خدامراد فولادی: خیزش ِ انسان ساز و دوران ساز ِ شهروندان ِ ایرانی

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

شاید خیلی ها از عنوان ِ مقاله تعجب کنند و با آن موافق نباشند:چگونه می شودخیزشی دریک جامعه ی هشتاد-نود میلیونی چنان خصوصت ِعامی داشته باشد که هم انسان ساز باشد وهم دوران ساز؟ بااین پرسش به دنبال ِ یافتن ِ پاسخ می رویم:
اول این که: این خیزش محصول و برآمد ِ چهل و پنج سال اسارت در چنگال ِحاکمییت ِدینی- مذهبی و سیاسی یی است که به دلیل ِ ماهییت ِ دینی- مذهبی و اسلامی – فقاهتی اش هیچگاه خود را با دوران ِ پساپدرشاهی وفق نداده است،

اگرچه بنا بر اقتضای ِ سیاسی ِفرقه سالارانه اش و به دلیل ِدست اندازی ِ راهزنانه و چپاول ِ ثروت های جامعه،از تمام ِ مزایا و امکانات ِاقتصادی وتکنولوژیک ِآن بهره مند شده و ناچار بوده است  برای حفظ ِسلطه اش بر جامعه خود را با برخی مقررات و چارچوب های سیاسی ِ این دوران وفق دهد، به طوری که این توهم را در ذهن های ساده بین و ساده انگار ایجاد کرده است که این حکومت یک« جمهوری» مانند ِ  دیگر رژیم ها و دولت های سرمایه داری ِقانون مند وهنجارمند با تمام ِ کارکردهای سیاسی- ایدئولوژیک ِ این نظام است و از این رو در چارچوب ِ تاریخی دورانی ِ آن قرار دارد، در حالی که تمام ِ عملکردهای سیاسی - ایدئولوژیک ِ« حکومت ِ اسلامی» گواهی می دهند که چنین خصوصیاتی نه تنها ندارد بلکه دقیقن در تقابل با این خصوصییت ها،و به ویژه با ایدئولوژی ِ تعامل گرا و روادارانه ی بورژوایی ِ لیبرال مسلک است.
دوم: در سوی دیگر ِ این سلطه گری ِ پیشادورانی و درتضاد با آن،خیزش ِ در جریان ِ شهروندان ِ ایرانی قراردارد که با توجه به مطالبه های دموکراتیک ِ آن وموقعییت ِ جغرافیایی و تاریخی ِ ایران، در صورت ِ پیروزی ِقاطع اش براستبداد( یعنی به شرطی که هم رژیم ِ جهل و جنایت ِ اسلامی سرنگون گردد، و هم پس ازاین سرنگونی تمام ِ قوانین ِ فقهی- اسلامی از قانون ِاساسی ِآینده و دیگر قوانین ِناظر بر رفتار و کردار ِاجتماعی و سیاسی و آموزشی ِجامعه حذف و قوانین ِدموکراتیک ِکاملن غیر ِدینی وغیر ِمذهبی جایگزین ِ آن قوانین ِ ارتجاعی گردد)، در یک معنا هم انسان ساز است و هم دوران ساز، به ویژه که نیروی ِ جوان و پرشمار و آگاه و هدف مندی آن را برپا نموده و مصممانه و اراده مندانه به پیش می برد: پرشماراست،چون جوان است وجوانان بیشینه ی جمعییت ِاین جامعه را تشکیل می دهند.آگاه است ، چون به آنچه نمی خواهد وآنچه می خواهد آگاهی دارد و این نخواستن و خواستن درعمل ِ راهگشا به هدف اش مستتر است. هدف مند است، چون به دلایلی که خواهم گفت عزم بر آن دارد که جامعه ی تحت ِ حاکمییت ِ استبداد ِ دینی- فقاهتی را از بیخ و بن– به لحاظ ِ عقیدتی سیاسی - دگرگون سازد.
می دانیم دراین خیزش بنابرمقتضیات ِسلبی واثباتی ِ خاص ِ این جامعه، پراتیک ِ حکومت ستیز ِدگرگونی خواه برتئوری ِپیشرو تقدم دارد. اما،ازآنجاکه هدف ِ خیزش( خیزشگران) دقیقن همسو با تکامل ِ جامعه و تاریخ ِانسانی است ازاین رو می توان گفت که بنا بر ضرورت ِ این سوگیری ِ قانون مند، پتانسیل ِ تام و تمامی در پذیرش و به کارگیری ِ تئوری یی دارد که متکی و مبتنی بر آموزه های دیالکتیک ِ سلبی- ایجابی یا نفی-اثباتی است که در حال ِ حاضر عبارت است از عبور از رژیم ِ استبدادی – دینی ِ پدرشاهی و همتراز نمودن ِ این جامعه با جامعه های پیشرفته به علاوه ی حذف ِ دین از مقدرات ِ فردی اجتماعی ِ شهروندان، و در وهله ی بعد گذار از نظام و دوران ِ کنونی به نظام و دوران ِ عالی تر ِ سوسیالیسم و کمونیسم که چشم انداز ِ غایی و نهایی ِ تاریخ و نیز ماتریالیسم ِ تاریخی است. از این نظرگاه ِ تکامل گرا، سیبل ِ اول، استبداد ِ اسلامی ِ ولایتی- فقاهتی و سیبل ِ دوم مالکییت ِ خصوصی بر وسائل ِ تولید است که دقیقن منطبق بر آموزه های مارکسیستی ِ ماتریالیسم ِ تاریخی است حتا اگر خیزشگران آن را به طور ِمدرسی و کلاسیک نیاموخته باشند. به بیان ِ دیگر و به طور ِ کلی، هر جنبش و خیزش ِ ضد ِ استبدادی که در راستای تکامل ِتاریخ ِ انسانی باشد، ناگزیر در چارچوب ِ ماتریالیسم ِ تاریخی قرار دارد و این خیزش دارای چنین ماهییت و خصوصییتی  است. از این رو، باز می توان از این همراستایی با تکامل نتیجه گرفت که در این مقطع و با این خصلت ِ خود ویژه، دوران ساز و انسان ساز هم هست چرا که در گیر ِ مبارزه با یک ایدئولوژی و حاکمییت ِ تاریخ گذشته یعنی ایدئولوژی وحاکمییت ِاسلامی ِ پدرشاهی و خدایگان بنده گی است. این خیزشی است هم استبداد ستیز و هم اسلام ستیز که با توجه به فرم ِجوان ِمطالبه گرش و نیزمحتوای دیالکتیکی ِ سلبی- اثباتی ِ آگاهانه ی آنچه نمی خواهد و آنچه می خواهد،دست ِ کم در جامعه های کم توسعه یافته به لحاظ سیاسی و مناسباتی بی سابقه و از این رو، دارای پتانسیل ِ تاثیرگذاری بر مطالبه گری های بعد از این ِجامعه های تحت ِ حاکمییت ِ استبدادهای دینی – مذهبی ،و از این رو در همین چارچوب ِ مشخص هم دوران ساز است و هم انسان ساز، به خصوص که زنان و دختران ِ جوان هم درآن در صف ِ مقدم ِ مبارزه به مثابه ِ نیروی آگاه و توانمند ِ اسلام ستیز و استبدادستیز و تعیین کننده  حضور دارند.
در پایان ِنوشتار، این توضیح ِبسیار ضروری را هم بدهم که: انسان سازی و دوران سازی در مفهوم ِ  تاریخی- تکاملی، رابطه ی همبسته و همپیوسته ی دوسویه دارند. یعنی هم انسان دوران ساز است و هم دوران انسان ساز، که این رابطه ی دوسویه در رژیم ِ واپسگرای اسلامی- استبدادی ِ حاکم بر ایران قطع، و به همین دلیل در تکامل ِ اجتماعی و سیاسی – اقتصادی ِ جامعه نیز ایجاد ِ گسست شده است. گسستی که خیزش ِضد ِاستبدادی ِکنونی با آلترناتیو ِ پیشرفت خواهانه و تکامل گرایانه اش یقینن بر آن چیره خواهد شد و جامعه را در مسیر ِهمبسته گی و همپیوسته گی وهمترازی با دیگرجامعه های انسانی در کلییت ِ پیشرفته اش قرار خواهد داد. این، یک اصل ِ مهم ِدیالکتیکی- تکاملی است که غفلت از آن و بی اعتنایی به آن زیان های جبران ناپذیری به خیزش ِ بی سابقه ی توامان استبدادستیز و اسلام ستیزی که بنا بر خصلت ِدوگانه اش هم دوران ساز است و هم انسان ساز خواهد رساند.