محمود قزوینی : اعتصاب کارگران فولاد اهواز و رهنمود فرقه ای چهار تشکل فعالین کارگری

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

چهار تشکل از فعالین کارگری در ایران،  سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، گروه اتحاد بازنشستگان، کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، کارگران بازنشسته خوزستان، در اطلاعیه ای حمایتی از اعتصاب کارگران فولاد اهواز ، در رهنمودشان به آنها نوشته اند: "کارگران آگاه و جسور گروه ملی در اجتماعات اعتراضی خود که انبوهی از همکاران در آن حضور داشتند درباره سرنوشت خود همفکری کردند و برای بیان اهداف خود و اعتراضاتشان به سخنرانی و تبادل نظر پرداختند.

این تبادل نظرها امری بسیار شایسته و لازم برای پیشبرد مبارزه است. شایسته تر آن است که دوستان کارگر این موقعیت را مغتنم شمرده و در حضور این جمع عظیم رزمنده که در واقع مجمع عمومی آنها محسوب می شود، خواست تشکیل سندیکا یا اتحادیه  کارگران گروه ملی فولاد را طرح نمایند. زیرا تشکیلات مستقل کارگری مأمن و ابزار قدرت جمعی کارگران است. "
رهنمود این فعالین کارگری بسیار عجیب بنظر میاید. معلوم نیست اگر شرائط و توازن قوا برای تشکیل تشکل دائمی و پایدار کارگران آماده میباشد، چرا کارگران نباید در همین مجمع عمومی خود نمایندگان خود را انتخاب کرده و شورای خود را اعلام و دست به تشکیل شورای خود بزنند؟ چرا باید مجمع عمومی را ول کنند و بروند به دنبال سندیکا و به شیوه سندیکایی از کارگران عضوگیری کنند و بعد مجمع عمومی اعضاء سندیکا را تشکیل دهند؟ کارگران فولاد اهواز که در مجمع عمومی شرکت با حضور هزاران کارگر به تبادل نظر پرداخته، منسجم تر و قدرتمند تر شده اند و آمادگی بیشتری برای ادامه مبارزه یافته اند ...حالا از کسانی میشنوند که باید سندیکا تشکیل دهند، جون سندیکا مامن و ابزرا قدرت جمعی است. کارگران این رهنمود را از طرف کسانی میشنود که خودشان با تجربه خود دیدند که سندیکا در این شرائط نمیتواند " مامن و ابزار اراده جمعی کارگران باشد". به تجربه خود دیدند که سندیکا به جمع فعالینی محدود میماند که حتی نمیتواند عنوان هیئت موسس یک تشکل را داشته باشد چه برسد به سندیکا به عنوان تشکل توده ای کارگران. به تجربه خود دیدند که راه رابطه محکم رهبر و فعال معترض کارگری با توده کارگران، مجمع عمومی محل کار میباشد و نه سندیکا و اتحادیه. اگر هم امروز واقعا توازن قوا اجازه تشکیل تشکل پایدار را دهد، کارگران متکی بر سنت جنبش مجمع عمومی خود، باید به سرعت شوراهای خود را تشکیل میدهند و وقعی به چنین رهنمودهایی نگذراند. راه رفتن از مجمع عمومی کارخانه به شورا سرراست و راحت میباشد. انتخاب نمایندگان دائمی در مجمع عمومی کارخانه یعنی آغاز کار شورا.اگر کارگران به اینکار دست نمیزنند، تنها به دلیل توازن قوا میباشد، اما راه تشکیل سندیکا پر پیچ و خم و پرابهام است. مجمع عمومی کارخانه نمیتواند مجمع عمومی سندیکا باشد. 
اعتصاب کارگران فولاد اهواز که از روز دوم دی 1402 شروع شده است، دارای سنتها، خصوصیات و ویژه گیهایی است که هر  اعتصاب و اعتراضی در مراکز بزرگ کارگری در ایران در طول تقریبا نیم قران اخیر از آن برخوردار بوده اند. یکی از این سنتها و ویژگیها، تشکیل مجمع عمومی و انتخاب نماینده و یا نمایندگان خود برای پیگیری مطالبات و مذاکره با کارفرما و دولت و ...میباشد. این هم فرض مسلم است که رهبران و فعالین کارگری در محیطهای کار و محله و شهر خود دارای روابط محفلی و دوستی و سطحی از تشکلیابی میباشند که مسائل روز و دراز مدت تر مرکز خود، تعیین مهم ترین مطالبه پیش روی مرکز کار خود  و سیاستهایی برای متحد کردن کارگران بر سر آن، سیاستهای کارفرما و دولت و نیروهای امنیتی و توازن قوا و...را مورد بحث و بررسی قرار میدهند و سیاستها و تاکتیکهای خود را  تعیین میکنند.  و این رهبران و فعالین معترض کارگری در نهایت برای متحد کردن تمامی کارگران دست به تشکیل مجمع عمومی میزنند. این مجمع عمومیها در زمان اعتراض و اعتصاب شکل برجسته تری به خود میگیرد و کارآیی و ظرفیت خود را برای متحد نگه داشتن کارگران و یکدل و یکصدا کردن همه، جلوگیری از تفرقه و احساس قدرتمندی آنها به نمایش میگذارد. نمایندگان متکی به این مجمع عمومیها پشتشان به صدها و هزاران کارگری است که آنها را در مجمع عمومی خود انتخاب کرده اند و یا به شکلی دیگر رای اعتماد خود را به آنها داده اند. 
فولاد اهواز نیز مانند صدها و هزاران اعتراض و مبارزه کارگری در سال، از همین سنت مبارزه کارگری تبعیت میکند و به همین روش مبارزه خود را پیش میبرد. سنت تشکیل مجمع عمومی در شرکت و انتخاب نماینده و یا نمایندگان یک داده جنبش کارگری ایران میباشد. کسی که میخواهد بر پایه این درجه از پیشروی جنبش کارگری، گامی به پیش بردارد، باید نشان دهد که چگونه این مجمع عمومیها و نمایندگان منتخب آنها میتوانند موثرتر، دائمی تر، منظم تر و مرتبط با مراکز کارگری دیگر و....عمل کنند. چگونه آنها میتوانند در قرارداد سالانه کار، تغییر قانون و مقررات به نفع کارگران، مطالبه آزادی تشکلهای کارگری، ایمنی و بهداشت محیط کار.....، جلوگیری از اخراج و ازادی کارگران زندانی ...دخالت کنند و یا در مقاطعی مانند سربرآوردن جنبش عمومی ( نظیر جنبش زن- زندگی- ازادی) ، چگونه مجمع عمویهای کارگری تشکیل شوند و این و یا آن مطالبه عمومی را به عنوان مطالبه خود اعلام کنند، اخطار دهند و یا دست به اعتراض بزنند. 
در سنت شورایی و مجمع عمومی که سنت مراکز صنعتی بزرگ کارگری در ایران میباشد، برخلاف سنت سندیکایی، رهبران و فعالین معترض، دنبال آحاد کارگر برای عضوگیری نیستند ، بلکه مستقیما به مجمع عمومی رجوع میکنند. این فعالین میدانند که در زمانهای میان مجمع عمومیها باید چکار کنند و کدام مطالبات و خواسته ها را محور قرار دهند، چگونه رابطه کارگران با یکدیگر را به هم ببافند و با مجمع عمومی اراده همه را واحد کنند. این طیف از رهبران و فعالین صنایع بزرگ با سنت صنوف و سنت سندیکایی اشنایی ندارند. آنها محصول صنعت بزرگ و محصول مبارزه مستقیم کارگری هستند. 
حالا دوستان فعالین ما، روی هوا، خارج از بررسی توازن قوا میان کارگران و رژیم، بدون درکی از جنبش مجمع عمومی کارگران، به کارگران فولاد اهواز رهنمود میدهند که سندیکا و اتحادیه تشکیل دهند. این فعالین حتی یک لحظه فکر نکردند که اگر تشکیل سندیکا ممکن هم باشد، بیان آن وسط این اعتصاب و تشکیل مجمع عمومی کاری بیهوده و مضر میباشد. مضر میباشد چون هیچ رهبر و فعالی نمیتواند الان دنبال هیئت موسس برود و رتق و فتق امور سندیکایی، اساسنامه و عضوگیری و... را از سر گیرد. 
این فعالین کارگری حتی درک نکردند که مجمع عمومی یک سندیکا/ اتحادیه که بر اساس عضوگیری از آحاد کارگران به صورت افراد صورت میگیرد با مجمع عمومی یک کارخانه که همه کارگران به طور خودبخودی عضو آن هستند، دو چیزمتفاوت و حاکی از سنتهای مختلف در جنبش کارگری میباشند. نمیشود از سندیکا حرف زد، اما تمام سنت سندیکایی را دور ریخت و به آن توجه ای نداشت، بعد اصرا داشت که باید سندیکا تشکیل داد. سنت سندیکایی در جنبش کارگری ایران جا پای چندانی ندارد. در ایران از دهه چهل که جامعه صنعتی شد و شهرها و مراکز بزرگ کارگری و صنعتی پدید آمده اند، جنبش سندیکایی تا آنجایی که توانست خودی نشان دهد، در میان اصناف قدیمی مانند کفاشان و خیاطان .... خودنمایی کرد و هیچگاه نتوانست در صنعت مدرن و بزرگ وارد شود. تجربه و خاطرات سندیکالیستهای قدیمی دهه چهل ذره ای به کار مبارزه کارگران در صنعت بزرگ که اساسا با جنبش مجمع عمومی (و در انقلاب 57 با شورا) عجین هستند، نمیاید. تجربه سندیکایی جهان هم نه در شرائط اختناق ایران قابل کاربست میباشد و نه در جنبش کارگری ایران جاپایی دارد و نه جنبش کارگری ایران باید بخش و سنتی از جنبش اتحادیه ای جهان شود. جنبش سندیکایی در مقطع انقلاب 57 و چند سالی پس از آن تنها به میان صنوف قدیمی خزیده بود و نقش محافظه کارانه در مبارزه داشتند و زیر نفوذ حزب توده بودند. 
در انقلاب 57 جنبش شورایی در اکثر مراکز بزرگ کارگری شکل گرفت و سندیکاهایی هم بودند که نه در سنت سندیکایی بلکه به جنبش شورایی تعلق داشتند و بخشی از این جنبش بودند. آنها نه تنها نشانی از سندیکا و جنبش سندیکایی نداشتند، بلکه جزء پیشروترین بخش کارگران ایران بودند. سندیکای کارگران فصلی و پروژه ای آبادان و حومه از آن جمله بود. آنها تنها درعنوان سندیکا نامیده میشدند. کسی که میخواهد برای جنبش کارگری رهنمود صادر کند، نمیتواند به شرائط، سنتها، جنبشهای موجود در جنبش کارگری بیتفاوت باشد و برای خود به صورت کلیشه ای فرمان صادر کند. 
خود وضعیت سندیکای هفت تپه گواه این است که در شرائط کنونی نباید سندیکا تشکیل داد. سندیکای کارگران هفت تپه به جای پذیرش جدا ماندن سندیکا از توده کارگر و تلاش برای تغییر این وضعیت، به جای به رسمیت شناختن مجمع عمومی شرکت به عنوان اهرم متشکل ساختن کارگران در شرائط کنونی و پیشروی از طریق مجمع عمومی، حرف بی نتیجه ای را دائم تکرار میکند که "کارگران به سندیکا بپیوندند". و کارگری هم به سندیکا نمیپیوندد. یکی دو نفر فعال باقی مانده در سندیکا، مرکز فعالیت خود را به میان بازنشتگان منتقل کرده اند که فعالیتشان ارزنده میباشد، اما ربطی به سندیکای هفت تپه و سندیکا سازی ندارد. خود سندیکا هم از ابتدا در سنت سندیکایی تشکیل نشده بود. فقط نام و تابلوی آن موجب فاصله افتادن میان فعالین این ارزنده با توده کارگر شد.
جنبش مجمع عمومی امروز نه تنها یک داده جنبش کارگری ایران است، نه تنها صاحب دستاوردهای زیاد است، نه تنها فعالین آن از تجارب فراوان برخوردار میباشند، بلکه انباشت تجارب کم کم دارد برضعفهای جاری جنبش مجمع عمومی غلبه میکند و فعالین آن با نگارش و بیان تجربیات خود در سطح گسترده بر انسجام و پیشروی جنبش کارگری تاثیر بانفوذ تری میگذارند.
تجربه امروز اعتصاب و اعتراض و تشکیل مجمع عمومی در فولاد اهواز ادامه تجربیات سالهای گذشته بخصوص اعتصاب و اعتراض سالهای 95 تا 97 میباشد. بحث دستیابی به تشکل پایدار هم در همان زمان در بطن تشکیل مجمع عمومیها در فولاد اهواز طرح شد و برخلاف رهنمود غیر عملی و بی ربط چهار تشکل از فعالین کارگری، بحث کارگران تشکیل شورای کارخانه بود که عملی نشد.  به نظر من هنوز کارگران به دلیل توازن قوا، توان تشکیل تشکل مستقل پایدار خود را ندارند. تنها یک جنبش توده ای و یا یک جنبش گسترده و عمومی اعتراضی کارگری که توانسته باشد رژیم را به عقب نشینی واداشته باشد و آزادیهای سیاسی و از جمله ازادی تشکلیابی را به شکل دوفاکتو هم شده بدست آورده باشد، میتوان به تشکل توده ای پایدار دست یافت. 
در باره فولاد اهواز که این جهار تشکل فعالین کارگری حکم تشکیل سندیکا را برایشان صادر کرده اند، خوشبختانه تجربیات توسط رهبران و فعالین فولاد نوشته و گفته و جمعبندی شده است. 
از جمله پیمان شجیراتی از رهبران کارگران فولاد اهواز در جزوه ای با عنوان  " روایتی از دو سال سازماندهی و مبارزه کارگری گروه ملی فولاد"  به نقش و اهمیت جنبش مجمع عمومی در مبارزه روزمره کارگران و اعتصابات و اعتراضات گروه ملی فولاد اهواز پرداخته است. در بخشی از نوشته او آمده است:
"در آبان ۹۷ به دنبال اعتصاب کارگران، این بار هم تشکیل مجامع عمومی در دستورکار قرار گرفت. با این تفاوت که بجای خیابان، این مجمع در سالن اجتماعات شرکت برگزار شد و تداوم و رسمیت و امکان رأی‌گیری منظم وجود داشت. به طوری که هر پنج‌شنبه برگزار می‌شد و اقدامات هفته بعد را تعیین می‌کرد. برگزاری این مجامع امکان بسیار خوبی بود که همه کارگران را فارغ از دیدگاه‌ها و نظرات مختلف، به طور آزادانه در بحث‌ها و تصمیم‌گیری‌های جمعی مشارکت دهد. اما وجه شباهت این نشست‌ها در مقایسه با آنچه که در سال ۹۵ شاهد بودیم، مجدداً این بود که تحت تأثیر شرایط اعتصاب در شرکت شکل گرفته بود و برای آنکه مانند گذشته پس از اعتصاب این نشست‌ها منحل نشود، دیر یا زود مجبور بود جای خود را به یک تشکل و سازمان‌یابی پایدار بدهد. به همین خاطر در مجامع عمومی پاییز ۹۷ بحث ایجاد شورای مستقل کارگران مطرح شد که با اکثریت حاضر در مجمع به شکل قیام و قعود به آن رأی مثبت داده شد. اما به دلایلی نتوانست به ایجاد این تشکل جدید منجر شود.
برخی معتقد بودند که چون خطر احیای شورای اسلامی کار وجود دارد، بحث ایجاد تشکل مستقل را فعلاً باید کنار گذاشت. واقعیت آنست که در اعتراضات آذرماه ۹۷، محجوب رئیس تشکیلات حکومتی خانه کارگر از طریق رئیس اداره کار شهرستان اهواز خط تشکیل شورای اسلامی کار فولاد را دنبال و برخی همکاران را به اینکار ترغیب و اقناع می‌نمود. در جلسات هم اندیشی کارگران در تالار شرکت حتی موضوع شورای اسلامی مطرح می‌شود و مقرر می‌گردد که بررسی‌های بیشتری درباره آن صورت گیرد. اما با دخالت بجا و صحیح برخی فعالان کارگری خارج و داخل شرکت و تماس با گروهی که خواهان ایجاد شورای اسلامی بودند ضعف‌های شورای اسلامی برجسته‌تر می‌شود و اینبار طرح تشکیل مجمع نمایندگان مستقل در جلسات هم اندیشی کارگران (مجامع عمومی هفتگی) مورد استقبال اکثریت قرار می‌گیرد. اما تصمیم گیری در این خصوص به بعد موکول می‌شود".
حالا دوستان ما در سندیکای هفت تپه و چند تشکل از فعالین کارگری بدون بررسی این تجربیات، بدون بررسی اوضاع، بدون نگاه کردن به سنتهای موجود، فرمان ایجاد سندیکا صادر میکنند و حتی نگاه نمیکنند که تشکیل سندیکا با تشکیل مجمع عمومی کارخانه از زمین تا آسمان متفاوت میباشند و امروز شعار سندیکا در مراکز بزرگ کارگری سد راه تشکلیابی کارگران میباشد و عملی فرقه ای در مقابل جنبش کارگران میباشد. 
لینک جزوه " روایتی از دو سال سازماندهی و مبارزه کارگری در گروه ملی فولاد" از پیمان شجیراتی

محمود قزوینی 
9 دی 1402- 30 دسامبر 2023