هادی میتروی: آینده ملت فلسطین، بیم ها و امیدها و یک مطلب دیگر

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

بیش از ۱۵ هزار کشته غیرنظامی در کمتر از دو ماه، وجدان اکثریت عظیم تولیدکنندگان کشورهای گوناگون جهان را بدرد آورد و هزاران هزار از انسان های آزادی‌خواه در اعتراض به کشتار جمعی ارتش اسراییل و در حمایت از حقوق حقه ملت فلسطین به میدان آمدند! ملل گوناگون جهان با حضور خیره کننده خود در سطح شهرهای بزرگ کشورهای جنگ ساز و جنگ طلب خود توانستند خواست آتش بس فوری، تبادل اسرای فلسطینی و گروگان های اسراییلی و حتی تشکیل دو دولت مستقل اسراییلی و فلسطینی را، نه تنها به دو قدرت درگیر در جنگ،  بلکه به دولت های مزدور همسایه فلسطین و دیگر دولت های کلان سرمایه‌داری جهانی، تحمیل کنند!

در شرایطی که یاد قربانیان این جنگ بویژه کودکان و نوجوانان بی گناهی که از ارزش والای زندگی محروم شده اند را ارج می گذاریم و پیروزی وجدان ملل جهان بر نیات شوم دولت های متجاوز خود را قدر می دانیم، نبایستی فراموش کنیم که عموسام و ماشین جنگی آمریکا تنها نیرویی در جهان است که کماکان مدافع سیاست های دولت سوپر دست راستی کنونی اسراییل و ادامه جنایت جنگی در نوار غزه است!
از این رو نویسنده بر این باور است که تا زمانی که دولت های بزرگ امپریالیستی و در رأس همه، امپریالیسم آمریکا هم‌چنان خواهان بازگشت قدرقدرتی و ژاندارمری خود بر دهکده کوچک جهانی باشد، خلع سلاح جهانی تحقق نخواهد یافت و تا ابد شاهد جنگ ها و کودتاهای خانمانسوز، آوارگی و بی خانمانی بیشتر و فقر و فساد و فلاکت گسترده تر در کشورهای در حال توسعه؛ که جهان دوم می نامم شان؛ خواهیم بود!
بواقع دهکده کوچک جهانی ما، از دو جهان موازی تشکیل شده است!
جهان اقلیت ناچیز زورگویان حاکم بر جهان در یکطرف و در طرف دیگر جهان اکثریت عظیم تولیدکنندگان محکوم که نه تنها محلی از اعراب در سیاست های کلان ملی ندارند بلکه، هیچ نقشی در پیشبرد امور زندگی روزمره خود نیز ندارند!
جنگ اوکراین، کودتاهای مسلسل در آسیا و آفریقا، ظهور فاشیسم در آرژانتین و هلند و فاجعه جنایت جنگی اخیر ارتش اسراییل در فلسطین نشان داد که این اکثریت عظیم تولیدکنندگان، بردگانی بیش نیستند!
بردگانی که اگرچه هیچ نقش تعیین کننده ای در تداوم بربریت حاکم ندارند اما با تمام وجود از این بربریت حاکم بر سراسر گیتی، بیزارند!
خب در چنین شرایطی، بطور مثال در فلسطین که در ۷۵ سال گذشته دولت های سرمایه‌داری هریک به سهم خود بیش و کم بجانش افتاده اند خونش را می مکند و از پیکر مجروحش خون می ریزند، چه می توان کرد؟
آیا تشکیل یک یا دو و یا حتی سه دولت سرمایه‌داری در فلسطین و اسرائیل، به آزادی و امنیت و رفاه و صلح پایدار ساکنان فلسطین یاری خواهد رساند؟
نویسنده معتقد است بفرض تشکیل دولت های کارگزار اقلیت ناچیز سرمایه‌داران منطقه و از جمله در اسراییل و فلسطین، اوضاع ملل ساکن این کشورها تغییر کیفی نخواهد کرد و شاهد ادامه وضع موجود، ادامه چرخش چرخه معیوب بربریت و ظهور دولت های دیگری در حمایت از منافع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی اقلیت ناچیز سرمایه‌داران خواهیم بود!
اما چرا؟
از این رو که بربریت حاکم بر جهان، با تبعید و زندان و شکنجه و اعدام آزادی‌خواهان، باعث سکوت و سکون و عدم پیشرفت اجتماعی هم در ملت فلسطین و هم ساکنان اسراییل و هم دیگر ملل جهان، در همه ابعاد شده است. این سکون و سکوت و عدم تحول اجتماعی در هر دو طرف جنگ جاری، باعث می شود که بفرض برگزاری انتخابات آزاد و تحت نظارت «سازمان دول متحد مشترک المنافع» کماکان دولت هایی از جنس دولت های کنونی در هر سه منطقه بوجود خواهد آمد که پس از تنفسی چند گاهه، بخواست این یا آن بخش سرمایه‌داری جهانی، همین روز از نو ادامه می یابد و جنگ خانمانسوز دیگری از نو آغاز خواهد گردید!
با آنچه از کلان بربریت حاکم بر جهان گفته شد،  چه آینده دیگری می تواند در انتظار ملت فلسطین و دیگر ملل منطقه و جهان باشد؟
آینده بشریت، امروز در گرو پایان دادن به بربریت کنونی و ختم حیات دولت‌های کارگزار و مدافع حاکمیت اقلیت ناچیز سرمایه‌داران است. فلسطین و اسراییل نیز از این قاعده مستثنی نیستند. تشکیل هر دولتی که نماینده اکثریت عظیم تولیدکنندگان نباشد، نه تنها گرهی از بندهای اسارت اکثریت عظیم تولیدکنندگان را در هیچ کشوری باز نخواهد کرد بلکه بنوبه خود گره جدیدی بر دست و پای آن ملت خواهد تنید. با توجه به جهانی شدن حاکمیت سرمایه و انقلاب ارتباطات، گرهی جدید با تشکیل یک دولت سرمایه‌داری جدید که در دفاع از اقتدار سرمایه بر سرنوشت یک ملت عمل خواهد کرد، آثار مخرب خود را با دخالت های نابجای سیاسی و نظامی حتی بر ملل همسایه خواهد گذاشت!
پس اگر امروز دوست ملت فلسطین و ساکنان اسراییل هستیم، شایسته است عوامفریبی و قهرمان سازی و اسطوره پردازی را همه جا و بویژه در دو جامعه در حال جنگ متوقف کنیم تا بتوانیم، با فرهنگ و سیاست و اقتصادی نوین، جامعه ای دگر دراندازیم. جامعه ای فارغ از ارزش های حقیر بورژوایی همچون منیت و لوکس و چشم و هم چشمی و مصرف ایجاد کنیم. جامعه ای ایجاد کنیم  که صاحب ارزش‌های والای انسانی همچون آزادی و برابری و عدالت فردی و جمعی ست و تنها ره رهایی نهایی انسان از بربریت حاکم بر پنج قاره جهان است!
رفقای کارگر، کمونیست ها؛
بیایید به خود و دیگران دروغ نگوییم!
آزادی و امنیت و رفاه و صلح پایدار هنگامی متصور است که اکثریت عظیم تولیدکنندگان جوامع گوناگون برای این اهداف انسانی و رهایی از بربریت؛ مستقل از اقتصاد و سیاست و فرهنک اقلیت ناچیز حاکم، سازماندهی شوند!
آری من نوعی می پذیریم که چنین سازماندهی از اکثریت عظیم تولیدکنندگان جهان، تنها راه برای رهایی از بربریت حاکم است!
آری من نوعی می پذیریم که چنین سازماندهی مستقل از تمامیت فرهنگ و اقتدار بورژوایی؛ آنهم در زیر تیغ دولت های مدافع حاکمیت سرمایه و خواستار ادامه بربریت موجود؛ کاری دشوار و بواقع هنری بسیار عالی و با ارزش است!
آری من نوعی می پذیریم که اگر چه سازماندهی مستقل اکثریت عظیم تولیدکنندگان، در زیر تیغ حاکمان آزادی کش و انسان ستیز، دشوار و هزینه بردار است اما، این معضل با فکر و کار جمعی و رعایت اصول مبارزه با پلیس سیاسی، در مسیر سازماندهی کم سر و صدای خود، ممکن است!
من نوعی می دانیم که هدف غایی ما در رهایی از بربریت حاصل از فراموشی انسان ها در حاکمیت سرمایه، بی تردید در روندی آرام و مستمر و طولانی طی خواهد شد اما، بیاییم حقیقت را همان‌طور که هست بگوییم و با ایجاد توهماتی انحلال طلبانه و یا خوش‌باورانه و یا ماجراجویانه و یا حداقل گرایانه، اراده نسل جوان انقلابی جهانی را به انحراف  نکشیم چه، تجربه نشان داده است هرگونه انحراف از مسیر سازماندهی اکثریت عظیم تولیدکنندگان هر ملت برای دردست گرفتن تمامی قدرت، نه تنها گامی به پیش نخواهد بود بلکه عملا با از بین بردن نیروهای جوان انقلابی در جنگ و ستیزهای پرهزینه و کم دستاورد، دو گام به پس است و چیزی جز یک سراب نمی باشد!

زنده باد انقلاب!
برقرار باد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان!
زنده باد کمونیسم!

هادی میتروی
فرانسه، آذرماه ۱۴۰۲
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید 

 

۷ هفته کشتار در فلسطین و روشنفکران ضدامپریالیست خارج از ایران

جنگ اخیر در فلسطین که از ۷ اکتبر با کشتار غیرنظامیان جنوب اسراییل آغاز شده است، تا کنون نزدیک به ۱۵ هزار قربانی برجا گذاشته است. دولت اشغالگر صهیونیست بهانه انتقام جویی و آزادی گروگان‌ها با بمباران دریایی و هوایی و زمینی ماشین نظامی اسراییل بر باریکه غزه؛ که بواقع زندان بیش از ۲ میلیون فلسطینی ست؛ تاکنون بیش از ۱۳ هزار نفر فلسطینی بقتل رسانده است که نزدیک به نیمی از این قربانیان، کودکان و نوجوانان هستند!

کشتار کور و جمعی غیرنظامیان بی تردید جنایت جنگی دیگری در فلسطین است که آمران چنین جنایاتی چه در فلسطین و چه در قلع و قمع سرخپوستاده و چه در ناکازاکی و هیروشیما و اندونزی و ترکیه و دیگر نقاط جهان، بایستی به دادگاه احضار شوند و در مقابل فرشته عدالت محاکمه شوند!
آنچه در بالا ذکر شد فاجعه بس دردناکی است که در طول تاریخ وجدان ملل گوناگون جهان را بدرد آورده است و در فاجعه اخیر نیست ملتی در جهان که همراه با نقد دولت خود، خواستار آتش بس فوری، معاوضه گروگان های اسراییلی با زندانیان سیاسی فلسطینی و آغاز مذاکرات برای خلع سلاح طرفین جنگ نگردد!
هم‌چنان که در مقاله 
«چهل روز کشتار غیرنظامیان در اسراییل و فلسطین و ایرانیان خارج از کشور» (۱)
نوشتم آنچه اسفبار است موضع «روشنفکران» چپ و راست ایرانی مقیم امن و رفاه نسبی در خارج از کشور است که با فرهنگ گلادیاتورسازی و گلادیاتورپرستی «گرکو-رومن» گویی به تماشای یک بازی «مفرح» فوتبال؛ و بدتر از آن یک مسابقه خونین بکس؛ مشغولند و هریک در حال خورد تنقلات و مواد شادی افزا درفضای مجازی به لعن یکطرف و دفاع همه جانبه از طرف دیگر جنگ ادامه می دهند!
یکی از این نمونه ها که جهت درک بهتر فاجعه، لازم است بعنوان مثال مورد بررسی قرار گیرد نقدی ست که منوچهر صالحی لاهیجی (۲) بر مقاله شیدان وثیق (۳) نوشته است. نویسنده این نقد غیرمستند، آگاهانه لینک مقاله مورد نقد خود را به خواننده ارایه نداده است تا یکجانبه نقد غیرمستند باب میل خود را نوشته و پخش بیرونی کند تا شاید ذهن خواننده را یکطرفه تحت تاثیر نظرات نامستدل خود قرار دهد!
نوشته حاضر در حقیقت کوششی فردی در جهت روشن کردن روش نادرست شناخت «روشنفکران ضدامپریالیست» ایران است که چه در ایران و باعث شکست انقلاب مظلوم بهمن ماه، تقویت و تداوم فاجعه اسلام حکومتی در ایران و دیگر کشورهای منطقه شده اند!
این بخش از «روشنفکران چپ» خوش نشین دور از ایران؛ درست برعکس اکثریت عظیم تولیدکنندگان ساکن ایران؛ متأسفانه نه تنها از عملکرد سیاسی ملی گرایانه خود در ضدیت صوری با آمریکا در هفتاد سال گذشته دست نکشیده اند بلکه با دفاع شاعرانه از حاکمیت مذهبی ارتجاعی و خونریز ایران و دست و پا زدن در منجلاب حاکمیت مذهبی تبعیض و سرکوب و فساد، خود را پیر و خسته می کنند، جوامع خود را به تداوم حاکمیت خرافات و گمراهی تشویق می کنند و عملا به تحمل وضع موجود می کشانند!
جهت طولانی نشدن نوشته از یک سو و از سوی دیگر عدم هرنوع رابطه و علاقه به «راست» ایران، تمایلی به نقد نظرات اسراییل دوست این بخش از جامعه ایران که به تبعیت از عموسام خواهان ادامه جنگ و نابودی فلسطینیان است نمی پردازم. چه از قدیم خوب گفته اند که نیش عقرب نه از ره کین است و اقتضای راست سلطنت طلب نیز چیزی جز طبیعتی بغایت وابسته به کلان سرمایه‌های امپریالیستی و دفاع از منافع کلان این سرمایه ها نیست!
در این چند خط سعی خواهم کرد هرچه مختصرتر به ریشه این انحراف عظیم سیاسی؛ که تداوم سنت سیاسی نادرست دوران جنگ سرد است؛ و اینکه پرچم این نوع مبارزه واپس‌گرایانه قرون وسطایی بر علیه مدرنیته را با ادعای ضدیت با امپریالیسم، بخشی از نیروهای نسل اول «روشنفکران چپ» ایران همچنان با افتخار و سری بلند حمل می کنند، بپردازم. علاقمندانی که به نقد غیرمستند منوچهر صالحی رجوع کنند در همان نگاه اول می بینند که نویسنده نقد و همنظران او، از فلسطین همچون یک واحد یکپارچه سخن می گویند!
برای این قلم ریزنقش بسیار دشوار است بپذیرد کسی که خود را مجهز به «روش شناخت مارکسی» می داند چگونه می تواند یک ملت را واحدی یکپارچه تلقی کند، طبقات مختلف اجتماعی و بویژه چگونگی سازمان یابی قدرت در این ملل را نبیند و قادر به درک منافع متضاد طبقات گوناگون ملت ها، از جمله ملت فلسطین با حاکمان خود نشود!
واقعاً جای بسی تعجب و تأسف است که نتوانیم ملت فلسطین که با تهاجم دولت صهیونیستی، خاکش اشغال، خانه اش ویران و بی خانمان شده است و به دنبال کار و تهیه لقمه ای نان در کشورهای سراسر جهان آواره شده است را، از منافع حاکمان در امن و رفاه این ملت تمیز ندهیم!
فاجعه جایی عمیق‌تر می شود که دانشمندان خوش نشین «محور مقاومتی» در خارج از ایران، این حاکمان مسلح بغایت ارتجاعی را نماینده مبارزات ملت فلسطین می نامند و از چنین گرایشات ارتجاعی دوران شبانی؛ که با هرگونه پیشرفت بویژه برابری حقوقی شهروندان و رفع ستم جنسی موضعی روشن و خصمانه دارند؛ دفاع و حتی حمایت شاعرانه می فرمایند!
براستی تعصبات ملی گرایانه ضد آمریکایی این بخش از «روشنفکران چپ» باعث شده است که نه ضجه های خانواده های قربانیان جنگ را بشنوند و نه فشاری که از اسلام مسلح حاکم بر مردم غزه رفته است و می رود را حس کنند و بفهمند که، حتی اگر قادر به چاره جویی برای ملت های مظلوم تحت ستم در غزه و تهران نیستند، از حاکمیت اژدهای هفت سر آتش زای کارگر ستیز کمونیست کش مدافع نظام سرمایه‌داری، در این و آن گوشه عالم دفاع نکنند!
این نوع برخورد جزمی و یکدست و غیرواقعی به ملت ها و عدم درک فرهنگ ها، روش های مبارزاتی گوناگون، منافع متضاد طبقات گوناگون و ستمی که حاکمان بر ملل خود تحمیل می کنند، باعث می شود تا برخی در امن و رفاه نسبی کشورهای پیشرفته امپریالیستی بنشیننند و برای هر جنبنده ای که به هر شکل و هر بها به عموسام و ماشین جنگی عموسام و متحدانش لطمه زند، کف بزنند و هورا بکشند. این خوش نشینان مبارز در فضای دیجیتال، چنان از جنگ با عموسام غرق در شادمانی و از خود بیگانه می شوند که نفوسی که برخاک می افتند، خانواده هایی که از هم می پاشند، کودکانی که هرگز طعم یک زندگی طبیعی را نچشیده اند را نمی بینند و نمی فهمند که با ادامه حضور چنین حاکمانی، هرگز ملت های گرفتار چنین حکومت های واپسگرا، طعم آزادی و زندگی آزاد را نخواهند چشید، و ملت ها تنها ابزاری برای مبارزات قرون وسطایی این حکومت ها علیه امپریالیسم و در دفاع از سرمایه‌داری بنجل «رانتی-مافیایی- نظامی» حاکم بر ایران و متحدان «محور مقاومت»ی اش در منطقه گردد!
مدافعان محور مقاومت، مگر ملت ایران هفت دهه گذشته قربانی کودتای نظامی امپریالیستی نبوده است و نیست؟
مگر این عموسام و متحدانش نبودند که دولت قانونی محمد مصدق را بزیر کشیدند و سلطنت شاه را ابقا کردند؟
مگر در هفت دهه سیاه گذشته امپریالیسم جهانی به مثابه کلان شرط خارجی مسبب سیاه بختی ملت ایران نبوده است؟
اما ای کسانی که زنده اید و تاریخ ایران را بچشم دیده اید، آیا حضور امپریالیسم به تنهایی در آنطرف دنیا، تداوم ۱۱۷ سال حکومت کودتا و شکست انقلاب مظلوم بهمن ماه در ایران را توضیح می دهد؟
اگر دشمنان داخلی و روش های نادرست و حتی مضر «دوستان» در مبارزه با مزدوران وابسته حاکم بر ایران نبود، آیا انقلاب مظلوم بهمن ماه بوسیله «اسلام ضدآمریکایی» درهم می شکست و ایران که به نسبت جمعیت یکی از چند کشور ثروتمند جهان است، در چنین فلاکت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بسر می برد؟
دانشمندان محترم مدافع محور مقاومت در خارج از کشور، مشکل من نوعی با شما فقط در مورد تضییع حقوق ملت فلسطین در مقابل حاکمان بغایت مرتجع و فاسد خود که با دقت در کلمه، «دشمنان داخلی» ملت فلسطین هستند، نیست!
مشکل اصلی و تاریخی من نوعی با شما، قبل از فلسطین، در مورد ۱۰۰ میلیون ساکنان ایران در ۱۱۷ سال گذشته است. ۱۱۷ سال مشکل من نوعی با شما حضراتی ست که با متد تجزیه و تحلیل احساسی و تعصبات غیرعینی و روش های بغایت نادرست غیر علمی مبارزاتی شما در شناخت و مواجهه با پدیده‌ها، و اتخاذ روش های نادرست ماجراجویانه عملی جهت مبارزه با میلیتاریسم عموسام، باجلادان ملل گوناگون که از موضع برده داران با عموسام مخالفت می کنند، هم پیمان می شوید!
یاد اردشیر زاهدی کودتاگر بخیر که در آمریکا نشسته بود و از زاویه یک شوینیست کودتاگر دیروز، و از موضع محور مقاومتی امروز از عملکرد خونین حاکمیت مذهبی ایران؛ در تهاجم نظامی و فرهنگی به ملل منطقه؛ دفاع می کرد! 
«ناسیونال-سوسیالیسم» ایرانی نیز به سهم خود و همچون یک ذوج نیرو، با دفاع همه جانبه از سیاست خارجی حاکمیت مذهبی بغایت ارتجاعی ایران؛ با همان پشتکار شوینیستی و عوامفریبی عالمانه و بکمک روش نادرست «اصلی و فرعی کردن تضادها»؛ عملا با عدم درک عوامل «درون و بیرون» هر پدیده و بعبارتی عدم درک «مبنا و شرط» برای تغییر در هر پدیده و عمده کردن نقش عموسام بمثابه کلان عامل خارجی در ستم هایی که بر ملل گوناگون جهان می رود، عملاً با آب مقطر آغشته به گلاب کاشان، دست های تا مفرق خونین دولت های ارتجاعی منطقه و جهان را می شویند و تطهیر می فرمایند!

ننگ و نفرت بر دولت های غاصب جنگ طلب!
زنده باد همبستگی ملل جهان برای آزادی و امنیت و برابری و رفاه و صلح پایدار!
پرتوان باد نهضت خلع سلاح جهانی!


جواد قاسم آبادی
آموزگار تبعیدی، فرانسه
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید