مظفر محمدی: تصویرعینی تحولات اخیردرکردستان "چهره جدید کردستان"

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

من به گذشته تاریخی کردستان بر نمیگردم. از همین جنبش اخیر شهریور ۱۴۰۱ تا امروز که یک سال و نیم میگذرد به چهره و موقعیت جدید کردستان می پردازم. موضوعات اصلی این بحث عبارتند از:  - نقش کردستان در جنبش و نقاط عطف آن - موقعیت ناسیونالیسم کرد در این جنبش  - موقعیت چپ در جنبش - عرصه های فعالیت کمونیستی و آزادیخواهانه در کردستان
جنبش انقلابی ۱۴۰۱ از کردستان اوج گرفت اعتراضات مردم در کردستان از آغاز خیزشی توده ای و سازمانیافته بود.

- شهر سقز در مراسم های خاکسپاری و چهلم مهسا خیزشی ده ها هزار نفری را  شکل داد. تحرک و تجمع بزرگ ده ها هزار نفری مردم شهر سقز در دوفقره خاکسپاری و چهلم مهسا تحت تاثیر فضای انقلابی و اعتراضات سراسری بود.
- بزرگ ترین تظاهرات توده ای سنندج در چهلم کشته شدگان شهر بود که بالغ بر ده هزار نفر شرکت کردند.
- مردم جوانرود پلیس و نیروهای امنیتی را از شهر بیرون کردند و ۲۴ ساعت شهر آزاد بود.
-- مردم مهاباد در تظاهرات مکرر، درگیری ها سختی با نیروها رژیم داشتند که به برقراری حکومت نظامی و اعزام جوخه های مسلح در خیابان ها انجامید.
- دانشجویان دانشگاه آزاد کردستان تجمع و تظاهرات پشت سر همی برگزار کردند. این اتفاق رکود طولانی مدت اعتراض دانشجویی در این دانشگاه را شکست.
اعتراضات مردم در کردستان از آغاز خیزشی توده ای و سازمانیافته بود. در همه ی شهرهای بزرگ و کوچک  کردستان میتینگ و راه پیمایی و تجمع و اعتراضات بزرگ توده ای واعتصاب عمومی برگزار شد.
این شرایط انقلابی چهره کردستان را به کلی تغییر داد. کردستان به چشم و چراغ ایران تبدیل شد.
 
۲- نقطه عطف دیگر جنبش در کردستان عبور از مرزهای قومی و ملی و زبانی ومذهب و سنی گری بود. کردستان آگاهانه خودش را جزئی از یک جنبش قدرتمند سراسری تعریف کرد. در این تحول تاریخی سیاست و تلاش های احزاب ناسیونالیست کرد با بی اعتنایی مردم کردستان روبرو شد. این تحول تاریخی احزاب جنبش کوردایتی را مجبور کرد از مردم کردستان و خیزش سراسری دنباله روی کند.
این درست است که در خیزش شهریور ۱۴۰۱ ، بجز ناسیونالیسم ایرانی، ملی گرایی  در میان ملیت های دیگر ابراز وجود نکرد.  اما این موضوع برای مردم کردستان معنای دیگری هم دارد. و آن این است که در کردستان جنبش کردایتی سنت و تاریخ و احزاب سیاسی حی و حاضر خود را دارد و هیچکدام از "ملیت" های دیگر ایران مثل آذری، بلوچ و بخشهایی از خوزستان چنین تاریخ و موقعیتی ندارند. موقعیت ویژه ی جنبش ناسیونالیسم کرد می توانست محرکی و فشاری برای برانگیختن احساسات ملی و قومی باشد. تلاش هایی هم شد مثل این که گفتند، «کردستان نباید جلو بیفتد». «فتیله را پایین بکشید.» «چرا ما باید تلفات بیشتری بدهیم، در حالیکه در تهران در بالکن ها شعار میدهند.» و... اما رادیکالیسم جنبش و شعار و منفعت مشترک این فشار را به حاشیه راند.  
 
۲- محلات، دانشگاه ها و مدارس
در ادامه ی خیزش شهریور و پس از تظاهرات های توده ای شهر و شهرک ها، در کردستان هم مثل شهرهای دیگر ایران، محلات و دانشگاه ها و مدارس به کانون های اصلی مبارزه تبدیل شدند.
- هسته های اولیه برای سازماندهی و بسیج و هدایت جوانان محلات بوجود آمدند.
- جوانان محلات مختلف برای اعتراضات هماهنگ و شعارهای مشترک ارتباطات هماهنگی را با هم سازمان دادند. برای حفظ امنیت جوانان انقلابی معترض امکانات لازم را فراهم کردند.
- برای مداوای انقلابیون زخمی، دارو و امکانات بهداشتی و پزشک و پرستار حامی در محلات تامین شدند.
- تراکت و فراخوان وشعار های معینی منتشر و در ابعاد وسیع پخش شدند.
- برای حفظ امنیت جوانان انقلابی معترض امکانات لازم را فراهم و تاکتیک های معینی را بخدمت گرفتند. از جمله،‌ همزمانی شروع اعتراضات محلات، آتش زدن لاستیک در خیابان ها برای مانع شدن و کند کردن حرکت اتومبیل و موتورسیکلت های نیروی سرکوب، باز گذاشتن درب خانه های مردم به روی انقلابیون بهنگام عقب نشینی و...
- فعالین و جوانان محلات از الگوهای همدیگر استفاده کردند. این تلاش ها و فعالیت ها باعث شد که جوانان و معترضین تلفات کم تری متحمل شوند.
علاوه بر محلات، دانشگاه ها و مدارس هم کانون های اعتراض بودند. دانشجویان دانشگاه آزاد سنندج مدت زیادی هر روزه در محیط دانشگاه تجمع و راه پیمایی و اعتراض می کردند. دانش آموزان هم در مدارس و هم بهنگام تعطیلی کلاس ها چه در حیاط مدرسه و چه بهنگام برگشتن به خانه، مقنعه ها را از سر برداشته و دستجمعی راه پیمایی کردند و شعار زن، زندگی، آزادی سر دادند.
تشکل های فرهنگیان، بازنشستگان و کارگران ازجمله انجمن های کارگری کارگران فصلی و ساختمان بجز انتشار بیانیه اعتراضی عملا در جریان خیزش و جنبش انقلابی دخالت جدی نکردند. 
نهادهای فرهنگی سنت ناسیونالیسم کرد، در جنبش انقلابی تحرکی از خود نشان ندادند.از جانب افرادی ثروتمند و نهادهای خیریه بویژه در شهرهای جنوب کردستان کمک های مالی معینی به خانواده های کشته شدگان و فقرا دیده شد.
 
۴- نقش اسلحه
در اعتراضات خیابانی مردم در شهرهای کردستان بجز مواردی نادر و خودسر، پای اسلحه به میان نیامد. این در شرایطی است که مردم کردستان به سلاح دسترسی دارند. اما در تظاهرات ها و راه پیمایی های بزرگ به درست از سلاح استفاده نشد.
 
۵- عرصه های سنتی ابراز وجود و فعالیت ناسیونالیست ها:
عرصه های سنتی و معرفه ی فعالیت ناسیونالیسم کرد عبارتند از چهره نظامی و مسلحانه در اردوگاه ها، شهید پروری و خوردن از سفره ی مبارزه مسلحانه، نهادها و فعالیت های فرهنگی کوردایتی، دخالت های محیط زیستی سمبلیک و کارهای خیریه ای در بعضی شهر یا شهرک ها...
علاوه بر این ها ناسیونالیسم کرد در دیگر عرصه های جنبش انقلابی و طبقاتی چه در گذشته و بویژه در این دوره علاقه ای از خود نشان نداده اند مثل:
 در مورد جنبش سرنگونی که شعار جنبش انقلابی بود، پژاک در این دوره هم صراحتا گفت که هدفش سرنگونی نیست. در حزب دمکرات هم این گرایش یعنی مدارا و مذاکره با جمهوری اسلامی را جناح خالد عزیزی از اعضای رهبری حزب دمکرات نمایندگی می کند.احزاب جنبش کوردایتی سنخیتی با جنبش آزادی و برابری زن، نداشته و ندارند. احزاب ناسیونالیست کرد با جنبش ضد مذهب و تنفر توده ای از دین و مذهب و خرافات، صراحتا مخالفند و خواستار اتحاد ملاهای کردستان برای حفظ مذهب و خرافات بعنوان ابزاری در خدمت جنبش ارتجاعی خود هستند. احزاب جنبش کوردایتی با مبارزه اقتصادی طبقه کارگر و جنبش گرسنگان برای تامین معیشت و رفاه بکلی بیگانه اند. 
 
۶- اتفاق دیگری که در این مدت افتاد تعرض رژیم به احزاب اپوزیسیون کورد در کردستان عراق است.
جمهوری اسلامی  با دولت مرکزی بغداد و دولت اقلیم کردستان برای خلع سلاح و تعطیل اردوگاه های احزاب اپوزیسیون به یک توافق ارتجاعی رسیدند. این برنامه با دخالت نمایندگی سازمان ملل در محل به انتقال نیروهای احزاب اپوزیسیون به منطقه سوران در ۶۰ کیلومتری اربیل انجامیده است. مساله ای که هم اکنون در جریان است و سازمان ملل حفاظت و امنیت از اردوگاه جدید این احزاب و تامین زندگی ساکنانش را برعهده گرفته است. در این رابطه جناح طالبانی دولت اقلیم در خدمت سیاست ضد انسانی جمهوری اسلامی علیه احزاب اپوزیسیون نقش عمده ای را بازی کرده است. بعلاوه از آنجا که اردوگاه نشینی و حفظ چهره مسلحانه بعنوان نقطه قدرت احزاب اپوزیسیون مستقر در کردستان عراق تبدیل معرفس شده است، کنار رفتن این تصویر برای جمهوری اسلامی یک پیروزی محسوب می شود. اما از نظر مردم کردستان اهداف و سیاست های احزاب اپوزیسیون چپ و راست یک محک واقعی است، نه میزان اسلحه. توده های کارگر و زحمتکش دریافته اند که کار جمهوری اسلامی را یک جنبش انقلابی توده ای و میلیونی از پایین می سازد و زمانی نیاز به اسلحه باشد توده های مردم خود نهایتا در یک قیام مسلحانه به عمر ننگین جمهوری اسلامی خاتمه می دهند. این تصویر واقعی و عینی تحولات این دوره در کردستان است.
 
در یک کلام، در بعد سراسری توازن قوا به نفع مردم و به ضرر نظام تغییر کرده است. در کردستان هم بطور مشخص تحول مهمی در توازن قوای بین مردم و رژیم از طرفی و مردم و ناسیونالیسم کرد از طرف دیگر تغییر کرده است. ناسیونالیسم و جنیش کوردایتی  نه در متن و همسو با خیزش مردم بلکه به درجه زیادی در حاشیه مانده است.
 
۷- نقش شخصیت ها و رهبران عملی
جنبش های سیاسی معمولا با شخصیت ها و رهبرانشان شناخته میشوند. شخصیت ها و رهبرانی که در کوران جنبش های اعتراضی و انقلابی عروج می کنند. امروز جنبش کارگری، جنبش زنان، کانون های فرهنگیان و بازنشستگان و جنبش جوانان رهبران عملی و شخصیت های خود را در درون خود پرورانده و می پرورانند. شخصيت داشتن، چهره هاى واقعى داشتن، رهبران و فعالين شناخته شده داشتن، روش معمول و واقعى زندگى احزاب سياسى اى است که ميخواهند قدرتمند شوند. فرد در مبارزه سياسى مهم است. فرد آن پديده اى است که به اتحاديه ها، احزاب سياسى و جنبشها چهره ميدهد، براى توده وسيع مردم ملموسشان ميکند و آنها را در دسترس مردم قرار ميدهد. امروز در مقایسه با سنت های تاریخی قومی و مذهبی، شخصیت ها و رهبران چپ؛ کمونیست و آزادیخواه و برابری طلب در صفوف کارگران و زحمتکشان و زنان و جوانان و روشنفکران انقلابی به میدان آمده اند. جنبش انقلابی رادیکال، غیرقومی و غیر مذهبی از شهریور تا کنون محصول این روند است.
 
۸- عرصه های اصلی فعالیت کمونیستی و آزادیخواهانه در کردستان

عرصه کارگری
در چند دهه اخیر کارگران در کردستان با کمونیسم تداعی شده اند. نه تنها کارگران پیشرو بلکه  توده وسیع کارگران از قیام بهمن ۵۷ تا کنون به این مساله آگاهند. و این باعث شده تا اکثر فعالین چپ و غیر کارگر هم خود را فعال کارگری و منتسب به کارگران تعریف کنند.
با وجود این متاسفانه  شیوه های فرقه ای و روش های غیرکارگری احزاب و جریانات و کسانی که در داخل خود را فعالین کارگری و یا منتسب به کارگران می دانند، باعث شده تا گروه و افرادی فرصت طلب و حتی ضد کارگر در راس بزرگ ترین تشکل کارگری کارگران فصلی و ساختمان در کردستان قرار گیرند. این وضعیت غیر قابل قبول، نتیجه اش این شده که برای مثال در راس سندیکا "انجمن صنفی" کارگران ساختمان با چند ده هزار کارگر فصلی و ساختمان سنندج و ناحیه، کسی قرار گرفته است که نه تنها کارگر نیست و نه تنها هیچ ربطی به منفعت کارگر ندارد بلکه فردی مذهبی و مرتجع است. او یک دستگاه بوروکراتیک فاسد تشکیل داده است و حق عضویت کارگران را صرف استقرار یک مقر شبه اربابی کرده و کارگران برای گرفتن کارت بیمه اجتماعی و یا تمدید آن که تازه امر اداره کار است، باید در مقابل دفتر ریاست این خودشیفته ی ضد کارگر دست به سینه بایستند، تحقیر شوند و اغلب جواب سربالا بشنوند. این در حالی است که در سنت سندیکای واقعی کارگری، مقر سندیکا خانه ی کارگران، محل برگزاری جلسات آموزشی، دایر کردن کتابخانه و اساسا پاتوق کارگران است. انجمن های صنفی کارگران فصلی و ساختمان در شهرهای دیگر کردستان وضعیتی بهتر از این ندارند. 
این شرایط برای کارگران با آن تاریخچه ی درخشان و ستاره های جنبش کارگری مثل جمال چراغویسی یک تناقض بزرگ است. پاسخ این وضعیت نامناسب برعهده کارگران پیشرو و کمونیست های صفوف کارگران در کردستان است.
یک راه برون رفت از این وضعیت این است که گروه ها و شخصیت هایی که در درون کارگران و در جامعه خود را کمونیست و طرفدار منافع کارگر می دانند بجای تشکیل نهادهایی من درآوردی به نام اتحادیه و کمیته و محفل و غیره، بیرون از کارگران، اولا تلاش کنند کارگران فصلی و ساختمان که اکثریت کارگران کردستان را تشکیل می دهد، از سیطره ی روسای ضد کارگری موجود رها کنند. کارگران پیشرو این بخش بزرگ کارگری دریک مجمع عمومی واقعی کارگری، زیر پای هیات مدیره و روسای کاذب را خالی کنند و رهبری واقعی و رادیکال و نمایندگی واقعی حقوق و حفظ حرمت توده ی کارگران این بخش را در دست خود بگیرند. به شیوه ای که توده ی وسیع کارگران متشکل و متحد در مجامع عمومی منظم سرنوشت کار و دستمزد و رفاه خود را در دست داشته باشند.
 
این اتفاقی است که باید در میان بخش های دیگر کارگری در کارخانه های بزرگ لاستیک سازی ها، شهرک های صنعتی، کارگران بخش خدمات شهری و شهرداری ها، خبازی ها، معادن و پتروشیمی ... در کردستان بیفتد. برای چنین تحولی رهبران عملی و کمونیست های صفوف کارگران باید خود بدوا متحد شده و کارگران را در  جنبش مجامع عمومی کارگری  سازمان داده و متحد نگه دارند. تصور کنید، اگر در خیزش و جنبش انقلابی یک سال و نیمه ی مردم کردستان تا به امروز، حتی تنها این بخش کارگری فصلی و ساختمان چند ده هزار نفره در کردستان در مجامع عمومی منظم و سندیکای مستقل و کارگری متحد می بودند و سکان تشکیلات خود را دردست داشتند، بدون شک اتفاق دیگری می افتاد. توازن قوا بیشتر و بیشتر به نفع کارگران و زحمتکشان و جنبش انقلابی علیه جمهوری اسلامی وبرای معیشت و رفاه تغییر می کرد.
 
عرصه زنان
این عرصه بطور واقعی و عینی و تجارب تا کنونی هم، هیج ربط و تعلقی به جنبش ناسیونالیسم کرد نداشته و ندارد. عرصه ی زنان که نیمی از جمعیت کردستان است، چه با شرکت عملی در یک دهه مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی و چه در خیزش شهریور۱۴۰۱ نشان داده است که دارای ظرفیت عظیم اجتماعی و ابراز وجود رادیکال و قدرتمند و علیه هر گونه ارتجاع قومی، مذهبی و علیه کلیت نظام جمهوری اسلامی است. قدرت زنان و دختران جوان در این جنبش در کردستان همچنان سراسر ایران، برای دوست و دشمن روشن و مرزها را در نوردیده و در افکار عمومی بین المللی شناخته شده و مورد احترام است. زنان و دختران انقلابی این دوره چه آن بخش که جان باختند و یا در زندان ها اسیر شده  اند، رهبران عملی و واقعی جنبش آزادی زن هستند. هم اکنون زنان و دختران جوان بعنوان بخش بسیار عظیم جامعه در محلات، دانشگاه ها، مدارس و زنان کارگر و سرپرست خانواده ها، نیروی عظیم این جنبش هستند.  این شرایط ارزشمند دست زنان سوسیالیست و آزادیخواه و برابری طلب را می بوسد. زنان و دختران جوانی که در محافل و شبکه های خود سازمان می یابند و برای تعرض بیشتر به جمهوری اسلامی در توازن قوای معین و شرایط انقلابی تدارک می بینند. انقلاب آتی ایران بدون شک مهر زنان انقلابی را بر خود خواهد داشت.
 
محلات
ما مدت ها است و قبل از این جنبش، کنترل محلات را به معنای ایجاد فضایی انسانی و آزادیخواهانه و برابری طلبانه و کوتاه کردن دست ارتجاع تحت هر نامی و پاکیزه نگه داشتن محله از سموم خرافات و از تهدیدات جمهوری اسلامی در دسترس می دانستیم. در جریان مبارزه با کرونا در محلات شهرهای کردستان جوانان مبارزی بسیج شدند و به کمک مردم شتافتند. در خیزش شهریور ۱۴۰۱ تا کنون در ابعاد گسترده تری شاهد بسیج و سازمانیابی جوانان و زحمتکشان محلات شهرها در سراسر ایران و در کردستان بودیم. به گونه ای می توان گفت، جوانان انقلابی دختر و پسر محلات را  فتح  کردند. شاید نیازی به گفتن نیست که جوانان پسر و دختر شهرهای کردستان  اساسا یا خود کارگر یا فرزندان خانواده های کارگری، تحصیلکرده ی بیکار، کولبران، دستفروشان،  دانشجویان، دانش آموزان و نوجوانان "کودکان کار و خیابان" اند. به این معنی همسرنوشت اند و منافع مشترک دارند. در نتیجه اتحاد، همبستگی و مبارزه ی مشترک مردم محلات کاری دشوار نیست و چه بسا بسیار هموار است.
این تجارب همچنین نشان داده است که کارگران و زحمتکشان و حقوق بگیران علاوه بر مبارزه در محلات کار و شغل و با تشکل های محل کار خود، محلات زندگی هم یکی دیگر از کانون های مبارزات توده ای است. تجارب مبارزات محله ای، کنترل،  فتح محلات... تجاربی زنده، بسیار آموزنده و با ارزش و فراموش نشدنی است. شکی نیست در هر برآمدی این تجارب باز و باز هم سر بر می آورند و با تجربه تر و آگاه تر و قدرتمند تر می شوند و ارتقا می یابند.
 
جنبش انقلابی ما در محلات بعنوان یک کانون مبارزه قدم گذاشته است. هسته های رهبری کننده ی جنبش جوانان محلات هم اکنون وجود دارند. ما باید این سنت و اشکال مبارزاتی را حفظ کنیم. به این معنی ما باید هسته ها و جمع ها و شبکه های جوانان را کماکان در هر شرایطی با هم و متحد نگه داریم. این هسته ها و شبکه ها در واقع نطفه سازمان جوانان انقلابی در سراسر کردستان و حتی ایران هستند. سازمانی که در یک برآمد توده ای و شرایط انقلابی اعلام وجود می کند و به یک کانون قدرتمند مبارزه برای سرنگونی نظام تبهکار جمهوری اسلامی و ایجاد جامعه ای آزاد و برابر بهمراه همه ی همسرنوشتان خود به رهبری طبقه کارگر تبدیل می شود.
 
تجارب و سنت های مبارزات آزادیخواهانه و برابری طلبانه و همچنین قدرت های ضد این مبارزه هیچوقت نمی میرند. همانطوریکه جنگ های جهانی و منطقه ای، نتایج ضد بشری نازیسم و فاشیسم و امپریالیسم و اشغال و کشتار جمعی در خاورمیانه و فلسطین...، برای نسل امروز هم معرفه است، تجارب و سنت مبارزه برای آزادی و رفاه و انسانیت و برابری هم از کمون پاریس تا انقلاب اکتبر و انقلابات ولو شکست خورده و تلاش های  پیشروانه ی بشریت هم علیرغم تحریف و تخریب از جانب دشمنان بشریت در قالب نظام سرمایه و سود و دولتها و بنگاه های دروغ پراکنی و فریبکارانه شان، برای بشریت امروز زنده است. ما از تجارب تاریخی و از تجارب عملی خود می آموزیم. ما اگر بیفتیم اما قدرتمند تر بر میخیزیم!
 
دانشگاه ها
دانشگاه های کردستان گاه و بیگاه محل تاخت و تاز سنت های ناسیونالیستی و نهادهایش مانند انجمن های قومی و سنت هایشان مثل اشاعه ی فرهنگ و ادبیات ناسیونالیستی، تقدیس زبان و لباس و رقص و موسیقی و هنر قومی کوردی... بوده و مدام این سنت بازتولید شده است. اما در کنار این از آنجا که بین دانشگاه های کردستان و تهران و شمال و تبریز و غیره دیواری وجود ندارد، سیاست و فرهنگ مدرن و متمدن و سکولار و ازادیخواهانه و برابری طلبانه همیشه وجود داشته و تولید و بازتولید شده است. دانشگاه های کردستان علاوه بر متاثر شدن از جنبش انقلابی و چپ و حضور و نفوذ کمونیسم، جزیره ی دورافتاده ای از تحولات سراسری و دانشجویی ایران نیست.
 
در خیزش شهریور تا امروز دانشگاه ها یکی از کانون های اصلی مبارزه رادیکال و آزادیخواهانه بوده است. در جریان جنبش شهریور ۱۴۰۱،  اعتراضات رادیکال دانشجویان دانشگاه کردستان از بروزات نوع دوم و در سنت آزادیخواهی و برابری طلبی بود. به تبع و در چهارچوب جنبش انقلابی سراسری، با همان شعارها و اعتراض رادیکال قرار داشت. نشانی از بروزات ناسیونالیستی و شعارهایش نبود. این تجربه و نمونه ی عینی  نشان داد، آزادیخواهی و برابری طلبی گرایشی قوی و برتر در دانشگاه ها کردستان هم هست.
 
دانشگاه ها دارای ظرفیت انقلابی و پیشروانه ی قوی است. دانشگاه می تواند پایگاهی محکم برای ایده ها، ادبیات و فرهنگ پیشروانه و مبارزه ی رادیکال، باشد و یکی از ستون های محکم جنبش انقلابی برای تغییر مداوم توازن قوا به نفع جنبش انقلابی و ازادیخواهی و برابری طلبی و رفاه باشد. دانشگاه می تواند مرکزی برای تقویت جنبش طبقه کارگر و حامی این جنبش برای ایجاد جامعه ی ازاد و برابر بر ویرانه های نظام نکبت بار سرمایه داری با حذف جمهوری اسلامی باشد. دانشجویان پیشرو و انقلابی می توانند یک فضای انسانی و آزاد و محیط روشنفکری سیاسی، اجتماعی و مبارزاتی رادیکال، آزادیخواهانه و برابری طلبانه در دانشگاه ها ایجاد کنند.
(عرصه های متعدد دیگر چون دفاع از حقوق کودکان، کودکان کار، محیط زیست سالم، دفاع از حقوق حیوانات و غیره که عرصه های فعالیت کمونیستی و آزادیخواهانه است. عرصه هایی که از چشم دور نمی مانند و اهمیت خاص خود را دارند که به تناسب نیرو و امکانات در دستور فعالین این عرصه ها قرار دارند.
 
تبلیغات و آگاهگری
فعالین کارگری و کمونیست و آزادیخواهان و برابری طلبان نمی توانند بدون ابزار قدرتمند و گسترده ی تبلیغ و تهییج و ترویج  خود باشند. میدیای مجازی فقط یک ابزار است تازه به شرطی که از این ابزار به درستی استفاده شود. شلوغی و مرز نامحدود این عرصه با تولید حجم انبوهی از ادبیات آگاهی بخش و ضد آگاهی، محیط بلبشو و گاها مسمومی درست می کند که برای خواننده تشخیص درست از غلط  آن آسان نیست. 
از نظر من دو ابزار تعیین کننده ی خودآگاهی مردم وجود دارند.

- یکی، ادبیات مکتوب و شفاهی کمونیستی و سوسیالیستی و پیشرو است. ادبیاتی که علاوه بر نشر در سایت یا صفحات مجازی می توان و باید بصورت کتاب، جزوات و مقالات  باز تکثیر و روی میز کارگران پیشرو، آزادیخواهان صفوف مردم و دانشگاه ها و فرهنگیان و... قرار گیرد. گفته می شود کتاب خوانی منسوخ شده است. این می  تواند یک فاجعه ی ضد آگاهی باشد.
 
- دوم، تبلیغات و آگاهگری حضوری و رودرد رو است. ادبیات سوسیالیستی و آزادیخواهانه برای بالا رفتن عقل و علم کسی نیست. برای حرافی در محافل بی عمل و یا در صفحات مجازی آدم های بدون هویت نیست. ابزار سیاسی و آگاهی بخش مبارزات عملی توده های مردم برای زندگی بهتر است. فعالین و پیشروان جامعه علاوه بر ارتباطات اجتماعی گسترده در محیط کار و محلات زندگی می توانند در محافل و پاتوق های کارگری، زنان، جوانان و دانشجویان حضور یابند، به سوالات مطرح شده جواب دهند، خود سوال مطرح کنند و به افکار سازی و آگاهی بخشی و رفع موانع ذهنی مخاطبین خود بپردازند. می توان بر شانه ی این روابط گسترده ی حضوری، سازمان درست کرد.
 
در کردستان سنتا مردم در ابعاد گسترده دارای روابط خانوادگی و وابستگان، محله ای، دوستان و همکاران، تفریحات دستجمعی  و گروه های ورزشی و هنری... هستند. اگر کسی وجود داشته باشد و خود را از این روابط گسترده ایزوله کند و یا به گفتگوهای محدود فردی بسنده کند، نمی تواند چیزی بسازد. نمی تواند در ابعاد گسترده آگاهگری کند و نمی تواند تشکل و اتحاد و سازمان کارگری و غیرکارگری بسازد. پیشروان کارگری و جامعه می توانند از این ابزارها و امکانات ارتباط جمعی استفاده کنند، آگاهگری کنند، یارگیری کنند و سازماندهی کنند و باز سازماندهی کنند.
 
تحزب کمونیستی کارگری
طبقه کارگر سراسری و کارگران در کردستان بدون حزب کمونیستی کارگری خود، تنها بخشی از جامعه می مانند و در هر تغییری سرنوشتی یکسان دارند. رژیم ها می آیند و می روند و کار مزدی و سرمایه، کارگر و کارفرما پای ثابت هر تغییری هستند. در نتیجه  کارگران برای پیروزی در مبارزات مداوم خود برای دستمزد بیشتر، ساعت کار کم تر و دیگر حقوق و مزایای کار، به اتحاد و تشکل  و امروز به جنبش مجامع عمومی کارگری بعنوان تنها ابزار قدرتمند و سهل الوصول و در دسترس نیاز دارند. کارگران کمونیست و پیشروان و رهبران عملی کارگری در عین حال و  همزمان با مبارزه اقتصادی برای رفاه و معیشت و اتحاد در  جنبش مجامع عمومی کارگری، نگاهشان به دورتر و به انقلاب کارگری هم هست.  بدون این کار حتی دستاوردهای مبارزه اقتصادی قابل بازپس گیری است و طبقه کارگر و کمونیست ها در شرایط انقلابی و تغییر رژیمی به رژیم دیگر سرش بی کلاه می ماند. تنها حزب کمونیستی کارگری است که می تواند طبقه کارگر را به قدرت برساند. حزبی که حزب رهبران عملی و کارگران سوسیالیست و پیشرو است. کارگران باید حزب سیاسی کمونیستی خود را بسازند. همین امروز و با چشمان باز به استقبال حزب و جریانی بروند که کل منفعت طبقه کارگر را مد نظر دارد و برای آن مبارزه می کند. محافل کارگران سوسیالیست، فعالین و رهبران عملی کارگران، به این میاندیشند که طبقه کارگر نمی تواند و نباید تا ابد ونسل پشت نسل برده ی کار مزدی باشند. این قانون و نظم باید زیرو رو شود. و این اتفاق برای طبقه کارگر بدون حزب سیاسی کمونیستی اش نمی افتد.
سنت کار حزبی و روش ها و شیوه های کار موضوعی است باید یاد گرفت. این سنت بدلیل حداقل یک دهه مبارزه مسلحانه و چند دهه جنبش علنی به حاشیه رانده شده و حتی برای بیشتر فعالین سیاسی وابسته و غیر وابسته آشنا نیست. بحث بر سر فعالیت علنی اجتماعی نیست. این امری داده و برای همه ی مبارزین کردستان ملموس و شناخته شده و خود جزیی از آن هستند.
اما در شرایط حاکمیت دیکتاتوری و سرکوب، سازمان های حزبی و وابسته به احزاب مخفی هستند. وابستگان هیچ حزبی در کردستان نمی توانند علنا عضویت یا حتی وابستگی خود به احزاب اپوزیسیون را اعلام کنند و خود را در معرض سرکوب پلیسی قرار دهند. در نتیجه تحزب کمونیستی در کردستان هم مثل سراسر ایران مخفی است.
 
یک روش مبارزه با پلیس آگاهی از تلفیق کار مخفی و علنی است. یک کمونیست همانطوریکه یک شخصیت  علنی اجتماعی و صاحب نفوذ و محبوب در میان کارگران و مردم است، کارگری که رهبر عملی مبارزات کارگری برای مطالبات و رفاه کارگران است، دانشجویی که درعرصه مبارزات و مطالبات دانشجویی و علیه دخالت پلیسی در دانشگاه ها مبارزه می کند، معلم کمونیستی که فعال مبارزات همکاران خود برای رفاه و حقوق هایشان است، زنی که در میان همسرنوشتانش انسانی برابری طلب شناخته شده، محبوب و در محافل زنان به اگاه کردن اطرافیانش به حقوق و آزادی و برابری و علیه مردسالاری و تبعیض جنسی و غیره می پردازد، جوانی که در محله خوشنام و محبوب است و در میان جوانان به اگاهگری و ایجاد هسته های جوانان محله مشغول است...، همه ی این ها  در عین فعالیت اجتماعی علنی می بایست به کار سازماندهی حزبی و کمونیستی هم مشغول باشند. قاعدتا روابط و فعالیت های اجتماعی باید این امکان را داده باشد که با طیفی از انسان های گروه یا صنف یا جمع آشنا شده و دوست شده و به کمونیسم و انساندوستی کمونیستی و جامعه ی آزاد و برابر و بدون تبعیض و ستم آگاهشان کند و از این طریق ماتریال انسانی برای ایجاد محفل، حوزه تا کمیته های حزبی را فراهم کند.
 
فعالیت حزبی مخفی، روش ها و دیسیپلین های کار خود را دارد. نظم و انضباط، مسوولیت پذیری، تعهد، تقسیم کار، گزارشدهی، بررسی نقاط قوت و ضعف هر پروژه و غیره از اصول فعالیت حزبی و متشکل است. اما سنت کار مخفی و تلفیق کارمخفی و علنی در میان کمونیست ها و فعالین چپ در کردستان بسیار ضعیف است، چرا که به کار علنی و آکسیونی و رفت و آمدهای گل و گشاد و بی هدف و الوده اند. کار کمونیستی و تحزب کمونیستی کارگری نظم پولادین می خواهد. آماتور و دلبخواهی نیست. دارای دیسیپلن و موازین بسیار محکم و غیر قابل چشم پوشی یا زیر پا نهادن و یا غافل ماندن از آن است.
 
الگوی کار کمونیست های کارگری و جامعه، کمیته کمونیستی باکو است. کتاب نینا در این باره را باید خواند.  حزب توده حزبی ضد کارگری و ضد کمونیستی است. از این بگذریم در موضوع حزب سازی الگوی کار حزب توده با سازمان های عریض و طویلش در میان کارگران و مردم که تا بیخ گوش شاه می رفت و در ارتش سازمان نظامی ۷۲ نفره ی حزب را داشت. الگویی یاد گرفتنی است. یک توده ای تنه اش به تنه کسی بخورد به احتمال زیاد توده ایش می کند یعنی سیاستهای حزبش را به خوردش می دهد. یک سلفی هم همین کار را می کند و یک اخوان المسلین هم همین کار را بلد است و می کند.
 
این ها الگوهای کار سازماندهی و متحد و جمع کردن انسان ها است. آن ها انسان ها را حول سیاست های ضد کارگری و دین و وعده ی بهشت و ترس از جهنم و آتش با خود می آورند. و ما می خواهیم برای یک دنیای بهتر و زندگی شاد و مرفه و بدون فقر و دغدغه ی نان و در رفاه متشکل و متحد شویم.
 آذر 1402- نوامبر2023