46 منتخب سایت

از خاکستر رنج تا پرچم امید

جنبش کارگری

نامۀ سرگشاده کارگران افغانستان به کارگران جهان | در آستانۀ اول ماه می این نامۀ سرگشاده را از زبان خود و سایر کارگران افغانستان خطاب به همۀ کارگران جهان می‌نویسم، چه آن‌هایی که در کارخانه های عظیمِ چینی، اروپایی و آمریکایی کار می‌کنند و ...

چه کسانی که در مزارع و خانه‌های به خاک و خون کشیدۀ خاورمیانه، چه کسانی که در پایگاه داده ها در کره جنوبی یا پیشخدمتی در مک‌دونالد، چه در لباس مهندسان پیشرفتۀ آلمانی یا شاگرد نانوایی ای در پشاور پاکستان، فرقی نمی‌کند که برنامه نویسی با الگوریتم های پیچیده در خدمت سرمایه در دهلی نو یا کودک کارگری که در معدن تاقچه خانۀ تالقانِ افغانستان در کنار پدر و مادرش سنگ نمک به دوش می‌کشد، همۀ ما در یک مناسبات داریم زنده‌گی می‌کنیم، مناسبات و سیستمی که از رنج ما تغذیه می‌کند و از کارمفتی که از ما می‌کشد، رشد می‌کند. شما، ما، همۀ ما بخشی از یک طبقه ایم؛ پرولتاریا. 

ما کارگران کسانی هستیم که زنده ماندن، بازتولید جسمانی و اجتماعی‌ ما در گرو فروش توان کار ماست و به‌عبارت دیگر حیات خود و خانواده های ما تنها به وسیلۀ میانجی‌گری و واسطه‌گری نیروی کارمان ممکن است. ما در تجلیات متکثر اجتماعی ممکن است در نقش‌های مختلفی ظاهر شویم، در هیأت یک معلم فرهیخته در فلان مکتب خصوصی کابل، یا در نقش یک رانندۀ موتر باربری و امدادرسانی در راه‌های خاک و خون خوردۀ غزه، در کالبد یک شاعر آراسته با کت و شلوار اتو شده یا رفته‌گری در کوچه های ناآرام سوریه، شاید در هیکل زن روسپی و کارگر تن فروش و شاید هم در قامت دختر جوانی در بیمارستان خصوصی کُلن آلمان با روپوش سفید و لبخندی تمرین شده و پاهایی که از ایستادن بی‌وقفه در حال شکستن است، در کابین جت خصوصی فلان مالتی میلیاردر انگلیسی یا نظافتگر بی‌خانمان پمپ بنزین فلان روستا در بنگله دیش، در تونل های تاریک زغال‌سنگ دور افتاده‌ترین دهکدۀ هند یا در برج ها و آسمان خراش های امارات متحدۀ عربی، گارد امنیتی یک شرکت ساختمانی یا پروفسور دانشگاه شیکاگو، این‌ها و همۀ انسان های از این دست؛ تفاوت در نقش‌ها است نه در نسبت طبقاتی مان؛ آنچه این تعدد و تکثر را به وحدت و یکتایی می‌رساند، موقعیت اجتماعی-اقتصادی ما در رابطۀ تولید است. هر کدام ما ناگزیریم که توان کار خود را چون کالایی به سرمایه‌دار بفروشیم، همین که نیروی کار ما کالا شد خود بدل به کالا، ابزار و شی می‌شویم؛ همۀ ما سوای این ظواهر و لقب‌ها، در بند زنجیر مزد، بازار و نداشتن وسایل تولید به هم وصلیم. 

ما کار می‌کنیم اما محصول کار ما نه تنها که متعلق به ما نیست بل عملاً در بازار برابرایستا ماست؛ ما زنده‌ایم اما حق زنده‌گی کردن نداریم؛ ما ممکن است انسان محاسبه شویم، اما هستی‌ما در مناسبات وارونۀ سرمایه‌داری عملاً در گرو انکار خویشتن است.

از همین رو مفهوم "ما" به‌عنوان کارگر نه یک برچسب شغلی است و نه هم یک طبقه‌بندی سلسله مراتبی پیشاسرمایه‌داری و دایرﺓ‌المعارفی، بل مفهومی است مدرن، ماتریالیستی، رادیکال و برخاسته از دل وجه تولید سرمایه‌داری و جایگاه فرد در مناسبات اجتماعی سرمایه‌داری امروزی. 

رفقا! در جامعه ای که ما امروز زیست می‌کنیم مناسبات حاکم و مسلط در آن چیزی نیست به جز مناسبات تولید سرمایه‌دارانه. این مناسبات نه یک فرایند روتین، طبیعی و جاوید، بل محصول تاریخی فرایند انباشت، بیگانه‌گی انسان و سلطۀ سرمایه بر کار است. همۀ تناقضات و بحران های که چهره و سیمای جهان امروز را مخدوش و غیرانسانی ساخته است، انعکاسی از این مناسبات است. جنگ در اوکراین، قتل عام کودکان و نسل کشی در غزه که در آن ارزش زنده‌گی صدها نفر را قیمت یک موشک محاسبه می‌کنند، سلطۀ تروریست های طالب در افغانستان، تلاش رژیم جمهوری اسلامی در ایران برای ادامۀ حیات ننگین‌اش آن هم به قیمت جان صدها هزار انسان ارجمند و برابری طلب، فجایع هولناک روزمره در پاکستان، سوریه، هند و سرزمین های فقر و فلاکت زدۀ دیگر، همه و همه نه استثنا که قانونمندی نظام سرمایه‌داری جهانی است و امروزه بیش از پیش همۀ این ناهنجاری‌های جهان را از این منظر است که می‌شود توضیح و تحلیل کرد. 

بحران های که امروزه سراسر جوامع بشری را در بر گرفته است: بحران بیکاری، فقر، بی‌خانمانی، تخریب محیط زیست، بحران روحی-روانی، تنهایی انسان‌ها در جوامع مدرن همه از جوهر و دل مناسبات سرمایه‌داری سرچشمه می‌گیرند. جهان امروز جهانی است که تنها بر مبنای منفعت سرمایه تفسیر و اداره می‌شود نه نیاز و ضرورت انسان‌ها؛ در این جامعه تولید برای سود، جای تولید برای نیاز را گرفته است. سرمایه‌دار تولید نمی‌کند تا گرسنه‌ای را سیر کند، تا کودکی را آموزش دهد، او تولید نمی‌کند تا بیمار بی‌پول و کم پولی را درمان کند.

کارگران افغانستان

۲۸ آوریل ۲۰۲۵