علیه نسل کشی اسرائیل در غزه و دو مطلب دیگر

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران شماره 296، فروردین 1403: این یک واقعیت انکارناپذیر است که جنایات وحشیانه ارتش صهیونیستی اسرائیل علیه مردم بی گناه فلسطین در نوار غزه که به واقع یک نسل کشی آشکار می‌باشد، هرگز بدون کمک‌های حامیان امپریالیست‌اش به خصوص کشورهای سرمایه‌داری غربی نمی‌توانست رخ بدهد و و نمی‌تواند تداوم یابد. اسرائیل از بدو موجودیت‌اش روابط غیرقابل انکاری با امپریالیست‌ها و به ویژه ایالات متحده آمریکا داشته و دارد

و همین وابستگی و سرسپردگی است که در طول سالیان آن را قادر به اعمال شدیدترین ظلم و ستم به خلق فلسطین نموده و در حال حاضر نیز حد غیرقابل توصیفی از وحشی‌گری و درنده خویی را علیه این خلق در غزه امکان پذیر ساخته است.

امروز اکثر مردم مبارز جهان، نیروهای مترقی و آزادیخواه، نیروهای ضد جنگ و پشتیبانان و حامیان خلق فلسطین، سیاست‌های تجاوزکارانه و جنگ طلبانه اسرائیل را به درستی همان سیاست‌های کشورهای سرمایه‌داری تلقی می‌کنند. حمایت‌های آشکار این قدرت‌ها در عرصه‌های نظامی، تدارکاتی و مالی که امکان کشتارهای وحشیانه کنونی در غزه را فراهم ساخته از یک طرف و پشتیبانی آشکار این قدرت‌ها از اسرائیل در سازمان ملل و رسانه‌ها از طرف دیگر و در همین راستا جلوگیری از اعتراضات مردمی علیه نسل کشی خلق فلسطین به روشنی این قدرت‌ها را به عنوان شریک جرم دولت صهیونیستی و ضد بشری اسرائیل در مقابل چشم همگان قرار داده است.

حملات نظامی و بمباران‌های وحشیانه ارتش صهیونیستی اسرائیل در نوار غزه که با قساوت و بی رحمی غیرقابل تصوری صورت می‌گیرد، تاکنون باعث قتل عام بیش از سی هزار نفر از مردم فلسطین از زنان، مردان، کودکان و انسان‌های بی گناه غیرنظامی گردیده است. این فاجعه یک نسل کشی تاریخی دیگری از سوی آدمکشان حرفه‌ای می‌باشد. بر همگان آشکار است که بهانه این حد از قساوت توسط ارتش مزدور اسرائیل را دار و دسته اسلامی حماس با حمله به شهروندان اسرائیلی در هفتم اکتبر 2023 فراهم آورد. حماس همان نیروی مرتجع بنیادگرای اسلامی است که دست ساز خود دولت صهیونیستی اسرائیل می‌باشد، واقعیتی که بارها مقامات امریکا و اسرائیل به آن اعتراف کرده اند.

مسلم است که نسل کشی و کشتار مردم بی گناه فلسطین در منطقه نوار غزه توسط ارتش صهیونیستی اسرائیل و اربابانشان، نمی‌توانست موج بسیار وسیعی از مخالفت‌ها، اعتراضات و تظاهرات علیه جنایات آدمکشان حرفه‌ای را در سراسر جهان برنیانگیزد. به همین دلیل مردمان آگاه و مبارز چهره ضد بشری و کریه سرمایه داران جهانی که مرگ را کسب و کار خودشان قرار داده‌اند را به اشکال مختلف افشاء نمودند. در لندن براساس برخی تخمین‌ها نزدیک به یک میلیون نفر و در شهرهای مختلف آلمان از جمله برلین تظاهرات چند صد هزار نفری برگزار گردید و در پاریس تظاهرات میلیونی مردم آگاه و شجاع فرانسه به وسیله پلیس به خشونت کشیده شد؛ همچنین در شهرهای مختلف آمریکا مانند نیویورک، واشنگتن، شیکاگو و دیگر شهرهای این کشور اعتراضات و تظاهرات بسیار گسترده دیگری بر پا گردید. همچنین باید از بر پایی تجمعات و اعتراضات مردم آزادیخواه یهود علیه دولت صهیونیستی اسرائیل یاد کرد که در سخنرانی‌ها و اعتراضات شان اعلام کردند که جنایات و نسل کشی خود را به نام ما یهودی‌ها انجام ندهید و دولت صهیونیستی اسرائیل را مسبب اشغال و تجاوز ۷۵ ساله فلسطین معرفی کرده و جنایات این دولت را محکوم کردند.

مبارزات، افشاء‌گری‌ها و اعتراضات مردمی در نقاط مختلف جهان به خصوص در امریکا و اروپا که بیانگر خشم و نفرت بیکران مردمان این کشورها به نسل کشی و ادامه جنگ و خونریزی در فلسطین می‌باشد؛ همچنین بیانگر فشارها، تهدیدها و هشدارهای آگاهانه علیه سیاست‌های به غایت ارتجاعی و مذبوحانه سیاستمداران و مقامات خود فروخته خود این کشورها نیز می‌باشد که سناریوی این نسل کشی و جنگ طلبی جنون آمیز را پیش می‌برند.

بدون شک ادامه جنگ خانمانسوز در غزه، انسان‌های معترض و آزادیخواه بیشتری را در نقاط مختلف جهان به میدان مبارزه خواهد کشاند تا با اعمال مبارزاتی خود و با شدت بخشیدن به فشار افکار عمومی خواب و آرامش دشمنان مردم را بر آشفته سازند. چنانچه وزیر امور خرجه آلمان “آنالنا بربوگ” می‌گوید: حمله ارتش اسرائیل به “رفع” وضعیت انسانی را به خطر می‌اندازد و یا مسئول سیاست‌های خارجی و امنیتی اروپا می‌گوید: نتانیاهو به حرف کسی گوش نمی‌کند و می‌خواهد مردم را از غزه بیرون ببرد، اما کجا؟ به کره ماه؟ همچنین مکرون رئیس جمهور منفور فرانسه نیز از توقف عملیات نظامی در غزه می‌گوید و خواهان آن می‌شود که اسرائیل حمله به “رفع” این آخرین شهر نوار غزه را پیش نبرد چرا که این حمله را سبب یک فاجعه انسانی می‌خواند.

امروز ما از یک طرف شاهد افزایش مخالفت مردم امریکا با جنگ در غزه و از طرف دیگر حمایت‌های نظامی آمریکا و دیگر دولت‌های امپریالیستی غرب از آن می‌باشیم. برای نمونه یک نظر سنجی منتشر شده توسط موسسه گالوپ نشان می‌دهد که اکثریت مردم امریکا با جنگ و کشتار اسرائیل در غزه مخالف می‌باشند. گفته شده بود که در ماه نوامبر سال گذشته ۵۰ درصد از مردم امریکا از این جنگ حمایت می‌کردند، اما اکنون بر طبق نظر سنجی همان مؤسسه این آمار به ۳۶ درصد رسیده است.

نسل کشی عریان مردم نوار غزه از طرف دولت‌های امپریالیستی چنان آشکار و عیان می‌باشد که در هفته‌های گذشته آنها برای توجیه جنایاتشان و حفظ دروغین صلح و دمکراسی، بار دیگر با نقاب کمک‌های بشردوستانه به صحنه آمدند تا چهره کریه خود را تحت پوشش “کمک‌های بشر دوستانه” به مردم مصیبت دیده غزه پنهان سازند تا شاید از این طریق بتوانند به عوامفریبی خود ادامه دهند.

همانطور که در روزهای اخیر شاهد بودیم، رسانه‌های سرمایه‌داری با بوق و کرنا خبر از کمک‌های بشر دوستانه این کشور‌ها در شبکه‌های تلویزیونی، رادیویی، روزنامه‌ها و غیره را در سطح جهانی به نمایش گذاشتند و به اصطلاح به حمایت و پشتیبانی مردم غزه پرداختند. آلنا بربوک وزیر خارجه آلمان در سفرهای خاورمیانه‌اش می‌گوید: غزه اکنون نیازمند کمک‌های بشردوستانه بیشتری است و در ادامه سفرش در تل آویو می‌گوید: باید کمک‌های بشر دوستانه بدون مانع و مشکل وارد این باریکه شود، شرایط انسانی در غزه جهنمی است. کریستف لموین، سخنگوی وزارت خارجه فرانسه هم می‌گوید: کشورش در سال جاری ۳۰ میلیون یورو به فعالیت‌های آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد برای آوارگان فلسطین کمک خواهد کرد. همچنین دولت‌هایی که دست‌شان تا آستین به خون مردم بی گناه غزه آغشته است نیز از ارسال کمک‌های بشردوستانه سخن گفتند.

دولت‌های امپریالیستی که نشان داده‌اند به جز منافع خود به چیز دیگری فکر نمی‌کنند، حال برای مردم فلسطین اشک تمساح می‌ریزند و به اصطلاح کمک‌های بشردوستانه خود را به رخ مردم جهان می‌کشند. اما پنهان کردن و وارانه جلوه دادن حقیقت و توجیه مشمئزکننده نسل‌کشی در غزه تنها به خشم و نفرت بیشتر انسان‌های مبارز، آگاه، شریف و آزادیخواه سراسر جهان از سیستم سرمایه‌داری جهانی منجر می‌گردد، چرا که هر وجدان بیدار و آگاه به خوبی می‌داند که بستن توافقات نظامی آشکار و پنهان و ارسال تجهیزات نظامی و طرح نقشه‌های شوم جنگ طلبانه در تضاد آشکار با به اصطلاح انسان دوستی و دمکراسی این یاوه گویان می‌باشد.

سردمداران دولت‌های امپریالیستی در شرایطی امروز به طور دروغین به یاد کمک‌های بشردوستانه افتاده‌اند که مردم جهان فراموش نکرده‌اند که در همان روزهای نخستین جنگ اسرائیل علیه مردم فلسطین در غزه، پلیس و نیروهای نظامی به دستور اربابانشان، در شهرهای مختلف جهان از جمله در آلمان و فرانسه اعتراضات و تظاهرات مردم در دفاع از خلق فلسطین را سرکوب و به خشونت کشاندند. کشورهای سرمایه‌داری جهان، در حالیکه ادعای حمایت و پشتیبانی از مردم فلسطین و ساکنین نوار غزه را دارند از سوی دیگر از هر وسیله‌ای از افشای جنایت‌ها و نسل کشی رژیم صهیونیستی اسرائیل جلوگیری می‌کنند. در همین رابطه یک جوان فلسطینی که از عملیات ترور در بیمارستان الشفاء نجات یافته است، می‌گوید: اسرائیلی‌ها ابتدا به ما گفتند که آسیبی به شما نمی‌رسانیم و می‌توانید خارج شوید و به سمت جنوب بروید، به محض اینکه بلند شدیم شروع به تیراندازی کردند، ما ناچار شدیم سر خود را خم کنیم، یک نفر به محض اینکه سرش را بلند کرد، گلوله به سر او اصابت کرد و خون او به صورت من پاشید. او افزود، ما ۹ نفر بودیم، پدر و برادرم یوسف شهید شدند، پدرم قبل از شهادت به من گفت: پسرم اگر می‌توانی فرار کن.

حقیقت این است که از بدو پیدایش دولت صهیونیستی اسرائیل ما همواره شاهد جنگ و خونریزی و بحران در خاورمیانه بوده‌ایم. از این طریق امپریالیسم امریکا و حامیانش با فروش تسلیحات نظامی در این منطقه به ثروت‌های بیکران خود افزوده و دست به میلیتاریزه کردن این منطقه زده‌اند و برای گسترش آن همواره از جریانات بنیادگرای اسلامی و ارتجاعی مانند دارودسته‌هائی چون حماس، جهاد اسلامی، حزب الله و غیره که برای به انحراف کشاندن جنبش‌های حق‌طلبانه در منطقه، از هیچ جنایتی دریغ نمی‌کنند و اهداف و منافع اربابانشان را با قتل عام مردم بی‌گناه به پیش می‌برند، سود برده‌اند. در اینجا باید به ماهیت وابسته و ارتجاعی دولت‌های منطقه مانند اردن، عربستان و مصر هم اشاره کرد که ادعای دفاع از جهان عرب و مردم فلسطین را جزئی از سیاست‌های خود قلمداد می‌کنند اما در جریان نسل‌کشی اخیر هیچ گام اساسی در دفاع از مردم فلسطین برنداشتند و به این طریق بار دیگر سرسپردگی خودشان را نسبت به سیاست‌های نسل‌کشی امپریالیست‌ها به نمایش گذاشتند. همچنین رژیم جمهوری اسلامی را نمی‌توان جدا از سیاست‌های نسل‌کشی امپریالیسم امریکا و حامیانش دانست، رژیم منفور چمهوری اسلامی از ابتدای به قدرت رسیدنش، ادعای دفاع از مردم فلسطین را فریاد زد، اما در عمل به جای مردم فلسطین به تقویت جریانات بنیادگرای اسلامی پرداخت، جریاناتی که در همه جا علیه مردم ستمدیده بوده‌اند. حقیقت این است که امپریالیست‌ها به هر وسیله‌ای برای عوام فریبی مردم به پند و اندرزهایی مانند صلح و دمکراسی، پرهیز از خشونت، تقویت سازمان‌های ظاهراً مدافع حقوق بشر و غیره متوسل می‌شوند تا جنبش‌های انقلابی و حق‌طلبانه مردم را به انحراف بکشانند. امروز مردم مبارز و آگاه جهان به خوبی واقف هستند که دل سپردن به سازمان ملل و ارگان‌های عریض و طویل آن و شعارهای رنگارنگ حقوق بشری، لغو اعدام بدون مبارزه برای از بین بردن سیستم سرمایه‌داری و صدها وعده دیگر هیچ دردی از دردهای انسان‌ها را برآورده نخواهد کرد.

واقعیات عینی به ما نشان می‌دهد که وقتی که دولت اشغالگر اسرائیل با زیر پا گذاشتن تمام توافقات و معاهدات صلح که خود به پای امضاء آنان رفته بود، اکنون به تداوم سیاست‌های تجاوزکارانه در مناطق شمالی به شهرک سازی یهود‌ی‌ها و اشغال هر چه بیشتر زمین‌های فلسطینیان ادامه می‌دهد و با نسل‌کشی غیرقابل باور فلسطینی‌ها که آنها را “حیوان‌های انسان نما” می‌نامند، هدف نابودی کامل موجودیت خلق فلسطین را دارد. بنابراین برقراری یک صلح دمکراتیک در سرزمین اشغالی فلسطین از سوی نژاد پرستان اسرائیل و پشتیبانان امپریالیستی‌اش که در راس آن امپریالیسم امریکا قرار دارد، ناممکن می‌باشد. واقعیت این است که رهائی خلق فلسطین وابسته است به نابودی سلطه امپریالیسم و صهیونیسم. در خاتمه باید تأکید کرد که امروز با نسل‌کشی ددمنشانه در غزه، باردیگر چهره این آدمکشان حرفه‌ای پشت ژست‌های صلح و دمکراسی، انسان دوستی و غیره هر چه بیشتر برای مردم جهان به نمایش گذاشته شده است. در واکنش به این نسل‌کشی و جنایت هولناک، ما شاهد اعتراضات، مخالفت‌ها و تظاهرات گسترده و پر شور در سراسر جهان علیه این جنایتکاران هستیم. باشد که سلطه ننگین امپریالیسم و صهیونیسم این دشمنان قسم خورده مردم حق طلب نابود گشته و به تاریخ ننگین و سراسر جنگ و کشتار صهیونیست‌ها پایان داده شود.

زنده باد همبستگی بین الملی با توده‌های تحت ستم فلسطین!

نابود باد سلطه امپریالیسم و صهیونیسم!

اکبر نوروزی

فروردین 1403

به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران شماره 296، فروردین 1403

 


نمی‌خواهم جزئی از یک ارتش امپریالیستی باشم(*)

نام من رومن لوین (Roman Levin) است. من ۱۹ ساله هستم و در شهر بات یام "Bat Yam" زندگی می‌کنم. من در خلال یک سال گذشته در ارتش اسرائیل انجام وظیفه کرده‌ام. اما از هم‌ اکنون از ادامه این کار خودداری می‌کنم. سرپیچی من، عملی اعتراضی به ادامه اشغال ساحل غربی اردن _اشغالی که ۵۰ سال است ادامه داشته_ و در اعتراض به محاصره همه‌جانبه (اقتصادی، اجتماعی و سیاسی) نوار غزه می‌باشد.

چندی پیش زمانی که برای دیدار خویشاوندانم به اوکراین مسافرت کرده بودم، از دید بسیار بدی که نسبت به یهودیان در آن جا وجود دارد، شگفت‌زده و مبهوت شدم. در اسرائیل هم با دیدی فخر فروشانه نسبت به ریشه‌های خودم و فرهنگ متفاوت خودم مواجه هستم. شاید درست با توجه به این واقعیات است که احساس همبستگی با خلق تحت ستم فلسطین در من رشد کرده است.

این ‌روزها جنگی داخلی در اوکراین در جریان است و زمانی که چند ماه پیش برای دیدار از بستگانم در آن جا بودم، با سربازانی صحبت کردم که نمی‌دانستند زمانی که در خط مقدم جبهه جنگ جنگیده، زخمی و شاید کشته می‌شوند، سلامت و جان خود را برای چه از دست می‌دهند. من به خوبی شرایط روحی آن‌ها را درک می‌کنم، چرا که من کاملاً با سیاست نظامی‌گرایانه اسرائیل که بالاترین هدف آن استحکام و ادامه قدرت رژیمی اشغالگر است مخالف هستم. این موضع‌گیری به نوبه خود من را به آن وا داشته است تا به شکلی جدی درباره ادامه انجام خدمت نظام وظیفه در ارتش اسرائیل فکر بکنم.

من از این که سهمی در فشار موجود بر خلق فلسطین داشته باشم سرپیچی می‌کنم. این‌ روزها در مناطق اشغال‌ شده، نواحی مسکونی تازه، تحت سلطۀ دولت اشغالگر اسراییل بنا می‌شود و همزمان زمین‌های فلسطینی‌ها از آن‌ها گرفته شده و خانه‌های آنان ویران می‌گردند. تنها از سال ۲۰۰۶، اسرائیل بیش از ۲۰۰۰ خانه فلسطینی‌‌ها را ویران کرده است. آزادی حرکت فلسطینی‌ها در مناطق اشغالی در سطح بسیار بالایی محدود شده است. این امر هم در مورد حرکت در داخل مناطق مسکونی آن‌ها و هم هنگام ترک این مناطق صادق است. این حق در کلیت آن از فلسطینیانی که در نوار غزه زندگی می‌کنند، سلب شده است و متاسفانه باید گفت که ارزش استفاده از گذرنامه فلسطینی در رتبه ۱۸۹ در میان کشورهای جهان ارزیابی شده است.

در مدت انجام خدمت وظیفه، من راننده کامیون بودم و درست به این دلیل و به خاطر ایفای این وظیفه، به این گوشه و آن گوشۀ مناطق خیلی زیادی رفته و مسایل بسیاری را از نزدیک دیده‌‌ام. زمانی که برای انجام خدمت وظیفه خوانده شدم بر این گمان بودم که ارتش در خدمت منافع مردم اسرائیل است. اما اکنون و پس از انجام وظیفه در مناطق اشغالی متوجه شده‌ام که حضور ارتش اسرائیل در آنجا و از جمله تیراندازی به طرف تظاهرکنندگان در مرز حائل با نوار غزه، نه در خدمت منافع من و نه در راستای منافع توده‌های کارگر اسرائیلی می‌باشد. اندیشیدن به وضعیت و نظام اجتماعی خلقی تنها، منجر به تقویت این پندار در من شده است. من به این جمعبندی رسیده‌ام که نمی‌توانم همزمان با حمایت از حق فلسطینی‌ها برای استقلال شان، در ارتش امپریالیستی‌ای که این حق را از آنان سلب می‌کند انجام وظیفه بکنم.

درست است که از نظر صرف اقتصادی به نفع من و خانواده‌ام است که خدمت سربازی خود را به پایان برسانم؛ چرا که در اینصورت از حق و حقوق بسیار (از جمله از حق گرفتن دائمی و داشتن گواهینامه پایه یک که می‌تواند من را به کار خوبی برساند) برخوردار خواهم شد؛ اما دریافته‌ام که اکثریت فلسطینی‌های مناطق اشغالی و نوار غزه از داشتن چنین حقوق و مزایایی محروم هستند. واقعیت تلخ این است که هر سال طنابی که بر دور گردن فلسطینی‌ها انداخته شده، تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شود.

همزمان با چنین فاجعه‌ای، شکاف میان ثروتمندان و فقرا در اسرائیل عمیق‌تر شده است. این شکاف روز افزون و عدم اطمینان اقتصادی که هر روز بیش از روز پیش، امید کارگران اسرائیلی برای رسیدن به آینده‌ای بهتر را از آن‌ها سلب می‌کند، از جانب بورژوازی اسرائیل با علم کردن مترسک تهدید نظامی توجیه می‌شود. درست از این روست که به جای آن که در بودجۀ کشور، سهمی بیشتر به بهداشت، آموزش و پرورش و حق بازنشستگی اختصاص داده شود، هر سال ۲۰ میلیارد دلار هزینه بودجه نظامی می‌شود.

طبقه حاکم اسرائیل در عطش دستیابی به سود هر چه بیشتر، به رژیم‌های سرکوبگر و خفقان پراکنی چون رژیم‌های حاکم در جمهوری آذربایجان، سودان جنوبی و رواندا اسلحه می‌فروشد. چندی است که فروش اسلحه‌های اسرائیلی به دولت هندوستان که از اسلحه‌های اسرائیلی برای سرکوب جنبش‌های چریکی دهقانی استفاده می‌کند، افزایش بسیار یافته است. در سال‌های اخیر بالغ بر ۴۹ درصد از اسلحه‌هایی که سوداگران سلاح اسرائیلی فروخته‌اند، به دست جنگ‌افروزان هندوستان افتاده است.

نیروی نظامی با نقش خفقان‌گری که ارتش اسرائیل بر عهده دارد، سدی جدی در راه آن است که طبقه حاکم اسرائیل بیش از همه چیز از آن وحشت دارد: همکاری و همبستگی میان کارگران یهودی و عرب در مبارزه آنان علیه جنگ، خفقان خلق فلسطین و قدرت سرمایه. تنها از طریق همکاری و همبستگی پرولتری با کارگران عرب و دیگر گروه‌های تحت ستم می‌توانیم به آینده‌ای بهتر فارغ از جنگ، اختناق و بهره‌کشی دست بیابیم.

* نویسنده رومن لوین: سربازی اسرائیلی که به جرم سرپیچی از ادامه نظام وظیفه و حمل اسلحه در ۲۶ فوریه ۲۰۱۹ (۷ اسفند ۱۳۹۷) به یک ماه زندان محکوم شد.

مترجم: نادر ثانی
توضیح مترجم: برگردان به فارسی این نوشته از متن سوئدی منتشر شده در نشریه انترناسیونال "Internationalen" انجام گرفت.  متن انگلیسی آن در سایت
  https://mondoweiss.net/2019/03/israeli-military-refusenik/ موجود است.به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران شماره 296، فروردین 1403

 

 

 


خاطرات نوروزی زندانیان سیاسی/فریبرز سنجری
متن کامل با فرمت پی دی اف

به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران شماره 296، فروردین 1403

توضیح پیام فدائی: آنچه در زیر می‌آید متن صحبت‌های رفیق فریبرز سنجری در گفتگو با تلویزیون “جنبش” تحت عنوان “نوروز در زندان” می‌باشد که در فروردین 1403 صورت گرفت و طی آن رفیق سنجری بخشی از خاطرات خود از چگونگی برگزاری مراسم نوروز توسط زندانیان در سیاهچال‌های ستمشاهی در سال‌های 52 و 57 در زندان‌های شیراز و اوین را نقل می‌کند.

رفیق مجری برنامه: با درودهای گرم نوروزی به بینندگان تلویزیون جنبش. با برنامه دیگری از نوروز در زندان در خدمتتان هستیم و مهمان عزیز برنامه امروز ما جناب فریبرز سنجری می‌باشد که شش نوروز را در زمان شاه در زندان‌های شیراز و تهران سپری کرد.

ضمن سلام و خوش آمد گویی به رفیق عزیزمون فریبرز سنجری و سپاس از اینکه دعوت برنامه تلویزیون جنبش را پذیرفتید.

رفیق سنجری: من هم متقابلا به شما و همه بینندگان عزیز این برنامه هم سلام می‌کنم و هم سال نو را بهشون تبریگ می‌گم و امیدوارم که در سال نو مبارزات مردم ما به جایی برسه که از این بختک جمهوری اسلامی که سال‌هاست 45 ساله مردم ما را در درد ورنج و فقر و فلاکت قرار داده خلاص بشیم و آرزو می‌کنم که جامعه‌ای فارغ از استثمار و فقر و فلاکت برای مردم عزیز کشورمان.

من با توجه به اینکه قراره که در مورد برنامه‌های نوروز و عید در زندان‌های شاه _که من در زندان‌های شاه بودم در جمهوری اسلامی زندان نبودم_ صحبت بشه من فکر می‌کنم لازمه که تأکید کنم که من در 13 مرداد 1350 در یکی از خانه‌های چریک‌های فدایی خلق دستگیر شدم و تا 30 دی ماه 1357 که در اثر انقلاب مردم جزء آخرین دسته زندانیان سیاسی که از زندان‌های شاه آزاد شدند، بودم که از زندان آزاد شدم. به طور طبیعی در این فاصله خب نوروزهای متفاوتی و شرایط زندان متفاوتی رو تجربه کردم.

برای همین هم اساساً مایلم روی این نکته تأکید کنم که همواره شرایط زندان انعکاسی از شرایط جامعه‌ای که اون زندان در آن قرار گرفته و بخصوص در مورد زندانیان سیاسی انعکاسی از فراز و فرودهایی جنبش انقلابی در اون کشور.

برای همین هم ما مثلاً وقتی که بخواهیم به نوروز که قراره من راجع بهش صحبت کنم در سال 52 در زندان عادل آباد شیراز باید متوجه باشیم که ما در شرایطی این عید را در عادل آباد شیراز برگزار کردیم که دو سال از آغاز جنبش مسلحانه می‌گذشت و این جنبش و اون فداکاری‌های رهروانش از جان گذشتگی‌های رهروانش به طور طبیعی فضای جامعه و بالطبع فضای زندان‌ها را تغییر داده بود و مثلا برای نمونه یک فضای زندگی جمعی که ما بهش کمون می‌گفتیم در زندان‌ها به طور خیلی وسیع رایج شده بود.

اگه قبلاً زندانیان سیاسی در دسته‌های کوچک با هم زندگی می‌کردند و مسائل صنفی‌شون را پیش می‌بردند حالا یک کمون بزرگ تشکیل می‌شد از نیروهای جوان که با جنبش مسلحانه به زندان‌ها آورده شده بودند که عمدتا هم بچه‌های سازمان فدایی و مجاهدین بودند. نه اینکه گروه‌های دیگه نبودند ولی بیشتر زندانی‌ها مال این دو جریان بودند.

به هر حال این توضیح را دادم و یک نکته دیگه‌ای هم که باید روش تأکید کنم که ما در سال 52 در شرایطی که عید را برگزار می‌کردیم عید نوروز را، ما یه چیزی حدود 120 تا 130 نفر زندانی در عادل آباد شیراز بود.

عادل آباد شیراز هم یک زندان نوساز رژیم شاه بود که چند تا ساخته بود، یکی در وکیل آباد مشهد بود و یکی در عادل آباد شیراز که بر اساس همون طرح‌های زندان‌های آمریکا درست شده بود.

که میله میله بود و زندانی دیگه امکان پخت و پز نداشت مثلاً قبلاً در قصر یا در ارک کریم خان که من را به آنجا تبعید کرده بودند ما امکان پخت و پز داشتیم ولی دیگه نبود و آشپزخانه زندان غذا درست می‌کرد. حالا غذا که چه عرض کنم یک آشغالی را به اسم غذا به همه زندانی‌ها می‌دادند. همه زندانی‌ها هم می‌رفتند آنجا و غذا می‌خوردند و بعضی هم، چون این به اون خاطره بستگی داره توضیح اش را لازم می‌دانم که در این زندان‌های جدید مثلاً در عادل آباد شیراز ما در بند چهار عادل آباد شیراز بودیم که سه طبقه بود و طبقه پایین را به زندانیان سیاسی اختصاص داده بودند که یک چیزی حدود 21 اتاق داشت که 10 اتاق با دستشویی یک طرف و 11 اتاق با حمام و سرویس‌های بهداشتی طرف دیگه. در نتیجه بین این اطاق‌ها یک راهرو خیلی طولانی بوجود می آمد. وقتی که قرار شد _یک نکته دیگه هم خوبه که باز من اضافه کنم در زندان‌ها در اون سال اصولاً بچه‌های فدایی و بچه‌های مجاهد یک نوع تشکیلات مخفی داخل زندان داشتند که در این تشکیلات‌ها هم خود سازی انجام می‌شد، مطالعات مختلف انجام می‌شد، بعضی جزوات ممنوعه را وارد زندان می‌کردند و بعد هم بچه‌هایی که مثلاً محکومیت های سبکتری هم داشتند به هر حال آموزش می‌دادند که اگر مایل بودند در زمان آزادی به این سازمان ها بپیوندند در نتیجه این موقعیت هم در زندان  شیراز بود._ و (همچنین)چون زندان براز جان را هم تعطیل کرده بودند _یک زندان تبعیدی بد آب و هوا بود_ چون بچه‌ها شون را آورده بودند به زندان عادل آباد تعداد زندانی‌های ابدی و حبس‌های سنگین و اینا خیلی زیاد بود در این زندان.

توی این شرایط در بین بچه‌های فدایی یک بحثی پیش اومد که عید _سال 51 تموم می‌شه و وارد سال 52 می‌شدیم_ را که چگونه بگیریم. یک بحثی مطرح می‌شد که برخی‌ها معتقد بودند که این عید را باید برگزار کرد و برخی‌ها هم می‌گفتند که نخیر ما نباید برگزار کنیم .ولی به هر حال در سیاسی برگزار کردن این عید همه متفق القول بودند. به همین خاطر هم چون ما کمون داشتیم این پیشنهاد از طریق کمون، چون کمون می بایست بچه‌ها را دور هم جمع کنه و مراسم عید بگیرد. این پیشنهاد به مسئولین کمون داده شد و مسئولین کمون هم برای اینکه تصمیم گیری کند که عید چگونه باید باشه در دسته جات خیلی بزرگی زندانی‌ها را تقسیم کردند که هر دسته‌ای می‌نشست بحث می‌کرد که آیا عید را بگیریم و چه جوری بگیریم.

فدایی‌ها تأکید داشتند بر اینکه عید باید گرفته شه و حتماً گرفته بشه و با شکوه هم گرفته بشه حتماً هم سیاسی باشه.

مجاهدین کلاً با عید نوروز زیاد چیزی ننوشتند بیشتر تولد پیغمبر اسلام را عید خودشون می‌دانستند ولی به هر حال در این بحث‌ها اومدند. و یک تفکری هم در زندان بود که معتقد بود با توجه با این همه شهیدی که ما در سال 50 و 51 در سطح جنبش دادیم اساساً برگزاری عید و نوروز و این‌ها را قبول نداشت و این شادی‌ها را قبول نداشت و ما هم، توضیح ما هم این بود اصولاً انقلاب هیچ تناقضی با زندگی نداره و اساساً زندگی جزء جدایی ناپذیر خود انقلابه. درسته که انقلاب جشن توده‌هاست و بلند می‌شوند و برای در هم ریزی اون نظم کهن ظالمانه. ولی مردم به زندگی خودشان ادامه میدن در حین انقلاب حتی یک لحظات خیلی باشکوهی از زندگی در این جریان انقلاب شکل گرفته می‌شه که واقعا همه را به تعجب وا می‌داره در نتیجه چیه، ما مخالف این نظر بودیم و معتقد بودیم این تفکر که معتقده که عید ما روزی بود که از ظلم و ستم خبری نباشه، گرچه اون روز روز بزرگی خواهد بود برای مردم ما اما تا امر انقلاب با توجه به شرایط جامعه ما یک امر طولانی است و نمی‌شه در این پروسه طولانی تا رسیدن به آن مقطع ما اساساً اعیاد ملی و شادی‌ها و اصولاً زندگی رو به فراموشی بسپاریم و به همین دلیل هم با اون نظر مخالفت می‌کردیم و این بحث‌ها رفت توی جمع که خب حالا عید را چه جوری بگیریم. در اون جلسه‌ای که ما بودیم، من یادمه که مهندس سحابی هم یکی از کسانی بود که در رابطه با مجاهدین بیشتر نزدیک بود، اون هم بود و چون فدایی‌ها می‌گفتند که عید را سیاسی بگیریم برگشت گفت: خب اگه می‌خواهید عید را سیاسی بگیرید باید هفت سین هم سیاسی باشه و بقیه همه خندیدن و گفتند مهندس سحابی هفت سین سیاسی دیگه چه صیغه‌ای است؟

گفت خوب مثلاً “سام هفت” را بگذاریم سر سفره هفت سین. حالا سام هفت اسم موشکی بود که در اون دوره مال شوروی که خیلی معروف بود، مثلاً در سرنگون کردن هواپیماها نمره خوب گرفته بود در جنگ و جنایت و همه خندیدن و این را بیشتر بعنوان یک نوع مخالفت با اون نظر برگزاری عید بصورت سیاسی تلقی کردند. که البته اون نظر پیش رفت اکثر و بیشتر زندانی‌ها با اون هم نوایی نشون دادند و در نتیجه مسئولین کمون تصمیم گرفتند که عید را سیاسی بگیرند. حالا این که می‌گویم عید را سیاسی بگیرند، خب در این فاصله مثلاً رفقای ترک، لر، مازندرانی این‌ها همه دور هم جمع می‌شدند و یکسری آهنگ‌ها و چیزهایی که توی فرهنگشون بود و جنبه‌های مترقی داشت رو انتخاب می‌کردند و اون را تمرین می‌کردند و برای اون شب سال عید را دور هم جمع می‌شیم. از اینطرف هم تصمیم گرفته شد که دو نفر هم سخنرانی کنند یکی جوان‌ترین فرد در زندان و یکی پیرترین فرد زندان.

ما در آن مقطع در زندان عادل آباد شیراز مثلاً آقای طاهر احمدزاده را داشتیم که پدر رفیق مسعود تئورسین و بنیانگذار چریک‌های فدایی خلق بود پدر مجید احمدزاده بود و کاک غنی بلوریان را داشتیم از رفقای کرد و از وابستگان به حزب دموکرات کردستان که سال‌ها بود که زندان بود.

آقای امین مؤید داشتیم و افسران حزب توده را داشتیم که در میان افسران حزب توده آقای عباس حجری بود که بعنوان مسن‌ترین فرد زندان شناخته شد و انتخاب شد و جوانترین فرد زندان هم فریبرز سنجری را انتخاب کردن که بنده باشم و اون موقع حدود 20 سال سن داشتم البته الان یه کمی بیشتر شده.

ولی موقعی که زمان تجمع برای عید شد مسئولین کمون در همون راهروئی که گفتم و توضیح دادم قبلاً که طولانی بود پتو انداختند و بعد روی پتوها هم سفره انداختند. میوه‌ها و شیرینی‌هائی که ملاقاتی‌ها آورده بودند اونها را در یک بشقاب‌هائی در فواصلی در این سفره قرار دادند و همه زندانی‌ها دور این سفره نشستند. بعد از اینکه همه زندانی‌ها دور این سفره نشستند آقای عباس حجری بلند شد و سخنرانی خودش را شروع کرد که از پیروزی بهار بر زمستان صحبت کرد و تأکید بر استقامت و پایداری در زندان کرد که صحبت خوبی بود.

بعد هم نوبت من شد که من هم با توجه به رستاخیز سیاهکل و شروع رستاخیز سیاهکل و نقش راه گشایانه‌اش در جنبش انقلابی مردم ایران صحبت کردم و سپس هم یاد همه مبارزینی را که برای رسیدن به آزادی جونشون را فدا کردن و بدست دژخیمان ساواک به شهادت رسیده بودند را گرامی داشتم.

بعد از این برنامه‌های هنری شروع شد مثلاً ترک‌ها شعر می‌خوندند، مازندرانی‌ها می‌خوندند، بعد لرها می‌خوندند که همه دسته‌ها واقعاً تمرین کرده بودند، برای این روز مشخص و بعد هم در حین این آواز خوانی‌ها این‌ها یک برنامه تئاتر هم ما داشتیم. برنامه تئاترمون یک برنامه خیلی خنده‌داری بود که من اسامی که توی ذهنم مونده، رضا ستوده که در جمهوری اسلامی بشهادت رسید، سهراب معینی و مجید آقاجاری که از مهندسین پلی تکنیک تهران بود. اینها این سه نفرشون رو من در ذهنم مونده یک تئاتری را اجرا کردند که مضمون تئاتر این بود که گاف‌ها و بیسوادی ساواکی‌ها و مسئولین دادسرای ارتش رو با یک طنز خیلی گزنده‌ای به مسخره می‌گرفتند و یه نمونه حالا توی ذهنم هست براتون بگم،

در یکی از همین پرونده‌ها دادستان ارتش کتاب بیگانه آلبرت کامو را بعنوان سندی بر ارتباط زندانی با بیگانه در دادگاه مطرح کرده بود. یعنی ببینید که چقدر مسخره است با کتابی که خود رژیم شاه اجازه چاپ بهش داده، بعنوان کتاب ممنوعه معرفی کرده. این نکات رو و یا حرف‌هائی که در بازجویی‌ها یا اون پرسش و پاسخ‌هایی که در دادسرای ارتش از زندانی می‌کردند پیش اومده بود. این‌ها را این بچه‌های ما جمع می‌کردند و خیلی زیبا باهاش این تئاتر را آوردن توی صحنه که خیلی با استقبال هم مواجه شد.

این در‌واقع نوروز خیلی استثنایی در تاریخ زندان‌های شاه بود که تقریباً تمام کسانی که این برنامه عید سیاسی را دیدند تقریباً همه از اون تعریف می‌کردند و از او بعنوان یک حرکت خیلی مثبت و خوب و بی‌نظیر ازش اسم می‌بردند. با توافق تقریباً همه هم برگزار شده بود و همه درش شرکت کرده بودند و تأثیر مثبتی هم در روحیات همه زندانی‌ها باقی گذاشت. این اون موردی بود که مایل بودم در رابطه با عید سال 52 زندان عادل آباد شیراز بگم.

و یک اشاره‌ای هم می‌خوام بکنم به عید موقعی که سال 56 می‌رفت به سال 57 و ما در اوین بودیم بند 2 اوین طبقه پایین مختص زندانیان چپ و با محکومیت‌های سنگین از سال‌ها پیش، این‌ها را آنجا جمع کرده بودند و به هر حال از بقیه زندانی‌ها جداشون کرده بودند و اجازه ملاقات هم خیلی کم بهشون می‌دادن. در اون زندان من پیشنهاد دادم به رفقای مسئولین صنفی که بیاییم یک سالاد الویه درست کنیم برای شب عید که زندانی‌ها یک چیز متفاوتی نسبت با روزهای قبل و شب‌های قبل بخورند.

اون مسئولین هم با هم صحبت کردند و توافق کردند. این هم اشاره کنم که اصولاً بند 2 اوین یک چیزی حدود 6 تا 7 اتاق داشت اتاق اول و دوم کوچیک بود و اون چهار و پنج اتاق بعدی بزرگ‌تر بود.

حالا هم یادی بکنیم از صفر خان قهرمانی که واقعاً یکی از سنبل‌های مقاومت در زندان‌های شاه بود. در اتاق اول صفر خان زندگی می‌کرد. بعد این اتاق‌ها باید این غذاها را اینجوری می‌آوردند دم میله‌ها و یکی دو تا از کسانی که مسئولین این کارها بودند از میون زندانی‌ها می‌رفتند غذاها را با چرخ می‌گرفتند و می‌آوردند و خود زندانی‌ها تقسیم می‌کردن توی اتاق‌ها و هر اتاقی هم سفره را در آن اتاق می‌چیدن و غذاشون را می‌خوردند و صبحانه شون را می‌خوردند. ما به مسئولین صنفی این پیشنهاد را که دادیم آنها رفتند و صحبت کردند و توافق کردن.

ما یک زندانی داشتیم به نام عبداله مهری و این یک کارگری بود که با ساک دستگیر شده بود آدم خیلی مردمی بود و رابطه خیلی چیزی داشت با همین سربازهای که غذا می‌آوردن و به عبداله مهری گفته شد برو توی برنامه غذایی ما یک کوکو سیب زمینی داشتیم، گفتیم برو و به این‌ها بگو ما کوکو نمی‌خواهیم سیب زمینی و تخم مرغ را بپزید و به ما بدید جداگانه که این رفت و آن‌ها، از خدا خواسته چون کارشون کمتر می‌شد با این پیشنهاد موافقت کردند و ما از اون سیب زمینی‌ها و تخم مرغ‌ها اگه مثلاً به هر کس 2 تا باید برسه یکی به آن‌ها می‌دادیم و یکی را جمع کردیم و در اون جای کوچکی که داشتیم به نام انبار. بعد یک صبحانه‌ای داشتیم که کره و مربا بود و از کره‌ها هم نصف کردیم یعنی از سهم هر کس نصفشو نگه داشتیم _به همه گفته بودیم و همه هم توافق داشتند_ و برنامه مرغ هم داشتیم که آن مرغ را هم نصف کردیم و نصف مرغ را نگه داشتیم از این چیزها خلاصه اون مواد اصلی سالاد الویه را تهیه کردیم.

خاصیت این کار هم این بود که تقریباً خیلی‌ها را تویش دخیل کرده بودیم .یعنی یک کار جمعی بود، اینجوری نبود که یک نفر برای صد نفر غذا درست کنه همه کمک می‌کردند، هر کسی یک جای کار را می‌گرفت. یه چیزهایی هم که اصلاً نداشتیم اگه می‌شد از طریق ملاقاتی که محدود بود و اگه می‌شد از اون طریق هم یک چیزهائی را تهیه می‌کردیم.

مثلاً حتماً بهتر از من می‌دونید که برای تهیه سالاد الویه سس مایونز لازم بود، ما با ماست و زرده تخم مرغ، ما یه چیزی درست کردیم شد، اسمش شد مایونز.

بالاخره همه این‌ها را با کمک تعدادی بچه‌ها با هم قاطی کردیم و شام شب عید را در اون موقعیت همه زندانی‌ها سالاد الویه خوردند که همه هم خوششان آمده بود. البته هنوز فضای زندان اونجور که بعداً خیلی باز شد، هنوز اینجوری نبود با اینکه داشت وارد سال 57 می‌شدیم و انقلاب داشت یواش یواش در سطح جامعه اوج می‌گرفت ولی هنوز اوین فرق داشت. هنوز ساواک مقرارت سخت شو عوض نکرده بود تا اون جایی که من البته خاطرم هست، اینه که ما با این چیز یک برنامه‌های محدود و یا مختصر هنری هم اجرا ء شد _نه خیلی زیاد مثلاً مثل زندان عادل آباد شیراز_ ولی اجرا شد.

و این هم عید اون سال بود که در‌واقع ما زندانیان سیاسی با برگزاری این عید در‌واقع لبیک می‌گفتیم و به استقبال انقلابی می‌رفتیم که داشت بنیان نظام شاهنشاهی را از بین می‌برد و مردم را از شر یک دیکتاتوری شدیداً و وسیعا قهرآمیز خلاص می‌کرد.

حالا متأسفانه بعد شرایط طوری پیش رفت که یکی بدتر از بقیه هم اومد که بر مردم تحمیل شد. ولی به هر حال در اون شرایط این عید هم برگزار شد که با استقبال همه مواجه شد.

این دو تا خاطره یعنی یکی عید سال 52 در زندان شیراز و یکی هم عید سال 57 در زندان اوین، من توی حافظه خودم در عید و نوروز در زندان داشتم که براتون گفتم و با این تأکید که به امید واقعاً اون روزی که مردم ما در شرایطی به استقبال نوروز بروند که دیگه از زندان و شکنجه و اعدام خبری نباشه.

یکبار دیگه به همه بینندگانتون سال نو جدید رو تبریک می‌گم و آرزوی چنین روزی را دارم برای همتون .شاد و پیروز باشید.

رفیق مجری برنامه: ممنون رفیق فریبرز عزیز و گرامی از اینکه دعوت برنامه تلویزیون جنبش را پذیرفتید.

رفیق سنجری: سپاسگزارم.