40 منتخب سایت

تبانی دموکراسی با مذهب، سر گرگ و میش در یک آخور!

تریبون آزاد

به مناسبت ۸ مارس روز جهانی زن | با عقلانیت فرهنگ رایج دموکراسی، وقتی از مساله ستم بر زن و تلاش انسان آزادیخواه برای برابری کامل انسان صحبت می شود، معمولاً سرها بیشتر به سوی افسار کردن رژیم های مذهبی و ...

جنایتکار ضد زن مانند طالبان، جمهوری اسلامی و سایر حکومت های مذهبی جهان سوم در تعرض به حقوق زن؛ می چرخد. اما مبارزه علیه این رژیم ها به تنهایی؛ تنها نیمی از یک تصویر کلی تر از مساله نابرابری زن و مرد در امروز را تشکیل می دهد. این نوشته آناتومی نیمه دوم مساله- یعنی سیاست مماشات کشورهای دموکراتیک با احکام الهی و با صنعت مذهب است که چرا حتی جای ماموران(امر به معرف...) هم وجود ندارند، اثرات رفتار (پوشش اسلامی) در این کشورها بر زندگی زن مشهود است. این "معما" چیست وقتی که در ایران، افغانستان و کشورهای اسلامزده، زن آزادیخواه در جبهه های متعدد با احکام اسلامی از جمله با حجاب در حال جنگ است، و در این جنگ ها پیروزی های قابل تقدیری بدست آورده، اما حکومت کشورهای دموکراتیک مرموزانه با احکام مذهبی، بخصوص با اسلام سیاسی نه تنها با رِژیم ها مذهبی، بلکه در جامعه اروپایی نیز با اسلام که یک رکن از ارکان پایه نابرابری زن است، تبانی و مماشات می کنند. گفتن این حقایق مهم است، چون جنبش رهایی زن به اندازه لازم و کافی به این موضوع آگاهی ندارد. جنبش رهایی زن در صورت نداشتن پاسخ روشن و کوبنده به این سئوالات و ارائه یک تصویر جامع و کامل از علیت اساسی و امروزی ستم کشی زن در جهان، حتی در افسار کردن حکومت های مذهبی در تعرض به حقوق انسان، کم توان خواهد بود. فعالین منتقد نابرابری در نبردشان برای آزادی زن، نمی تواند نقش حکومت های دموکراتیک که با الهام گرفتن از جنبش مادر (دموکراسی) که مولود رژیم های طالبان، جمهوری اسلامی و سایر حکومت های مذهبی و به تبع آن، عامل اصلی ستم کشی زن چه نوع خشن اسلامی و چه نوع ملایم (برده داری مدرن) در قرن بیست و یکم هستند؛ راه به جایی نخواهند برد. نقد عمیق تبانی آشکار دموکراسی با مذهب به این خاطر ضروری است، که هم نظام سرمایه داری و هم حکومت های مذهبی را زیر تیغ نقد کمونیستی قرار داده و جنبش آزادی زن را به اندازه کافی و لازم در جایگاه رهایی بخش خود توانمند خواهد کرد. به عبارت دیگر، بدون این نقد، درب به روی همان پاشنه خواهد چرخید! البته مساله ستم بر زن دارای شدت و حدت مختلفی است که در تمام جوامع یکسان نیستند. ولی نیاز سیستم نظام سرمایه داری امروز به تداوم تبعیض است که همچون یک رابطه ارگانیک در تمام جوامع آن را بهم وصل می کند. در تحلیل نهایی این رابطه ارگانیک و نیاز نظام سرمایه داری و مجریان سیاست و اصول این نظام، یعنی کشورهای مولد اسلام سیاسی هستند که زمینه را برای پیدایش و بقای حکومت های مذهبی فراهم می کنند. لذا در نبرد برای آزادی زن، نقد مماشات دموکراسی همچون نقد خود نهضت های اسلامی، ضروری است. 

نازشتری دموکراسی و اسلام سیاسی برای هم دیگر!

کشورهای دموکراتیک که خود را دیدبان حقوق بشر می خوانند، با شگردهای عامه پسند و ریاکارانه، تحت عنوان احترام به "diversities"، مولتی کالچر، تُلرانس و تساهل و تسامح"، با صنعت مذهب، بخصوص در این مورد مشخص (رواج فرهنگ اسلامی)، که چیزی غیر از بی حقوقی انسان نیست، مماشات کرده و بر تمام احکام مذهبی و فجایعی که مذهب به زن روا می دارد، بسان یک امری عادی نگاه کرده و عملاً گوش و چشم خود را از زیر پاگذاشتن حقوق نصفی از نوع بشری که ایشان مدعای "نگهبانی اش" را دارد، بسته و لگد مال می کنند.  متاسفانه منتقد سطحی نگر دموکراسی خواه، چنان به پیروی از فرهنگ طبقه حاکم عادت کرده که دیکتاتوری طبقه بورژوا را به صدام، قذافی، استالین و بخشاً کره شمالی خلاصه می کند. در مساله ستم کشی زن هم تمام عوامل دخیل را به رژیم های طالبان، جمهوری اسلامی و سایر حکومت های مذهبی خلاصه کرده و در این محاط -آن هم با سبک لیبرالیستی (نه سیغ بسوزد و نه کباب) شروع به آناتومی می کند و نقدی به خطوط قرمز احکام مذهبی و مالکیت خصوصی بورژوازی در این زمینه ندارد. متفکرین، مدافعین و پیروان جنبش دموکراسی خواهی، حق ندارند در مورد فلسفه حجاب برای زن به چه معنی است- سفسطه کرده و خود را به نفهمی و به "کوچه علی چپ" بزنند. تبانی دموکراسی با مذهب تحت هر عنوانی "diversities"، مولتی کالچر، تُلرانس و تساهل و تسامح" که باشد، توجیه ناپذیر، ریاکاری محض و آن روی دیگر سکه، به رسمیت شناختن فرهنگ نسبیت فرهنگی است. از آنجائی که جنبش نامبرده یک جنبش وسیع، بین المللی و دارای ابعاد متعدد و مکمل کننده سیستم نظام سرمایه داری پیشرفته قرن 21 است، برای سلطه این نظام بر جهان مادی و معنوی مردم، هنوز احتیاج به بقای تبعیض طبقاتی که پایه تبعیض جنسیتی نیز هست، دارد. در مکتب دموکراسی همه چیز غیر از سود اندوزی، تحت عنوان "مبارزه با اکستریسم" نسبی است: از جمله مطالبه برابری کامل زن و مرد، مبارزه قاطع علیه خرافات و خواست برابری اقتصادی مردم، باید از خط قرمز احکام مذهب و مالکیت خصوصی بورژوایی عبور نکند. من چند مورد (مُشت نشانه خروار است) که کمتر به آنها پرداخته شده، در ذیل لیست می کنم که نشان می دهند دموکراسی قصد نبرد قطعی و نهایی با فرهنگ و کلتور مذهبی که مولد فرهنگ تبعیض و ضد آزادی زن است، ندارد. دو جنبش بورژوایی (دموکراسی و اسلام سیاسی)، که هر کدام از جبهه ای بر سر مساله نابرابری زن و مرد، به همدیگر نان قرض می دهند و باهم تبانی می کنند. بنابر این، برداشتن قدم اول در مسیر پیروزی نهایی جنبش رهایی زن، شناخت کامل، افشای مماشات دموکراسی با صنعت مذهب و نقد بی تخفیف و بهم زدن این بساط است. برای آزادی زن این مهم است که همزمان این دو جنبش را اصولاً نقد کرده و آنها را دور بزند. ما برعکس دموکراسی، مساله ستم کشی زن در امروز را با امیال حکومت های دموکراتیک مرتبط دانسته و سیاست چماق و هویج حکومت های دموکراتیک در همدستی با طالبان، جمهوری اسلامی و سایر حکومت های مذهبی را فشاء می کنیم. این نیازهای نظام سرمایه داری (بطور کلی) مورد تائید کشورهای دموکراتیک است، که شخصیت زن را در مهد دموکراسی نیز تبدیل به کالا کرده است.

مورد اول: نمایش های کمدی- تراژدی پیرامون کلتور اسلامی

هر وقتی که ما از زاویه انسان منتقد خرافات، به اجتماعات، میزگردها، مناظره ها، برگه های بروشور و تبلیغات (مارکتین) و حتی ثبت نام دانشجویان در دانشگاه های کشورهای دموکراتیک نگاه می کنیم؛ متوجه یک صحنه کمدی- تراژدی چندش آور خواهیم شد و آن این است که در هر کدام از این نمایش های کمدی- تراژدی، یکی یا چند خانم محجبه با اونیفورم اسلامی در کنار زنان "بد حجاب" دموکرات و مدرن اروپایی نشانده اند! آیا مشاهده این نازشتری اسلام سیاسی و دموکراسی برای همدیگر- چنانکه برای من درد آور است، برای شما نیز درد آور است؟ شاید چنین باشد. بستگی دارد به اینکه انسان با عینک دودی مهندسین افکارسازی جامعه بورژوایی که اسم این مماشات با اسلام سیاسی را فرهنگ "تُلرنس، تساهل و تسامح" نامیده اند و مایه افتخار خود دانسته به آزادی زن نگاه می کند و یا با معیار یکسان و جهان شمول. در هر حال، چه کسی موافق مماشات دموکراسی با مذهب بوده و چه مخالف آن، یک واقعیت پا برجاست و آن این که فعالین هر جنبشی به راه خویش می روند. ما کمونیست ها از دیدگاه دموکراسی معامله گرانه و مماشات جویانه به هیچ سیاستی از جمله به این نمایش ها و بخصوص با سازش دموکراسی با مذهب نگاه نکرده و اجازه نمی دهیم تا ایشان در مورد این طوق و زنجیرها به گردن زن، و فلسفه حجاب برای زن یعنی چه، خود را به نفهمی بزند! از منظر جنبش رهایی زن، این مماشات خیلی معنا دارد. این اجزای یک سیاست کلی تر دموکراسی به منظور نهادینه کردن نابرابری طبقاتی یعنی برده داری مدرن تشکیل می دهد. پس به منظور شناخت سیاست مماشات جویانه این جنبش با (اونیفورم اسلامی) و نسبیت فرهنگی و رفتار متناقض و ریاکارانه خانم های محجبه پیروان دین ریاکار اسلام، باید نقاب را از چهره هر دو طرف این نمایش "پُز احترام به "diversities"، مولتی کالچر، تُلرانس و تساهل و تسامح"، برداشت. این روی دیگر سیاست (با دستی چماق) و (با دستی هویج) است. سیاست با " دستی چماق"، کشتار کودکان فلسطین، ساختن سناریوهای سیاه در عراق، لیبی و سوریه... و"با دستی هویج" هم، مماشات با صنعت مذهب در سطح بین المللی، تشکیل می دهد. به این بخاطر، باید "سر گرگ و میش در یک آخور" و سیاست ماکیاولیستی آنان را محکوم کرد. هیچ کدام از طرفین این معامله مملو از ریاکاری و فساد متعهد به رعایت اصولی و پرنیسپ های یکسان و هیچ معیار علمی و با استاندارد واحدی نیستند. 

البته مماشات دموکراسی با مذهب تنها یکی از فاکتورهای پوک بودن این جنبش بورژوایی و یکی از دلایل من برای مخالفت با آن است. من قبلاً سعی کردم در سایر عرصه هایی که به انسان و جامعه مربوط می شوند، تفاوت آزادی با دموکراسی را مفصل تر توضیح بدهم که آخرین مورد آن، مقاله: "دموکراسی را از ریل خارج نکردند؛ دموکراسی همان جنبش طبقه ترامپ هاست!" بود. چکیده مقاله یاد شده و کلاً دیدگاهای ما تاکید بر یک واقیت است که نباید دموکراسی را با آزادی و سوسیالیسم اشتباه گرفت. در آن مطلب من با نمونه های ملموس اشاره کرده ام که، این تعابیر که گویا مردم در کشورهای دموکراتیک آزاد و برابر هستند و بر سرنوشت خویش حاکم بوده و تمام امور زندگی را با رای خود انتخاب می نمایند؛ واقعیت ندارد. ما با نمونه های فراوانی تاکید کردیم: اگر در کشورهای دموکراتیک بیکاری هست، مردم خودشان به بیکاری خویش رای داده اند، اگر جنگ هست مردم به آن رای داده اند و اگر استثمار نیروی کار کارگر هست، کارگر داوطلبانه به این موقعیت پست خود رای داده است. مردم نهادهای افکارسازی مانند بی بی سی و سی ان ان و غیره، انتخاب نکردند که چه اشغالی را بخش کرده و چه چیزهای را از مردم پنهان نمایند. مردم سیستم بانک و نرخ سود و بهره را انتخاب نکردند. فلسفه وجودی این مصیبت ها انتخاب آگاهانه مردم نیست، این توهین به مردم و به حق انتخاب مردم است. در نتیجه، تفاسیر و تعابیر جنبش دموکراسی خواهی از خودش و از رای مردم، و انتخابات و آزادی زن، نه تنها واقعی نیست، بلکه دروغ و جعل است؛ چون، مکانیسم های که بانی پیدایش و بقای پدیده های جنگ، بیکاری (و در این مورد خاص نابرابری زن و مرد) است، از چشم مردم دور نگاه می دارد. ما اکنون به موردی دیگر یعنی به تبانی دموکراسی با خرافات مذهب می پردازیم- تا نقش و جایگاه این جنبش همچون ترمز جامعه، در بُعدی دیگر و در تمام زمینه های زندگی اجتماعی مشخص تر شود. 

مورد دوم: فلسفه حجاب مارک بندگی زن 

ظاهر مساله این است دموکراسی وانمود می کند که این مکتب چنان آزادمنش و منعطف است که با یک چشم به همه ادیان و با سر و شکل ظاهری مردم نگاه کرده و کاری به (ویروس های مذاهب شایع در جامعه) نداشته و به تساوی به همه آنها احترام می گذارد! و خطاب به منتقد امثال ما که به تبانی دموکراسی با مذهب انتقاد داریم- می پرسد: مگر شما (تندرو ها) به این آزادمنشی دموکراسی باور ندارید؟ پس به خانم های محجبه ای که در کشورهای دموکراتیک زندگی می کنند، نگاه کنید که چگونه با لچک و مقنعه و کلتور خودشان در همه شئون اجتماعی تشریف دارند و دموکراسی صندلی زیر پای آنان گذاشته تا با احکام اسلامی خود در امور مملکت مداخله نمایند!

منتقد سطحی نگر دموکراسی خواه هم، ظواهر این سیاست "تساهل و تسامح" را چسبیده و خود را درگیر پراتیک جنبه محتوایی اجتماعی این مساله که فلسفه حجاب برای زن به چه معنی است و از کجا آمده و پیامد اجتماعی آن برای جامعه چیست، نمی کند، تا نشان دهد که ایشان تندرو نیستند! اکنون باید ما از روشنفکر مشنگ و سطحی نگر دموکراسی خواه بپرسیم که چرا دموکراسی در مورد این پرچم تبعیض آمیز خود را به نفهمی می زند؟ پاسخ ایشان که به مفاخر دموکراسی می بالد، چنین است: "دموکراسی برای مداخله مردم در مورد مسایل و معضلات جامعه، باید از زاویه اقلیت ها مذهبی و ملی از زنان دارای ارزش های اسلامی خودشان هم نظرخواهی کرده و (کاسه داغ تر از آش)، احکام اسلامی را در کلیه شئون اجتماعی به عمل در آورد". به این خاطر است که ایشان در تمام اماکن عمومی در کنار زنان دموکرات "بد حجاب" و "سلیطه"، الفاظ "بد حجاب" و "سلیطه"، الفاظ من در نقد شهروندان بی خبر از معامله پشت پرده دموکراسی با اسلام سیاسی چه می گذرد، نیست. این الفاظ بر گرفته از فرهنگ مبتذل خانم های "عفاف" اسلامی در خلوت خود است که بر علیه خانم های دموکرات استعمال می کنند. خُب، با این اوصاف، ظاهر قضیه این است که غیر از انسان های "تندرو" و "بهانه جو" امثال ما، کسی نمی تواند به این سیاست " تساهل و تسامح" ایراد معتبر بگیرد. اما خیر، بعکس، دقیقاً همینجا مشخص می شود که صورت مساله ابداً این نیست چرا مذهب اسلام اینگونه پرخاشگرانه، تحقیرآمیز و... به زن نگاه می کند و "گتو"ی جنستی برای انسان می سازد. دموکراسی با این جهانبینی، احکام اسلامی، تحقیر و توهین به کرامت زن، مساله ندارد و تمام رفتار فجیع مذهب اسلام در حق به آزادی زن را در پشت پرده نمایش تساهل و تسامح، از مردم آلوده به این ویروس ها پنهان می کند. منتقد جنبش دموکراسی خواه، کاری به عمق ماهیت ارتجاعی و مارک بندگی زن آغشته به فرهنگ و تعاریف مذهب از او ندارد.

نمونه سوم: دُم خروس فرهنگ توهین به زن زیر حجاب پیداست  

اجازه بدهید به سراغ موضوع بعدی، یعنی رفتار متناقض و ریاکارانه خانم های محجبه "معتدل" پیروان دین ریاکار اسلام در این نمایش های تراژدی- کمدی برویم. طرف دیگر این معامله یعنی اسلامی ها هم پراگماتیک در مناظره ها و شوهای یاد شده ( البته فقط در جوامع دموکراتیک)، مساله حجاب را انتخاب آزادانه زن دانسته و رعایت نکردن آن توسط دیگر زنان را تحمل می کنند! این خانم ها هم در نمایش های فوق الذکر، ظاهراً ایدئولوژی اسلامی ضد زن خود را که رسماً زن بی حجاب و بدون پوشش را هرزه، سلیطه و... می داند، بُزک کرده و کمی رقیق تر و پراگماتیک تر از آخوندهای پشت ممبر نماز جمعه ها، به عدم پوشش زن مدارا کرده و نه تنها نداشتن حجاب را سخت نگرفته و حق مسلم وی می دانند، بلکه با احترام در کنارش به دیالوگ می پردازند! این ها ظاهراً می خواهند ثابت کنند که اسلام شان فرهنگ تساهل و تسامح است و مایل هستند در تجمع ها، میزگردها، مناظره ها و برگه های بروشور ثبت نام... با روسری کنار زنان غیر مسلمان "سلیطه" و بی روسری و دارای مینی ژوپ، عکس بگیرند و با آنان دیالوگ نمایند! 

مورد چهارم

اما اگر ما کمی از صحنه های این نمایش های تراژدی- کمدی، خانم های محجبه، فاصله بگیریم و در زندگی روتین از آنان بپرسیم: خُب، در این یک بام و دو هوا، فلسفه التزام شما به داشتن روسری چیست؟ آنها در پاسخ اینگونه ضرورت اونیفورم اسلامی خود را تشریح می کنند: "حجاب ما نشانه کرامت، شخصیت، منزلت، اصالت، اخلاق و انسانیت زن است". عجبا! پس در این صورت وقتی زنان دموکرات اروپایی همتای شما، محجبه نیستند- این غیر مستقیم یعنی هیچ کدام از صفات انسانیت مورد نظر زن مسلمان را ندارند. واقعاً از منظر انسان برابری طلب، این نمایش ریاکاری محض پیروان هر دو جنبش ارتجاعی اسلام سیاسی و دمکراسی برای همدیگر، چندش آور است. چون با این اوصاف؛ اگر کسی برای این تعاریف زن مسلمان تره خرد کند، این یعنی زنانی که حجاب ندارند، دارای ویژگی های "انسانی" مورد نظر زنان محجبه نیستند! زیرا در بُعد اجتماعی وقتی گوییم رفتار زیبا، عکس آن، رفتار زشت است. یا در مقایسه صفات مانند شر، خیر، شیرین، تلخ، سرد، گرم و الخ. اگر ما بخواهیم مانند دموکراسی در مقابل احکام "ضرورت" اونیفورم اسلامی برای زن، خود را به کوچه علی چپ نزده و سکوت کنیم، باید گفت این تبیین اسلامی تماماً توهین به شخصیت زن و بخصوص به زن غیر محجبه است. این جاست دُم خروس فرهنگ مذهبی توهین به زن هر دو طرف این نمایش ها زیر حجاب اسلامی پیدا است. وقتی ما علت تداوم تبعیض علیه زن بررسی کنیم و چند قدم از اصول و معیارهای معامله گرانه و فرمال دموکرات ها جلوتر برویم، تناقضات فرمول احترام همزمان دمکراسی به حجاب و به بی حجابی، بیشتر مسخره می نماید. مثلاً بلحاظ اصولی چگونه همزمان در یک مکان و در یک محیط معین، روسری، همان اندازه مهم است که نداشتن آن! چگونه داشتن و نداشتن روسری نه آسیب به جامعه می رساند و نه خیر. این چه مقوله ای است، که اگر یکی بی حجاب باشد سلیطه محسوب می شود و آن یکی بی حجابی شهروند متساوی الحقوق! این جاست این همزمان احترام به حجاب و به بی حجابی، جُک و پوچ بودن خود را نشان می دهد. اینجا منطق، اصول و اخلاق هر دو طرف این نمایش های کمدی، مجازی است. نمود حجاب و بد حجابی به تساوی هم سمبل هرزگی، بی کرامتی، بی شخصیتی، بی منزلتی و بی اصلی است و هم نیست! یکی چادر سر کرده تا "انسانیت" خود را نمایش دهد- که مانند زن بی حجاب بی اخلاقی و دم دمی مجاز و بی ثبات و بی اعتماد به نفس و بی نزاکت نیست، و دیگری آن را ندارد و این نگاه توهین آمیز و اهانت آمیز پیروان مذهب اسلام به زن را به روی نامبارک خود نمی آورد. معنی سیاست متناقض و ریاکاری دموکراسی و اسلام سیاسی اینجا است- که نبود آن برای یکی خط قرمز دانسته، برای دیگری خیر. یکی اصرار می ورزد که گویا این نشانه کرامت است- و آن یکی، نداشتن آن را بلامانع می داند. زن دموکراتی که بغل محجبه نشسته و به آن فرهنگ گتو سازی انتقاد ندارد، در عمل یعنی به دیدگاه های وی که زن بی حجاب را هرزه، سرسری، نا اصیل و بی شخصیت و بی کیفیت می پندارد، تسلیم شده و کاری ندارد. زن ستم دیده باید نوابغ دموکرات را مواخذه کند تا سُر اینکه چرا همزمان بود و نبود حجاب فرقی ندارد، برای دختران افغانستان فاش نماید. این بی معنی است اگر کسی راه و رسم اسلامی را نشانه شخصیت و کیفیت دانسته، ولی خود مانند زن محجبه زندگی نکرده و خود را در اونیفورم اسلامی نپیچاند. دموکراسی به تناقض گویی در باب ضرورت اونیفورم اسلامی برای زن و در این مورد خانم های که در کشورهای دموکراتیک زندگی می کنند، کاری ندارد، بشرطی که این خانم ها مفروضات دموکراسی که سر گرگ و میش در یک آخور است، قبول داشته باشند.

مورد پنجم

من از جانب همه زنانی که روزمره توسط فرهنگ مردسالاری قربانی قتل های ناموسی، تنگناهای اقتصادی و مورد بی احترامی و سوء استفاده گوناگون از جامعه تا خانواده قرار می گیرند، به اخلاق هر دو جنبش ارتجاعی اسلام سیاسی و دموکراسی خواهی، تف می کنم. فعالین این دو جنبش ارتجاعی اگر هر کدام یک سره سوزن ارزش برای آزادی زن قائل بودند، اول دمکرات ها بایستی فلسفه و فرهنگ و کلتور زنان محجبه ای که در خلوت خود زنان بی حجاب را هرزه، بی کرامت، بی شخصیت، بی اخلاق، بی ثبات، بی اعتماد به نفس، بی نزاکت نااصیل و دم دمی مجاز و غیره می داند، به زباله می ریختند. آخر با چه معیاری باید به همچنین فرهنگ و کلتوری احترام گذاشت؟ به فرض اینکه زن دمکرات تا پیش از این آناتومی فلسفه حجاب، چیزی از این نمی دانسته که معنی اجتماعی پیامد پوشش اسلامی برای زن چیست. با این توضیحات مشخص شد که این یعنی چیدن خشت های دیوار فرهنگ زن کشی در جامعه؛ یعنی "ما خانم های دارای حجاب، مثل شما بی حجاب ها، بی شخصیت، سلیطه، فاحشه و بی همه چیز نیستم و یعنی این لچک ما مدرک، علامت و گواهی مدعای ماست". وقتی دموکراسی محتوای این فرهنگ و کلتور مذهبی را افشا نمی کند، این سر گرگ و میش در یک آخور است. این تناقض گویی ها از سر سهل انگاری و سطحی نگری صرف فعالین جنبش دموکراسی خواهی نیست، آنها آگاهانه به محتوا و پیامد فرهنگ مذهبی در جامعه پرو بال می دهند. دموکراسی بنابه ماهیت اش آگاهانه تفاوت کوه با کاه را مختلط می کند. در عوض هر جایی چالشی که در برگیرنده ارزش های عمیق طبقاتی و انسانی باشد، آن را تحت عنوان "اکستریسم" بی قیمت و محکوم می کند. 

قرار داد اجتماعی دبل استاندارد

و بالاخره باید چند کلمه بیشتر در مورد فرمول مجازی و غیر منطقی همزمان احترام به حجاب و بی حجابی توضیح بدهم. این تنها با معیار مجازی است که کسانی می توانند یک قرار داد اجتماعی دبل استاندارد به منظور معرفی هویت و ارزش برای بخشی از شهروندان مهم تلقی نموده و عدم آن برای کسانی دیگر بی اهمیت و علی السویه جلوه دهند. مثالاً با احکام اسلامی که آشکارا عدم پوشش برای زن را خط قرمز دانسته سمپاتی نشان داد، و یا بی تفاوت بود؛ ولی بلافاصله شصت سانتیمتر آن طرف سالون، زنانی که بی حجابند، از یک سو از گزند مذهب محفوظ نگه داشت و از سوی دیگر همتراز زنان محجبه تلقی نمود. "معیار داشتن و نداشتن حجاب مساوی است"، یک قرار داد واحد معتبر اجتماعی نیست، "بزنز" و سفسطه است. در بُعد اجتماعی، باید ارزش های انسانی یکسان بوده و نه اینکه زیر یک سقف، داشتن نوعی پوشش را منزلت و انسانیت برای زن تعریف نمود، و در عین حال مراعات نکردن آن ارزش ها را برای سایر شرکت کنندگان بلامانع دانست. واقعاً در برخی موارد، ارکان معنوی اسلام و دموکراسی تفاوت ماهوی با هم ندارند. اگر نسبیت فرهنگ اسلامی خیری به جامعه می رساند، چرا باید تنها مسلمانان طرفدار محدودیت آزادی پوشش زن و ضرورت اونیفورم اسلامی باشند؟ با معیار استاندارد و یکسان اگر ضرورت و عدم ضرورت پدیده های مربوط به جامعه و انسان قضاوت کنیم، این رفتار دموکراسی، نشستن بین دو صندلی است. ظاهراً بخش فمینیسم جنبش دموکراسی خواهی، مدافع آزادی و برابری زن است؛ ولی کاری به جنبش مادر ندارد که رفتار ستمگرانه مذهب اسلام نسبت به زن را تحمل کرده و همه مردم را برای مقابله با آن بسیج نمی کند- تا این سمبل حقارت زن رسماً از همه شئون اجتماعی از خانواده تا جامعه و از اروپا تا افغانستان برداشته شود. اینها داشتن حجاب در جایگاه خصوصیات نیک برای کسانی و عدم آن را به نشانه آزادی و مدرنیسم خود، به رسمی می شناسند. بی خبر از اینکه با این دبل استاندارد (همزمان احترام به حجاب و به بی حجابی) آزادی زن را به سطح یک بازی کودکانه تنزل داده است.

اینها برخی از دلائل من بودند که چرا دموکراسی در موقعیتی نیست که بتواند با چرندیات مذهب در توصیف شخصت زن به نبرد برخیزد، زیرا خودش در بقای ستم کشی زن ذینفع است. به این خاطر است که نگاه توهین آمیز و اهانت آمیز مذهب اسلام نهفته در فرهنگ آپارتاید جنسی به زن را به روی ریاکار خود نمی آورد. اگر آورده بود، توهین فعالین اسلامی را بخود گرفته و تعاریف مذهبی آنان را مانند زن آزادیخواه چالش کرده و درب مساجد را قفل می کردند. مروجین مذهبی در مسجد بذر قتل های ناموسی در خانواده، اسید پاشیدن به روی زنان در خیابان و نگاه تحقیر آمیز جامعه مردسالار به زن در ذهن جوانان در کشورهای اسلامزده می کارند. با این تبیین " معنوی" از پوشش است که جای حتی ماموران "امر به معروف و نهی از منکر" از نظر فیزیکی وجود ندارند- تا زن برابری طلب را ( مانند مهسا امینی) وادار به رعایت پوشش نموده، اما فرهنگ آنان، "داوطلبانه" اصرار می ورزد که باید زن مسلمان در اروپا برای حفظ کرامت خود، به سراغ روسری برود. اینجا مشخص می شود که پُز احترام انسان طرفدار حجاب به خانم های که حجاب مراعات نمی کنند، از نظر معنوی کاملاً بی محتوا، آبکی و پوچ است. اینها یکدیگر و کلاً جامعه را پخمه حساب می کنند! در این گذرگاه ها است که بیشتر مشخص می شود، اخلاق، معرفت و هر چیزی برای سرمایه دار یعنی پول. با اصطلاح عامیانه مردم این سیاست را سر گرگ و میش در یک آخور می نامند. وقتی بی حجابی از منظر زن محجبه، یعنی هرزگی، سرسری مجاز، نا اصیل و بی شخصیت و بی کیفیت، و به این دلائل خودش محجبه است، دیگر ریاکاری دموکراسی و اسلام سیاسی را نمی توان یک امرعلی السویه و عادی تلقی نمود، باید آن را جوک کرد. دموکراسی با سیاست مماشات جویانه با مذهب، خود را در نقطه مقابل آزادی زن قرار داده و از نظر علمی نیز، به موضع ارتجاعی غلتیده است. گمان نمی کنم اکنون استدالال بیشتری لازم باشد که حتی اگر فرهنگ دموکراسی را مطبوع فرض کنیم، ادغام آن با معنویاتی که زن بی حجاب را "سلیطه"حساب کند، با ارفاق به این فرهنگ "مطبوع"، مانند اقدام زشت ادغام عسل و مدفوع است! 

کلام آخر. جنبش دموکراسی خواهی با پذیرش بنیان جامعه طبقاتی و تضادهای آن، انسان را در مقابل انواع سیستم های خرافاتی و ستم کشی ها از جمله ستم بر زن، آسیب پذیر، گمراه، کوچک و مانند خود این مکتب بی پرنسیپ بار می آورد. حداقل طی نیم قرن گذشته، بیلان مبارزه دموکراسی با اراجیف مذهب و احکام اسلامی که زن بی حجاب را بی اخلاق و بی همه چیز تعریف می کند، صفر است. به این دلایل نه در کشورهای اسلامزده و نه در کشورهای دموکراتیک آبی از آن برای جنبش رهایی زن، گرم نمی شود. هواداران نسبیت فرهنگی با مدارا کردن با فرهنگ اسلام سیاسی؛ رسماً حقوق دیگران را نقض کرده و حجاب و لچک را نشانه منزلت زن مسلمان و برعکس فرض می کنند. آنان مانند آخوندها و آیت الله ها ضمناً این را قبول دارند که زنان دموکرات اروپایی به دلیل مراعات نکرده پوشش اسلامی؛ کم شخصیت، دم دمی مجاز، هرزه، بی ثبات، بی نزاکت و غیره فرض می کنند! سیاستمدار و زمامدار مونث دموکراسی خواه با این تبیین مثبت مذهبی از شخصیت زن است که زمانی به کشورهای اسلامزده مانند ایران، افغانستان و... سفر می کند، ارزش های دموکراسی شان را زیر عبای آخوندها مدفون کرده و به اندازه یک دختر دبستانی در ایران، شهامت دفاع از آزادی و شخصیت زن در (محضر) ایت الله ها را ندارد و در عوض خودش روسری سر کرده و "خواهر زینب" می شود! جنبش رهایی زن در مقابل بی اصولی و رفتار زشت سیاستمداران مونث کشورهای دموکراتیک که در کشورهای اروپایی صندلی زیر پای زنان دارای روسری می گذارند، نباید ساکت بماند. انسان آزادیخواه واقعی کسی است که هم تعاریف اسلامی از شخصیت زن و هم تبانی دموکراسی را همزمان به نقد کشیده و به سطل زباله تاریخ بریزد. گفتم مبنای نقد و فعالیت اجتماعی باید با استادارد، جهان شمول، واحد و قابل تعمیم باشد- به صورتی که تمام مردم فرصت این را پیدا کنند تا از مسمومیت مبتلا شدن به ویروس های مذهبی در امان باشند. 

کاروان آزادی زن با پرچم دموکراسی به سلامت به منزلگاه شایسته خود نمی رسد و نباید به امید آن خود را فریب داد. جنبش دموکراسی خواهی بنابه ماهیت اش نمی تواند پا را از خطوط قرمز احکام الهی و نظام سرمایه داری فراتر نهاده و تماماً از حرمت زن دفاع کند و به جنبش آزادی زن کمک نماید. هر دو جنبش ارتجاعی اسلام سیاسی و دموکراسی در باطن خود، به اندازه چمدان پول هر کسی برای او احترام و کرامت قائل هستند. در تحلیل نهایی اگر مساله رهایی زن به وسط آمده، دموکراسی و مذهب در یک جبهه سرشان در یک آخور است. نه تنها در کشورهای اسلام زده، بلکه در کشورهای اروپایی نیز، کارنامه قرن گذشته دموکراسی کمک به سرمایه داران برای ساختن عروسک از شخصیت زن بوده است. جنبش رهایی زن باید با درس گرفتن از این تاریخ مملو از سفسطه، به جنبش ارتجاعی اسلام سیاسی تف و به جنبش دموکراسی خواهی پشت کند. زیرا اولی زن غیر محجبه را انسان هرزه، بی کرامت، بی شخصیت، بی منزلت، و بی اخلاق، و کم اعتماد بنفس، و دم دمی و غیره می نامد! و سیاستمدار جنبش دومی هم در محضر ایت الله ها لچک به سر کرده و رجال دموکرات اش در برابر این کوه از توهین و بی احترامی به شخصیت زن، ریاکارانه مدارا کرده و در برابر آنها زانو می زند. پس این جنبش رهایی زن و ما کمونیست ها هستیم که باید تکلیف مان را با جنبش های بورژوایی مشخص کنیم. دفاع از شخصیت زن نه تنها در کشورهای اسلامزده، بلکه دفاع از انسان مونث بدون پوشش مذهبی در اروپا که اسلام او را "سلیطه، فاحشه و بی شخصیت" می داند، به گردن جنبش ما افتاده است. هم اکنون و تا آزادی کامل بشر، این جنبش کمونیستی است که بی اگر و اما از برابری و حرمت انسان، نه تنها در کشورهای سلامزده، بلکه از برابری همه زنان جهان دفاع می کند.