جا دارد روز چهارم بهمن ۱۴۰۳ را در عرض اندام طبقه بورژوا بخاطر سپرد. رژه الیت صف اول بورژوازی در ایران در نمایش "مانیفست پیشرفت و مقاومت" در اعلام شرط و شروط این طبقه برای فردای جامعه، اما، جز پیسی و رسوایی به همراه نداشت.
از قرار معلوم نسل جدیدی از سرمایه خصوصی در راه است، فرش قرمزی که پیش پای نمایندگان این سرمایه پهن شد، به لقب (Z) مزین گردید.
یک مانیفست زیر بغل آن زدند و خود خامنه ای پیشراول بازار گرمی برای آن گردید. تشریفات مشابه در تاریخ کشمکش طبقات و در سوابق ابراز وجود بورژوازی در ایران کم سابقه است. کرکره همه بنگاه ها و دفاتر طبقه حاکم را پایین کشیدند. همه مقامات به خانه فرستاده شدند. تنها تیتر قابل رویت و تنها عکس تمامی روزنامه ها به صف صد نفره نسل جدید کارآفرینان اختصاص یافت، چند صد نفر که بر خلاف معمول نه چهار زانو، تسبیح به دست و تکبیرگویان؛ در غیاب دیوارهای زنانه/ مردانه بخش اصلی نمایش را خود اختصاص دادند. رئیس جمهور را آدم حساب نکردند. مطلقا جایی برای قالیباف و هرزه گویان مجلسی متبوع او نبود. وقت صرف تشریفات دینی تلف نشد. اظهارات یک دوجین زن و مرد کارآفرین مدعی و طلبکار؛ و بعلاوه جمعبندی خامنه ای تصویر گویایی از خمیرمایه آرایش طبقاتی جمهوری اسلامی را با دقت ترسیم نمود: ״مقررات زدایی کنید!״، ״سرعت گیر کارفرمایان نباشید!״
راستی کدام مقررات و کدام مانع در مقابل سرمایه است که باید از سر راه برداشته میشد؟ قانون کار با آیین نامه انضباطی کارخانه جایگزین شده است، از وزارتخانه کار جز بقایای یک آبریزگاه دفع مقررات و کلیشه های تهوع آور سردواندن کارگران باقی نیست. استثمار و بی حقوقی مزدبگیران همه آن چیزی است که از هر سو در کریدورهای دولتی کار و کاریابی شنیده میشود. از تعهدات قانونی کارفرما در قبال امنیت کارگران چیزی باقی نمانده است، در دوایر مختلف وزارت کار کارگران در چنبره قراردادهای موقت، در قهقرای فقدان هرگونه بیمه، دستمزدهای زیر خط فقر ، بدون حق تشکل و هر شکلی از حق اجتماع و بیان و اعتراض راه فرار در جلو رو ندارند... در یک کلام از این عمارت تنها تفاله باقیمانده از حکومت سرمایه؛ و در پایان منطقی مورد مصرف خود است، که سیفون آن کشیده میشود.
چهل و اندی سال پیش نسل اول ״کارآفرینان״ پابه پای مصادره املاک و کارخانه های بجا مانده از حکومت سابق زیر پرچم بند ۴۴ قانون خصوصی سازی با بکارگیری ماشین آلات اسقاطی نساجی ساخت اروپای شرقی طلایه داران بیکار سازی و درندشت دستمزدهای معوقه گشتند. نسل بعدی، یک مشت دزد و گانگستر در تبانی با شبکه دادستانی و امام جمعه ها را کارگران اعتصابی در هفت تپه و هپکو و آذراب افسار زدند. اسدبیگی دردانه آنها بود. پس از آن نوبت به معادن رسید. پرونده نسل دیگری از ״کارآفرینان״ در سلسله کشتار معدنچیان دامنه زاگرس، از یورت در گلستان، معادن نیروز در زرند، معدن یال شمالی در طبس ... تاره ترین نمونه آن در کشتار فجیع پنجاه کارگر زغال سنگ "معدنجو" هنوز التیام نیافته است. در پایان هیچ کدام از این وقایع مرگبار هیچ اثری از دخالت و پیگیری تا چه رسد به دادرسی و محاکمه عاملین اصلی، و در ردیف اول مجرمین، خود روسای دولت، دادستانی و دستگاه سرکوب یافت نمیشود. نسل چهارم ״کارآفرین״، در آستانه ورود، روی قلندوش دولت جدید، دندان طمع به بخش بزرگ تحصیل کرده طبقه کارگر چشم دوخته است که هنوز میلونها نفر از این کارگران طعم اشتغال نچشیده و با بیکاری دست بگریبان هستند.
جامعه ایران در اسارت بحران های عمیق اقتصادی و سیاسی در بن بست دست و پا میزند. ״مانیفست پیشرفت״ چهارم بهمن ۱۴۰۳ مانیفست امام، مانیفست هسته اصلی نظام برای نجات از بحران است. این مانیفست تولید و سازندگی و پیشرفت نیست، اگر بود، میبایست در جوار ساختمان بورس و یا در سالن اجتماعات کارخانه ایران خودرو برگزار شود. کل جامعه مستأصل تامین برق، آب، نان، بهداشت پایه، مدرسه و مسکن دست و پا میزند؛ امام ریش خود را گرو میگذارد و با شرمندگی نسل جوان را به فرصت طلبی، و بیرون کشیدن گلیم منافع شخصی دعوت میکند؛ در باغ سبز پنهان جمهوری اسلامی را نشان میدهد که چگونه با همراهی با جمهوری میتوان پولدار شد و پیشرفت کرد. جذبه اصلی این همایش آنجاست که ساختار جمهوری اسلامی در چنگ و در خدمت کارفرمایان به حراج گذاشته میشود و جای این نمایش جز در نمازخانه جماران نبود.
در تمامی این همایش، در تمامی گزارشات مندرج در ده دوازده روزنامه ״وزین״ اقتصادی صبح کشور حتی در یک کلمه، از کارگر نامی دیده نمیشود. مشکل جمهوری اسلامی آنست که اعتراض کارگری دست بردار نیست و هر روز یک وزیر کار را به استنطاق میکشد و با هر وعده نیمه جویده مقامات، صفوف خود را از نو سازمان میدهد؛ مشکل اصلی جمهوری اسلامی آنجاست که "کارآفرین" ها آتش اعتراض کارگری را دامن زده و خود به طعمه آسانی برای اعتراض کارگری تبدیل شده اند؛ مشکل جمهوری اسلامی آن است توقعی را پیش پای "کارآفرین" بخت برگشته میگذارد که از دست خودش و کل دستگاه سرکوبش بر نمیاید؛ مشکل جمهوری اسلامی آن است که اعتراض کارگری چه وقت و چگونه پوسته دفاعی را بجا خواهد گذاشت و پایان قرطاس بازی و وقت خریدن از راه خواهد رسید.
حذف نظارت و کنترل دولت بر تعرض دائمی سرمایه به کارگران تازگی ندارد. این یک سیکل معیوب است که با هر وزیر تازه عمیق تر میشود. بازی را جمهوری اسلامی شروع کرد، اما پایان آنرا فقط کارگران و اعتراض آنها میتواند رقم بزنند. جنبش کارگری در ایران در همان موضع دفاعی امروز نیرو جمع میکند، پیوندهای تازه تر را شکل میدهد و راه به جلو باز میکند. یک مورد از اعتراض مداوم بازنشستگان و اعتصابات نفت و فولاد؛ تنها نشانه از اعتصاب فراگیر بر سر دستمزدها همه نمایش پرطمطراق بورژوازی را روی سرشان خراب میکرد. برای یک آژیتاتور کارگری تکرار یک حکم طبقاتی کافی بود که کارگران با از سر گیری تولید مخالف نیستند، مساله آن است که اجازه نخواهند داد دور دیگری از تولید، به قیمت سود و سوداهای طیف دیگری از بورژوازی بر دوش فلاکت و بی حقوقی طبقه کارگر تمام شود.
عزاداری برای وزیر و قانون و مقررات از کار افتاده بی مورد است. کارگران خود ورژن های معتبر را در مجامع نمایندگان به کرسی خواهند نشاند.