خدامراد فولادی: سعید صالحی نیا علیه استبدادستیزان درکنار ِ سرکوبگران

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

خیزش ِ کنونی چند ویژه گی ِ برجسته دارد که آن را ازخیزش های پیشین متفاوت ومتمایزمی سازد: ضد ِاستبداد وضد ِاسلام است ودراین معنا ضد ِروحانیتی است که تاپیش از1357 باآنکه قدرت ِسیاسی را بی واسطه دراختیارنداشت اما با یک اشاره اش نخست وزیر ونماینده ی مجلس و روزنامه نگار ونویسنده ی آزادیخواه ترور می شد( احمد کسروی)، و خود ِ شاه نیز چاکر و مطیع ِ حرف شنوی آنها بود،ووقتی هم به قدرت ِسیاسی چنگ انداختندآن تروریسم ِغیر ِ رسمی و غیر ِ دولتی را دولتی وعلنی کردند.

در سوی دیگر،این خیزش ترکیبی است تمامن جوان و تمامن استبداد ستیز وتمامن اسلام ستیز که با تمام ِ نیروی جوان و آگاه از آنچه نمی خواهد- و طبیعتن آگاه از آنچه باید بخواهد که در عمل ِ معطوف به نخواستن اش مستتر است- رو در روی چنین رژیم ِ آزادی ستیز وآگاهی ستیزی محکم واستوار ایستاده و با اعتماد به خویش ِ بی نظیری نشان داده که از مطالبه ی تاریخی- اعتقادی ِ بی سابقه اش در ایران عقب نشینی نکرده و نخواهد کرد. در واقع، این خیزش ِ بی سابقه در ایران خیزشی است نوجو، نو خواه و نوآور، یعنی یک رستاخیز ِواقعی علیه ِ دین و مذهب ِ مداخله جو و مداخله گر در زنده گی ِ خصوصی و تحمیل کننده ی اعتقادات ِعقب مانده ی رژیم به زور ِ سیاسی- نظامی بر جامعه.
خیزش ِ خسته گی ناپذیر و شکست ناپذیر و به لحاظ ِ نیروهای جوان و نوجوان ِ تشکیل دهنده اش ادامه داری که دستاوردهای بسیار مهمی در عرصه های مبارزه اش داشته که مهم ترین ِ شان به عقب راندن ِرژیم ِاستبدادی و روحانییت و اسلام ِ تا پیش ازاین یکه تازدرسیاست وزنده گی ِفردی و اجتماعی ِ این جامعه است. به عنوان ِ مثال، شهروندان ِ ایرانی تا پیش از این خیزش ِ نوآورانه در مراسم ِ خاکسپاری ِ کسان ِ شان از مراسم ِ دینی – مذهبی و آخوند و نوحه خوان استفاده می کردند اما مدت هاست که دیگر به این مراسم اعتنایی ندارند و همچنان که در چندین مراسم شاهد بودیم از موزیک وآوازخوانی وحتاشعاردادن علیه رژیم وایدئولوژی ِ واپسگرای اش استفاده کرده اند. از جمله درمراسم ِخاکسپاری ِ احمدرضااحمدی ِ شاعر که از ارکستر ِ زنده استفاده کردند و دخترش نیز بر خلاف ِ رسم ِ رایج ِ زن ستیزانه ی اسلامی در کنار ِ مردان بدون ِ حجاب ِ اسلامی- اجباری زیر ِ تابوت ِ پدر را گرفت، و درسخنرانی اش هم هیچ طلب ِ آمرزشی برای مرده اش نکرد! یا در مراسم ِ عقد و ازدواج ها که مثل ِگذشته مراسم و آیین های متحجرانه ی اسلامی را به جا نمی آورند و از مراسم ِ غیر ِ اسلامی استفاده می کنند.(« ازدواج ِسفید» نمونه ی دیگری از این اسلام و اسلامییت ستیزی است). اینها همه یعنی خط ِ بطلان کشیدن بر قوانین ِ انسان ستیز ِرژیم و دین و مذهب اش در ایران. باز به عنوان ِ نمونه، در یک مراسم ِ خاک سپاری در شاهین شهر ِ اصفهان ، حاضران ِدر مراسم آخوندی را که قصد ِ دخالت درخاکسپاری و برگزاری ِمراسم ِتدفین داشت ازمراسم بیرون انداختند و خود آواز ِ دسته جمعی خواندند.علاوه براینها، در شهرهای بزرگی همچون تهران و کرج از هر ده زن و دختری که در خیابان ها و پارک ها و کافه رستوران ها و دیگر اماکن ِ عمومی می بینید 8 نفر ِشان حجاب ِاسلامی اجباری را دور انداخته اند. خصوصن دختران ِ نوجوان و جوان که حتا غالبن تی شرت و شلوارهای جین ِ پاره می پوشند که در واقع دهن کجی به پوشش ِ تحمیلی ِ حکومت ِ اسلامی است. یا این که، هنوز شعار نویسی علیه ِ رژیم و رهبراش بر روی دیوار ها و پشت صندلی ِ متروها، و یا پارچه نویسی و آویزان کردن ِ آن از روگذرهای بالای بزرگراه ها که با شدت بیش ازپیش ادامه دارد.اینهاهمه دست آوردهای تا کنونی ِ این خیزش ِاستبداد ستیزواسلام ستیز ِخسته گی نا پذیراست که روزنامه های دولتی را هم به واکنش واداشته است. سعید صالحی نیا با چنین خیزشی است که از موضع ِ رژیم سر ِ ستیز دارد و آن را با تحقیر« انقلاب ِ مخملی» می نامد. همچنان که باز از موضع ِ زن ستیزانه ی رژیم است که حرکت ِاعتراضی ِ « زن، زنده گی، آزادی» را که بخشی و بخش ِمهمی ازخیزش ِضد ِ استبدادی و ضد ِ اسلامی ِکنونی است حرکتی شکست خورده می داند که به زعم ِاو زنان را مجبوربه گوشه نشینی و پناه بردن به پستوی خانه ها کرده است.
من تاکنون چندین مقاله ی صالحی نیا را باز خوانی و نقل و نقد کرده ام و آنچه در اینجا نوشتم برداشت ِ کلی ام از همان مقاله هاست که با عناوین ِ متفاوت اما با مضمون ِ مشترک ادامه دارد. به طور ِ کلی به نظر می رسد که صالحی نیا اصرار دارد همچنان همسو با رژیم رو در روی ِ خیزش در کنار ِ رژیم به ایستد و از تمام ِ مواضع ِ سرکوبگرانه اش دفاع کند. تاکنون در هیچ یک از مقالات پرشمار ِ ایشان که سایت ِ « آزادی ِ بیان» را در اجاره ی خود دارد ندیده و نخوانده ایم حتا یک بار از این خیزش ِ ضد ِ استبدادی ِطبیعتن وتاریخن دموکراسی خواه ستایش کرده و رژیم را به خاطر ِسرکوب ِ آن محکوم نموده باشد. چراکه این موضع گیری ِ خیزش ستیز و زن ستیز وآزادی ستیز در تمام ِابعاد ِ آن همچنان که در کلیه ی مقالات اش نشان داده در« ذات ِپرو رژیمی ِدموکراسی ستیز ِ» اوست. 
صالحی نیا یا نمی داند یا با تفکر ِ مردسالارانه اش عمدن خودرا به آن راه می زندکه ضدییت با حجاب ِ اسلامی یک مساله ی صرفن و اختصاصن زنانه نیست، بلکه مساله ای سیاسی و از این رو مردانه هم هست، زیرا ضدییت با حجاب، درگیری ِ مستقیم با حاکمییتی است که هیچگونه حق ِ انتخابی در هیچ عرصه ای برای شهروندان قائل نیست و هر اقدام ِ حتا معمولی اش توام با زور و اجبار ِ سیاسی است. به همین دلیل و با چنین عملکردهای جبارانه و مستبدانه ای است که زن و مرد در ایران ِ تحت ِ حاکمییت ِ استبداد ِ قرون ِ وسطایی به یک اندازه از جبر و خفقان ِ حاکم بر کلییت ِ جامعه بیزاراند و به طور ِ یکسان در کنار ِ هم با آن مبارزه می کنند و خواهان ِ نابودی ِ آن هستند. فرقی هم نمی کند این زنان و مردان از کدام طبقه ی اجتماعی باشند، همچنان که برای رژیم ِ سرکوبگر ِ تمامییت خواه هم فرقی نمی کند مخالفی را که سرکوب می کند زن است یا مرد،ویا کارگر است یا غیر ِکارگر. همین که « غیر ِ خودی» ، یعنی ناوابسته به رژیم ِ قرون ِ وسطایی ِ تمامییت خواه ِ انحصارطلب است برای اش کافی است تا از جرگه ی خودی ها خارج و سرکوب اش کند. تمام ِ معترضان ِ این چند دهه حاکمییت ِ اسلامی کسانی بوده اند که هم علیه ِ تفاوت گذاری میان ِ خودی و غیر ِ خودی ِ انحصارطلبانه ی حکومت از یک سو و هم علیه ِ رهبری ِ مادام عمری ِ یک نفر و دار و دسته اش که نتیجه ی همان تفاوت گذاری میان ِ خودی ِ برتر و غیر ِ خودی ِ فروتر است مبارزه کرده اند و خواست و مطالبه ی مشترک ِ شان هم یقینن در تقابل با آن تفاوت گذاری ِغیر ِ دموکراتیک و از این رو،دموکراسی خواهانه و جای گزینی ِ یک دولت وحاکمییت ِدموکراتیک به جای چنین حاکمییت ِ غیر ِدموکراتیکی است. دموکراسی یی که هنوز یک گام تا پولاریزاسیون وطبقاتی شدن ِ کامل ِ جامعه برای گذار ِ تاریخی به نظام و دوران ِپساسرمایه داری در پیش خواهد داشت.
این که با وجود ِ چنین حاکمییت ِ سرکوبگر و چنین شرایط ِ سیاسی ِ سترون شده و فضای کاملن بسته ای در یک سو،و فقدان ِطبقه ی کارگر ِخود سازمان ده با آگاهی ِ کامل از قدرت ِ طبقاتی ِ خویش برای کسب ِ قدرت ِ سیاسی- که تنها دلیل اش نبود ِآزادی ِ بیان ودیگرآزادی های سیاسی است-درسوی دیگر، صالحی نیا سرنگونی ِ رژیم را مشروط به « انقلاب ِ غیر ِ مخملی» و صرفن کارگری می کند، هم از بی سوادی و فقدان ِ دانش ِ تئوریک ِ اوست و هم به ویژه از همسویی ِ نظری و اعتقادی اش با رژیم ِ سرکوبگر. این همسویی و اشتراک ِ نظر با رژیم را ما درهمه ی مقالات ِصالحی نیا ودر آخرین مقاله ی درج شده اش در « آزادی ِ بیان» با عنوان ِ«آیا می شود به هجمه ی حجاب ِ رژیم ِ اسلامی دهنه زد و سکوی تهاجمی برای قیام ساخت؟ » دیده و خوانده ایم. پرسش ِعمدن شکاکانه و دو پهلو، و درعین ِ حال پیشاپیش با پاسخ ِ منفی. به این دلیل که اولن سویه ی تهاجمی را تلویحن  به رژیم می دهد و نه به خیزشگرانی که آغاز کننده و ادامه دهنده ی « قیام» بوده اند، و ثانیین خود ِ واژه ی قیام رابرای آن مطرح می کند تا القا کننده ی انقلاب ِ طبقاتی و کارگری باشد همچنان که بعدتر از او نقل خواهم کرد. درحالی که بادیدگاه های پرورژیمی ِ خیزش ستیزانه و استبدادستایانه اش، نه به طبقه ی کارگر تعلق ِخاطر دارد ونه ازاین روبه انقلاب ِکارگری.
صالحی نیا اگرهیچ نداند، این واقعییت ِتجربی را می داند که چگونه امر ِ فوری و ضروری ِ امروز یعنی نیاز ِ جامعه به دموکراسی و آزادی های سیاسی را به تبعییت از خواست و اراده ی رژیم موکول به آینده ای کند که هنوز تاریخن در دستور ِ کار ِ این جامعه و کارگران ِ منفرد ِ فاقد ِ تشکل و از این رو فاقد ِ آگاهی ِ طبقاتی ِ خودگردان و خود عمل کننده به انقلاب اش نیست. یعنی به عبارت ِدیگر از همان موضع ِ همیشه گی ِ « پرورژیمی» اش سرنگونی ِ رژیم را موکول به زمان ِ نا معلوم نماید و با این تعلیق ِ به آینده ی نامعلوم، عمر ِ رژیم را هرچه طولانی ترنماید و به قول ِ معروف از این ستون به آن ستون هم برای رژیم و هم برای پرورژیم فرج است. محدود کردن ِخیزش ِهمه با همی ِ دموکراسی خواهانه به صرفن حجاب آن هم با تحقیر، در حالی که ضدییت با حجاب ِ اسلامی اجباری خود در چارچوب ِ دموکراسی خواهی به مثابه ِ مطالبه ی تا کنون تحقق نیافته ی این جامعه است، و پیروزی ِ هر دو را هم موکول به انقلاب ِ کارگری کردن با چنان نگرش و از چنین موضع ِ همسویانه با رژیم است ، و نه در دفاع از خواست و مطالبه ی آزادی های بی قید و شرط ِ سیاسی، که صالحی نیا هیچ گاه به آن روی خوش نشان نداده و همیشه محکوم اش کرده است.
اینجا،بخش ِنخست ِاین بحث به پایان می رسد،بخش ِ دوم و پایانی عمدتن به نقل ِ قول از مقاله ی « آیا می شود به هجمه ی حجاب ِ رژیم ِ اسلامی دهنه زد و سکوی تهاجمی برای قیام ساخت ؟» ِ صالحی نیا اختصاص دارد.صالحی نیایی که خود را مدافع ِطبقه ی کارگری می داند که همچون دیگر شهروندان ِ ایرانی چهل و پنج سال است تحت ِ شدید ترین سرکوب ها و محرومییت ها از حقوق ِ اقتصادی و سیاسی و کارگری و شهروندی ِ متداول ِ این دوران قرار دارد، وهر اقدام ِ منفرداش همچنان که تا کنون شاهد بوده ایم به راحتی توسط ِ رژیم سرکوب شده است. باید به صالحی نیا فهماندکه تنهاعامل ِپراکنده گی و فقدان ِتشکل وخودسازماندهی ِکارگران ِ ایران همان رژیمی است که اوآن را درکنار ِچین و روسیه قطب ِ تعیین کننده ی سرنوشت ِمنطقه ی خاورمیانه و حتا جهان می داند، واین وظیفه و تعهدی است که من در قبال ِاین جامعه،با انتظار ِهمسویی و حمایت ِ سایت های برونمرزی دارم.