دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ، با پرچم ״صلح״ و ״امریکا اول״، با انفجارهای سیاسی جدی اساسا در بلوک غرب و دوستان امریکا آغاز شد. انفجارهایی که بر متن کنار گذاشتن موازین رایج دیپلماتیک جهان آزاد، ...
که البته مدتها است صرفا شامل غرب و دوستانشان میشود، حقایقی را در مورد دوستی ها، استانداردها، موازین مشترک، منافع مشترک، دیپلماسی ریاکارانه پشت پرده و .... در بلوک غرب را لخت و عریان و بدون کمترین پرده پوشی در زحمت ترین شکل خود در مقابل جهان قرار داد.
در کمتر از یکماه پشم و پیله بلوک ״متحد و مشترک المنافع״ غرب ریخت و وزن واقعی متحدین غربی امریکا، بویژه اروپا، در معادلات سیاسی و اقتصادی بین المللی و آینده تاریک آن علنی و عیان شد.
انفجارهایی که تمام ادعاها و تبلیغات گوشخراش دول غربی و میدیای رسمی شان مانند ״دفاع از جهان متکی به نظم״، ״غرب مدافع بی چون و چرای آزادی و دیپلماسی״، ״اوکراین محک دفاع از دمکراسی غربی״، ״خطر جنگ سوم جهانی از طرف روسیه״، ״مشترک المنافع بودن غرب در جنگ اوکراین״، ״جنگ علیه تروریسم״ و ... را در یک چشم بر هم زدن دود کرد و هوا برد.
از مهمترین انفجارها میتوان از مذاکره مستقیم با روسیه بر سر آینده اوکراین بدون حضور سران کشورهای اروپایی و حتی اوکراین و مذاکره مستقیم با حماس بدون اطلاع، توافق و حضور دولت اسرائیل، نام برد.
امری که سران دول غربی را خوش نیامد و همگی آنرا به پیمان شکنی ترامپ، به عدم رعایت نزاکت و سنتهای رایج دیپلماتیک، شخصیت قلدر منش ترامپ و ....، نسبت دادند.
دستگاه تبلیعات رسمی شان که حرامزاده، تروریست، دیکتاتور، قاتل، ولگرد، بیمار روانی و .... خواندن روسای دولتهای رقیب یا در جنگ از طرف بایدن، هریس، فوندرلاین و سایر سران اتحادیه اروپا، این اتمهای آزادی و ״متشخصی״ که ظاهرا هیچ مسئولینی در قابل گفتار و اعمال خود ندارند، را بخشی از دیپلماسی عصر نوین و صراحت و قاطعیت نام گذاشتند، رفتار قلدرمنشانه و وقیح مشابه از طرف ترامپ در حق ״خودی״ ها و ״عزیزکرده״ های ״جهان آزاد״ را چنان با شوک و تب و لرز منعکس کردند که گویی از آن لحظه ״اخلاقیات״ و ״موازین رفتار متمدنانه״ در جهان ״نابود״ شد!
درگیری لفظی ترامپ و معاونش با زلسنکی، ״پهلوان پنبه دمکراسی״ ناتو و غرب، را بعنوان ״مرگ دیپلماسی״ در بوق و کرنا کردند. ״دیپلماسی״ که جهانیان سه دهه است هر روز و هر لحظه آن را تجربه کرده اند. اینکه ترکش این نوع دیپلماسی امروز گریبان ״خودی ها״ را گرفته است، تنها ״خودی״ ها را شوکه کرده است.
پشت این ترکش، واقعیات پایه ای تری نهفته است. این واقعیت که، توافق روسیه و امریکا برای پایان دادن به جنگ در اوکراین، بدون دخالت اروپا و اوکراین و حتی علیرغم مخالفت شان با آن، معضلات قدیمی تر اروپا را یکبار دیگر روی میز آورد. معضل تمرکز استراتژیک امریکا روی رقابت با چین و بی نیازی آن به اروپا در این رقابت و کم شدن اهمیت استراتژیک اروپا در جدالهای جهانی و سیاست ترامپ در پیشبرد آنها بدون جنگ و تقابلهای نظامی است.
سیاست ها و رفتار ترامپ در مورد اروپا ضمنا بیانگر این واقعیت است که ارزش مصرف اروپا برای نجات و حفظ سرکردگی غرب به رهبری امریکا، بسر آمد! شراکت آنها در تخریب خاورمیانه و همه جدال های حاشیه ای به بهانه های انواع ״محور های شر״، دو دهه در خدمت امریکا کار کرد و نتوانست ״امریکا را دوباره بزرگ״ کند! امریکا فرمان را به سمت دیگری در خدمت خود چرخاند! تا اطلاع ثانوی میلیتاریسم را، که همیشه یک رکن سیاست خارجی آن بود را، فعلا به کناری گذاشت.
بر این بستراروپا که پس از جنگ در اوکراین از نظر اقتصادی به شدت تضعیف شده است، برعکس امریکا برای حفظ ائتلاف خود با امریکا ابزاری جز جنگ و جنگ طلبی ندارد. کوبیدن بر طبل جنگ در اوکراین طی سه سال گذشته، ممانعت از آتش بس و صلح میان اوکراین و روسیه، کمکهای هنگفت مالی و نظامی به اوکراین برای ادامه جنگ اگر با سیاست میلیتاریستی حزب دمکرات و بایدن تطابق داشت با سیاست ״اول امریکا״ی ترامپ و رها کردن امریکا از سیاستهای هزینه ساز و دست و پا گیر، از جنگ اوکراین تا روابط اقتصادی با متحدین و دوستان خود، به هیچ عنوان خوانایی ندارد.
وزیر امور خارجه ترامپ روشن به بی نیازی امریکا به دوستان غربی خود اشاره میکند و میگوید ״ما پس از جنگ جهانی دوم به این دوستان برای مقابله با روسیه در دوره جنگ سرد کمک کردیم. اما آندوره سپری شده و این دوستان باید روی پای خود بایستند!״ این یادآوری این حقیقت به دول غربی است که پس از فروپاشی بلوک شرق، نه یک بلوک، ״بلوک غرب״، که امریکا رئیس ״جهان آزاد״ است!
این اعلام آغاز پایان و ضرورت پایان بلوک غرب پس از فروپاشی بلوک شرق است. امریکا مدتها است برای جنگ اقتصادی خود با چین، رقیب اصلی اقتصادی خود، به اروپا نه فقط نیازی ندارد که وبال گردنش است. آینده سیاسی و اقتصادی اروپا در جهان چند قطبی در حال شکلگیری در پرده ای از ابهام قرار گرفته است.
آغاز مذاکرات مستقیم نمانیده دولت امریکا با مقامات حماس انفجار دیگری است که میدیای غربی علاقه زیادی به انعکاس آن ندارند و آنرا به خود، غرب، مربوط نمیدانند. اما دولت اسرائیل همان احساس تلخ پیمان شکنی ترامپ سران اروپا را از این مذاکرات که علیرغم مخالفت دولت اسرائیل و بدون اطلاع و حضور آنان انجام گرفته است دارند. هرچند امریکا مذاکرات را اساسا برای آزادی یک زندانی اسرائیلی-امریکایی و سپس آزادی سایر زندانیان معرفی میکند و ترامپ آنرا زیر خرواری از تهدید به رها کردن افسار ارتش اسرائیل و نابودی حماس و مردم نوار غزه مخفی کرد.
برای دول غربی، بعنوان عاملین و حامیان نسل کشی مردم فلسطین و میدیای رسمی آنان، که هر دو زیر فشار افکار عمومی با بحران مشروعیت روبرو شده بودند، سرنوشت جنگ در اوکراین و کشمکش در بلوک غرب برکتی آسمانی بود تا بتوان به بهانه ״مرگ دیپلماسی״، ״امنیت اروپا״ و ״خطر حمله روسیه״، با آسودگی خاطر اخبار برگرداندن سر ماشین کشتار جمعی اسرائیل از نوار غزه به سوی کرانه باختری و آواره کردن بیش از ۵۰ هزار نفر از مردم در آن، با خاک یکسان کردن اردوگاه پناهندگی جنین در کرانه باختری، زیر پا گذاشتن سیستماتیک آتش بس توسط دولت فاشیست اسرائیل، مسدود کردن تمام راههای کمکهای انسانی به مردم در نوار غزه توسط دولت اسرائیل، تهدیدات دائم دولت اسرائیل به شروع دوباره حمله به نوار غزه و .... را به حاشیه برانند.
طی سه هفته گذشته تنها خبرها از فلسطین خبر تبادل زندانیان طرفین بود. با شروع مذاکرات مستقیم امریکا و حماس نیز تمرکز را روی تهدید های ترامپ در رها کردن افسار دولت اسرائیل علیه مردم فلسطین کردند.
امریکا سیاست دخالت مستقیم برای پایان کشمکشهای هزینه ساز برای خود به هر قیمت، حتی ضربه زدن به متحد خود، را در کیس اسرائیل، البته با اعلام حمایت لفظی از دولت اسرائیل و تهدید حماس، در پیش گرفته است. مذاکره مستقیم امریکا با حماس، علیرغم مخالفت قبلی دولت اسرآئیل و بدون اطلاع امروزی آن، عملا سلب صلاحیت از دولت اسرائیل در حل این کشمکش به نحوی است که منافع امریکا ایجاب میکند.
سناریوی هالیودی ضرورت دخالت مستقیم امریکا در نوار غزه با انتشار ویدئویی از ״ادان الکساندر״، زندانی امریکایی-اسرائیلی، و تقاضای وی از ترامپ برای دخالت در تبادل زندانیان و نجات جان آنان و پاسخ ״شوالیه صلح״، ترامپ، به این تقاضا آغاز شد. به زیان ساده اعلام ״بی لیاقتی״ هیئت حاکمه اسرائیل و نشاندن ״قدرت مطلق״ ترامپ برفراز سر حکومت شان برای ״حل״ مشکل!ً
پس از انتشار این ویدئو ״شورای امنیت ملی امریکا״ بلافاصله طی بیانیه ای اعلام کرد: ״ما فرصت حیاتی برای نهایی کردن توافق برای آزادی گروگانها، توقف جنگ، و افزایش کمکهای بشردوستانه به غزه داریم. این توافق اکنون روی میز است.״ و این سوت دخالت مستقیم امریکا با شعار "جان آمریکاییها در خطر است" وبعنوان اقدامی "در راستای منافع مردم آمریکا" را زد.
این مذاکرات اما نه فقط بر سر آزادی ״ادان الکساندر״، که بر سر آزادی تمامی گروگانهای باقیمانده و برقراری آتشبس بلندمدت، خروج امن رهبران حماس از غزه و پایان مؤثر جنگ، البته بدون دخالت اسرائیل در مذاکرات، نیز هست.
اولتیماتوم ترامپ به حماس اساسا برای تسریع پیشرفت مذاکرات و توافقات و رها کردن امریکا از این کشمکش هزینه ساز برای امریکا، به نام صلح طلبی ترامپ، است.
برخلاف اوکراین و زدن سنگ ״حق اوکراین در حضور در مذاکرات״ به سینه و مخالفتهای جبونانه در مقابل تحت کنترل گرفتن مذاکرات و حذف دوست و متحد خود در این پروسه، در مقابل حذف دولت اسرائیل فعلا سکوت کرده اند. تا امروز نتانیاهو، دولت اسرآئیل، صهیونیستهای دست راستی در اسرآئیل و .. ، علیرغم اعتراضهای پشت پرده، رسما و علنا علیه سیاست دولت امریکا و ترامپ سکوت کرده اند.
پایان کشمکش در نوار غزه نمیتواند مانند پایان جنگ در اوکراین به بستن پرونده نتانیاهو بعنوان شخص و فاشیسم حاکم در این کشور تمام شود. رابطه هیئت حاکمه اسرائیل و امریکا، دفاع امریکا از منافع اسرائیل در منطقه بنیادی تر از رابطه اوکراین و امریکا و ״دفاع״ امریکا از اوکراین است. امری که زلنسکی نادان و متوهم به موقعیت خود هیچگاه متوجه نشد!
ترامپ با وعده پایان دادن جنگ به صحنه سیاست آمد و امروز خود را برای زدن مدال پایان دادن به دوجنگ به سینه خود آماده میکند. اما واقعیت چیز دیگری است.
ورای تبلیغات ترامپ و حامیانش جنگ نیابتی ناتو علیه روسیه در اوکراین به نقطه ضعفی جدی در رابطه قدرتهای جهانی تبدیل شد. این جنگ از طرفی به نزدیکی بیشتر روسیه و چین منجر شد و از طرف دیگر شکل دادن به یک بلوک اقتصادی در مقابل امریکا را تسریع بخشید. اتفاقاتی که امریکا نه کوتاه مدت و نه دراز مدت نفعی در آنها ندارد.
کشتار مردم فسلطین توسط دولت اسرائیل هم علاوه بر هزینه های سنگین مالی آن، از نظر سیاسی پروژه های امریکا در خاورمیانه را اگر نه به شکست کشانده باشد، اما با معضلات جدی روبرو کرد. همزمان دفاع از کشتار و نسل کشی در نوار غزه بیش از این ممکن نبود.
علیرغم بی اعتنایی ظاهری ترامپ به افکار عمومی در امریکا و تاثیرات آن بر شکست هریس در انتخابات، بی اعتنایی به فشار افکار عمومی در جهان بر امریکا و نهادهای بین المللی، دفاع از توحش و جنایات دولت اسرآئیل هزینه های سیاسی و اجتماعی سنگینی را برای هیئت حاکمه امریکا داشته است. دولتی که مدافع کشتار بیش از ۵۰ هزار انسان بیگناه است کارتی برای بازی بعنوان ״رئیس جهان آزاد״ علیه رقبای جهانی خود ندارد.
شاید از منظر منافع کاپیتالسم جهانی باید به ترامپ برای کنار زدن تمام حواشی عوامفریبانه و دیپلماسی ریاکارانه، برای اعلام رسمی اینکه سیاست یعنی بیزینس و معامله مالی، اعلام رسمی اینکه در معاملات مالی جای هیچ نازکدلی نیست، و قرار دادن ״جهان آزاد״ بدون روتوش در مقابل جهانیان ״جایزه ״داد!
اما از منظر بشریتی که هم قربانی جنگ های نظامی و میلیتاریستی است و هم جنگ های اقتصادی، این تازه آغاز کار است. بشریت کارکن این کنار رفتن پرده های فریب و ریا را، این شکاف و انشقاق در صفوف دشمنان طبقاتی را باید با حضور بی پرده و مستقیم خود، کمونیسم و سوسیالیسم جواب دهد! آینده روندهای بسیار تعیین کننده ای در پیش دارد!