در میان همهٔ کشورهای جهان، رژیم جمهوری اسلامیِ حاکم بر سرنوشتِ مردم ایران، بیشترین اعدام ها را اجرا کرده و می کند. بنا بر آمارهای منتشر شده، ۷۵ درصد اعدام هایی که امسال در جهان به وقوع پیوسته، در این رژیم واپسگرا و اسلامی صورت گرفته است.
روشن است که بیشترینهٔ این کشتارها با بهانه هایی انجام می گیرند که در اغلب کشورهای جهان، حتا جرم به شمار نمی آیند.
رژیم جمهوری اسلامی ایران، ناتوان از برآوردن خواسته ها و پاسخگویی به نیازهای اساسی مردم، آسیمه سر، به سرکوب همه جانبۀ هر گونه اعتراض روی آورده و نیروهای خود را در سطحی گسترده بسیج کرده است تا بر بقا و تداوم حیاتِ پلشتِ خود چند صباحی، بیفزاید. روزی نمی گذرد که جان چند هم میهن ما با اتهام های واهی و پوچ، ستانده نشود. وریشه محمدی و پخشان عزیزی و نیز «بچه های اکباتان» و مهران حسن زاده و حمید عبداله زاده محبوس در زندان ارومیه با حکم های «بغی» و «عضویت در احزاب معاند نظام» به اعدام محکوم شده اند. بسیارانی دیگر نیز به جرم های «تبلیغ علیه نظام» و«توهین به رهبری» و… در زندان ها مختلف در انتظار حکم به سر می برند. حکم های اعدامی که در بیدادگاه های این رژیم انسان کش هر روزه به بهانه های گوناگون صادر می شوند با هیچ معیاری سنجش پذیر نیست و هیچ نامی بر آن نمی توان نهاد، جز وحشیگری بیمارگونه و انسان ستیزیِ بی حد و اندازه که از نگاه واپس ماندۀ این کهنه اندیشان به جهان ناشی می شود.
از آغاز برپایی این حکومت، چرخهٔ اعدام از پشت بام مدرسهٔ علوی و اعدام هنرمندانی مانند سعید سلطانپور به حرکت درآمد و روز به روز بر شتاب آن با کشتارهای دههٔ شصت و نیز با ادامهٔ آن در درهه های هفتاد و هشتاد و نود خورشیدی و تا جنبش «زن، زندگی، آزادی» افزایش یافته و بر شمار آن هردم نیز، افزوده می شود.
هم اکنون بنا بر آنچه آمارها نشان می دهند، در این رژیم پیشاتاریخی، روزانه تا سه تن از هم میهنان ما اعدام می شوند.
این قتل های حکومتی همچنان رو به افزایشند. دادگاه های جعلی و نمایشی رژیم، همگی بدون حضور وکیل برگزار شده و این جنایت ها، تنها با پرونده سازی های دروغین و با بهانۀ اعتراف های اجباریِ گرفته شده در زیر شکنجه و حتا بدون هیچ توجهی به قانون های خودِ حکومت، صورت گرفته و می گیرند. رژیم در نمی یابد که در جامعۀ ایران امروز، کشور را نمی توان دیگر با تکیه بر سنت های پیشاتاریخی و پوسیده، اداره کرد؛ برای نمونه، قانون «حجاب و عفاف» که به تازگی به تصویب رسیده، یورشی همه جانبه به زنان مبارز و مخالف پوشش اجباری است و زنان دلاور ایران به آن تن نخواهند داد. بنا براین، روشن است که چرخۀ شکنجه، اعتراف های اجباری، قتل و کشتار آزادیخواهان و در تنگنا قراردادن کنشگران اجتماعی از سوی رژیم، متوقف نخواهد شد، مگر با سرنگونی و نابودیِ آن. بر همۀ ماست که اقتدار پوشالی و شکنندهٔ این رژیم جانی را به چالش گرفته و در جای جای جهان، همراه با مردمان آزادیخواه، در اعتراضی همگانی، برای نابودی آن دست در دست هم نهیم.
انجمن قلم ایران «در تبعید» و کانون نویسندگان ایران «در تبعید» بنا بر منشور خود و منشور جهانی انجمن قلم که همانا پشتیبانی از آزادی بی حد و حصر و استثنای اندیشه و بیان است، بر این باور پای می فشرند که حق طبیعی انسان برای زندگانی خدشه ناپذیر و غیر قابل تعرض و اعتراض به هر گونه ستم و نابرابری اجتماعی و مبارزه برای آن، بخش جدایی ناپذیر آزادی اندیشه و بیان است.
کانون نویسندگان ایران «در تبعید» – انجمن قلم ایران «در تبعید»
۵ دسامبر ۲۰۲۴