فرید ذکریا مجری برنامه GPS در شبکه سیانان و ستون نویس بخش خارجی روزنامه واشنگتن پست نوشت: هنگامی که مورخان در آینده روایتگر دوران افول هژمونی جهانی آمریکا شوند، بدون تردید از خیزش چین بهعنوان نخستین رقیب هموزن ایالات متحده در دهههای اخیر یاد خواهند کرد.
بازگشت روسیه و تلاشهایش برای برهم زدن نظم امنیتیِ شکلگرفته زیر چتر رهبری واشنگتن در اروپا نیز جایگاهی مهم در این روایت خواهد داشت. اگرچه این تحولات در چارچوب چرخه تکرارشونده ظهور و افول قدرتهای بزرگ قابل فهماند، اما آنچه این مقطع تاریخی را نگرانکننده و بیسابقه میسازد، واقعیتی تلخ است: تهدیدهایی که اینبار نه موجب اتحاد، بلکه به تعمیق شکافهای درونی آمریکا انجامیدهاند؛ چنانکه دولت این کشور، اکنون خود به تخریب برخی از بنیانهای کلیدی موفقیت تاریخیاش روی آورده است.
برای نمونه، نگاهی به « Nature Index» بیندازید ؛ این یکی از معتبرترین شاخصهای جهانی برای ارزیابی کیفیت تولیدات علمی می باشد. این شاخص، میزان مشارکت دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی را در برترین نشریات علمی دنیا ردیابی میکند. تازهترین آمار آن، واقعیتی را تأیید میکند که بسیاری از دانشمندان مدتهاست به آن اذعان دارند: چین با شتابی چشمگیر در مسیر پیشی گرفتن قرار گرفته است. در میان ده مؤسسه برتر این فهرست، نُه مورد متعلق به چین است. با این حال، جایگاه نخست همچنان در اختیار یک نهاد آمریکایی است: دانشگاه هاروارد؛ همان مؤسسهای که اکنون دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده به دنبال تضعیف و تخریب آن است.
جنگ دولت ترامپ علیه دانشگاه هاروارد، در بسیاری از ابعاد، بیسابقه، عجیب و فاقد توجیه منطقی است. دولتی که با شعار مبارزه با یهودستیزی وارد میدان شده، اکنون خواستار آن است که هاروارد کنترل بخشهای گستردهای از فعالیتهای علمیاش را واگذار کند و اطلاعات شخصی دانشجویان بینالمللیاش را در اختیار دولت بگذارد؛ بدون آنکه توضیح دهد چرا تیر حملهاش را دقیقاً متوجه هاروارد کرده است. ابزار اصلی این جنگ، یعنی قطع بودجههای پژوهشی فدرال، دقیقاً به بخشهایی از دانشگاه نشانه رفته که کمترین ارتباطی با «ایدئولوژی بیدارگرایانه» مورد اعتراض ترامپ دارند. بیش از ۹۰ درصد این بودجهها صرف پژوهشهای زیستپزشکی میشود: تحقیقاتی درباره بیماریها، درمانها و مسائل بنیادی سلامت. چنین حملهای نه صدای معترضان را خاموش میکند، نه ایدئولوژی را شکست میدهد؛ اما میتواند بهراحتی نام هاروارد را از فهرست «Nature Index » حذف کند.
بیتردید دانشگاههای آمریکا با چالشهای جدی روبهرو هستند و خود من نیز بارها از آنها انتقاد کردهام؛ از دنبالهروی بیچونوچرا از مدهای سیاسی روز گرفته تا افراط در حساسیت نسبت به مسائل مربوط به تنوع و حاشیهنشینان. این نهادها بیگمان نیاز دارند تمرکز خود را بار دیگر بر تعالی علمی معطوف کنند. با این حال، نباید فراموش کرد که همین دانشگاهها با اختلافی قابل توجه همچنان در قله آموزش عالی جهان ایستادهاند؛ چه در زمینه تدریس، چه در عرصه پژوهش و چه در شکلدهی به فضای فکری و علمی.
نشانه روشن این برتری، تقاضای بیوقفهای است که هر ساله متوجه آنهاست: دانشگاههای طراز اول آمریکا همچنان مقصد نخست نخبهترین دانشجویان از سراسر جهاناند. در واقع، بهسختی میتوان صنعتی را یافت که سلطه آمریکا در آن به اندازه آموزش عالی مشهود باشد. نکته جالب آنکه حتی رهبران بلندپایه کشورهای رقیب نیز این برتری را بهصراحت انکار نمیکنند: شی جینپینگ و بو شیلای، رقیب سیاسیاش با وجود اختلافات گسترده در یک چیز توافق داشتند و آن این هست که بهترین مکان برای تحصیل فرزندانشان، دانشگاه هاروارد می باشد.
تصادفی نیست که بسیاری از غولهای فناوری آمریکا در شمال کالیفرنیا و بوستون ریشه دواندهاند؛ این کانونهای نوآوری در سایه دانشگاههایی چون هاروارد، ام.آی.تی و استنفورد رشد کردهاند. با این حال، به نظر میرسد دولت ترامپ مصمم است این مزیت منحصربهفرد را تضعیف کند. در بودجه پیشنهادی برای سال مالی آینده، بیش از ۲۵ میلیارد دلار از اعتبارات فدرال در حوزه علم و پژوهش کاسته شده است. همزمان، دولت وارد تقابل مستقیمی با برجستهترین دانشگاههای کشور شده است. لایحه بودجهای که بهتازگی در مجلس نمایندگان تصویب شده، دقیقاً همین نهادهای آموزشی ممتاز را هدف گرفته است: با وضع مالیات بر سرمایههای اهدایی آنها، در حالی که دیگر مؤسسات غیرانتفاعی همچنان از این مالیات معاف هستند. علاوه بر این، نرخ مالیات بر مؤسسات پژوهشی پیشرو بهشکل چشمگیری افزایش یافته است. در منطق کسبوکار، قاعده آن است که گلها را آبیاری و علفهای هرز را هرس کنند؛ اما سیاست امروز، گویی مسیر را وارونه پیموده است.
ایالات متحده همچنان در جذب درخشانترین دانشجویان از سراسر جهان پیشتاز است. در حالیکه چین عمدتاً به استعدادهای برآمده از میان ۱.۴ میلیارد جمعیت خود تکیه دارد، آمریکا این امتیاز را داشته که از میان جمعیت ۸ میلیاردی جهان، دست به انتخاب بزند و نتیجه این مزیت، کاملاً مشهود است: از میان ۱۰ شرکت بزرگ آمریکایی، پنج شرکت توسط مهاجران اداره میشوند. اما ماجرا فقط علمی نیست؛ جذب دانشجویان بینالمللی مزایای اقتصادی پررنگی نیز دارد. تنها در سال گذشته، این حضور بیش از ۴۰ میلیارد دلار درآمد برای اقتصاد آمریکا ایجاد کرد و نزدیک به ۳۸۰ هزار شغل را پشتیبانی کرد.
با این حال، تازهترین حمله دولت ترامپ، دقیقاً همین دانشجویان را هدف گرفته است. روند صدور ویزای آنها متوقف شده، فعالیتهایشان در شبکههای اجتماعی تحت نظارت قرار گرفته و پیام روشنی برایشان ارسال شده: نهتنها مورد استقبال نیستند، بلکه زیر ذرهبیناند و ممکن است هر لحظه و بدون هشدار اخراج شوند. پیامدهای این سیاستها نیز بهتدریج نمایان شده است: به گزارش اکونومیست، جستوجوهای آنلاین برای دورههای دکتری در آمریکا بین ۲۵ تا ۴۰ درصد کاهش یافته، در حالی که تقاضا برای همین برنامهها در کشورهایی مانند استرالیا و سوئیس روندی صعودی و حتی چشمگیر داشته است.
نزدیک به چهار دهه پیش، آنچه مرا مانند بسیاری دیگر ـبه سوی آمریکا کشاند، صرفاً کیفیت آموزش و پژوهش نبود؛ بلکه روح ایدهآلگرایانهای بود که این کشور را از دیگران متمایز میکرد: جامعهای آزاد، پذیرای تفاوتها، و مملو از فرصت برای آنهایی که از دورترین نقاط جهان میآمدند. این همان «رویای آمریکایی» بود که الهامبخش نسلها شد. اما امروز، این سرمایه منحصربهفرد از درون خود آمریکا بیش از هر زمان دیگری در معرض تهدید قرار دارد. در جهانی که دیگر مزیت فنی یا اقتصادی انحصاری نیست، آنچه آمریکا را خاص نگه میدارد، همان ارزشهایی است که برخی در قدرت، بیمهابا در حال تخریب آن هستند. اگر این روحیه را از دست بدهیم، آمریکا نه تنها موقعیت اخلاقی خود را از دست خواهد داد، بلکه یکی از قویترین ابزارهای قدرت نرمش را نیز قربانی خواهد کرد.