پایان دوره یكه تازی امریكا و افول موقعیت آن به عنوان قدرت برتر جهان و تلاش برای حفظ این موقعیت در چند دهه اخیر، یكی از خونبارترین دوران تاریخ جوامع بشری را رقم زده است.
امروز عواقب جنگها و ویرانی هایی كه سیاست میلیتاریستی آمریكا، با همراهی متحدین غربی اش، برای حفظ این موقعیت و تقابلهای استراتژیك با چین و اقتصادهای بزرگ در قطب مقابل، دامن متحدین سنتی امریكا و اقتصادهای بزرگ اروپا از جمله آلمان را نیز گرفته است.
ترامپ برای بهبود این موقعیت سیاست كاهش هزینه های دولت امریكا را در کنار سیاست ״درون گرایی״ با شعار "اول امریكا" را در پیش گرفته است. وی در همین چند هفته شاخ و شانه های زیادی، نه فقط علیه دشمنان سنتی خود که علیه متحدین امروز خود در غرب، كشیده است كه بخش عمده آن با موقعیت امروز آمریكا تناسبی ندارد. تهدید ایران و اعلام اینكه یا باید بر اساس شرایط مد نظر وی به ״توافق״ برسند و یا اسرائیل به ایران حمله میكند، مستقل از ممکن بودن چنین سناریویی، به عكس العملهای مختلفی چه در ایران و چه در جهان دامن زده است. ترامپ مدعی است كه دو راه در مقابل ایران است یا "بمب یا توافق با او و امضای ״یک تکه كاغذ"!״. این تهدیدات به روال همیشه زیر عنوان "خطر ایران اتمی" انجام میگیرد. البته این بار قضیه فقط به ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته ای محدود نمیماند و بعلاوه موشكهای بالستیك و "مقابله با توسعه تسلیحات متعارف و نامتقارن ایران" هم هدف است، چیزی كه سران جمهوری اسلامی "خلع سلاح" ایران نام گذاشته اند. ترامپ همزمان تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال كرده است و مدعی است میكوشد فروش نفت ایران را به صفر برساند و به قول خودش ״منابع مالی سپاه پاسدران و نیروهای نیابتی ایران در منطقه را خشك كند و نفوذ منطقه ایران را كم كند״.
تهدید و خط و نشانهای ترامپ و همزمان اعلام آمادگی نتانیاهو برای حمله به مراكز هسته ای ایران، در صورت تن ندادن جمهوری اسلامی به شرایط ترامپ، هیئت حاكمه ایران را بیش از گذشته یكدست در كنار هم قرار داد. سخنرانی خامنه ای و اعلام اینكه مذاكره با امریكا مشكلی را حل نمیكند، در حقیقت اعلام پایان یك دوره بحث در میان سران و جناح های جمهوری اسلامی در مورد مذاكره یا عدم مذاكره با دولت ترامپ در این دوره بود. جمهوری اسلامی مدت زیادی است میكوشد شرایطی را برای رسیدن به توافقی با امریكا و مشخصا ترامپ آماده کند. هراس جمهوری اسلامی از تشدید تخاصمات، نگرانی از حمله اسرائیل و تحمیل جنگی ویرانگر با حمایت امریكا و كشورهای غربی با ایران و بعلاوه وضع وخیم اقتصادی و فشار تحریمهای تا كنونی به اقتصاد این كشور، بر كسی پوشیده نیست. بعلاوه نیاز دولت اسرائیل به چنین جنگی و اعلام آمادگی سران این كشور برای ورود به آن به شرط حمایت غرب، برای اسرائیل راهی جهت پایان بن بست و انزوا و بی آینده ای دولتی است كه در جهان مورد نفرت است، هم امروز دیگر داده همگان است. اما این آرزوی اسرائیل بدلیل مخاطرات چنین جنگی برای غرب و مشخصا امریكا و هزینه های آن و ورود به جنگی كه آینده و دامنه آن بر كسی معلوم نیست، از جانب هیئت حاكمه امریكا هیچوقت پذیرفته نشد و بسیار بعید است كه ترامپ هم با طناب نتانیاهو وارد چنین چاهی شود.
جمهوری اسلامی با علم به این حقیقت تلاش کرد چهره ای صلح جو، مخالف جنگ و تخاصمات و آماده مذاكره و توافق با دولت ترامپ را از خود نشان دهد. امری كه ظاهرا جوابی نگرفت و ״یادداشت اجرایی״ ترامپ عملا برنامه جمهوری اسلامی برای توافق با ترامپ و تخفیف کشمکش را بهم زد. اعلام مكرر آمادگی جمهوری اسلامی برای مذاكره با آمریكا و اتحادیه اروپا، پذیرش گروسی و هیئت های آژانس بی المللی اتمی برای دیدار از مراكز هسته ای، اعلام مكرر اینكه قصد دسترسی به سلاح هسته ای ندارد، تلاش برای دیپلماسی فعال در منطقه و كاهش تخاصمات با آنها با پرچم ״گفت و گو״ و همكاری و... بخشی از این تلاشها و حداقل یكی از راهها برای ممانعت از تشدید کشمکش و نظامی شدن آن است. اما یادداشت اجرایی ترامپ و شروط تعیین شده توسط وی پس از دیدار و توافقات با نتانیاهو، همه جناح های جمهوری اسلامی را پشت خامنه ای و تز ״بی معنی بودن مذاكره با آمریكا״ به صف کرد. بسیج سران جمهوری اسلامی، مستقل از هر جناح بندی، از رئیس دولت و سخنگوی و معاون راهبردی او تا رئیس مجلس و رئیس كمیسیون امنیت ملی آن تا روسای سپاه و ارتش و... پشت سر خامنه ای و تاكید بر اینکه به "مذاكره غیر شرافتمندانه" تن نمیدهند گویای این وضعیت است. همگی با اتکا به تبلیغات غلیظ ناسیونالیستی، با ترجیع بند ״دفاع از حرمت ایران و ایرانی״ و ״منافع ملی״ و ... کوبیدن بر طبل احساسات ناسیونالیستی و ״وطن پرستانه״ تلاش میکنند صف خود را متحد كنند.
جمهوری اسلامی همزمان در كل این مدت با رزم آیشهای نظامی، نمایش قدرت تسلیحاتی و موشكی و به رخ كشیدن توان و قدرت "بازدارندگی" خود، كوشید ضمن ایجاد آمادگی در صفوف خود برای سناریوهای غیر قابل پیش بینی، پیام خود را به غرب برساند كه با هر حمله ای مقابله خواهد كرد.
مستقل از پروپاگاند جنگی ترامپ و دستورات و احكام نسنجیده او كه در این مدت به وفور و با قلدری صادر كرده است، از گرفتن پاناما، خریدن گرینلند، الحاق كانادا به آمریكا و تعرفه های مختلف گمركی به كالاهای وارداتی از كشورهای مختلف حتی از اروپا و تلاش برای بیرون راندن دومیلیون فلسطینی در نوار غزه و مستقر شدن امریكا در این باریكه و بازسازی آن با پول كشورهای عربی تا تهدید ایران و... که همگی از توان واقعی دولت آمریكا خارج است. اما با توجه به تبدیل شدن خاورمیانه به میدان حضور كشتی ها و هواپیماهای جنگی امریکا و تبدیل آن به بشكه باروتی، با توجه به تلاشهای سران دولت اسرائیل برای كشیدن منطقه به جنگی خانمان سوز، با توجه به وجود انواع كانگسترهای نظامی و دولتهای مرتجع و تا دندان مسلح، نمیتوان عدم شروع جنگی بزرگ را در خاورمیانه تضمین كرد. هرچند چنین جنگی نه در دستور ترامپ است و نه در دستور دولت او. از تهدید جمهوری اسلامی و خط و نشان كشیدن برای مرعوب كردن و فشار به آن برای قبول شرایط او و تبلیغات جنگی و تحریمها تا خود جنگ و حمله به ایران فاصله زیادی است. اسرائیل مستقل از ادعاها و تلاش برای چنین جنگی بدون حمایت همه جنبه نظامی آمریكا و دولتهای غربی نه توان و نه امكان چنین سناریویی دارد.
اما این كل ماجرا نیست! فضای موجود و صفبندی هایی كه شكل گرفته است، مستقل از تاثیرات جهانی و منطقه ای آن، بر فضای جامعه ایران تاثیرات مخربی دارد. جمهوری اسلامی در داخل ایران با معضلات بزرگی روبرو است. مستقل از مشكلات اقتصادی و فقر و افزایش سراسام آور قیمتها و كاهش قیمت پول ایران، خصوصا پس از به قدرت رسیدن ترامپ، جمهوری اسلامی بر بشكه ای باروت نشسته است. پایین جامعه در چند سال گذشته بارها این حكومت را تا لبه مرگ برده است. ترس از پایین با علم به نفرت عمومی از جمهوری اسلامی، نارضاتی وسیع طبقه كارگر و اقشار محروم، پدیده زن و مقابله با قوانین ضد زن، اعتصابات و اعتراض هر روزه در سراسر ایران كه رفاه و آزادی و عدالت و آزادی زن و پایان استبداد و اعدام و زندان را پرچم خود كرده است، بزرگترین تهدید برای جمهوری اسلامی است. تاثیرات مخرب تحریمها و فشارهای اقتصادی بر مردم در کمین نشسته، هراس اصلی سران جمهوری اسلامی است.
تهدیدات ترامپ و پروپاگاند جنگی او، اعمال تحریمهای اقتصادی تا كنونی بر ایران، مستقل از فشارهایی كه به جمهوری اسلامی آورده و محدودیتها و مشكلاتی كه برای بورژوای ایران دارد، تاثیرات مخربی بر زندگی مردم ایران، بر مبارزات آزادیخواهانه و برابر طلبانه در این جامعه داشته است. فضای جنگی همیشه از جانب جمهوری اسلامی به عنوان براترین اسلحه علیه طبقه كارگر و مردم آزادیخواه مورد استفاده قرار گرفته است. تبلیغات جنگی و نمایشهای نیروهای نظامی، افزایش هزینه های نظامی، افزایش فضای پادگانی در مراكز اصلی صنعتی و شهرها و مناطق مختلف به بهانه خطر جنگ، توجیه فقر و بی حقوقی و گرسنگی و بیكاری با توجیه تحریم و فشار غرب، تبلیغات وسیع ملی گرایانه و ناسیونالیستی و بسیج حول ״دفاع از میهن״، تنگ كردن فضای باز تحمیل شده به جمهوری اسلامی و تعرض به سطح معیشت طبقه كارگر و اقشار محروم، افزایش احضارها و پرونده سازی های امنیتی برای رهبران و فعالین جنبشهای اعتراضی، افزایش اعدامها در این جامعه و... از جمله خواص این تخاصمات برای حكومت ایران علیه پایین جامعه است. جمهوری اسلامی همزمان با بلند کردن پرچم״ ضد زورگویی و میلیتاریسم آمریكا- اسرائیل״، با پرچمهای دروغین "دفاع از مردم فسلطین"، ״دفاع از امنیت و ثبات در منطقه״ و "نیاز منطقه به آرامش و فضای غیر جنگی"، میكوشد نه تنها كشورهای مرتجع منطقه و "مسلمان" و دولتهای عربی را دور هم جمع و موقعیت خود را بهبود بخشد كه بعلاوه در میان توده مردم متنفر از میلیتاریسم و اشغال و جنگ و جنایت اسرائیل- امریكا و متحدین آنها، جاپایی باز كند.
این كشمكشها همزمان انشقاق در صفوف اپوزیسیون بورژوایی جمهوری اسلامی را دامن زده است. حمله به ایران و خطر نابودی زیر ساختها و مراكز هسته ای و صنعتی و...، عواقب آن مستقل از اینكه امری محتمل نیست، بخشی از این اپوزیسیون راست را از سر "دفاع از وطن" به جمهوری اسلامی نزدیك كرده است. بخشی دیگر از آن نیز كه تاریخا از راست تا چپ حول سیاست غرب و به امید افزایش تخاصمات امریكا و اسرائیل با ایران و شروع جنگ و سرنگونی توسط ناتو در انتظار بوده اند، برای چنین سناریویی روز شماری میكنند. این اپوزیسیون بورژوایی مانند جمهوری اسلامی و در مقابل جنبش آزادیخواهانه مردم در ایران ایستاده اند.
در مقابل كل این صف چه طرفداران آمریكا و اسرائیل و ناتو و چه جمهوری اسلامی و حامیان او و چه جریاناتی كه برای رسیدن به اهداف خود هر روز به طرفی امید می بندند، طبقه كارگر و مردم آزادیخواه، ما و صفی از كمونیستها و انقلابیونی قرار داریم كه در مقابل این دو جبهه ارتجاعی ایستاده ایم. تلاشهای جمهوری اسلامی در این مدت برای مرعوب كردن این صف و عقب راندن اعتراض و حق طلبی آن، به اهداف خود نرسیده است. جامعه ایران و دهها میلیون انسان آزادیخواه و صلح طلب و خواهان عدالت و خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی با اتكا به نیروی پایین، نه تنها به جنگ طلبی و عربده كشی های اسرائیل و امریكا، به قلدری ترامپ و همراهان او نه میگوید كه در مقابل جمهوری اسلامی برای رفاه و آزادی، برای آزادی زن و امنیت و علیه اعدام و جنایات و برای سرنگونی جمهوری اسلامی در تلاش است.
این دوره بی تردید برای جنبش آزادیخواهانه مردم ایران، دوره ای بسیار حساس و خطیر است. قرار نیست سرنوشت مردم ایران و آینده تحولات در این كشور را مشتی گانگستر نظامی و دولتهای تا دندان مسلح و ارتجاعی رقم بزنند. این جنبش امروز بیش از هر زمانی ماهیت دوستان و دشمان خود را شناخته است و نه تنها به جمهوری اسلامی نه گفته است و برای سرنگونی آن كوشیده است كه به دولتهای غربی و پروژه های ارتجاعی آنها، به جنگ طلبان و حامیان آنها نیز جواب رد داده است. اگر اسرائیل و امریكا و حامیان آنها در یك طرف و جمهوری اسلامی و مدافعان او در طرف دیگر و در مقابل هم قرار گرفته اند، مردم آزادیخواه و میلیونها انسان برابری طلب، كارگر و معلم و زن و جوان خواهان جامعه ای انسانی و آزاد نیز به جبهه ای سوم متعلق اند. جبهه ای كه در چند سال گذشته با پرچم آزادی و برابری، با پرچم آزادی زن از مراكز كارگری تا مراكز تحصیلی، از صف زنان تا معلم و بازنشسته به وسعت ایران متحد به میدان آمد. جنبشی كه همه مرزهای قومی و ملی و مذهبی را در هم شكست و برای سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار جامعه آزاد، برابر و مرفه به میدان آمد.
تخاصمات ترامپ و متحدین او با جمهوری اسلامی به هر نتیجه ای برسد، تضمین خون نپاشیدن به جامعه ایران، تضمین سد كردن تعرضات جمهوری اسلامی به مردم ایران به بهانه خطر حمله خارجی، متحد كردن مردم آزادیخواه در همه جا زیر پرچم آزادی و برابری، زیر رهبری طبقه كارگر و كمونیستها در جامعه ایران است. بی تردید تهدیدها و فضای میلیتاریستی از هر طرف شرایط مبارزه ما با جمهوری اسلامی را سخت تر خواهد کرد. اما در این شرایط هیچ راه بینابینی در مقابل ما، در مقابل طبقه كارگر و جنبش برابری طلبانه در ایران نیست. این شرایط و عبور سالم جامعه از تندپیچهایی كه در مقابل جنبش سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی قرار دارد، بیش از هر كس بر دوش كمونیستها و همه كسانی است كه آرزوی زندگی آزاد و برابر و جامعه ای انسانی و مرفه را دارند.