، "نیروهای دموکراتیک سوریه"، اعلام اتحاد تاریخی میان ایران و سوریه و ....، همه و همه حاکی از این موقعیت و نگرانی جمهوری اسلامی از دادن بهانه به ترامپ و نتانیاهو برای تشدید کشمکش و حمله نظامی به ایران است.
این وضعیت قطعا بر رابطه جمهوری اسلامی و مردم و شرایط مبارزه مردم علیه بالایی ها تاثیر داشته است. جمهوری اسلامی با علم به این تاثیرات در رابطه با مردم هم محتاط و دست به عصا است. کنار گذاشتن قانون حجاب و عفاف و وعده پزشکیان مبنی بر "مشارکت زنان در تمام زمینههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی"، آزادی پرستو احمدی، فعال شدن مجدد "اصلاح طلبان" و تلاش برای آویزان کردن خو به جنبش آزادی زن و .... نگرانی و هراس جمهوری اسلامی از تشدید کشمکش با مردم و جنبشهای اعتراضی در ایران است.
قطعا مردم آزادیخواه، جنبشهای اعتراضی و جنبش سرنگونی، باید از هر درجه ضعف جمهوری اسلامی، چه در سطح منطقه و چه در داخل، بیشترین استفاده را برای پیشبرد جدال خود و کسب سنگرهای جدید ببرد. تضعیف موقعیت منطقه ای، شکنندگی حاکمیت، انشقاق درونی، بی اعتماد به نفسی در درون صفوف رژیم، هراس نه فقط هیئت حاکمه که دستگاه سرکوب از رویارویی با مردم، همه و همه شرایط را برای تعرض، برای پیشروی و تحمیل عقب نشینی به آن بهتر میکند.
همزمان اما سقوط اسد و دست بدست شدن قدرت از بالا و بدون دخالت مردم و از طریق معامله و بند بست میان نیروهای ارتجاعی، تهدیدات جنگی اسرائیل و ریاست جمهوری ترامپ و نگرانی از تشدید کشمکش میان امریکا و جمهوری اسلامی و تاثیرات مستقیم آن بر زندگی میلیونها انسان در ایران، با خود نگرانی از آینده ای وخیم تر از امروز را در مقابل مردم در ایران قرار داده است.
این شرایط حساس، تشخیص دقیق اوضاع برای پیشروی و متحد نگاه داشتن جنبش آزادیخواهانه مردم برای فعالیت ما کمونیستها مهمترین مولفه است. تشخیص موقعیت ضعیف جمهوری اسلامی و تلاش در عقب راندن هرچه بیشتر آن در تعرض به دستاوردهای مان، تشخیص استفاده نیروهای ارتجاعی، از دول تا نیروهای سیاسی از این موقعیت برای تسویه حساب با جمهوری اسلامی به قیمت قربانی کردن جنبش آزادیخواهانه ما، نحوه مقابله و سازمان دادن جدال با جمهوری اسلامی و همزمان بستن سدی محکم در مقابل سوءاستفاده ارتجاع از این وضعیت علیه مردم و جنبش آزادیخوهانه آنان همه و همه هوشیاری و همزمان سرعت عمل بالایی را از ما کمونیستها، حزب ما و کمونیستهای داخل ایران، میطلبد.
کمونیست: با سقوط بشار اسد بخشی زیادی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی از راست تا چپ تا گروههای قومی، میگویند، "اسد رفت نوبت خامنه ای است". رضا پهلوی نیروهای جمهوری اسلامی را خطاب قرار داده است كه سرنوشت خود را به جمهوری اسلامی گره نزنند و گفته است: "پس از حمله تروریستی ۷ اکتبر، و بعد از فروپاشی حماس و حزبالله، و نابودی سرکردگان تروریستشان، رژیم خامنهای، مهمترین سنگر منطقهای خود را نیز از دست داده است و در ضعیفترین و آسیبپذیرترین وضعیت خود به سر میبرد." هم رضا پهلوی و هم بسیار از شخصیتهای این اپوزیسیون سرنگونی جمهوری اسلامی را بعد از اسد نوید میدهند. این ادعاها كجای واقعیات است و شما چگونه فكر میكنید؟
آذر مدرسی: اپوزیسیون بورژوایی در ایران، از راست تا چپ، سقوط اسد و حتی نحوه این سقوط را به فال نیک گرفتند و وعده تکرار آن در ایران دادند. البته با پرچم دروغین "آزادی مردم ایران"، "پس گرفتن ایران" "پیروزی جنبش سرنگونی" یا هر پرچم دروغین دیگری!
تا جائیکه به رضا پهلوی و جناح راست ناسیونالیسم ایرانی در اپوزیسیون برمیگردد، تنها سناریو و شانس به قدرت رسیدن آنها دست بدست شدن قدرت از بالا است. این دست بدست شدن از طریق معامله یا جنگ و حمله نظامی باشد تغییری در مطلوبیت آن و تنها امکان قدرتگیری این جناح نمیدهد. در نتیجه استقبال رضا پهلوی از این سناریو طبیعی است. همانطور که دوره ای از حمله نظامی امریکا به ایران، از "دخالت بشردوستانه" امریکا در ایران، به مدل لیبی، حمله نظامی اسرائیل به ایران، به بهانه حمایت از مردم و جنبش "زن زندگی آزادی"، یا از انقلاب مخملی در کشورهای اروپای شرقی دفاع کرد. هدف کسب قدرت بدون دخالت مردم و از بالای سر مردم است و هر وسیله ای که این هدف را تامین کند مورد حمایت و استقبال این جناح قرار میگیرد. رضا پهلوی از تکرار ترهات هرکسی که چنین آینده ای را برای وی و جنبش اش تامین کند، ابایی ندارد. روزی پیام نتایاهو را بازنویسی میکند و روز دیگر پیام زلنسکی!
ناسیونالیسم کرد هم سنتا همین سیاست و همین افق را، به اضافه سهم خواهی ویژه خود در قدرت، در مقابل خود دارد. موقعیت احزاب ناسیونالیست کرد در عراق و سوریه که با حمایت امریکا و بر متن نابودی شیرازه جامعه در عراق یا سوریه به قدرت رسیده یا به سهیم شدن در قدرت امید دارند، موقعیت مطلوب احزاب این جنبش است. این احزاب هم سنتا به هر وسیله ای برای دستیابی به این هدف متوسل شده اند. از جنگ با جمهوری اسلامی تا مذاکره با آن، از حمله به کمونیستها و کشتار آنان تا ائتلاف با ناسیونالیستهای عظمت طلب ایرانی، از آمادگی برای تبدیل به نیروی نیابتی رقبای جمهوری اسلامی تا نزدیکی به پ ک ک و .... همه و همه سیاستهای چند ده سال گذشته احزاب این جنبش بوده است.
یکی از نیروهای ناسیونالیسم کرد اما از ظرفیت به شدت فاشیستی و ارتجاعی برخوردار است، باند زحمتکشان و مهتدی در راس آن نیرویی است که ظرفیت کامل ایفای نقش در سناریوی سیاه در ایران را دارد. مهتدی که بر متن جنگ خلیج و نابودی عراق، دوره ای که احزاب کردی در عراق جرج بوش را رهبر و حامی خود میدانستند، آرزوی طالبانی و بارزانی شدن و رهبر کورد״ را در سر داشت، امروز به دنبال الجولانی شدن است. عروتیز های اخیر مهتدی علیه کمونیستها آخرین تلاش او برای متحد کردن عقب مانده ترین و فاشیست ترین عناصر در صفوف این جنبش است. مهتدی همیشه کمونیسم را برخلاف ادعای خود نه در میان هم کومله ای ها، که در جامعه، در میان جنبش کارگری، جنبش حق زن و ... در کردستان که تا امروز سدی محکم در مقابل توطئه ها و دسیسه های این باند سناریوی سیاهی بسته اند، موی دماغ خود دانسته است. امروز با توهم به باز شدن افق سناریوهای ارتجاعی در ایران یکبار دیگر با پرچم ضد کمونیستی خود به دنبال جمع آوری نیرو است.
هر دو جنبش، ناسیونالیسم عظمت طلب ایران و ناسیونالیسم کرد، خود را کاندیدهای مناسب غرب و ارتجاع منطقه برای جایگزینی جمهوری اسلامی میدانند. هردو روی سناریوی دست بدست شدن قدرت از بالا سرمایه گذاری میکنند و لابی خود را برای متحقق کردن آن دارند. از این نظر استقبال از سقوط اسد و سرمایه گذاری روی چنین سناریویی روی زمین واقعی برای آنها معنی دارد.
در این میان جناح چپ اپوزیسیون بورژوایی و رهبر و سخنگوی آن حمید تقوایی همین سیاست را به نام چپ و کمونیسم در پیش گرفته و به نام کارگر، زنان و مردان آزادیخواه از تحرک هر نیروی ارتجاعی دفاع میکند. مسابقه تهوع آور این جریان با رضا پهلوی در تبریک به مردم سوریه برای آزادی، وعده تکرار این سناریو به مردم در ایران، کپی کردن پیام رضا پهلوی به ارتش برای پیوستن به صفوف خود برمتن سناریوی سوریه، مشمئز کننده و همزمان خطرناک است.
این جریان بدنام و ضداجتماعی مانند رهبر بستر اصلی جنبش خود، رضا پهلوی، روزی کشتار مردم بیگناه فلسطین را به نام جنگ با حماس و ״تروریسم اسلامی״ تئوریزه میکند، روزی از دخالت نظامی امریکا در لیبی به نام ״کمک به انقلاب״ دفاع میکرد، مانند رضا پهلوی از ״دخالت بشردوستانه״ امریکا در سوریه دفاع میکرد، امروز هم از قدرتگیری ارتجاعی ترین باندهای اسلام سیاسی و تروریستهای اسلامی در سوریه، به نام ״ضربه به محور مقاومت״ دفاع میکند و وعده تکرار آنرا در ایران میدهد. این جریان برخلاف جناح راست اپوزیسیون بورژوایی نقشی در شکل دادن به آینده ندارد و تنها نقش آن آتش بیاری معرکه برای هر سناریوی ارتجاعی علیه مردم ایران است. اینها نشان داده اند برای به بازی گرفته شدن، آماده اند تا به نام دفاع از طبقه کارگر ایران و جنبش سرنگونی سیاهی لشکر هر نیروی ارتجاعی، از ناتو و اسرائیل تا ترکیه و باندهای اسلامی در سوریه شوند.
رهبران این جریانات، از راست تا چپ، هم ابله اند و هم شیاد! دادن این تصور که سناریوی سوریه در ایران تکرار شود، اینکه ایران مورد حمله نظامی اسرائیل و امریکا قرار میگیرد و سپاه پاسداران مانند ارتش سوریه در مقابل حمله نیروهای زمینی ائتلاف امریکا-اسرائیل تسلیم خواهند شد و سران جمهوری اسلامی مانند اسد فرار خواهند کرد، مخفی کردن این واقعیت که جمهوری اسلامی و نیروهای آن بویژه سپاه ایدئولوژیک تر از ارتش سوریه اند و آماده به آتش کشیدن جامعه برای دفاع از ״نظام״ اند، شیادی مطلق است.
جدال مردم آزادیخواه برای رهایی از جمهوری اسلامی، برای آزادی و برابری بدون مقابله با اپوزیسیون ارتجاعی و پرو ناتویی، مستقل از علم و کتل متفاوت و چپ یا راست بودن آن، به پیروزی نمی رسد.
این کار بیشتر از هر نیرویی باز در دستور کمونیستها و احزاب کمونیستی چون ما قرار دارد. جدال با این جریانات، افشا، طرد و خنثی کردن آنها یکی از وجوه مبارزه ما برای رسیدن به جامعه ای آزاد و برابر، مرفه و امن در ایران و تضمین انقلابی آزادیخواهانه و رادیکال است.