هنوز از سالگرد کشته شدن مهسا، دختر ایران چیزی نگذشته است، که داغ دیگری بر دلهای ما نهادند و خبر دهشتناک درگذشت «آرمیتا گراوند» را که ۲۸ روز تمام امیدوار بودیم هرگز از راه نرسد اعلام کردند. داغهایمان را مدام تازه میکنند که فراموش نکنیم و بر زخمهایمان نمک میپاشند تا مبادا خشممان فرو بنشیند. اینگونه است که جامعهی هنری ایران، به مانند بخش بزرگی از دیگر شهروندان کشور به ستوه آمده است.
در روزهایی که ایرانیان به جرم مشارکت در جنبشی تماما مدنی با مطالباتی انسانی مورد یورش سرکوبگران قرار گرفتند، بسیاری از هنرمندان تلاش کردند با ایستادن در کنار مردم، به زبان گویای جامعهی خود بدل شوند تا اگر قادر به تسکین دردهایشان نیستند، دستکم همدرد و همراه آنان باشند. حال به تقاص این همراهی، و در شرایطی که خبر مرگهای تکانده و غیرقابل هضم کارگردانان برجستهی کشور، (کیومرث پوراحمد و داریوش مهرجویی) بار دیگر سایهی ناامنی را بر سر جامعهی هنری افکنده، وزیر ارشادگر بیفرهنگ، به جای دلجویی و حمایت از هنرمندان آزادهی کشور، آنان را به ممنوعالکاری بابت رهایی از قید سرکوبگرانهی حجاب اجباری تهدید میکند.
شما که هستید که برای هنر فرماننامه صادر میکنید؟ در چه جهل مرکبی به سر میبرید که اینچنین با روح آزادهی هنر بیگانه هستید؟ هنر، آن است که هنرمند با آزادی و اختیار کامل به بروز خلاقانهی باورها و احساساتش بپردازد. با سرکوب و حذف هنرمندان خلاق و آزاد، شما صاحب منصبان ،صاحب کدام تشکیلات و تشریفات خواهید بود؟
با این کلام بدآهنگتان که رنگ و بوی چکمههای نظامی دارد و بهرهای از لطافت دلنواز هنری نبرده، گوشهای ما را میخراشید، همانگونه که روح و جسممان را سالها آزردهاید، اما بیشک هیچ راهی به جهان هنر نخواهید داشت؛ شما یکسر از جنس دیگری هستید: یادآور میراث شوم صدها سال بدگهران بیفرهنگ و هنرستیز.
سازمان هنرمندان و نویسندگان جبههی ملی ایران، تمام قد در کنار هنرمندان نجیب و آزادهی این کشور میایستد؛ همانان که با وجدان و تعهدی که جامعهی ایرانی از آنان توقع دارد، بر سر پیمان شرافتمندانهی خود برای حفاظت از راستی، یکرنگی، آزادگی و انسانیت ایستادهاند و میخواهند یک بار برای همیشه پردههای ریاکاری را کنار بگذارند. این صراحت و ایستادگی بر سر حقوق بدیهی و اصول انسانی زندگی هر شهروند، درسی است که ما همگی از جنبش زیبا، هنرمندانه و پیشرو «زن، زندگی، آزادی» آموختهایم و بر سر تداوم این راه با تمامی هموطنان خود پیمان بستهایم.
سازمان هنرمندان و نویسندگان جبهه ملی ایران
تهران –نهم آبان 1402 خورشیدی
«…آن جا که چون ناقوسِ عزا به نوا درآید کمتر میپرسند که از برای کیست، و عمر نیک مردمان کوتاه تر از عمر گُلی است که بر کلاه می زنند. و می میرند پیش از آنکه بیماری گریبان گیرشان شود.»
خبر کشته شدن پر ابهام و پررمز و راز آرمیتا گراوند، نوجوان دیگری از خانواده ملت ایران توسط مزدوران جنایتکار، همچون خنجری زهرآلود بر پیکر افرادی که صادقانه دل در گرو میهن و ازادی و آبادی آن دارند، نشست. این حادثه تاسف انگیز در حالیست که حکومت تمام داراییهای ملت ایران را به یغما برده و آن را صرف کشتن انسان ها در درون و بیرون مرزهای مقدس این سرزمین میکند و به فقر و درماندگی و بحران معیشتی ملت بزرگ ایران کمترین اعتنایی ندارد وعمل کردی را دنبال می کند که سرانجامی جز قتل، غارت و تجاوز با خود به ارمغان نمیآورد. این رفتار جلادانی است که کودکان را کشته، زنان را به مسلخ برده و مردان را بالای چوبه دار میکشند؛ بلکه با خون جوانان وطن بتوانند درخت خشکیده و بیحاصل اقتدار ننگینشان را آبیاری کرده و چند صباحی بیشتر به عمر نکبت بارشان ادامه دهند. مطمئنا دیرزمانی نمیپاید که دوباره آتش خشم این ملت شریف شعلهور شود و دامان این قوم را نیز شعلهور سازد. آن زمانی که سردمداران این رژیم طوفان بدروند و از صلحطلبان نیز کاری جز تماشای آن کارزار بر نیاید.
به امید روزی که هیچ دختری در راه مدرسه کشته نشود، هیچ شخصی از حقوق بنیادینش محروم نماند، چشمان هیچ مادری به اشکهای ناشی از فراق فرزندش تر نشود. کودکان بتوانند کودکی کنند و سر از گورستان در نیاورند. و بهطور خلاصه، به امید روزی که استبداد و دیکتاتوری بر این سرزمین حکم نراند و ملت شریف ایران بتواند بر سرنوشت خود مسلط شده و طعم آزادی و استقلال و دولت ملی را بچشد.
یاد آرمیتا گراوند، آن نوجوان عزیز از دسترفته را گرامی میداریم و بار دیگر یادآور میشویم که این اراده ملت شریف ایران است که میتواند سرنوشت خود را تغییر دهد و ما ملیون وطن خواه از اراده آنها پشتیبانی کرده و در این راه و در راستای برقراری حاکمیتی ملی که توانایی تامین آزادی و استقلال این مرز و بوم را داشته باشد، همراه کوچکی برای این ملت کبیر خواهیم بود.
سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران
سازمان جوانان جبهه ملی ایران
هفتم آبان ۱۴۰۲