از میان خبرهای دو ماه گذشته ایران، برخی از مهمترین خبرهای مربوط به رابطه مردم و حاکمیت را، از منابع دولتی بخوانید:
• ۱۲ آبان ۱۴۰۳: آهو دریایی، ״دختر علوم تحقیقات״، در اعتراض به تعرض ماموران حراست دانشگاه به او به بهانه ״عدم رعایت حجاب و پوشش اسلامی״، در اقدامی اعتراضی در محوطه این دانشگاه لباس های خود را درآورد و با لباس زیر آزادانه قدم زد که پس از این اقدام، توسط ماموران حکومتی بازداشت شد. مقامات امنیتی اعلام کردند که ״در کلانتری و با بررسی تیمهای پزشکی مشخص شد که وی تحت فشار روحی شدید و دارای اختلالات روان بوده است״. سخنگوی قوه قضاییه هم فرمود که ״آهو دریایی در حوالی ۲۹ آبان بدون تشکیل پرونده در دستگاه قضایی آزاد شد. ״
• ۱۵ دیماه ۱۴۰۳: زنی جوان در فرودگاه مهرآباد با فریادهای ״مگر اینجا شهر هرته! ״، ״غیرت داری دیگه، شیعه علی دیگه״ عمامه یک آخوند را از سرش برمیدارد و به جای روسری سر میکند. مرکز اطلاعرسانی پلیس فرودگاه اعلام کرد: ״پس از مشاجرهای لفظی بینِ خانمی جوان با همسرش خانمی که از مشکلات روحی رنج میبرده است بدون دلیل شروع به فریاد در فرودگاه میکند و به سمت مردم حملهور میشود و به افراد متعددی حاضر در فرودگاه توهین میکند.هیچ گونه مواجهه کلامی از سمت روحانی به خانم جوان رخ نداده است و با وجود توهین و تعرّضِ فیزیکی به فرد روحانی، ایشان شکایتی از خانم جوان نداشتهاند. همسر این خانم با تأیید سابقه بیماری چندین ساله و اختلال اعصاب و روان پس از مراجعه به پزشک فرودگاه وی را از محل ترمینال خارج کرد. ״
• دیماه ۱۴۰۳: ״مرد عصبانی شهردار را آتش زد״! شهردار کرگان که برای رسیدگی به شکایت اهالی یک منطقه به آنجا رفته بود، از سوی یک زوج جوان و با ریختن بنزین به آتش کشیده شد. این فرد با سد معبر در یکی از کوچههای این شهر نگرانیهایی را برای مردم به وجود آورده بود که پس از شکایات مردمی، شورا و شهرداری برای تخریب و بازکردن مسیر اقدام قانونی انجام دادند، اما وی با همدستی همسرش در اعتراض به کار شهردار با پاشیدن بنزین به سمت وی و گرفتن شعله آتش این حادثه تلخ را به وجود آورد.
تبدیل اعتراض فردی به فقر، بیحقوقی، تبعیض و قوانین و سنتهای ارتجاعی، ضد زن و پوسیده اسلامی، به مردسالاری و .... به اعتراضی سیاسی علیه حاکمیت، علیه بنیادهای فکری و سیاسی آن و هر فرد یا سمبلی که تداعی کننده این حاکمیت است، ویژگی ایران است. این ویژگی جامعه ای است که بیش از چهل سال است در مقابل حمله به حقوق فردی، تعرض به سعادت و آزادی و رفاه و امنیت خود مقاومت میکند. مقاومتی که سالها است به جنبشی قوی، اجتماعی و تعرضی برای تغییرات بنیادی، برای زیرو رو کردن بنیادهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی موجود تبدیل شده است. جامعه ای که دوره ای با خیزش های خود زمین را زیر پای حاکمیت به لرزه در می آورد و زمانی با اعتراض و عصیان فردی حاکمیت را نشانه میگیرد و ״نه״ خود را به هر شکلی و در هر قالبی به ذره ذره و هر تک سلول موجودیت آن اعلام میکنند.
اینجا ایران است. جامعه ای که مردم آن از هر امکان و فرصتی برای نشان دادن نفرت خود از حاکمیت، خواست خود برای به زیر کشیدن آن و تلاش برای متحقق کردن این خواست استفاده میکنند. اینجا جامعه ای است که عطش جامعه برای رهایی زن را دوره ای با خیزش توده ای و سرتاسری خود فریاد میزند و دوره ای توسط ״دختر علوم تحقیقات״ یا ״زن جوان فرودگاه مهرآباد״ آنرا به گوش حاکمیت و جهانیان میرساند. اینجا جامعه ای که صدای اعتراض آن به فقر و فلاکت و فساد را روزی از اعتصابات کارگری در هفت تپه و فولاد و پتروشیمی میشنوید و روزی از ״مرد عصبانی״ که در اعتراض به فقر و فلاکت تحمیل شده به او و خانواده اش شهردار را به آتش میکشد. جامعه ای که چه در اعتراض اجتماعی و توده ای خود و چه در اعتراض و عصیان فردی خود حاکمیت و نظام سیاسی را بعنوان دشمن اصلی خود نشانه گرفته است.
این واقعیت را بالایی ها به خوبی میدانند، بیش از چهل سال است با آن و در هراس آن شب را روز میکنند. آنها هم از هر امکانی برای سرکوب و عقب راندن مردم استفاده کرده و میکنند. هر دو طرف جنگ سالها است برای جدال نهایی خود را آماده میکنند. مسئله توازن قوا میان این دو قطب و تغییرات دائمی آن است. مسئله نه "توهم" و "بی تفاوتی" شکاف بین مردم و "قدرت نظام" در محکم نگاه داشتن دریچه اختناق و .. که ممکن است برای هرجامعه دیگری موضوعیت داشته باشد که توازن قوا در هر لحظه و قدم بین اکثریت مردم با حاکمیت است. برخورد امروز حاکمیت با این اعتراضات فردی و ״حوادث اجتماعی״ توازن قوای امروز را نشان میدهد و مهمترین شاخص اندازه گیری وزن و قدرت طرفین آن است.
رفع اتهام میدیای رسمی و حکومتی از آخوند و اینکه وی نه فقط در ״تحریک زن جوان فرودگاه مهرآباد״ نقشی نداشته و علیرغم "توهین زن جوان به خود" شکایتی از او ندارد، "کشف" اینکه ״دختر علوم تحقیقات״ با ״اختلالات روانی״ دست و پنجه نرم میکرده و پرونده قضایی برای او نمی توان تشکیل داد، کشف اینکه ״زن جوان فرودگاه مهرآباد״ سابقه بیماری چندین ساله و ״اختلال اعصاب و روان״ داشته، تیتر خبر که ״مرد عصبانی شهردار را آتش زد״! هیچیک مشابه کشف سابقه بیماری مهسا امینی در سال ۱۴۰۱ نیست. اگر آندوره مخاطب این توجیهات مردم خشمگین بودند و هدف توجیه فاجعه، اگر آندوره هدف آرام کردن مردم و بیگناه نشان دادن اوباش ارشاد بود، امروز مخاطب این توجیهات مردم نیستند و هدف آنهم آرم کردن فضای جامعه نیست. برعکس مخاطب، نیروهای خودی و هدف کلاه شرعی پیدا کردن برای شکست و استیصال خود در مقابله با بشکه باروتی است که هرلحظه میتواند منفجر شود و نیست و نابودشان کند! این "کشفیات" برای کلاه شرعی پیداکردن و توجیه فلج شدن دستگاه سرکوب است. این درجه از ״تحمل و بردباری״ حکومتی که جوابش به هر مخالفتی اسید و پونز و زندان و جوخه اعدام بود، برای لاپوشانی کردن شکست در اسلامی کردن جامعه، شکست در تحمیل بیحقوقی زن، شکست در تحمیل فقر و فلاکت، شکست در مرعوب کردن و در یک کلام شکست سیاسی-ایدئولوژیک و شکست ماشین سرکوب است.
برخلاف عر و تیزهای این نماینده مجلس و آن امام جمعه و مقام درجه دوم و سوم نظام، سران تعیین کننده، مقامات و نهادهای اصلی جمهوری اسلامی، از ولی فقیه تا سپاه پاسداران و رئیس جمهوری، میدانند که نظام حال و روز خوبی ندارد. میدانند که نه فقط موقعیت منطقه ای و محور مقاومت شان با معضلات جدی روبرو است، که در داخل با خطر آتشفشانی فعال روبرو هستند. عقب نشینی از قانون حجاب و عفاف، آنهم با فشار شورای امنیت ملی!، دعوت پزشکیان و اژه ای و خامنه ای و .. از مقامات به مردمداری، به توجه به عدالت و تعامل با مردم و ... همه و همه واقف بودن شان به وخامت اوضاع و ضرورت عقب نشینی هایی در مقابل مردمی که قدرت جمعی و حتی فردی خود را در مقابل رژیم دیده اند، را نشان میدهد.
معضل شان این است مرز این عقب نشینی با اصل حفظ نظام کجا است! تا کجا قادرند در مقابل تعرض های جمعی و فردی مردم "خود را به نفهمی و کری و کوری بزنند"! از لگدمال شدن ایدئولوژِی و "اعتبار روحانیت" و شان مقامات و قوانین و فرامین و ... خرج کنند و عقب بنشینند! به شرطی که بتوانند به خودی های خودشان بقبولانند که در مقابل جنگ نهایی مردم با حاکمیت قادر هستند به سنگر محکمی بخزند، و امید در صوف خودشان را زنده نگاه دارند که در آینده قادرند از آن سنگر حملاتی سرنوشت ساز علیه مردم سازمان دهند!
معضل شان این است که در عین حال به این واقعیات واقف اند که جنبش آزادیخواهانه مردم در ایران از هر عقب نشینی برای پیشروی های بعدی خود استفاده میکند، که هر سنگر فتح شده ای به خاکریز تعرض بیشتر و حمله های بعدی تبدیل میشود، که این جنبش به زیر کشیدن جمهوری اسلامی را اولین قدم در دستیابی به آزادی و برابری خود میداند. دست دوستی دراز کردن به سوی امریکا و دول غربی، وعده بهبود اقتصادی و گشایش فرهنگی، کشیدن افسار اوباش و چاقوکشان حزب اللهی و ״متمدن״ و ״معتدل״ و ״با فرهنگ״ شدن شان همه و همه گوشه هایی از تلاش برای خروج از این بن بست است. جنبش آزادیخواهانه مردم در ایران نباید فرصت چنین خروجی را بدهد!
سوال این است که آیا سازمان دهندگان و رهبران و سخنگویان و فعالین جنبش های مردمی، حنبش حق زن و جنبش طبقه کارگر به قدرت و موقعیت خود واقف اند! برای استفاده از این شرایط و برای پیشروی خود را مجهز و آماده کرده و میکنند!