مظفر محمدی : در بازی مرگی که براه افتاده طبقه کارگر کجا ایستاده است!

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

در گوشه ای از جهان در غزه و فلسطین یک نسل کشی در جریان است. ده ها هزار کشته و میلیون ها زن و مرد و کودک گرسنه و مریض و بی دارو و در سرمای زمستان بی سرپناهند. اسراییل و حزب الله بازی موش و گربه را نمایش می دهند. چند کشته از اینور و آنور مرز در مقابل کشتار جمعی غزه هیچ شمرده می شود.  عراق و سوریه و یمن میدان تخاصم و لگد پراکنی های نیابتی های جمهوری اسلامی  و نظامیان امریکایی است. اینجا هم چند کشته عددی نیست. 

وزیر کابینه ی جنگ اسراییل از جنگ جهانی سوم حرف می زند و جان بولتون و همراهان دیگر او در میان نئو فاشیست های حزب جمهوریخواه آمریکا در تب و تاب وسوسه حمله نظامی به ایران می سوزند. 
جمهوری اسلامی ایران در مرکز این بازی قرار گرفته است. بازی ای که به همه ی این چالش های منطقه و جهان مرتبط است. از عراق و افغانستان و سوریه و لبنان و یمن بگذریم، در اوکراین به بازی گرفته شده، با روسیه و چین بر سر دوشیدن ایران توافقات پشت پرده صورت گرفته است... 
نتیجه ی این شرایط سهمناک گرسنه و فقیر و بینوا شدن کارگران و زحمتکشان  ایران است. علاوه بر تشدید فقر و گسترش مرگ و میر در آخرین سناریوی فاجعه بار صدها نفر در کرمان در چند دقیقه مثل برگ درختان بر زمین می افتند و لت و پار می شوند و قربانی این توحش افسار گسیخته ی میلیتاریسم و جنگ طلبی و ترور می گردند.
جنگ و ترور جزئی جدا نشدنی از نظام سرمایه و عرصه ای برای شکوفایی صنایع نظامی و سودآوری کلان از خرید و فروش تسلیحات جنگی است. جنگ برای جمهوری اسلامی هم به اذعان رهبران تبهکار این نظام یک نعمت و برکت الهی است. داریم به نیم قرن نزدیک می شویم که مردم ایران در سایه میلیتاریسم و ترور و جنگ جمهوری اسلامی زندگی مرگباری را تجربه می کنند. از جنگ 8 ساله با عراق، جنگ های سپاه قدس در منطقه به نام حفظ امنیت به معنای حفاظت از جمهوری اسلامی، و جنگ های روزمره ی سپاه و بسیج و دولت و مجلس و قضات و زندانبان ها با مردم و کشتار جمعی از دهه ی شصت تا به امروز...
جنگ و میلیتاریسم برای امریکا هم نعمت است. بدون این امریکا ابرقدرت نیست. خاورمیانه ی جنگ زده برای دولتمردان امریکا و شرکت های اسلحه سازی یک برکت است. امریکا به جمهوری اسلامی بعنوان آشوبگر منطقه نیازمند است تا به عربستان و امارات میلیاردها دلار سلاح کشتار جمعی بفروشد. به اوکراین صدها میلیارد سلاح بفرستد و اسراییل را تا دندان مسلح نگه دارد. ناوهای عظیم جنگی اش را به مانور و جولان بیندازد و به رخ جهان بکشد و سایه ی ناتو و میلیتاریسم را بر سر جهان نگه دارد.  تخاصم و جنگ و ترور در خاورمیانه برای روسیه و چین هم منبع سود سیاسی و اقتصادی  با قراردادهای عظیم پشت پرده است. 
جمهوری اسلامی هم اکنون در سایه میلیتاریسم و ترور و جنگ، روزانه چند نفر را با صدای اذان صبح دار می زند. فردا خواهیم دید که دسته ای دیگر از مردم بیگناه ایران به اتهام همکاری با اسراییل در کشتار مردم کرمان به جوخه اعدام سپرده می شوند. کارگران اعتصابی و بازنشستگان را به اتهام تضعیف نظام در مقابل "دشمن"، سرکوب خواهند کرد. 
در چنین اوضاعی که بوجود آورده اند ، فریادهای حق طلبانه کارگران نفت و فولاد و بازنشستگان کارگری و کشوری در میان گرد و غبار فضای جنگ و ترور و میلیتاریسم گم می شود. و این همان چیزی است که جمهوری اسلامی می خواهد و تا کنون با آن زنده و سر پا است. جمهوری اسلامی مشروعیتش را از این فضا می گیرد و  داراییهای جامعه را به گسترش نظامی گری و تولید تسلیحات موشک و بمب و پهباد و رویای دستیابی به بمت اتم، اختصاص می دهد و بخش دیگر از دسترنج طبقه کارگر را به جیب نظامیان و دولتمردانش سرازیر می کند. 
در چنین شرایطی طبقه کارگری که هر روز صبح هنوز خستگی روز و ماه های قبل را بر تن دارد بر میخیزد و به سرکار می رود باید از خود بپرسد که چه خبر است و من در کجای این بازی حکام سرمایه ی جهانی و منطقه ای و دولتی به نام جمهوری اسلامی قرار دارم! 
طبقه کارگر ایران باید بروشنی در یابد در غزه و اسراییل جنگی در کار نیست یک نسل کشی تمام عیار است. اسراییل برنده ی جنگ نیست، اما برنده ی نسل کشی هست. این اقدام جنایتکارانه ولو امروز خاتمه یابد اما زخم های مردم غزه و فلسطین از کودکان و جوانان تا سالمندانش دهه ها برتن این نسل و نسل های دیگرباقی می ماند. مردمی که اگر زنده بمانند نان، آب، دارو، بیمارستان، مدرسه و سرپناهی برای خود نخواهند داشت. نتنیاهو هم برود، دولتی محافظه کار شاید کم تر فاشیست سر کار بیاید. اما هر تغییری در حاکمیت در اسراییل بجز دولتی برخاسته از اراده ی کارگران و مردم آزادیخواه اسراییل بدور از نژادپرستی و قبول برابری انسان صرفنظر از ملیت و نژاد و زبان چه در دو کشور همسایه و همسرنوشت و چه در یک کشور واحد، تغییری جدی بحساب نمی آید. نسل کشی حکام اسراییل در غزه تنها این مردم بی گناه و بی پناه را نابود نکرده است بلکه کارگران و مردم اسراییل را هم در ناامنی و تنگنا و استیصال دردناک قرار داده است. اشغال فلسطین و دمل شهرک های یهودی نشین در قلب فلسطین باقی می مانند. حماس می ماند و کودکان و نوجوانان امروز سربازان فردای ایدئولوژی مرگبار تروریسم اسلامی خواهند بود. و یا با سنگی در دست چاره ای جز دفاع از زنده ماندن خود ندارند. دولت بظاهر خودمختار کرانه باختری همچنان فاسد و بی نفس و بی رمق می ماند. این زخم تاریخی خاورمیانه کماکان خونریزی می کند. حزب الله و حوثی ها و نیابتی های دیگر جمهوری اسلامی هم تا زمانی که این نظام برپا است، می مانند.
این واقعیت تلخ و دردناکی است که ما قادر به جلوگیری از نسل کشی در غزه و میلیتاریسم امریکا و ناتو نبودیم. چرا که طبقه کارگر جهانی انترناسیونال کمونیستی و کارگری خود را ندارد، در نتیجه قدرت تاثیرگذاری و ممانعت از تبهکاری های نظام سرمایه داری را در قتل عام بخش بخش مردم جهان و تشدید استثمار طبقه کارگر نمی تواند داشته باشد. 
اما این سوال کلیدی جلو روی من کمونیست و حزبم و بخش آگاه طبقه کارگر ایران قرار دارد که با میلیتاریسم و ترور و فضای جنگی در منطقه که جمهوری اسلامی یک از بازیگران آن است چکار می کنیم؟ با جامعه ی بهم ریخته و اسیر نظام فساد و دین و غارتگری در ایران چکار می کنیم؟ آیا امیدی به باز شدن دریچه ای به روی جامعه وجود دارد؟ اگر هست چیست؟
در ایران کشته های ما در حیات جمهوری اسلامی اگر بیشتر نباشد، کم تراز کشتار جمعی مردم فلسطین در تاریخ 75 ساله و امروز در غزه نیست. بیش از یک میلیون ازجوانان و نوجوانان ما گوشت ددم توپ جنگ 8 ساله ی عراق شدند. ما هم در دهه ی شصت قتل عام شدیم و تا به امروز و هر روز سرهایی بالای دار می روند، کودکان و سالمندان و مریض های ما روزمره از بی دارویی می میرند. کودکان کار در خیابان ها پرسه می زنند و غذای خانواده را در سطل آشغل ها جستجو می کنند. دخترکان بی پناه در گرداب فروش تن های نابالغ شان دست و پا می زنند. فروش اعضای بدن به یکی از راه های زنده ماندن تبدیل شده است، بیحقوقی و تبعیض و اپارتاید جنسی نصف انسان های جامعه ی ما زنان را شبانه روز آزار می دهد. سموم اب و هوای آلوده، نفس بسیاری را روزمره می گیرد، کولبران دسته دسته کشتار می شوند و فقر و گرانی و گرسنگی اکثریت مردم را به مرگ تدریجی محکوم کرده است... 
جامعه ی ما علیه این شرایط مرگبار بارها قیام و شورش کرده است. اما تجربه نشان داده است که جنبش های مکرر و تا امروز بدون عروج طبقه کارگر به مثابه طبقه ی واحد و ابراز وجود اجتماعی قدرتمندش در راس این جنبش ها، امید به پیروزی را کم و کمرنگ کرده است. مبارزات پراکنده ی این و آن بخش طبقه کارگر و بازنشستگانش، برای پاسخ به این شرایط مرگبار و حتی برای پاسخ به نیازهای فوری معیشتی اش، کافی نیست و زیر سایه ی سهمناک پلیسی و نظامی گری و ترور و کشتار و ناامنی ساخته شده توسط جمهوری اسلامی، قادر به نفس کشیدن نخواهد بود. 
بعنوان اولین وظیفه و اقدام تعیین کننده، ما باید بتوانیم افسار گسیختگی نظامی جمهوری اسلامی را مهار کنیم و سرجایش بنشانیم. ما باید بتوانیم ابزار میلیتاریسم و ترور را از دست حکام تبهکار جمهوری اسلامی بیندازیم. خلع سلاح جمهوری اسلامی از سیاست میلیتاریستی و ایجاد فضای جنگ و ترور در داخل ایران و علیه مردم و در منطقه  به معنای مبارزه مستقیم با حکام تبهکار جهان هم هست. 
طبقه کارگر متحد و متشکل با رهبرانش و در پیشاپیش ان کمونیست هایش می تواند و باید به این شرایط خاتمه دهد. فضای جنگی و کشتار مردم و جنگ های زرگری و تهدیدات توخالی جمهوری اسلامی در منطقه تنها و تنها برای حفظ فضای میلیتاریسم و ترور و کشتار و سرکوب مردم ایران است. باید به این فضای شوم و سایه ی مرگ بر سر جامعه خاتمه دهیم. سپاه قدس در منطقه باید برچیده شود. تنها طبقه کارگر متشکل و متحد در مجامع عمومی و هیات های نمایندگی این مجامع است که بعنوان یک تن واحد می تواند تغییر و تحولی تعیین کننده بوجود آورد و جمهوری اسلامی را برای تامین معیشت و امنیت جامعه پاسخگو کند.  
اتحاد طبقه کارگر در مجامع عمومی منظم و ادامه کار و اتحاد کمونیست های طبقه در کمیته های کمونیستی بعنوان رهبر و متحقق کننده ی قدرت طبقه، می تواند توازن قوا را به نفع جامعه و مردمانش از زحمتکشان حاشیه شهرها و جوانان و زنان تا دیگر اقشار تهیدست و کم درآمد، تغییر دهد. بدون این تحول تاریخی درب بر همین پاشنه می چرخد و تباهی جسم و روان انسان ها و تحمیل مرگ تدریجی ادامه خواهد داشت.
این سوال و وظیفه ای است که روی میز طبقه کارگر و کمونیسم اش قرار گرفته است. ندیدن این شرایط و واقعیت ها و انتظار بهبودی در شرایط کار و زندگی طبقه کارگر و اکثریت محرومان و ستمدیدگان جامعه توهمی بیش نیست!
تنها طبقه کارگر آگاه و متحد و متشکل و متحزب با کمونیسم اش قادر به تغییر جدی اوضاع مرگبار کنونی است. تنها با چنین تغییر بنیادی که پشت جمهوری اسلامی را به دیوار بکوبد و گلویش را بفشارد، خاورمیانه هم نفس راحتی می کشد و میلیتاریسم امریکا دست از پا درازتر و طبل توخالی باقی می ماند. وظیفه ی سنگینی است اما غیرممکن نیست. طبقه کارگر یک بار نفس نظام پادشاهی که مثل خامنه ای که مدعی پیغمبری و حشر و نشر با خدای دروغین است، مدعی سایه خدا بر روی زمین بود را برید و از صحنه ی جامعه جارو کرد. شیشه عمر نظام نکبتبار دین و سرمایه در دستان طبقه کارگر است. چرخ های ماشین دولتی کشتار و استثمار جمهوری اسلامی با خون طبقه کارگر و عرق جبینش می چرخند. آگاهی به این قدرت اجتماعی عظیم برای طبقه کارگر اولین قدم و آغاز تحولی بنیادی در جامعه ما است. باید جنبید و به این سیکل جنایت و کشتار و فقر و تباهی خاتمه داد! این در وهله ی اول سخنی با کمونیست های طبقه کارگر و فعالین و رهبران کارگران و مردم است. ما این تحول و تغییر را به خود، به کودکان و نوجوانان و جوانان و زنان و زحمتکشان ده ها میلیونی جامعه مان بدهکاریم!
مظفر محمدی - دیماه 1402-  ژانویه 2024