خدامراد فولادی: با کتاب های « مقدس» ِ ادیان چه باید کرد؟

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

این پرسش را باید دوبخش کرد وبه هربخش پاسخ ِ جداگانه اما مرتبط باهم داد. اول این که: دین چیست و چه جایگاهی در جامعه و تاریخ ِ انسانی دارد، و دوم این که: با توجه به پاسخ ِ اول به این پرسش جواب داد که با کتاب ِ« مقدس» ِ دین ها چه باید کرد. نخست، پرسش و پاسخ ِ اول: دین چیست و چه جایگاهی در جامعه و تاریخ ِ انسانی دارد؟

دین، زاییده و محصول ِ جهل ِ انسان است از پدیده های طبیعی ِ پیرامون و نیز بازتاب ِ ذهنی- ایده ای ِ آن ها در مغز ِ انسان ها. از این رو، و در وهله ی اول دین رابطه ی معکوس با پیشرفت ِعلم و تکنولوژی و درجه ی شناخت ِانسان ها از چیستی وچگونه گی ِ پیدایش ِ پدیده های مادی ِ در معرض ِ دید و بینش و نظر مانند ِآسمان،ستاره گان، زمین،علت ِ پیدایی ِ شب وروز، کیفییت و چگونه گی  ِ پیدایش ِ زنده گی و حتا پیدایش ِ مرد و زن( نرینه و مادینه)، و نیز کیفییت ِ تقدمی- تاخری ِ آغازگاه ِ وجودی ِ شان بر روی زمین، و همچنین روابط اجتماعی ِ انسان ها ، و درنهایت مرگ و « معما» ی حیات ِ بعد از مرگ دارد. این ازعلل وآغاز گاه ِ پیدایش ِدین به طور ِ خلاصه. اما، آیا دلیل ِ بقای ِ دین درعین ِ حال که تکنولوژی و صنعت امروزه در عالی ترین درجه ی پیشرفت است چیست؟ دلیل را باید در آموزش های دینی در خانواده و خویشاوندان ِ نزدیک، و روابط ِ اجتماعی و سپس در مدرسه و کتاب های درسی جست به طوری که می توان با قاطعییت گفت: این تاثیر ِ فضای خانواده گی- اجتماعی ِ پیرامون، و خصوصن محیط های آموزشی- پرورشی و غلبه ی سیاست های آموزشی - پرورشی ِ دولت هاست که موجب ِ بقای دین حتا در شرایط ِ پیشرفت ِ علم و تکنولوژی شده و جلوی « بی دینی» و « الحاد» را گرفته است. چنان که آموزش و پرورش در اکثر ِ کشورها حتا پیشرفته ترین جامعه ها آشکارا یا درنهان و در پرده در چارچوب ِ آموزه های دینی است. یک دلیل ِ غیر ِ قابل ِ کتمان ِ تاثیر ِ محیط ِ زنده گی و خانواده و دولت( حکومت) در تثبیت و تداوم ِ دین این است که هر کودکی که مثلن در خانواده ی مسیحی زاده می شود یقینن مسیحی خواهد بود و نه یهودی یا مسلمان، اگرچه بعدها ممکن است به اختیار ِ خود یهودی یا مسلمان شود. نقش ِ دولت های حامی ِ دین به طور ِ عام نیز در این حتمییت ِ دینداری و حفاظت از حق ِ دینداری کاملن برجسته و در عمل آشکار است. در مورد ِدیگر ادیان هم چنین است که بچه ی هر مسلمان مسلمان، و بچه ی هر یهودی یهودی زاده می شود، نام و نام ِ خانواده گی پیدا می کند و با سنت ها و مقررات و آیین های رایج ِ همان دین بزرگ می شود تا به سن ِ بلوغ برسد. در سن ِ بلوغ که فرد دوستان و معاشرانی پیدا می کند و خصوصن اگربه کتاب های غیر ِدرسی و تفکر بر انگیزعلاقه مند شود این استعداد را دارد و این احتمال هست که با خواندن ِکتاب های علمی- فلسفی به کلی با دین قطع ِعلاقه و رابطه نماید و یعنی « خدانشناس» و منکر ِ دین و آموزه های دینی گردد. با این توضیح ِ ضروری که « خدانشناسی » و یا « خدا ناباوری » به این ساده گی ها هم نیست و نیازمند ِ مطالعه ی نظریه های علمی، و اعتقاد ِ راسخ به علمییت ِ شناخت، یا شناخت ِ علمی- عقلانی است که جمع بست ِ علوم به ویژه علوم ِ طبیعی با عقلانییت ِ فلسفی و مطالعه ی مداوم ِ آموزه های ماتریالیستی دیالکتیکی است. بنا براین،قطع ِپیوند با دین ومذهب به دلیل ِمقاومت ِ محیط و جامعه ی مفروض بسیار دشوار است و به آسانی صورت نمی گیرد هرچند امروزه با وجود ِ جهانی شدن ِ آموزش های متنوع ِ علمی- عقلانی از طریق ِ رسانه ها از شدت ِ این سختی ها بسیار کاسته شده، اما با این حال هنوز هم ترس از رویدادهای تصادفی و غیر ِ منتظره خصوصن در جامعه های عقب مانده عواملی هستند که موجب ِ بقای دین و خرافه های دینی شده، و مانع ِ دین زدایی و قطع ِ رابطه ی کامل با دین و مذهب شده اند. تنها فلسفه وآنهم فلسفه ی علمی( ماتریالیسم ِ دیالکتیکی)  است که قادر است در دراز زمان ِ تاریخی و فراگیری ِ عمومی ِ آن در نتیجه ی نفوذ و تحکیم ِ علمییت درعقلانییت ِانسان ها دین و مذهب را برای همیشه از عرصه ی زنده گی ِ انسان ها بیرون نماید. 
به طور ِکلی،دین درذات و نهاد ِ خودش اهل ِ فلسفه و اندیشه ورزی ِفلسفی نیست. چراکه فلسفه با دلیل و برهان همراه و همذات و اثبات گراست، در حالی که دین با تحکم و تعبد و جزم اندیشی توام است و اهل ِ استدلال برای اثبات ِ خرافه های اش نیست زیرا که خرافه را با هیچ استدلالی نمی توان اثبات کرد. این که می گویند فلسفه ی مسیحی یا فلسفه ی اسلامی،جمع ِنقیضین است زیرا همچنان که گفتم نه فلسفه ی استدلالی باجباریت ِیک کلام ِدین همخوانی دارد و نه دین ِ مستبد الرای ِ متکلم وحده با فلسفه. از این رو، شخص یا فیلسوف است یا دینمدار. به عنوان ِ مثال، فلسفه ی دیالکتیکی ِ هگل کم ترین خوانایی با آموزه های دگم و مرتجعانه ی مسیحییت ندارد. ایده آلیسم ِ آن نیز ایده آلیسم ِ فلسفی است و نه دینی- مذهبی.  چرا که ایده آلیسم ِ فلسفی، تقدم ِ وجودی یا هستی را به ایده ی هستی یا مفاهیم ِ ذهنی می دهد و نه به خدا که از دیدگاه هگل وجود ِ ایده ای-مفهومی ِمجزا ازهستی ِفلسفی و دیالکتیکی ندارد. همچنان که هستی از دید ِ هگل شدن و تغییر است درحالی که خدادرمعنای دینی ومذهبی مشمول ِ « شدن» و «تغییر» نمی شود و « همیشه همان ِ ابدی» است.
اکنون با توجه به شناختی که ازچیستی و کارکرد ِ دین پیدا کرده ایم به جایی رسیده ایم که می توانیم به این پرسش پاسخ دهیم که، با کتاب ِ « مقدس» ِ ادیان چه باید کرد:
کتاب های مقدس،محصول ِدوران ِ کودکی و نابالغی ِ انسان در دوران ِ برده داری و ارباب رعییتی یعنی دوران ِ سلطه ی ایدئولوژی های خدایگان بنده گی برمناسبات ِانسان هاست. دوران هایی که حتا انسان های بالغ و«عاقل» و از جمله خود ِ پدیدآورنده گان ِ « کتاب ِ مقدس» به اندازه ی کودکان ِ دبستانی ِ امروزی شناخت از پدیده های طبیعی مانند ِ گردش ِ زمین و طلوع و غروب ِخورشید و علت ِ ماهگرفت و خورشیدگرفت نداشتند و هر اتفاقی را به ماورای طبیعت و ماده نسبت می دادند. در واقع، کتاب های مقدس کتاب ِ درسی ِ دوران های غلبه ی جهل بر شناخت ِ علمی و علمی- عقلانی ِ جامعه ها و افراد ِ انسانی متناسب با شرایط خاص ِ زیست ِ اجتماعی و سیاسی مناسباتی ِ آن جامعه ها هستند. این کتاب ها اگرچه دراعتقادات ِ شان همه به طور ِ یکسان ایده آلیست ِ دینی مذهبی اند، اما هرکدام درک و برداشت ِ متفاوتی متناسب با وضعییت ِ اجتماعی و سیاسی ِ حاکم برهرجامعه ی مشخص دارند که بادیگر جامعه ها متفاوت وحتا درزمینه هایی درتضاد باآن دیگران است. این که با این کتاب ها چه رفتاری باید داشت، به اعتقاد ِمن می توان با نگرش ِانتقادی و برداشت ِ واقعگرایانه و علمی عقلانی آنها را خواند و نقد ِ علمی عقلانی کرد. با این رویکرد، کتاب های « مقدس» را نه با سوزاندن ِ کتاب بلکه با استدلال علمی و عقلانی( تئوریک) است که می توان و باید از روی زمین ریشه کن نمود. چراکه: دین و خرافه های دینی در مغز ِ انسان ها ریشه دوانیده اند و نه در کاغذ و کتاب، و در مغز است که باید ریشه کن شود، و این ریشه کنی برخلاف ِ کتابسوزان، زمانبر است همچنان که جایگیری ومانده گاری اش در مغز نیز هزاران سال و هزاران نسل طول کشیده است.