پویان مکاری: در پاییز ۱۳۶۱ حدود یکصد زن و مرد بهائی در شیراز بازداشت شدند؛ بازداشت گسترده و کمسابقهای که سرانجام به اعدام تعدادی از این شهروندان ازجمله اعدام دستهجمعی ۱۰ زن در ۲۸ خرداد سال بعد در میدان چوگان شهر شیراز انجامید. به دار آویختهشدن این زنان تنها مورد اعدام دستهجمعی زنان بهائی و در عین حال آخرین مورد از اعدام زنان بهائی در دوران حکومت جمهوری اسلامی محسوب میشود. جوانترین این زنان مونا محمودنژاد بود که ۱۷ سال داشت و مسنترین آنها عزت جانمی ۵۷ ساله بود که همراه با دخترش در آن روز اعدام شد.
فعالیت آنها در زمینه مسائل اداری دیانت بهائی نیز متفاوت بود و از عضویت در تشکیلات اصلی اداری بهائیان شهر تا عدم عضویت رسمی را شامل میشد.
مقامهای جمهوری اسلامی همچنین اتهام این زنان را «آموزش دینی به کودکان خردسال» عنوان کرده بودند.
۱۰ زن اعدامشده چه کسانی بودند؟
جوانترین اعدامی، مونا محمودنژاد که در زمان اعدام تنها ۱۷ سال سن داشت، دختری بود که پدرش هم چهار ماه پیش از آن اعدام شده بود.
سیمین صابری، ۲۵ ساله و منشی سابق یک شرکت کشاورزی، پیش از بازداشت بهخاطر اعتقاد به دیانت بهائی از شغل خود اخراج شده بود.
اختر ثابت، ۲۵ ساله، پرستار و معلم کودکان بهائی؛ مغازه و خانهٔ خانوادهٔ خانم ثابت در آذرماه ۱۳۵۷ به دلیل بهائیبودن غارت شده بود.
زرین مقیمی، ۲۹ ساله، فارغالتحصیل ادبیات انگلیسی و کارمند پتروشیمی مرودشت؛ مادر و پدر او نیز از بهائیان بازداشتشدهٔ شیراز بودند.
مهشید نیرومند، ۲۸ ساله، فارغالتحصیل فیزیک دانشگاه شیراز؛ خانم نیرومند با سه زبان انگلیسی، آلمانی و فرانسه آشنا بود و تربیت کودکان بهائی را بر عهده داشت.
شیرین دالوند، ۲۶ ساله، فارغالتحصیل جامعهشناسی دانشگاه شیراز؛ با اینکه خانوادهٔ خانم دالوند به انگلستان مهاجرت کرده بودند، او تصمیم گرفته بود در ایران بماند. او در زمان بازداشت با مادربزرگش زندگی میکرد.
رؤیا اشراقی، ۲۳ ساله، دانشجوی رشته دامپزشکی دانشگاه شیراز؛ او پس از انقلاب از دانشگاه اخراج شده بود.
عزت جانمی، ۵۷ ساله؛ او مادر رؤیا اشراقی، دیگر زن اعدامی است. همسر خانم جانمی و پدر رؤیا اشراقی، عنایتالله اشراقی،هم دو روز پیش از اعدام آنها با پنج مرد بهائی دیگر اعدام شده بود.
نصرت غفرانی، ۴۶ ساله، عضو محفل روحانی بهائیان شیراز؛ پسر او، بهرام یلدائی، دو روز پیش از آن اعدام شده بود.
طاهره ارجمندی، ۳۰ ساله، پرستار؛ او پیش از بازداشت بهدلیل اعتقاد به دیانت بهائی از کار اخراج شده بود. همسر خانم ارجمندی، جمشید سیاوشی، نیز همزمان با عنایتالله اشراقی و بهرام یلدائی اعدام شده بود.
از بازداشت تا اعدام
زنان اعدامشده در روزهای متفاوتی از پاییز سال ۱۳۶۱ و اکثراً در منازل شخصی خود بازداشت شده بودند.
نصرت غفرانی در ٩ مهر ۱۳۶۱ بهاتفاق همسر و پسرش، بهرام یلدائی، بازداشت شد و فاصلهٔ میان بازداشت تا اعدام او حدود هشت ماه بود.
مونا محمودنژاد، سیمین صابری، طاهره ارجمندی و اختر ثابت در روزهای ابتدایی آبان همان سال بازداشت شدند و پنج زن دیگر نیز در روز هشتم آذرماه بهدست نیروهای سپاه پاسداران بازداشت شدند.
مأموران سپاه ابتدا زنهای بازداشتشده را به بازداشتگاه سپاه منتقل کردند. این بازداشتگاه اکنون متعلق به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و مشهور به «پلاک ۱۰۰» است.
بهائیانی که همزمان با این زنان در بازداشت به سر میبردند، بازجویی و شکنجههای آن زمان را «طولانی و بسیار شدید» توصیف کردهاند.
پس از گذشت ۴۵ روز از بازداشت آخرین زن، آنها به زندان عادلآباد منتقل شدند و تا زمان اعدام در این مکان نگهداری شدند.
همهٔ این شهروندان در تشکیلات اداری جامعه بهائی فعال بودند و تنها یکی از آنها از اعضای «محفل روحانی محلی» شیراز یا شهرهای همجوار آن نبود
همزمان با این اتفاق، روزنامهٔ «خبر جنوب» در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۶۱ نوشت: «۲۲ بهائی در ارتباط با بیتالعدل اسرائیل در شیراز به اعدام محکوم شدند.»
این روزنامه تنها اشاره کرد که این افراد از اعضای محفل روحانی محلی بهائیان شیراز هستند ولی به نام آنها اشارهای نکرد.
«محفل روحانی» به هیئتی متشکل از ۹ نفر اطلاق میشود که سالانه با رأی بهائیانِ بزرگسال در هر شهر یا روستا انتخاب میشوند و مسئولیت رسیدگی به امور جاری جامعه بهائی در آن محل را بر عهده دارند.
این اولین باری نبود که بهائیان در شیراز با حکم اعدام روبهرو میشدند. پیش از آن در چندین مورد بهائیان در شیراز به اتهام «ارتباط با اسرائیل» و «جاسوسی» تیرباران یا به دار آویخته شده بودند.
بیست روز پس از اعلام این خبر، حاکم شرع و رئیس دادگاه انقلاب آن زمان شیراز که به «حجتالاسلام قضائی» شهرت داشت، در گفتوگویی مفصل با روزنامهٔ «خبر جنوب» با «شیطانی»خواندن محافل دینی بهائیان عنوان کرد که ۵۰۰ پرونده از بهائیان در دادگاه انقلاب تحت رسیدگی است.
او در مورد این ادعا که بهائیان «جاسوس اسرائیل» هستند، این استدلال را ارائه داد: «بهائیان از نظر مذهبی خودشان را ملزم به پیروی از بیتالعدل میدانند و بیتالعدل خود را از نظر مذهب بهائیت ملزم به پیروی از حکومت اسرائیل میداند.»
بر این اساس، او اعضای تشکیلات اداری بهائی را «مصادیق بارز ائمه کفر و کفار حربی تشکیلاتی» خواند. با این حال، او در این مصاحبه نام محکومان به اعدام را بیان نکرد.
تنها ۹ روز پس از این مصاحبه، در ۲۱ اسفند، دو مرد و یک زن بهائی به دار آویخته شدند. یکی از این افراد یدالله محمودنژاد، پدر مونا محمودنژاد، بود.
منابع مطلع به رادیوفردا گفتهاند که آقای محمودنژاد توانسته پیش از اعدام با دختر و همسر خود که آن زمان در بازداشت بودند، ملاقات کند. گفته شده در این ملاقات یدالله محمودنژاد بر اساس بازجوییها از خود اشاره کرده که فهمیده قرار است اعدام بشود و عنوان کرده که «زمینی» نیست و «آسمانی» شده است.
با گذشت چندماه از انتشار این اخبار، رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا، روز سوم خرداد ۱۳۶۲ از رهبران جهان خواست که برای جلوگیری از تصمیم دولت ایران برای اعدام ۲۲ نفر از بهائیان با او همراه شوند.
آقای ریگان در این بیانیه با اشاره به اینکه از زمان به قدرت رسیدن روحالله خمینی در ایران ۱۱۳ بهائی اعدام شدهاند، گفت که این ۲۲ نفر «در هیچ نقشه سیاسی و یا براندازی رژیم دست نداشتهاند و سبب مرگ کسی نشدهاند».
روحالله خمینی سه روز پس از آن، در سخنرانی خود بهمناسبت تولد امام دوازدهم شیعیان، با کنایه به بیانیه رئیسجمهور آمریکا پاسخ داد و گفت: «آیا شما [ریگان] میدانید که بهائیها چه کردهاند و یا قبل از اینکه حرف بزنید، میدانید جریان چیست؟ و یا فقط غیبگویی میکنید؟ اگر ما هیچ دلیل دیگری هم بر اینکه آنها جاسوس آمریکا هستند نداشته باشیم، همین حمایت ریگان از آنها کافی است.»
این سخنان خمینی کافی بود برای اینکه خانوادهٔ زندانیان مطمئن شوند اعدامهای بیشتری در راه است.
ناهید اشراقی، خواهر رؤیا اشراقی و دختر عزت جانمی، در این زمینه به رادیوفردا گفت که پیغام ریگان و سخنرانی خمینی پس از آن «دلیل اصلی» اعدام خواهر و مادر او بودهاند.
محمد مقیمی ابیانه، برادر زرین مقیمی، نیز در گفتوگو با رادیوفردا میگوید زمانی که صحبتهای ریگان را شنیدم، به همسرم گفتم «بسیار بد شد، وقتی آمریکا چیزی بگوید، آنها برعکسش را انجام میدهند».
چند ساعت پیش از اعدام، در بعدازظهر ۲۸ خرداد، زندانیان اجازه پیدا کردند با خانوادههای خود ملاقات کنند. خانوادههای این افراد گفتهاند که زنان بهائی زندانی در ملاقات پیش از اعدام گفتهاند که بازجوها سعی کردهاند آنها «استتابه» (توبه) کنند. به همین دلیل آنها در برابر دو گزینه قرار گرفتند: «اسلام یا اعدام.»
بر اساس گفتههای افرادی که آن زمان در زندان حضور داشتند، این زنان بر اعتقاد خود بر دیانت بهائی پافشاری کردند و «اسلام نیاوردند».
چند ساعت پس از ملاقات و تنها سه هفته پس از سخنرانی روحالله خمینی، ۱۰ زن بهائی در روز ۲۸ خرداد به دار آویخته شدند.
اجساد آنها هیچگاه به خانوادهٔ آنها داده نشد و تنها چند نفر از اعضای خانوادهها از جمله مادر مونا محمودنژاد و مادر زرین مقیمی توانستند اجساد را پس از اعدام در سردخانه ببینند. پس از آن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اجساد این زنان را بهصورت مخفیانه و دستهجمعی در آرامستان قدیم شیراز موسوم به «گلستان جاوید» دفن کردند.
این آرامستان یک سال بعد مصادره و در سال ۱۳۹۳ نیز تخریب شد.
سؤالات بیپاسخ
با گذشت چهار دهه از اعدام دستهجمعی زنان بهائی در شیراز همچنان سؤالات بیپاسخی در مورد چرایی و چگونگی اعدام این زنان وجود دارد.
دلایل مختلفی چون حضور در تشکیلات بهائی، تربیت کودکان بهائی، دستنوشتههای ضبطشده از این زنان و شیوهٔ پاسخگویی به بازجوییها در این مسئله تأثیرگذار بوده است. اما در پروندهٔ دیگر زنان بازداشتی نیز «مواردی از این دست وجود داشته»، که آن زنان پس از مدتی آزاد شدهاند.
در میان گفتههای حاکم شرع وقت شیراز، آقای قضائی، و سخنان روحالله خمینی در مورد زنان نیز موارد اتهامی مشابهی دیده نمیشود؛ نکتهٔ سادهای که در فضای متشنج آن زمان نادیده گرفته شد.
درحالیکه رهبر وقت حکومت ایران در سخنرانی خود این افراد را به «همکاری با آمریکا» متهم کرد، در سخنان حاکم شرع شیراز هیچگاه از ارتباط بهائیان محکومشده با آمریکا سخنی به میان نیامده بود و این افراد به «همکاری و جاسوسی با اسرائیل» متهم شدند.
از سوی دیگر، در میان این زنان تنها نصرت غفرانی عضو محفل بهائیان شیراز بود که بر اساس دیدگاه حاکم شرع شیراز عضویت در این تشکیلات «مساوی با همکاری با اسرائیل» محسوب میشد.
اعضای خانوادههای این زنان نیز در مصاحبه با رادیوفردا گفتهاند که بسیاری از آنها پس از شنیدن خبر اعدام عضو خانوادهشان ابتدا شوکه شدهاند و انتظار اعدام آنها را نداشتهاند.
محمد مقیمی، برادر زرین مقیمی، در گفتوگو با رادیوفردا میگوید: «اعدام زرین بزرگترین شوک زندگیمان بود. چرا زرین؟ فکر میکردم پدرم را که همزمان در بازداشت بود و شناختهشدهتر بود و سنی ازش گذشته بود، اعدام کنند؛ اما اصلاً انتظار نداشتم خواهرم را اعدام کنند.»
منابع مطلع به رادیوفردا گفتهاند که در میان بسیاری از افراد بازداشتشده و درگیر با این مسئله، مونا محمودنژاد یکی از آخرین کسانی بود که احتمال میرفت اعدام شود. اول بهدلیل سن و سال کم و دوم بهدلیل آنکه این نوجوان ۱۷ساله هیچ مسئولیت تشکیلاتی در سیستم اداری جامعه بهائی نداشت.
با این حال شواهد نشان میدهد که بازداشت و اعدام مونا محمودنژاد با برنامهٔ قبلی انجام شده بود. آزاده روحانیان، از دوستان مونا محمودنژاد، به رادیوفردا گفته است که دوستش پیش از بازداشت چندین بار از فردی صحبت کرده بود که در کوچه و خیابان او را تعقیب میکند و حتی زمانی که او به مدت دو ساعت در ساختمانی بوده، مرد منتظر میمانده تا او از ساختمان خارج شود و مجدداً به تعقیب او ادامه میداده است.
همزمان نزدیکان خانم محمودنژاد «دستنوشتهها و شیوهٔ پاسخگویی به بازجوها» را از عوامل اجرای حکم اعدام او عنوان میکنند.
زمان دقیق اعدام این زنان نیز در هالهای از ابهام باقی مانده است. بعدازظهر روز ۲۸ خرداد خانوادههای این زنان با آنها در زندان آخرین ملاقات را دارند، این مسئله از گفتههای خانوادهها و برگههای ملاقات زندان مشخص است.
پس از آن، بهگفتهٔ دیگر زنان زندانی، اجازهٔ ورود این زنان به بند داده نمیشود و فردای آن روز با اعلام اعدام این زنان، برخی از اعضای خانوادهها اجساد را در ساعت ۱۰ صبح ۲۹ خرداد مشاهده میکنند. شاهدان گفتهاند که بر روی گردن تکتک این زنان رد طناب دار مشهود بود.
بر اساس گفتههای برخی از عوامل اجرای این حکم، زنان بهائی «در ساعات پایانی روز ۲۸ خرداد» اعدام شدهاند، اما از آنجایی که هیچ سند رسمی و شاهد موثقی در این زمینه وجود ندارد، با قطعیت نمیتوان این موضوع را تأیید کرد.
این سؤالات و مسائل بیپاسخ دیگر پس از ۴۰ سال همچنان در پروندهٔ ۱۰ زن بهائی شیراز وجود دارد و بهگفتهٔ بسیاری از اعضای خانوادههای این زنان، تا زمان «برگزاری یک دادگاه مستقل» و «ارائه اسناد» و «شهادت رسمی عوامل صدور و اجرای حکم» نمیتوان برای آنها پاسخی یافت.