85 منتخب سایت

اتحاد و یکپاچگی رانندگان کامیون و کامیونداران؛ "بزرگترین دستاورد اعتصاب"

تریبون آزاد

کامیونداران و رانندگان کامیون با صدور بیانیه ای پایان اعتصاب را اعلام کردند. در بیانیه آمده است که "اتحادیه تشکل‌های کامیونداران و رانندگان سراسر ایران پس از ۱۱ روز اعتصاب سراسری، ایستادگی، همدلی و فریاد عدالت‌خواهی در بیش از ۱۶۳ شهر کشور، به نقطه‌ای رسید که ...

می توان گفت؛ صدای ما، نه فقط در دفترهای بسته مسئولان، بلکه در قلب جامعه و در رسانه‌های داخلی و جهانی طنین‌انداز شده است. ما با اتحاد خود، نشان دادیم که کامیون‌داران، فقط چرخ اقتصاد را نمی‌چرخانند؛ بلکه از ستون داران کرامت، شرافت، و غیرت این سرزمین‌اند.״

در بیانیه، عقب‌راندن مسئولین حمل و نقل جاده‌ای  و اعتراف به حقوق قانونی و  قدرت رانندگان کامیون و لغو تنها بخشی از اجرای قوانین ظالمانه علیه آنها را از دستاوردهای اعتصاب نامیده و گفته شده که این دستاوردها هنوز خواسته اصلی را برآورده نکرده است و کامیونداران و رانندگان  بدنبال تحقق خواسته‌ها و در راس همه آنها آزاد شدن رانندگان دستگیر شده هستند. 

اتحادیه، در بیانیه های قبلی چکیده خواستهایشان را به این شرح بیان کرده بودند: "سال‌هاست با صبوری، چرخ‌های اقتصاد کشور را به دوش کشیده‌ایم، اما در مقابل، جز بی‌توجهی، تحقیر، گرانی، و وعده‌های توخالی چیزی نصیب‌مان نشده است. سوخت نیست، اما انتظار حرکت هست. قطعه نیست، اما باید با پذیرش بازی با جانمان در جاده‌ها حرکت کنیم. هزینه گزاف بیمه را می‌گیرند ولی خدماتی در کار نیست. کرایه بار هست، اما یا پرداخت نمی‌شود یا با تأخیر و بی‌عدالتی باید آن را وصول کنیم. شرکت‌ها و واسطه‌ها خون ما را می‌مکند و کسی پاسخگو نیست."

در بیانیه پایان اعتصاب، اتحادیه از حمایت‌های تاریخی از سوی فرهنگیان، بازنشستگان، پرستاران، کارگران نفت، فعالان حقوق کودک، زنان و مردم آزاده  ایران، قدردانی کرده است.

علاوه بر دستاوردهایی که در بیانیه ذکر شده است اما روشن است که اتحاد و یکپاچگی رانندگان کامیون و کامیونداران، بزرگترین دستاورد اعتصاب بود. 

اعتراضات و اعتصابات کارگری واعتراضات اجتماعی در ایران قابل مقایسه با هیچ کشور منطقه و حتی جهان نیست. سال قبل یعنی ۱۴۰۳ بیش از ۱۱۰۰ اعتراض کارگری در ۳۰ شهر کشور ثبت شده  که بیشترین آنها به پرستاران، بازنشستگان، کارگران صنایع نفت و گاز و معلمان مربوط است. حوادثی همچون فاجعه مرگبار معدن زغال‌سنگ طبس که جان حداقل ۵۱ معدنچی را گرفت و سوختن صدها کارگر و راننده  کامیون در انفجار بندر عباس بر عمق بحران‌های کارگری در ایران افزوده است. پاره ای از مسئوولین جمهوری اسلامی اعتراف کرده اند که ناوگان حمل ‌ونقل کشور به دلیل عدم توجه در دهه‌های اخیر، نبود نوسازی و همچنین فقدان حمایت جدی از قشر زحمتکش رانندگان، در حال فروپاشی است.

از سوی دیگر، بازداشت فعالان صنفی همچنان به عنوان چالشی جدی برای حقوق کارگران مطرح است.

مزد کارگر ایرانی با وجود افزایش ۴۵ درصدی، ماهانه کمی بیشتر از ده میلیون  و به۲۰۰ دلار در ماه هم نمی‌رسد! دستمزدی که با تورم و هزینه های واقعی زندگی فاصله عمیقی دارد. چشم انداز گرانی، قیمت نان که خوراک بخور و نمیر زحمتکشان و تهیدستان است، به وخامت زندگی مردم محروم اضافه خواهد کرد. نانوایان در اردیبهشت امسال، همزمان با قطعی گسترده‌ی برق در کشور، فریاد اعتراض در خیابان‌ها سردادند، خمیرهای خراب‌‌شده‌ را به درب اداره‌های برق کوبیدند یا بر صورت‌هایشان مالیدند، و وادار به بستن مغازه‌هایشان شدند. با افزایش قیمت نان دورنمای کارگران نانوایی ها هم تاریک است.  

گرانی، تورم، فقر و فشار اقتصادی شرایطی است که کل جامعه با آن روبرو است. یک درد مشترک و خواست زندگی بهتر است.  تا کنون جمهوری اسلامی تمایلی به پاسخ به فلاکت جامعه نداشته است. 

اولین سوالی که کارگران کمونیست و رهبران عملی کارگران باید به آن جواب بدهند این است که با وجود اعتصابات و اعتراضات بسیار گسترده که با هیچ کشور دیگری شباهت ندارد و با وجود لشکر عظیم طبقه کارگر با ۲۰ میلیون شاغل، دورنمای جنبش کارگری و اعتراضات اجتماعی چگونه است؟ موانع بر سر راه این اعتراضات چیست؟ مسیر پیشروی و پیروزی کدام است و ما به کجا میرویم؟

با نگاهی به موقعیت طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه می بینیم مشکل یکی دوتا نیست. مشکلات و دردهای انباشته شده است که همه دست به دست هم داده اند تا کمر این طبقه را خم کنند. 

اولین و مهم ترینش قانون است. قانون کاری که از همه حقوق اولیه و اساسی طبقه کارگر دفاع کند. این وجود ندارد. یا اگر چیزی به نام قانون کار هست، در حقیقت توجیه کننده استثمار و بیحقوقی و تبعیضی است که در یک جا جمع شده و اسمش را گذاشته اند قانون کار. اگر بخواهیم قانون کار جمهوری اسلامی را که بورژوازی حاکم ایران برای طبقه کارگر نوشته اند تعریف کنیم، این است: "کار ارزان و سرکوب سیستماتیک اعتصابات و اعتراضات کارگری." 

این در حالی است که هر چه از داده ها و نعمات جامعه هست آغشته به خون و عرق طبقه کارگر است. غذایی که میخوریم، لباسی که میپوشیم، ماشینی که سوار میشویم، حتی اشغال های که شکم سیران مفتخووردور میریزند را کارگران جمع می کنند. چهاردیواری که توش نشستیم میشود گفت در لابلای خشت هایش عرق کارگر نشسته. این تصویر جامعه ای است که تمام نعماتش دسترنج طبقه کارگر است اما خودش از آن بی بهره است. 

طبقه کارگر هنوز درد و رنج های پایان ناپذیری دارد. کارگران دسته دسته از داربست های نا امن ساختمان پایین می افتند، میمیرند یا فلج می شوند، زیر آوار معادن نا امن دفن می شوند، در انفجار انبارهای بنادر می سوزند و ذغال می شوند. در کانتینرهای فلزی پروژه های پتروشیمی ها در آفتاب داغ تابستان و سرمای زمستان بعنوان مسکن زندگی می کنند، سر سفره های خالی می نشینند و شاهد نگاه های نگران فرزندانشان هستند. پشت داربست های فرشبافی در زیر زمین های بدون آفتاب کمرشان می شکند، در آفتاب داغ تابستان و یخ بندان زمستان با کوله بارهای سنگین کوه ها را بالا و پایین می روند اگر زیر آوار برف دفن نشوند با گلوله پاسبانان رژیم زخمی و کشته می شوند. 

این و بسیار بیشتر از این، تصویر دردناک زندگی بخش عظیم انسان هایی است که کارگر نامیده می شوند. این تصویر جامعه ای است که به طبقات دارا و ندار، سرمایه دار و کارگر تقسیم شده است. جامعه ای که قانون زندگی انسان های کارکن و زحمتکش را حاکمان طبقه سرمایه دار می نویسند. جامعه ای که وارونه است. اقلیتی مفتخور آن بالا نشسته و میخورند و میچرند و میدزدند و اکثریتی پایین میسوزند و میسازند اما از محصول کار خود بی بهره اند.

دلیل تمام دردهای طبقه کارگر و زحمتکشان، این اکثریت عظیم در تقسیم بندی ناعادلانه، نابرابر، تبعیض آمیز و تحقیر آمیز جامعه طبقاتی است. جامعه ی تقسیم شده  به دو طبقه اصلی کارگر و سرمایه دار. این سنگ بنای آگاهی طبقاتی طبقه کارگر است. بدون شناخت این واقعیت تلخ، کارگر خود را انسان تنها و یا تیکه تیکه شده به این و آن صنف و بخش کارگر می بیند. خود را یک طبقه با منفعت مشترک و درد مشترک نمی بیند. در نتیجه اتحاد و تشکل و مبارزه سراسری و همبستگی و همراهی سراسری اگر هست بسیار ضعیف است. 

در پاسخ به این که ما به کجا میرویم، میگویم ما باید برویم به سوی پایان دادن به این شرایط دردناک کار و زندگی و تغییر موقعیت تبعیض آمیز و تحقیر امیز کنونی طبقه کارگر. به عروج طبقه کارگر به مثابه یک طبقه واحد، متشکل و سراسری. موقعیت کنونی طبقه کارگر و تلاش نیم قرن او در جمهوری اسلامی نمی تواند دهه های دیگر ادامه یابد. کارگر بجنگد و مبارزه کند و حاکمان زر و زور قطره چکانی و وعده و وعید بدون پشتوانه، در شرایط استثمار و بی قانونی و بیحقوقی و موقعیت دردناک طبقه کارگر به حیات ننگین خود ادامه  دهد. 

طبقه کارگر در مقاطعی چون اعتصاب کارگران نفت، فلز، معادن، پتروشیمی ها از جمله هفت تپه و امروز کامیونداران و نیم میلیون راننده کامیون و بازنشستگان کارگر تامین اجتماعی...، ضرباتی بر پیکر نظام نحیف و فاسد و دزد سرمایه داری ایران وارد کرده است و اهمیت اتحاد و یکپارچگی را نشان داده است. ضرورت همبستگی و هماهنگی و همراهی متحدانه ی مراکز بزرگ صنعتی را با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده است. این مبارزات طبقه کارگر را مثابه طبقه اصلی و پشتوانه ی جنبش های اجتماعی زحمتکشان، زنان، جوانان و دانشجویان را به جامعه معرفی کرده است.  

این درست است که طبقه کارگر در ایران حدود نیم قرن است علیه بردگی مزدی و بیحقوقی محض فریاد می زند، کارگران مشت هایشان را گره میکنند. به این معنی کارگران خود قانون نانوشته ای دارند. اعتصاب می کنند، تجمع و اعتراض می کنند، شکایت می کنند، فریاد میزنند... اگر این نبود نه از دستمزد بخور و نمیر خبری بود و نه از حرمت و کرامت انسانی کارگر. اگر این مبارزات و تلاش ها نبود کارگر برده ای بیش نبود. طبقه کارگر در این تلاش ها باز هزینه می دهند، اخراج می شوند، بازداشت می شوند، زندان می روند و حتی شلاق میخورند. چیزی که میبینیم و تلخ و دردناک است، این است که تلاش های بیوقفه کارگران برای زندگی بهتر، به نسبت کاری که انجام میدهند که گرداندن چرخ های جامعه است و به نسبت سهمی که از دسترنچ خود میگیرند، همخوانی ندارد. 

کارگران تا امروز درگیر ابتدایی ترین حقوق خود هستند. مثل حداقل دستمزدی که معیشت خانواده شان را تامین کند. حفظ شغل به هر قیمت، اضافه کاری و شرایط نا امن محیط کار، کار بدون قرارداد و کار موقت در شرکت های پروژه ای، مقاومت در برابر اخراج دلبخواهی توسط کارفرماها، مبارزه برای گرفتن بموقع مزد کارشان و علیه حقوق های معوقه... اما تجارب تا کنون نشان داده است که این کافی نیست. دفاع کافی نیست. این کم ترین و بدیهی ترین حقی است که انسان حتی بطور غریزی برای زنده ماندن و زندگی بهتر میخواهد. مبارزه برای کندن مویی از خرس سرمایه دار و کارفرما کافی نیست. مبارزه برای گرفتن سهم بیشتر از حاصل دسترنج کارگران است. 

مبارزه و اعتراض کارگر به شرایط برده وار زندگی از بدو تولد طبقه کارگر وجود داشته است. اما نمی تواند تا ابد ادامه داشته باشد. هدف نهایی مبارزه طبقاتی برای گرفتن تمام سهم و دسترنج طبقه است. برای گرفتن قدرت حاکمیت از طبقه سرمایه دار است. برای سپردن جامعه به صاحبان واقعیش که طبقه کارکن است نه اقلیت مفتخور سرمایه دار و ملک دار و بانک دار و دزد و فاسد و تبهکار.

وقتی که کارگر اولا خود را یک طبقه ببیند نه افرادی در کنار هم و دوما خود را طلبکار و صاحب جامعه بعنوان گرداننده ی آن، که بدون کارگر جامعه میایستد و میمیرد، بداند، آنوقت مبارزه طبقاتی جایگاه دیگری پیدا می کند. آنوقت اتحاد و تشکل هر بخش طبقه در جنبش مجمع عمومی منظم میسر و ممکن است و شورای نمایندگان مجامع عمومی، کل طبقه را زیر یک چتر متحد و همبسته جمع می کند. شورای نمایندگان بیست میلیون کارگر شاغل را هیچ نیرویی عهده دارش نیست. هیچ نیروی سرکوبی نمیتواند  بر این قدرت غلبه پیدا کند. 

مبارزه طبقاتی مثل میدان جنگ است. در جنگ دو طبقه متخاصم سرمایه دار و کارگر، یکی با تمام ابزارهایش مثل دولت، مجلس، دستگاه قضایی، زندان ها، نیروی انتظامی و سپاه و دستگاه وسیع پروپاگاند ضد کارگر به میدان می آید و در مقابل اعتراض و اعتصاب صف می بندد. اگر در این میدان طبقه کارگر نه با لشکر متحد و همبسته و یکپارچه بلکه با گردان های جدا جدا به این جنگ بیاید در مقابل لشکر تمام و کمال نظام سرمایه، اگر شکست نخورد و دستاوردی داشته باشد باز قابل بازپس گیری است. برای پیروزی در این جنگ باید تمام نیرویت را متحد کنی و به میدان بیاوری. 

طبقه کارگر قبل از هر کاری به متحد شدن و جمع شدن زیر یک چتر واحد نیاز دارد. و این چتر امروز جنبش مجمع عمومی منظم کارگران و زیربنای شوراهای کارگری است. دراین صورت اعتصاب و اعتراض قدرت دیگری خواهد داشت. آن وقت مبارزه طبقاتی و جنگ دو طبقه معنای دیگری دارد. بدون شک در چنین شرایطی و توازن قوایی ابزار سرکوب طبقات حاکم در مقابل  ابزار قدرتمند و سراسری  جنبش مجمع عمومی منظم و شوراهای کارگری تاب نمی آورد. طبقه کارگر تنها و تنها در چنین موقعیتی است که میتواند بر دشمن طبقاتیش غلبه کند. نه تنها خواستهای فوریش را به کرسی بنشاند بلکه در مقطعی معین کل سهمش از دسترنج خود را صاحب شود و سرمایه داران را از قدرت و ثروت خلع ید کند. این افق و دورنمای جنبش طبقه کارگر است! طبقه ما به این افق نیاز دارد. چنین پیشروی و پیروزی ای بدون کمونیسم و کارگران کمونیست ممکن نیست. کمونیسم یک شعار نیست. کمونیسم جنبش اجتماعی طبقه کارگر برای ساختن دنیای بهتر است. دنیایی فارغ از استثمار و تبعیض و ستم و دنیایی آزاد و برابر و سوسیالیستی!

زنده باد اتحاد و یکپارچگی طبقه کارگر
آزادی، برابری، حکومت کارگری