این روزها یک بحث داغ مجامع کارگری و محافل مردمی در اروپا و آمریکا - جدا از ضدیت با پدیده جنگ و نسلکشی دولت اسراییل و حامیان جنگطلب این دولت در صفوف دولتهای غربی - بحث درباره "معیشت" و "گذران" طبقه کارگر است.
از یک طرف، نرخ گرانی و تورم سر به ارقام دو رقمی زده است. بیش از ۲.۳۳ میلیارد نفر در جهان با ناامنی غذایی مواجه هستند که ۱۰ درصد از آن متعلق به کشورهای ثروتمند جوامع غربی است. در آمریکا از هر پنج نفر یک نفر روی لبهی خط فقر زندگی میکند؛ نرخ بیکاری در جوامع غربی سیر صعودی به خود گرفته و بسیاری از کارگران مجبور به پذیرش چند شغل نیمهوقت شدهاند تا نیازمندیهای اولیه خود را تامین کنند. بخش زیادی از طبقه کارگر به دلیل فقر و عدم دسترسی به مسکن و خدمات اجتماعی، به تنفروشی سوق داده شده است؛ ترس از گرسنگی و بیخانمانی، هراس از هیولای بیکاری، و در یک کلام سایهی کریه فقر و نداری بر فراز ثروتمندترین جوامع بشری در جهان غرب در گشت و گذار است.
از سوی دیگر، درآمد حاصل از فروش تسلیحات و خدمات نظامی به ۶۳۲ میلیارد دلار رسید و سهم و جایگاه دولت امریکا و دول غربی، طبق معمول در این تجارت از همه بیشتر و بالاتر است. طبق گفتهی خود کارشناسان نظام حاکم بر وضع موجود، نصف این مبلغ کفاف ریشهکن کردن پدیده فقر در همهی جهان را تا دو دههی آتی میدهد. این تنها یک فقره از سود و سرمایهای است که بجای نیازمندیهای بشر در نظام کاپیتالیستی، صرف جنگ و رقابت نظامی قدرتهای بزرگ جهان میشود. در رکاب این ماشین عظیم آدمکشٸ، باید سود و سرمایه حاصل از کارتلهای نفتی، معادن، فروش زمین، شرکتهای داروسازی، ماشینسازی، ارتباطات و نظام بانکی و اعتبارات را اضافه کرد که توسط طبقه بورژوا و دولتهای حافظ منافع این طبقه به جیب زده میشود. ثروتی که میتوانست در خدمت امنیت، رفاه، رشد علم و دانش بشر و کنترل بحران زیست محیطی تا یک قرن آتی باشد، در مقابل چشم جهانیان صرف جنگ و میلیتاریسم، ماشین عظیم دروغ پراکنی رسانههای رسمی، اشاعهی مذهب و ناسیونالیسم و قومپرستی، بازتولید فرهنگ زنستیزی و در یک کلام صرف استثمار وحشیانهی نیروی کار و تعرض به دستاوردهای بشریت متمدن میشود.
دورهی معاصر در جهان غرب، به معنای واقعی کلمه، دورهی تعرض بورژوازی هار بازار به سطح معیشت مردم، به جسم و روان اکثریت محروم و کارکن جامعه و به این اعتبار به تمام دستاورهای بشری در زمینههای فکری، سیاسی و فرهنگی بوده است. دورهی معاصر بعنوان دورهی تعرض لجامگسیخته دولتهای حاکم به سطح درآمد تودههای مردم و افزایش هزینههای زندگی خانوادهها، کاهش بودجههای آموزش، بهداشت و رفاه اجتماعی، و در نهایت سوق دادن طبقه کارگر به چرخهی فقر و بدهی در تاریخ ثبت شده است.
کل هیٸت حاکمه بورژوازی، از راست تا چپ، علیرغم بنبستهای سیاسی و عدم مشروعیت خود نزد افکار عمومی در جوامع غرب، احزاب و سیاستمدارانی را وارد صحنه کرده است که بدون تزلزل و با دمیدن در شیپور میلیتاریسم و مسابقهی تسلیحاتی در خاورمیانه و اوکراین، با کارگران تسویه حساب میکنند و دستاوردهای قبلی آنان را پس میگیرند. برای پیشبرد این سیاست، بورژوازی با همهی جناحهای آن، از سوسیال دمکراسی به مثابه یک جنبش "قانونگرا" تا محافظهکارها و گانگسترهای راست افراطی، جملگی شمشیرها را در برابر مردم کارکن از رو بستهاند! میگویند که تورم بالا و بحران اقتصادی تنها با کم شدن مخارج دولت، کاهش دستمزدها، و پایین آمدن قدرت خرید مصرفکننده رفع شدنی است.
دیوار فریب دمکراسی غربی، این "اسطورهی بورژوازی" که گویا مدافع استانداردهای انسانی است، فروپاشیده است. مدتهاست که بورژوازی، بحران اقتصادی خود را با تشدید میلیتاریسم در خارج از مرزها و تحمیل ریاضت کشنده اقتصادی و شانهخالی کردن دولت از هر مسٸولیت اجتماعی، به قیمت تحمیل بیکاری، گرانی و حذف بیمههای اجتماعی به گردن طبقه کارگر انداخته است. شکاف طبقاتی، فقر، فحشاء، جنایت و فساد از سر و کول ثروتمندترین کشورهای امروز جهان بالا رفته است، اما در عوض با گستاخی تمام از بلندگوی پارلمانهایشان، مطالبه کارگران برای افزایش دستمزدهایشان را عامل اصلی کاهش نرخ سود و بحران معرفی میکنند و رسانههای راست وظیفهی تٸوریزه کردن این ادعا را به عهده گرفتهاند. مقاومت کارگران از آلمان تا انگلستان، فرانسه، کانادا و آمریکا، در سنگر دفاع از معیشت را با وقاحت تمام، بعنوان یک تهدید خطرناک برای "اقتصاد" معرفی میکنند و قانون پشت قانون در صدد جناٸی کردن اعتصابات طبقه کارگر، بعنوان تنها ابزار اعمال فشار این طبقه در اعتراض به فقر و فلاکت، را تصویب میکنند.
هدف بورژوازی از پیش معلوم است: به تسلیم واداشتن طبقه کارگر در مقابل "ریاضت اقتصادی" با توسل به پروپاگاند جنگی! اما مستقل از تبلیغات سازمانیافته در غرب که گویا "فقر و فلاکت و بحران اقتصادی محصول جنگ اوکراین و بحران خاورمیانه است"، مستقل از مخفی شدن پشت "گلوبال بودن" بحران اقتصادی و پدیده فقر، و علیرغم استفاده از دخالتهای میلیتاریستی و مسابقه تسلیحاتی در خاورمیانه و اوکراین برای گسترش سایه فضای جنگی بر فراز جوامع غربی، یک مقاومت سراسری هم علیه کلوپ "جهان متمدن" در این مدت در جریان بوده است؛ از اعتصابات کارگران خودرو در آمریکا تا باراندازان اسکلههای کانادا و تا اعتصابات کارگران فلوکس واگن آلمان و کارکنان آمازون، که قصد تسلیم ندارد. این آن مقاومت نیرومندی است که امید به تغییر شرایط زندگی مشقتبار در دل تودههای مردمی که سالهاست زیر منگنهی تبلیغات جنگی دولتهای "خودی" به اسارت درآمده بودند، را زنده کرده است. تودهی میلیونی که در سرتاسر اروپا و آمریکا برای رفاه به میدان آمدهاند را دیگر نمیتوان مرعوب "جنگ در اوکراین و خاورمیانه" کرد. دنیا برعکس تصویر رسانههای جنگی، فقط صحنهی کشمکش قدرتهای بینالمللی و محلی و جنگهای نیابتی آنها با هم نیست؛ دنیای امروز فقط صحنهی هجوم لجامگسیختهی بورژوازی به سطح رفاه و آزادی و امنیت بشر نیست. نیاز به عبور از منجلاب سرمایهداری برای تاسیس جهانی مرفه، برابر و انسانی، از همهجا زبانه میکشد؛ نیازی که طبقه کارگر و جنبش کمونیستی آن ناچار است مهر خود را بر آن بکوبد و این سیکل تباهی فیزیکی و معنوی بشر تحت مناسبات بردگی مزدی را یکبار برای همیشه خاتمه دهد.