هادی میتروی: در آستانه سالگرد خیزش سراسری زن، زندگی، آزادی

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

هادی میترویدر آستانه سالگرد خیزش سراسری زن، زندگی، آزادی، برنامه حداقل و حداکثر پرولتاریای (۱) ایران چه می تواند باشد؟ این قلم در نوشته های خود بر این امر تاکید کرده است که بخاطر سانسور و سرکوب پلیسی-نظامی حاکمیت مذهبی ایران هیچ شخصیت حقیقی و حقوقی چه در داخل و چه در خارج از کشور، شمای دقیقی از قد و وزن سازماندهی انقلابی پرولتاریای ایران ندارد.

این هسته ها و گروه های متشکل از کارگران پیشرو، جهت مشارکت در مبارزه طبقاتی و تداوم و گسترش آن، بناچار خود را از چشم و گوش ایادی حاکمیت مذهبی ایران پنهان می کنند. از این رو تنها در شرایطی که اکثریت عظیم تولیدکنندگان جامعه ایران، حاکمیت اقلیت بورژوازی رانت خوار و فاسد فعلی را بزیر کشد و سیمرغ آزادی را به این خطه بازگرداند، این تشکل های زیرزمینی خواهند توانست در صحنه جامعه ظاهر شوند و اقتدار خود در اداره بهین تمامی امور اجتماعی را برای جهانیان به نمایش گذارند!
بی تردید تا آن لحظه و درهم شکستن دولت و دیگر نهادهای سرکوب حاکمیت بورژوا-مذهبی ایران، راهی بجزکوشش در ایجاد و گسترش هسته ها و گروه های متشکل از کارگران شاغل و بازنشسته و بدنبال اشتغال، جهت ایجاد و گسترش شبکه سراسری نخواهیم داشت.
در نتیجه روی این نوشته با کارگران پیشرو نیست چه خود بهتر از من نوعی از این راه دور، ضرورت انقلاب برای تحقق خواست های تاریخی حداقلی ساکنان ایران که در ۱۲ ماده (۲) تدوین و به اکثریت عظیم نیروی کار در داخل و خارج از ایران، تقدیم کرده اند را درک می کنند و در راه تحقق آن می کوشند!
آنچه در این نوشته سعی می کنم به سهم خود روشن و برطرف کنم، وحشت جمع گسترده‌ای از جامعه ایران است؛ که هریک به فراخور حال خود؛ از بروز «انقلاب» در ایران هراس دارند!
طبیعتاً فرماندهان سپاه و آقازاده های رانت خوار میلیاردر و دیگر صاحبان سرمایه، بشدت از انقلاب در هراسند چه نه تنها موقعیت برتر خود را از دست خواهند داد بلکه به دادگاه های علنی عادلانه احضار خواهند شد و هرآنچه در بیش از نیم قرن از دسترنج مردم به سرقت برده اند را ناچارند به صاحبان اصلی آن، اکثریت عظیم تولیدکنندگان بازگردانند!
دسته دیگر «روشنفکران» ایران هستند که با توجه به تجربه های لبنان و سوریه و افغانستان و پاکستان و دیگر کشورهای منطقه، از این وحشت دارند که در خلأ ناشی از بزیر کشیدن سردمداران حاکمیت مذهبی ایران، وضع از آنچه هست بدتر شود. و اما آنچه ترس «روشنفکران» را اجتماعی می کند، تجربه زنده
شکست مظلومانه آخرین انقلاب تاریخ بشریت و برآمد خونین حاکمیت مذهبی کنونی است!
متأسفانه آنچه بدرستی مورد توجه این دسته از «روشنفکران» (۳) قرار نمی گیرد دوران کوتاه پیروزی انقلاب و بتبع آن حضور دو مرکز قدرت در فردای انقلاب است. بعبارت دیگر حداقل از ۲۲ بهمن‌ماه ۱۳۵۷ تا ۱۲ فروردین ماه ۱۳۵۸ انجمن‌ها و کمیته‌ها و شوراهای مردمی، امنیت و تولید و توزیع و خدمات را در سراسر کشور در کنترل کامل خود قرار دارند و از سوی دیگر «شورایی» از نیروهای مدافع تداوم وضع گذشته و حفظ تقدس سرمایه؛ البته بدون اعلیحضرت همایونی بزرگ ارتشتاران؛ در حال سازماندهی کودتایی خزنده برای بیرون راندن مردم از مدیریت مستقیم جامعه و سازماندهی قدرت بدون حضور مستقیم مردم شدند!
این جمع که بدون حضور حتی یک نماینده مردمی تشکیل شده است، خود را «شورای انقلاب» می نامد ولی پیوسته و مداوم در حال توطیه بر علیه حاکمیت مستقیم مردم است. جمعیتی که بواقع شایسته است آنرا «شورای درهم شکستن انقلاب» بنامیم. توطیه هایی مداوم و مسلسل که با زد و خورد خیابانی و دستگیری و شکنجه و اعدام مخالفان، نهایتاً در اند سالی با یک پارچه کردن قدرت و استقرار ولایت مطلقه فقیه، به فرجام شوم خود می رسد!
با این همه، همگان بچشم دیدیم که در همان دوران کوتاه ۴۹ روزه اقتدار کامل پرولتاریا؛ که دزد و پلیس همزمان ناپدید شده بودند و حتی دوران افول این حاکمیت مستقیم تا بهار ۱۳۵۹؛ تمامی امور کشور در نتیجه کنترل مستقیم خود مردم، بهتر از دوران قبل از انقلاب مدیریت می شود و بخاطر امید و امنیت ناشی از این مدیریت مستقیم، شاهد رشد جمعیت ایران با ضریب بیش از سه درصد هستیم!
و اینچنین است که این مدیریت مستقیم بر امنیت و تولید و توزیع و خدمات ناشی از آخرین انقلاب تاریخ بشریت، باعث بوجود آمدن بزرگترین ثروت جهان می شود. در اثر اعتماد به این مدیریت و مشارکت همگانی در تمامی امور اجتماعی ست که در چند صباحی جمعیت ایران از سی و اند میلیون به بیش از دو برابر افزایش می یابد!
آری بواقع کودکان و نسل جوان امروز ایران بدلایل متعدد، نه تنها بزرگترین ثروت ایران بلکه بزرگترین ثروت در مقیاس منطقه و حتی جهان، برای تغییر و درانداختن طرحی نو در دهکده کوچک جهانی ست!
نسل جوانی که در هر خیز خود برای درانداختن جهانی دیگر، از یک سو مورد حمایت اکثریت عظیم تولیدکنندگان جهان قرار گرفته است و از سوی دیگر نیروهای بورژوایی در کمین قدرت سعی کرده اند از هر خیز و فداکاری و پرداخت هزینه مالی و جانی جوانان ایران، برای خزیدن بسمت قدرت و کسب درآمد بیشتر، سواستفاده کنند!
حال با در نظر گرفتن اینکه جامعه امروز ایران چه بلحاظ کمی و چه بلحاظ کیفی با جامعه فردای انقلاب بهمن‌ماه ۱۳۵۷ متفاوت است. امروز جامعه بمراتب قطبی تر بلحاظ فرهنگی و تقسیم ثروت است، جامعه بمراتب آگاه تر و آشنا به اطلاعات در نتیجه انقلاب ارتباطات است، جامعه بمراتب متخصص تر است، جامعه از شکست انقلاب بهمن‌ماه خاطرات زنده و روشن دارد و در اثر بیش از یک سده زندگی در زیر سرنیزه دیکتاتورها، بمراتب آشنا تر به خطرات پیش رو در فردای هر انقلاب است، چگونه ممکن است نتواند امروز جامعه ایران را بهتر از ۴۵ سال پیش بگرداند؟
چگونه ممکن است نسل های جامعه جوان آگاه و متخصص امروز نتوانند بسیار بهتر از فردای انقلاب بهمن‌ماه جامعه امروز ایران را مدیریت کنند؟
از «انقلاب هراس»ان باید پرسید مگر شما در این توهمید که همین امروز جامعه صد میلیونی امروز ایران را اقلیت فاسد «منتصبان» هسته اصلی قدرت می گردانند؟
امروز بر کودکان ایران هم اظهر من الشمس است که هرجای ایران «منتصبی» حضور دارد، حضورش تضمین تبعیض و رانت و فساد و عملکرد ننگین برضد مدیریت جمعی، در جهت تداوم وضع موجود و حفاظت از کلان دزدان اموال عمومی و چپاول هرچه بیشتر کلان دسترنج اکثریت عظیم تولیدکنندگان ایران است!
با آنچه گفته شد امروز لازم و ممکن است که هر موسسه تولیدی و خدماتی مدیران را از میان خود انتخاب کنند تا جلوی دزدی ها و ریخت و پاش ها و تبعیضات متنوع گرفته شود!
آخر ترس بخش میانی جامعه ایران از مدیریت مستقیم ساکنان ایران، در آبادی‌ها و محلات و موسسات گوناگون، را با چه منطقی می توان توضیح داد؟
در بالا اشاره کردم که نقد من به «انقلاب هراسی» ربطی به بورژوازی غالب در قدرت و بورژوازی مغلوب در کمین قدرت ندارد!
بلکه این نقد و سوالات از بخشی از جامعه ایران است که تحت تاثیر نت ورک سیستم اسلامی و تبلیغات تهوع آور نت ورک سیستم امپریالیستی، باور کرده اند که انسان های لایق، یا همین مدیران فاسد امروز و یا «فرهیختگان» فراری در کمین قدرت در خارج از کشور هستند و مردم در طول تاریخ هیچ کاره بوده اند و هیچ کاره مانده اند و هیچ کاره خواهند ماند!
براستی توفان خنده ها!
کدام کودکی در ایران نمی داند که «منتصبین» حاکم بدون استثناء؛ تکرار می کنم بدون استثناء؛ نه تنها مدیر نیستند بلکه از آنجایی که بخاطر انواع فسادها مورد نفرت در محیط کار خود هستند و به لطایف الحیل در صدد تحکیم موقعیت خود و تداوم حاکمیت تبعیض و فساد و ستم هستند و نه تنها «مدیریت» نمی کنند بلکه هریک عدم امنیت و تبعیض و فشار و فساد را بازتولید و تشدید می کنند!
پس «انقلاب هراسی» اگر از موضع حفظ  و حفاظت از وضع موجود و ادامه چپاول هر چه بیشتر تولیدات اکثریت عظیم ساکنان ایران نباشد، بی تردید چیزی بیش از نوعی وسواس و بعبارت دقیقتر «شک غیرعلمی روشنفکران» ایران نیست!
برای نویسنده، تنها استدلال قابل تعمق «انقلاب هراس»ان ایران، اعتراف و تاکید بر سرکوب خونین فعالان جامعه مدنی در سده گذشته و بتبع آن عدم وجود تشکل های پایدار «علنی-قانونی» در جامعه مدنی ایران است!
در این زمینه هم تاریخ ایران نشان می دهد که در دوران قبل از انقلاب بهمن ماه نیز جامعه مدنی ایران از ابزار مستقل از حاکمیت خاندان پهلوی برخوردار نبود اما انقلاب را بدون این تشکل های مستقل مدنی از ۱۹ بهمن‌ماه آغاز کرد و در عرض ۵ روز مردم ماشین دولتی و ابزار سرکوب شاهنشاهی را در سراسر ایران به زیر کشیدند و خود تمام و کمال برجای حاکمیت خاندان پهلوی نشستند. بی تردید اگر رقابت و مزاحمت «روشنفکران» طرفدار چین و شوروی در دوران جنگ سرد، به تجزیه طبقه کارگر دامن نمی زدند، پرولتاریای ایران که همه قدرت را مستقیماً در دست گرفته بود، هرگز مجبور به استرداد مجدد قدرت به بورژوازی ایران نمی شد!
در یک کلام «انقلاب هراسی» هیچ زمینه علمی نه بلحاظ تاریخی و نه بلحاظ واقعیت اجتماعی و فرهنگی امروز ایران ندارد!

زنده باد انقلاب!
برقرار باد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان!
زنده باد کمونیسم!

هادی میتروی
فرانسه، در تبعید
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

(۱)
برای تعریف دقیق پرولتاریا بمثابه کسانی که از نیروی بدن و فکر و یا هر دو ارتزاق می کنند به کتاب «خانواده مقدس» از صفحه ۶۷ به بعد مراجعه کنید:     

خانواده مقدس[@gozaarnet].pdf - Google Drive


(۲)
 بیانیه حداقلی ۱۲ ماده ای تشکل های مدنی:

زن، زندگی، آزادی

منشور‌ مطالبات حداقلی تشکل‌های مستقل صنفی و‌ مدنی ایران

مردم شریف و آزاده‌ ایران!

در چهل و چهارمین سالروز انقلاب پنجاه و هفت، شیرازه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور به چنان گردابی از بحران و از هم گسیختگی فرو رفته است که هیچ چشم‌انداز روشن و قابل حصولی را نمی‌توان برای پایان دادن به آن در چهارچوب روبنای سیاسی موجود متصور بود. هم ازاین رو است که مردم ستمدیده ایران _ زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب _ با از جان گذشتگی کم نظیری خیابان‌های شهرها را در سراسر کشور به مرکز مصافی تاریخی و تعیین کننده برای خاتمه دادن به شرایط ضد انسانی موجود تبدیل کرده‌اند و از پنج ماه پیش _ به رغم سرکوب خونین حکومت _ لحظه‌ای آرام نگرفته‌اند.

پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز به‌دست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران و دادخواهان و هنرمندان، کوئیرها، نویسندگان و عموم مردم ستمدیده ایران در جای جای کشور از کردستان تا سیستان و بلوچستان برافراشته شده و کم سابقه‌ترین حمایت‌های بین‌المللی را به خود جلب کرده، اعتراضی است علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما _ عموم مردم ایران _ تحمیل شده است.

این اعتراضات  زیر و رو کننده، برآمده از متن جنبش‌های بزرگ و مدرن اجتماعی و خیزش نسل شکست ناپذیری است که مصمم‌اند بر تاریخ یکصد سال عقب‌ماندگی و در حاشیه ماندن آرمان بر پایی جامعه ای مدرن و مرفه و آزاد در ایران، نقطه پایانی بگذارند.

پس از دو انقلاب بزرگ در تاریخ معاصر ایران، اینک جنبش‌های بزرگ اجتماعی  پیشرو_ جنبش کارگری، جنبش معلمان و بازنشستگان، جنبش برابری خواهانه زنان و دانشجویان و جوانان و جنبش علیه اعدام و.‌‌.. _ در ابعادی توده‌ای و از پایین در موقعیت تاثیر گذاری تاریخی و تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دهی به ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور قرار گرفته‌اند.

از همین رو، این جنبش برآن است تا برای همیشه به شکل‌گیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.

ما تشکلها و نهادهای صنفی و مدنی امضا کننده این منشور با تمرکز بر اتحاد و به هم پیوستگی جنبش‌های اجتماعی و مطالباتی و تمرکز بر مبارزه برای پایان دادن به وضعیت ضد انسانی و ویرانگر موجود، تحقق خواست‌های حداقلی زیر را به مثابه اولین فرامین و نتیجه‌ی اعتراضات بنیادین مردم ایران، یگانه راه پی افکنی ساختمان جامعه‌ای نوین و مدرن و انسانی در کشور می‌دانیم و از همه انسان‌های شریف که دل درگرو آزادی و برابری و رهائی دارند می‌خواهیم از کارخانه تا دانشگاه و مدارس و محلات تا صحنه جهانی پرچم این مطالبات حداقلی را بر بلندای قله رفیع آزادیخواهی بر افراشته دارند.

۱. آزادی فوری و بی‌قید و شرط همه زندانیان سیاسی، منع جرم انگاری فعالیت سیاسی و صنفی و مدنی و محاکمه علنی آمرین و عاملین سرکوب اعتراضات مردمی.

۲. آزادی بی‌قید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکل‌های محلی و سراسری صنفی و مردمی، اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی، شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های صوتی و تصویری.

۳. لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات مرگ، اعدام، قصاص و ممنوعیت هر قسم شکنجه روحی و جسمی.

۴. اعلام بلادرنگ برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمامی عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی، امحا و لغو بی قید و شرط قوانین و فرم‌های تبعیض آمیز علیه تعلقات و گرایش‌های جنسی و جنسیتی، به رسمیت شناختن جامعه‌ی رنگین کمانیِ "ال‌جی‌بی‌تی‌کیوآی‌ای‌پلاس"، جرم زدایی از همه تعلقات و گرایشات جنسیتی‌ و پایبندی بدون قید و شرط به تمامی حقوق زنان بر بدن و سرنوشت خود و جلوگیری از اعمال کنترل‌ مردسالارانه.

۵. مذهب امر خصوصی افراد است و نباید در مقدرات و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت و حضور داشته باشد.

۶. تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نماینده‌های منتخب تشکل‌های مستقل و سراسری آنان.

۷. امحا قوانین و هر گونه نگرش مبتنی بر تبعیض و ستم ملی و مذهبی و ایجاد زیر ساخت‌های مناسب حمایتی و توزیع عادلانه و برابر امکانات دولتی برای رشد فرهنگ و هنر در همه مناطق کشور و فراهم کردن تسهیلات لازم و برابر برای یادگیری و آموزش همه زبان‌های رایج در جامعه.
۸. بر چیده شدن ارگان‌های سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری. عزل هر مقام دولتی و غیر دولتی توسط انتخاب کنندگان در هر زمانی باید جزو حقوق بنیادین انتخاب کنندگان باشد‌.

۹. مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه دولتی و خصوصی که با غارت مستقیم و یا رانت حکومتی، اموال و ثروت‌های اجتماعی مردم ایران را به یغما برده‌اند. ثروت حاصل از این مصادره‌ها، باید به فوریت صرف مدرن سازی و بازسازی آموزش و پرورش، صندوق‌های بازنشستگی، محیط زیست و نیازهای مناطق و اقشاری از مردم ایران شود که در دو حکومت جمهوری اسلامی و رژیم سلطنتی، محروم و از امکانات کم‌تری برخوردار بوده‌اند.

۱۰. پایان دادن به تخریب‌های زیست محیطی، اجرای سیاست‌های بنیادین برای احیای زیرساخت‌های زیست محیطی که در طول یکصد سال گذشته تخریب شده‌اند و مشاع و عمومی کردن آن بخش‌هایی از طبیعت (همچون مراتع، سواحل، جنگل‌ها و کوهپایه‌ها) که در قالب خصوصی سازی حق عمومی مردم نسبت به آن‌ها سلب شده است.

۱۱. ممنوعیت کار کودکان و تامین زندگی و آموزش آنان جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده. ایجاد رفاه همگانی از طریق بیمه بیکاری و تامین اجتماعی قدرتمند برای همه افراد دارای سن قانونی آماده به‌کار و یا فاقد توانایی کار. رایگان سازی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان برای همه مردم.

۱۲. عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه
کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.

 از نظر ما مطالبات حداقلی فوق با توجه به وجود ثروت‌های زیر زمینی بالقوه و بالفعل در کشور و وجود مردمی آگاه و توانمند و نسلی از جوانان و نوجوانانی که دارای انگیزه فراوان برای برخورداری از یک زندگی شاد و آزاد و مرفه هستند، به فوریت قابل تحقق و اجراست.

مطالبات مطروحه در این منشور، محورهای کلی مطالبات ما امضا کنندگان را لحاظ و بدیهی‌ست در تداوم مبارزه و همبستگی خود به صورت ریز و دقیق‌تری به آنها خواهیم پرداخت.

بیدار زنی
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

اتحادیه آزاد کارگران ایران

اتحادیه تشکل‌های دانشجویی دانشجویان متحد

کانون مدافعان حقوق بشر

سندیکای کارگران شرکت نیشکر‌هفت تپه

شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت

خانه فرهنگیان ایران( خافا)

ندای زنان ایران

صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد اهواز

کانون مدافعان حقوق کارگر

انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری

اتحاد بازنشستگان

شورای بازنشستگان ایران

تشکل دانشجویان پیشرو

شورای دانش آموزان آزاد اندیش ایران

سندیکای نقاشان استان البرز

کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران

شورای بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی(بستا)

(۳)
برای درک بهتر استدلالات بی پایه «روشنفکران» برضد انقلاب، به فایل صوتی زیر مراجعه کنید:

در ایران کاپیتالیسم داریم، لیبرالیسم نه! | گفتگو با موسی غنی‌نژاد درباره آینده ایران - YouTube