شوراهای محلی؛ سدی دربرابر فرسایش خاک

جدال دیدگاه‌ها

در دل زمین، جایی که زندگی از ریشه‌ها آغاز می‌شود و به آسمان‌ها می‌رسد، خاک نه تنها بستر زندگی است، بلکه نماد پیوند عمیق انسان با طبیعت و تاریخ اجتماعی او است. این لایۀ ظریف و درعین‌حال پرقدرت، ...

گنجینه‌ای از مواد مغذی و منابع طبیعی است که در آن، داستان‌های هزاران نسل نهفته است. خاک، به‌عنوان بستری پویا، نه تنها خانۀ گیاهان و جانوران است، بلکه در چرخۀ حیات اکوسیستم‌ها نقشی کلیدی ایفا می‌کند.

اما معضل فرسایش خاک به یکی از چالش‌های جدی و نگران‌کننده تبدیل شده است. این پدیده، که به‌تدریج و به دلایل مختلفی چون تغییرات اقلیمی، فعالیت‌های انسانی و عدم مدیریت صحیح منابع طبیعی رخ می‌دهد، تهدیدی جدی برای امنیت غذایی و سلامت اکوسیستم‌ها به شمار می‌آید.

براساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس جمهوری اسلامی، نرخ فرسایش خاک در ایران ۱۶.۵ تن‌درهکتار در سال بوده که این مقدار بالغ بر ۷ برابر متوسط جهانی است، گرچه برخی از کارشناسان این رقم را بیش از این عنوان می‌کنند. بر اساس این گزارش ایران با ۱ درصد وسعت جهان، به تنهایی ۷.۷ درصد فرسایش خاک جهان را به خود اختصاص داده و خسارت سالانه از محل فرسایش خاک بالغ بر ۱۰ میلیارد دلار برآورد شده است. این حجم از ویرانگری زمانی هولناک‌تر می‌شود که بدانیم در اقلیم ایران ۷۰۰ تا هزار سال طول می‌کشد تا یک سانتیمتر خاک تشکیل شود، درحالی‌که این رقم در سطح میانگین جهانی ۴۰۰ سال است. به‌طور میانگین سالانه حدود ۲ میلیارد تن خاک از سطح اراضی کشاورزی و طبیعی جابه جا می‌شود. اما باید تأکید کرد که این ارقام، آمار رسمی است و احتمالاً وضعیت از این نیز هولناک‌تر باشد. 
برخی دیگر از کارشناسان معتقدند که این آمار، خوشبینانه است. درحالی‌که کل جهان با ۲۴ میلیارد تن فرسایش خاک مواجه است، ایران با تنها یک درصد از خشکی‌های کرۀ زمین، به‌طرز حیرت‌آوری یک‌دوازدهم این میزان را به خود اختصاص داده است. تنها از منظر اقتصادی کانی‌های فلزی موجود در خاک، هر تن خاک معادل ۲۸ دلار ارزش دارد و با احتساب این رقم، ایران سالانه ۵۶ میلیارد دلار از دست می‌دهد. این تنها بخشی از فاجعه است؛ چراکه ارزش‌های زیستی و سکونتگاهی خاک را نیز باید در نظر گرفت.

فرسایش خاک نه تنها لایه‌های مغذی خاک را از بین می‌برد، بلکه باعث کاهش ظرفیت تولید محصولات کشاورزی و افزایش خطر سیلاب و خشکسالی می‌شود. در بسیاری از مناطق، کشاورزی ناپایدار و استفادۀ بی‌رویه از زمین، سبب شده تا خاک‌های حاصلخیز به سرعت تخریب شود. این امر نه تنها بر کیفیت محصولات کشاورزی تأثیر منفی می‌گذارد، بلکه بر زندگی میلیون‌ها نفر که به کشاورزی وابسته هستند، سایه می‌افکند. همچنین، فرسایش خاک باعث کاهش تنوع زیستی و نابودی زیستگاه‌های طبیعی می‌شود که این خود زنجیره‌ای از مشکلات محیط‌‌زیستی را به دنبال دارد.

فرسایش خاک، فرآیندی تدریجی از تخریب لایۀ بالایی خاک است که توسط آب، باد و فعالیت‌های انسانی شتاب می‌گیرد. این پدیده، نتیجۀ بهره‌برداری بی‌رحمانه از طبیعت در نظام سرمایه‌داری است که منافع کوتاه‌مدت را بر پایداری بلندمدت ترجیح می‌دهد. مارکس به‌درستی تأکید می‌کند: «تولید سرمایه‌دارانه، با متراکم کردن جمعیت در مراکز بزرگ… گردش ماده بین انسان و خاک را مختل می‌کند، یعنی با استفاده از عناصر [خاک] در قالبِ خوراک و پوشاک توسط انسان، از بازگشت آن‌ها به خاک جلوگیری می‌کند. ازاین‌رو، شرایط لازم برای تداومِ باروری خاک را از بین می‌برد» (سرمایه، جلد اول، ۱۸۶۷). گفته می‌شود یک‌سوم از خاک‌های جهان تخریب شده‌اند. اگر این روند ادامه یابد، تا سال ۲۰۵۰ سرانۀ زمین قابل کشت به یک‌چهارم سطح آن در سال ۱۹۶۰ کاهش خواهد یافت. این فاجعۀ محیط‌زیستی پیامدهای وخیمی برای امنیت غذایی جهانی خواهد داشت.

عوامل طبیعی مانند بارندگی شدید و شیب زمین، به تنهایی نمی‌تواند چنین فاجعه‌ای را رقم بزند. این عوامل در کنار بهره‌برداری‌های ناپایدار انسانی، مانند جنگل‌زدایی گسترده (یک‌سوم جنگل‌های ایران در نیم قرن گذشته از بین رفته است)، چرای بیش از حد دام، کشاورزی صنعتی و غیراصولی (شخم اراضی شیبدار)، و تغییر کاربری اراضی به مناطق مسکونی و صنعتی، فرسایش خاک را به یک بحران تبدیل کرده‌ است.

عوامل انسانی، با تمرکز بر سودآوری فوری و بدون در نظر گرفتن عواقب محیط‌زیستی، این فرآیند طبیعی را تشدید می‌کند. کمبود آب، ناشی از مدیریت ناکارآمد منابع آبی و اولویت دادن به نیازهای صنعتی و کشاورزی سرمایه‌دارانه نیز به این مشکل دامن می‌زند. عدم رعایت حقآبه محیط‌زیستی رودخانه‌ها و تالاب‌ها، گواه بی‌توجهی به نیازهای اکولوژیکی است و این مسأله شرایط فرسایش خاک را تشدید می‌کند.

مارکس بر اساس بحثی در مورد تخریب بلندمدت خاک، ناشی از کودهای شیمیایی در کشاورزی می‌نویسد: «تمام پیشرفت‌های کشاورزیِ سرمایه‌دارانه، پیشرفت در مهارت، نه تنها مهارتِ غارتِ کارگر، بلکه مهارت سرقت خاک است. تمام پیشرفت‌ها در افزایش باروریِ خاک در یک دوره‌ی زمانی مشخص،‌ پیشرفتی برای از بین بردن منابع پایدار همان باروری است.»

حل مشکل فرسایش خاک، نیازمند تغییر اساسی در رویکرد ما نسبت به محیط‌زیست و منابع آن است؛ به شکلی که سوخت‌وساز ما با طبیعت ترمیم پیدا کند. این تغییر، تنها با گذار به سیستمی عادلانه‌تر و پایدارتر، که در آن منافع اکثریت جامعه بر منافع سرمایه‌داران اولویت داشته باشد، ممکن است. وظیفه ما این است که از الگوهای کشاورزی پایدار، مدیریت صحیح منابع آب و حفاظت از جنگل‌ها و مراتع حمایت کنیم. نیاز به یک انقلاب در تفکر و عمل است که به‌ جای بهره‌کشی از طبیعت، به همزیستی مسالمت‌آمیز با آن بیندیشد.

هرچند که در وضع کنونی باید نسبت به هر یک از نهادهای متولی مانند سازمان حفاظت محیط‌زیست، سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری، وزارت جهاد کشاورزی و وزارت نیرو مطالبه‌گری جدی داشت و این سازمان‌ها را وادار به عقب‌نشینی نسبت به تخریب محیط‌زیست و اجرایی کردن سیاست‌های حفظ منابع طبیعی کرد، اما این مهم تنها با مشارکت فعال و همه‌جانبۀ جوامع محلی و مردم میسر خواهد بود. یکی از کارآمدترین اقدامات برای کاهش فرسایش خاک، که از طریق حفظ، احیا و توسعۀ منابع طبیعی حاصل می‌شود، بهره‌گیری از مشارکت جوامع محلی و شکل‌گیری همکاری‌های مردمی است.

خاک، همچون سایر اجزای طبیعت، یکی از ثروت‌های حیاتی برای نسل‌های کنونی و آینده است که نقش بسیار مهمی در کشاورزی، امنیت غذایی، اشتغال، آرامش و آسایش مردم و پایداری سرزمین ایفا می‌کند. در حال حاضر حفاظت از این منابع به شکل حاکمیتی و با برنامه‌ریزی بالا به پایین انجام می‌شود. این مسأله نیازمند مدیریتی سازگار با محیط‌زیست و تأکید بر همکاری واقعی جوامع محلی است.

اجرای برنامه‌های توان‌افزایی و تقویت جوامع محلی در نهایت منجر به حفاظت بهتر و مؤثرتر از خاک و سایر منابع طبیعی می‌شود. این اثربخشی با مشارکت فعال در مراحل برنامه‌ریزی، اجرا و پایش تقویت می‌گردد. جوامع و تشکل‌های محلی با افزایش دانش خود در زمینه‌های مختلف محیط‌زیستی و منابع طبیعی، می‌توانند با نشر و ترویج این دانش در بین خود، در کنترل فرسایش خاک و مدیریت اثرات سوء آن مؤثر باشند.

این اقدامات می‌تواند شامل اصلاح روش‌های کشاورزی، اجرای کشاورزی حفاظتی، جلوگیری از تغییرات کاربری (به‌ویژه تبدیل جنگل‌ها و مراتع به اراضی زراعی)، اجرای طرح‌های آبخیزداری، عملیات بذرکاری و کاشت نهال، کنترل پوشش گیاهی و جنگلی، ممانعت از چرای بی‌رویه دام‌ها و تغییر غیر اصولی کاربری اراضی باشد. در یک نظام شورایی و بااقتدارِ جوامع محلی، امکان تصمیم‌گیری جمعی و اعمال نظارت بر فعالیت‌ها وجود دارد که می‌تواند به بهبود شرایط محیط‌زیستی و کاهش فرسایش خاک منجر شود. با این حال نباید از این نکته غافل بود که کشاورزانی که در قالبِ بزرگ‌مالک عمل می‌کنند، تن به چنین رویه‌ای نمی‌دهند و همچنین در برابر کشاورزان خرده‌مالک نیز موانع و چالش‌های جدی برای گام برداشتن در این مسیر وجود دارد.

در سرمایه‌داری، زمین و منابع طبیعی اغلب به صورت خصوصی متعلق به افراد یا شرکت‌ها هستند. این امر منجر به سوءاستفاده از منابع، تخریب محیط‌زیست و عدم توجه به پایداری می‌شود. صاحبان زمین و شرکت‌ها برای حداکثر سود، از منابع طبیعی به‌طور بی‌رویه استفاده کرده و هزینه‌های محیط‌زیستی را نادیده می‌گیرند. مسئولیت‌پذیری اجتماعی در این سیستم ضعیف است و نظارت کافی وجود ندارد. سرمایه‌داری بر اساس مکانیسم‌های بازار کار می‌کند، که در آن تصمیمات اقتصادی عمدتاً توسط نیروهای عرضه و تقاضا و انگیزه‌های سودمحوری هدایت می‌شود. این سیستم، برنامه‌ریزی بلندمدت و هماهنگ برای حفاظت از محیط‌زیست را دشوار می‌کند. برنامه‌های حفاظتی اغلب به دلیل هزینه‌های بالا و عدم تضمین سودآوری، کنار گذاشته می‌شود.

در ساختار موجود کشاورزی صنعتی که بر افزایش تولید و سودآوری تمرکز دارد، غالب است. استفاده گسترده از کودهای شیمیایی، آفت‌کش‌ها و حشره‌کش‌ها، تخریب خاک و آلودگی محیط‌زیست را به دنبال دارد. کشاورزی پایدار و ارگانیک به دلیل هزینه‌های بالاتر و بازده کم‌تر، در مقایسه با کشاورزی صنعتی، کم‌تر مورد توجه قرار می‌گیرد. همچنین در ساختار اقتصادی و اجتماعی کنونی دسترسی به آب و مدیریت آن اغلب تحت سلطۀ منافع اقتصادی قرار دارد. شرکت‌ها و صنایع، آب را به‌عنوان یک منبع بی‌پایان در نظر گرفته و از آن به طور بی‌رویه استفاده می‌کنند. این امر منجر به کمبود آب، آلودگی منابع آبی، فرسایش خاک و در نهایت تخریب اکوسیستم‌ها می‌شود.

در یک نظام تصمیم‌گیری شورایی با تمرکز بر مالکیت جمعی، برنامه‌ریزی دموکراتیک و اولویت دادن به منافع اجتماعی و محیط‌زیستی، می‌توان راهکار مؤثرتری برای حفاظت از خاک و محیط‌زیست ارائه داد. این ادارۀ شورایی می‌تواند به‌طور محلی، منطقه‌ای و ملی طرح‌ریزی و در بهترین حالت در بستر سوسیالیستی اجرایی شود. اگرچه شرایط کنونی حاکمیت در ایران این الگوها را شدیداً پس می‌زند، اما مهم، طرح این الگو و چاره‌یابی برای رسیدن به آن در هر شرایطی است.
در این الگو، اعضای شوراها به‌طور مستقیم با چالش‌های محیط‌زیستی منطقه خود درگیر بوده و از شناخت عمیقی نسبت به منابع، مشکلات و نیازهای محلی برخوردار هستند. این امر موجب ارائه پاسخ‌های سریع‌تر و کارآمدتر به تهدیدات خاک می‌شود، در حالی که سازمان‌های دولتی ممکن است با بوروکراسی و فاصله از واقعیت‌های محلی مواجه باشند.

شوراها می‌توانند با برنامه‌ریزی و اجرای طرح‌های مدیریتی پایدار، از تخریب خاک جلوگیری کنند. این طرح‌ها می‌تواند شامل روش‌های کشاورزی پایدار، مدیریت منابع آب، احیای مراتع و جنگل‌ها و سایر اقدامات مشابه باشد.
شوراها می‌توانند نقش نظارتی ایفا کرده و از تخلفات محیط‌زیستی که به خاک آسیب می‌رساند، جلوگیری کنند. این نظارت مردمی، مکمل نظارت دولتی بوده و در بسیاری از موارد می‌تواند مؤثرتر باشد.

فرسایش خاک، فاجعه‌ای خاموش و گسترده است که آینده‌ی ما و فرزندانمان را تهدید می‌کند. بی‌توجهی به این بحران، نه تنها به نابودی منابع حیاتی منجر می‌شود، بلکه پیامدهای اجتماعی و اقتصادی جبران‌ناپذیری نیز به همراه خواهد داشت. راهکارهای متمرکز و سرمایه‌دارانه، تاکنون نتوانسته‌اند به طور مؤثر با این چالش مقابله کنند. اما الگوی شورایی و خرد جمعی، با تمرکز بر مشارکت مردمی، تصمیم‌گیری دموکراتیک و درک عمیق از شرایط بومی، می‌تواند گامی اساسی در جهت حفاظت از خاک بردارد. 

این مدل، با توان‌افزایی جوامع محلی و افزایش حس مسئولیت‌پذیری، به ایجاد سیستم‌های پایدار و کارآمد در مدیریت منابع و جلوگیری از تخریب خاک کمک می‌کند. اگرچه اجرای این الگو در بستر کنونی چالش‌های فراوانی دارد، اما ارائه و بسط این الگو، به‌عنوان یک ضرورت و گامی حیاتی در جهت نجات خاک از این فاجعۀ محیط‌زیستی، امری انکارناپذیر است. تلاش برای ایجاد و تقویت چنین ساختارهای مردمی، نه تنها در مقابله با فرسایش خاک، بلکه در حل بسیاری از مشکلات محیط‌زیستی و اجتماعی ما نیز مؤثر خواهد بود.