این نوشته بر این واقعیت تاریخی استوار است: در تمام برههها و بزنگاههای تاریخ معاصر ایران، همواره مرزبندیای طبقاتی و سیاسی میان نیروهای انقلابی و مترقی از یک سو و نیروهای مرتجع و استبدادی از سوی دیگر وجود داشته است.
در برخی دورهها، این مرزبندی کاملاً شفاف و عیان بوده و نیروهای مقابل بهوضوح قابل شناسایی بودند و در برخی دورانها، نه. اصلاحطلبی حکومتی همواره وظیفه داشته است این مرزها را مخدوش کند و با فریب افکار عمومی، توازن قوا را به نفع نیروهای استبدادی حفظ نماید.
پس از انقلاب ۱۳۵۷، نهادهایی سرکوبگر مانند سپاه پاسداران و کمیتهها، به دست همان خط امامیهایی شکل گرفت که بعدها لباس اصلاحطلبی به تن کردند. در دهه ۱۳۷۰، این جناح با ادعای اصلاحطلبی، نقشی اساسی در حفظ نظام سیاسی استبدادی ایفا کرد. آنها با سوءاستفاده از اعتماد عمومی و فرصتسوزیهای تاریخی، مانع از ایجاد تغییرات بنیادین در ساختار جامعه ایران شدند. این جریان، نهتنها به آرمانهای مردم خیانت کرد، بلکه پایههای استبداد و ارتجاع را در جامعه تقویت کرد.
امروز این جریان با استفاده از اسم رمزهایی همچون «اصلاحات ساختاری»، «گذار مسالمتآمیز»، «تحولطلبی» یا حتی «براندازی خشونتپرهیز» بار دیگر به صحنه بازگشته است. نیروهای سیاسی مترقی، ماهیت این جریان را تا حد زیادی افشا کردهاند، اما توهم نسبت به اصلاحطلبان همچنان در بخشی از جامعه باقی است. بنابراین، بررسی نقش اصلاحطلبان در مخدوش کردن مرزبندی میان نیروهای انقلابی و دموکراتیک با نیروهای استبدادی، ضرورتی اجتنابناپذیر است.
دی ۱۳۹۶: پایان یک توهم
در دیماه ۱۳۹۶، دانشجویان معترض چپ با سر دادن شعار محوری «اصلاحطلب، اصولگرا؛ دیگه تموم ماجرا»، آخرین میخها را بر تابوت اصلاحات حکومتی کوبیدند. این شعار، دوگانه کاذب اصلاحطلب-اصولگرا را در سطحی گسترده افشا کرد و فرصتی ایجاد نمود تا مرزهای واقعی میان نیروهای دموکراتیک و انقلابی با کل نظام حاکم مشخص شود.
با این حال، نباید فراموش کرد که بسیاری از براندازان امروز و مدعیان آلترناتیو برای آینده ایران، تنها چند ماه پیش از قیام دیماه، برای روحانی تبلیغ میکردند. حتی برخی از زندانیان سیاسی، انگشتان بنفش خود را به اکثریتی نشان میدادند که انتخابات را تحریم کرده بودند. قیام دیماه توانست این توهمات را از بین ببرد و نشان دهد که اصلاحطلبی حکومتی دیگر یک راهحل نیست.
اصلاحطلبان در سالهای اخیر، بهعنوان ابزاری مؤثر برای تثبیت قدرت هسته سخت حکومت عمل کردهاند. در ظاهر، این جریان خود را از هسته قدرت جدا نشان میدهد، اما در عمل، نقشی کلیدی در حفظ و تقویت وضعیت موجود ایفا کرده است.
اصلاحطلبان با استفاده از مفاهیمی همچون دموکراسی، جامعه مدنی و گذار مسالمتآمیز، مرزهای میان نیروهای انقلابی و مترقی با حاکمیت را مخدوش کردهاند. این مفاهیم که در تاریخ مبارزات دموکراتیک جایگاه والایی داشتهاند، توسط اصلاحطلبان به ابزاری برای تحریف واقعیت و تثبیت قدرت تبدیل شدهاند.
هر زمان که هسته سخت قدرت احساس خطر کند، اصلاحطلبان بهعنوان ابزاری برای مدیریت بحران وارد میدان میشوند. این جریان، با آگاهی از نیازهای هسته قدرت، وارد معاملات پشتپرده میشود، بخشی از قدرت را تصاحب میکند و در نهایت وظیفه خود را برای حفظ وضعیت موجود انجام میدهد.
یکی از تاکتیکهای اصلاحطلبان، گرفتن موضع اپوزیسیون در مقابل نظام است. آنها تلاش میکنند تا نقد اصلاحطلبان را بیهزینه جلوه دهند، درحالیکه نقد جناح مقابل را پرخطر و پرهزینه معرفی میکنند. اما شعار «اصلاحطلب، اصولگرا؛ دیگه تموم ماجرا» نشان داد که مردم نهتنها یک جناح، بلکه کلیت نظام را مسئلهدار میدانند و حاضرند برای تغییرات بنیادین هزینه بپردازند.
قیام دیماه ۱۳۹۶، نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایران بود که پس از آن توهم اصلاحطلبی حکومتی برای بسیاری از مردم فرو ریخت. این قیام، مرزهای میان نیروهای انقلابی و جناحهای درون حاکمیت را شفافتر کرد و مطالبات مردم را رادیکالتر ساخت.
امروز، افشای نقش اصلاحطلبان و مقابله با نفوذ آنها، بهویژه در عرصههای اجتماعی و سیاسی، امری ضروری است. این مقابله نیازمند شفافیت، سازماندهی و تلاش مداوم نیروهای مترقی است تا از بازگشت جریانهای مخرب به صحنه جلوگیری شود.