چرخش رهبر حزب کارگرانگلستان، سیاست بریتانیا را به عصر صلحسازی ساختگی برمیگرداند – تاکتیکی متوقفکننده در حالی که فلسطینیها گرسنگی میکشند و سلاخی میشوند. دولت کنونی اسرائیل افراطیترین دولت در تاریخ این کشور است، دولتی که مملو از متعصبان مذهبی و فاشیستهای خودخوانده است و در حال حاضر در حال اجرای یک سیاست نسلکشی و زمین سوخته علیه دو میلیون و سیصد هزار فلسطینی غزه است.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، که قتلعام فلسطینی ها نیاز سیاسی اش می باشد، تا خود را از زندان دور نگه دارد، به خود میبالد که مصممتر از هر زمان دیگری برای جلوگیری از ظهور یک کشور فلسطینی میباشد.
ویرانی غزه – که در آن بیش از صدهزار فلسطینی تاکنون کشته یا به شدت زخمی شدهاند و دو سوم خانههای غزه به ویرانه تبدیل شدهاند – به نظر میرسد جزئی از این استراتژی باشد.
و با این حال، به طور خارقالعادهای، “کِر استارمر (Keir Starmer)”، رهبر مخالفان دولت بریتانیا، این لحظه را انتخاب کرده است تا اعلام کند که از این پس، سیاست حزب کارگر در مورد تشکیل دولت فلسطین توسط دولت منحوس اسرائیل به آن دیکته خواهد شد.
استارمر با معکوس کردن مواضع حزب کارگر در زمان دو سلف خود، “اد میلیبند (Ed Miliband)” و “جرمی کوربین (Jeremy Corbyn)”، که وعده داده بودند در زمان پیروزی و کسب قدرت فوراً کشور فلسطین را به رسمیت بشناسند، در جلسه هفته گذشته گفت که چنین به رسمیت شناختی تنها به عنوان “بخشی از روند” مذاکرات صلح شامل اسرائیل رخ خواهد داد. تا به امروز ۱۳۹ کشور فلسطین را به عنوان یک کشور در سازمان ملل به رسمیت شناختهاند، اما بریتانیا – و همچنین ایالات متحده – در میان این کشورها نمی باشند.
“دیوید وین (David Wayne)”، وزیر خاورمیانه در کابینه سایهای حزب کارگر، در توضیح اظهارات استارمر گفت که “اسرائیل حق وتو خواهد داشت. راه حل دو کشوری تنها به شیوهای به ثمر میرسد که برای دولت اسرائیل قابلقبول باشد. این راهی برای ایجاد صلح است”.
حزب کارگر استارمر اصرار دارد که اسرائیل محکم روی صندلی رانندگی بماند، حتی در شرایطی که غزه غیرقابل سکونت شده است و جمعیت آن در معرض قحطی کاملاً دستساز انسان قرار گرفته است – و زمانی که فلسطینیها بیش از هر زمان دیگری به همبستگی بینالمللی نیاز دارند، در حالی که اسرائیل برای پایان دادن به زیادهخواهی بیپایان رژیم این کشور و برای پایان دادن به نسلکشی آن نیاز به ضربههایی سخت همانند تحریمها دارد.
رفتار با دیگران همانند رفتار با احمقهاست
استارمر تنها از سیاست دهساله حزب کارگر رو برنگردانده است. او حمایت اعلامشده خود از کشور فلسطین را کنار گذاشته است.
استارمر در تابستان ۲۰۲۱، زمانی که اسرائیل درگیر یکی از حملات خشونتآمیز منظم خود علیه غزه بود، نخستوزیر وقت، “بوریس جانسون” (Boris Johnson)، را تحت فشار قرار داد تا برای به رسمیت شناختن یک کشور فلسطینی در نشست G7 آن سال در ایالت “کورنوال” (Cornwall)، تلاش کند.
استارمر در آنزمان خاطرنشان کرد که تشکیل کشور فلسطین تنها راه “برای جلوگیری از گسترش شهرکهای غیرقانونی” است که برای از بین بردن پیشگیرانه سرزمین مورد نیاز برای چنین دولتی طراحی شده است. رهبر حزب کارگر افزوده بود، این همچنین راهی برای “بازگرداندن و اجرای یک روند صلح معنادار” میباشد.
چرا فلسطینیها اکنون که اسرائیل در حال نسلکشی در بخشی از خاک آنها است، کمتر حق دارند که دارای کشور باشند؟ شهرکنشینان یهودی اسرائیل که از ویرانی غزه خوشحال شدهاند، حتی تهاجمیتر از سال ۲۰۲۱ در سرزمینهای فلسطینی در کرانه باختری به تهاجم علیه فلسطینیها مشغول هستند.
به گفته استارمر، در سه سال پیش، به رسمیت شناختن بینالمللی کشور فلسطین، ابزار مورد نیاز برای صحبت کردن با اسرائیل ناسازگار بود. اکنون رهبر حزب کارگر با ضرورت وجود یک کشور فلسطینی کاملاً متفاوت رفتار میکند و آنرا مانعی برای مذاکرات قامداد می نماید.
اما نسخه صادره در حال تغییر است: بر اساس موضع جدید استارمر، دولت فلسطین تنها از طریق گفتگوهای صلح به دست میآید، حتی اگر اسرائیل به طور کامل هرگونه مذاکره با فلسطینیها را رد کند. استارمر با حزب کارگر و با آنان که به این حزب رای دادهاند آنگونه رفتار میکند که گویی احمقی بیش نیستند.
در پایان هفته گذشته، استارمر در تلاشی آشکار برای آرام کردن نارضایتی فزاینده، نتانیاهو را به دلیل رد کردن دولت فلسطین مرتکب «اشتباه» خواند. اما این تنها نشان دادن انحطاط کامل سیاست جدید او بود.
دیوید هفته گذشته با اشاره به همین نکته به روزنامه انگلیسی “کرونیکل یهودی (Jewish Chronicle The)”، اذعان کرد که دولت اسرائیل قاطعانه با پایان دادن به اشغال نظامی چندین دهه خود در سرزمینهای فلسطینی غزه، کرانه باختری و اورشلیم شرقی مخالف است.
بنابراین، تشکیل کشور فلسطین “نیازمند ذهنیت متفاوتی از سیاستمداران برجسته در اسرائیل است”. دیوید گفت که این اتفاق “در یک دوره زمانی طولانی” اتفاق خواهد افتاد و “بسیاری از مسائل پیچیده باید حل شوند”.
به نظر میرسد استارمر و وزرای او توجه نکردهاند که بهطور میانگین روزانه ۲۵۰ فلسطینی توسط اسرائیل در غزه کشته میشوند و بسیاری از فلسطینیها از گرسنگی میمیرند. آنها ممکن است امکان تحمل تجملی چون انتظار “طولانیمدت” را نداشته باشند.
اما مقامات اسرائیلی از حق وتوی خود خوشحال خواهند شد. اگر نسلکشی آنها نشانهای از خواسته آنها باشد، معتقد هستند که زمانی که حدود دو میلیون فلسطینی کشته یا پاکسازی نژادی شده و یا در گوشه و کنار جهان پراکنده شده باشند، همهچیز بسیار سادهتر خواهد شد.
اشتهای نسل کشی
حزب کارگر استارمر به میدان آمده تا به محافظهکاران حاکم – و همچنین واشنگتن – بپیوندد تا سیاست ساختگی “فرایند صلح” سه دهه پیش را احیا کند، گویی که در خلال ۳۰ سال گذشته هرگز اتفاق نیفتاده است.
به سادگی تمام باید گفت که سیاستمداران “میانهرو” اسرائیلی که گویی حزب کارگر میخواهد آنها را پرورش دهد، وجود خارجی ندارند. نتانیاهو فردی در تاریخ اسرائیل است که بیش از تمامی دیگر نخستوزیران این کشور این مقام را بر عهده داشته است. او ریاست بسیاری از دولتهای ائتلافی راستگرا را بر عهده داشته است – دولتهایی که هر کدام از دولتهای گذشته افراطیتر بودهاند. این امر دقیقاً به این دلیل است که جناح راست افراطی ناسیونالیست محبوبیت زیادی در میان رایدهندگان اسرائیلی دارد.
اگرچه نتانیاهو ممکن است درگیر مشکلات سیاسی شخصی – به ویژه به دلیل شکست در جلوگیری از خروج حماس از زندان غزه در روز ۷ اکتبر – باشد، در مخالفت شدید خود با تشکیل کشور فلسطین یک فرد خارج از خط مسلط بر راست اسرائیل نیست. او کاملاً در جریان اصلی قرار دارد.
آنچه در سه ماه گذشته به طور قاطع ثابت شده این است که اشتهای اسرائیل برای هرگونه توافقی با فلسطینیها، حتی با تشکیلات خودگردان فلسطینی به رهبری محمود عباس، برابر با صفر است. و بیش از این و کاملاً برعکس: در سراسر طیف سیاسی اسرائیل برای نابودی فلسطینیان حمایت شدیدی وجود دارد.
بنی گانتز (Benny Gantz)، ژنرال و رهبر مخالفان نتانیاهو، که اکنون در شورای جنگ او خدمت می کند، به نظارت بر بمباران و محاصره نظامی که فلسطینیان را در غزه گرسنگی میکشد، کمک میکند.
“اسحاق هرتزوگ (Isaac Herzog) رئیس جمهور اسرائیل و رهبر سابق حزب كارگر به ظاهر چپ اسرائیل، اعلام كرده است كه هیچ فلسطینی در غزه بیگناه نیست و چنین موضعگیری او را به رهبر اصلی نسلكشی جاری تبدیل میكند.
زمانی که حتی سیاستمداران “میانهرو” اسرائیلی از نسلکشی حمایت میکنند، استارمر تصور میکند که قرار است با چه کسی در اسرائیل برای گفتگوهای صلح تماس برقرار کند؟ یا اینکه هدف واقعی او این است که اجازه دهد اسرائیل به طور نامحدود هر کاری را که میخواهد انجام دهد؟
تغییر بدبینانه
واقعیت این است که استارمر به سادگی تغییری بدبینانه به موضعی داده است که بلافاصله پس از حمله ۷ اکتبر – زمانی که ماهیت نسلکشی اسرائیل شروع به شکلگیری کرد- اعلام کرد.
استارمر در آنزمان از “محاصره کامل” اعلامشده توسط “یوآو گالانت (Yoav Galant)، وزیر دفاع اسرائیل، که بیش از دو میلیون فلسطینی را از غذا، آب و برق محروم کرده است، حمایت کرد. اگرچه قحطی و بیماریهای کشنده نتیجهای اجتنابناپذیر از حمله همهجانبه اسرائیل بود، رهبر حزب کارگر این سیاست را به عنوان “حق اسرائیل برای دفاع از خود” توصیف کرد. و این امر با این وجود بود که مجازات دستهجمعی صراحتاً بر اساس قوانین بینالمللی غیرقانونی است.
زمانی که از او پرسیده شد که آیا عمل اسرائیل را زمانی که این کشور ارتباطات مخابراتی به غزه را قطع کرده و در واقع با تشدید کشتار اسرائیل، منطقه محاصره را در تاریکی فرو میبرد تایید میکند، گفت که احساس میکند نمیتواند “در مورد هر موضوعی قضاوت کند”.
و با این حال، بهویژه، استارمر چندی پیش احساس میکرد که کاملاً میتواند درباره جنایات ارتش روسیه پس از حمله به اوکراین قضاوت کند – و نام آن حمله را جنایت بگذارد و از ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه بخواهد که برای حضور “در برابر عدالت” در دادگاه لاهه حاضر شود.
مشخص است که اسرائیل تاکنون حداقل ۲۵۰۰۰ فلسطینی را در غزه کشته است، افرادی که اکثر آنها زن و کودک هستند. میدانیم که هزاران فلسطینی دیگر زیر آوار هستند. اسرائیل تقریباً تمام زیرساختهای حیاتی از جمله بخش درمانی فلسطینیها را نابود کرده است. با این حال، هیچکس در رهبری حزب کارگر جرات نمیکند این اقدامات را به عنوان جنایات جنگی، چه رسد به نسلکشی، معرفی کند.
أوضاع همیشه اینگونه نبوده است. استارمر، در نقش قبلی خود به عنوان یک وکیل حقوق بشر، به خوبی درک میکرد که آنچه امروز اسرائیل انجام میدهد، به عنوان نسلکشی شناخته میشود.
در جلسه دادگاه دادگستری بینالمللی (International Court of Justice) در شهر هاگ در سال ۲۰۱۴، استارمر ادعا کرد که نیروهای صرب در محاصره شهر ووکوار کرواسی به مدت سه ماه، نسلکشی انجام دادهاند. او شهری را که به ویرانه تبدیل شده است، اینگونه توصیف کرد: “این شهری کمپینی مداوم از گلولهباران، اخراج سیستماتیک، محرومیت از غذا، آب، برق، بهداشت و درمان پزشکی را تحمل میکند.”
این همان شرایطی است که بر غزه تحمیل شده است، اما این بار در مقیاسی بسیار بزرگتر.
چهار سال پیش استارمر همچنین در مورد کشتار ۸۰۰۰ مرد و پسر بوسنیایی در سربرنیتسا در سال ۱۹۹۵ صربستان تردیدی نداشت که آنرا “نسلکشی غیرانسانی” توصیف کند. او در آن رابطه اظهار داشت: این جنایات باید “به ما کمک کنند تا شجاعت و اعتقاد پیدا کنیم تا بایستیم و بگوییم، دیگر هرگز “.
چقدر سریع “اعتقاد و شجاعت” استارمر او را در غزه تنها و ناکام گذاشت.
یک چک سفید
اینها همه الگویی از استارمر و تیمش است. رهبر حزب کارگر انگلستان درخواستهایی برای اعلام آتشبس را در شرایطی که میتوانست از تلفات دهها هزار فلسطینی جلوگیری شود، رد کرد. حتی اکنون نیز او بر آتشبس “پایدار” اصرار میورزد که در واشنگتن به رمزی تبدیل شده است که به اسرائیل اجازه میدهد کشتار را تا زمانی که میخواهد ادامه دهد.
او هفته گذشته پس از رویارویی نماینده چپگرای حزب کارگر، “زارا سلطانا (Zarah Sultana)” با نخستوزیر بریتانیا “ریشی سوناک (Rishi Sunak)” در مجلس عوام، زارا را بدون کوچکترین دفاعی از این نماینده حزب خود تنها گذاشت.
زارا از سوناک خواسته بود تا به سخنان مقامات دولتی گوش دهد و در میان تنشهای مارپیچی در خاورمیانه که منجر به حمله بریتانیا و ایالات متحده آمریکا به یمن ـ به دلیل حملات حوثیها به کشتیها در دریای سرخ ـ شده است، “کاهش تنش” کند. وی در این سخنان خاطرنشان کرده بود که “کاهش تنش” تنها از طریق آتشبس فوری در غزه امکانپذیر است.
سوناک با اسلامهراسی عریانی به زارات پاسخ داده و به نماینده مسلمان مجلس بریتانیا گفت که باید “از حماس و حوثیها بخواهد تا بحران جاری را کاهش دهند” و در نتیجه به این نکته اشاره کرد که او نماینده آنها در بریتانیا است. مشخص است که استارمر بیشتر از آنچه به داد غزه رسیده است به دفاع از سلطانه نپرداخت.
به مقامات حزب کارگر هشدار داده شده که در راهپیماییهای همبستگی فلسطینیها شرکت نکنند و گزارش شده است که شاخههای این حزب از بحث در مورد مسائل مربوط به اسرائیل یا فلسطین منع شدهاند. دهها تن از اعضای شورای کارگری به دلیل موضع استارمر در مورد غزه از عضویت در شوراهای خود استعفا دادهاند.
در این هفته، طاهر علی (Taher Ali) ، نماینده حزب کارگر، پس از توصیف دقیق سوناک به عنوان “خون در دستانش” به دلیل تایید فروش تسلیحات به اسرائیل -علیرغم دریافت توصیههای وزارت خارجه مبنی بر عدم فروش این اسلحهها به اسرائیل- به دلیل نقض قوانین بینالمللی در حمله به غزه، تحت فشار شلاقهای حزب مجبور به عذرخواهی شد. سخنگوی حزب کارگر در این رابطه گفته است که اظهارات علی “به وضوح نامناسب” است.
اکنون استارمر با تایید محاصره دولت اسرائیل، چک سفیدی به اسرائیل داده است تا فلسطینیها را به طور نامحدود و بدون محافظت در برابر انگیزههای نسلکشی اسرائیل بدون تابعیت نگه دارد.
لیزا نندی (Lisa Nandy)، وزیر توسعه بینالمللی کابینه استارمر در سایه او، در آخر هفته گذشته راهپیمایی علیه یهودستیزی را در منچستر رهبری کرد. پیام این اعتراض که به دشواری بسیار تلاش شده بود مشخص نباشد این بود که مخالفت با نسلکشی در غزه ناشی از نفرت از یهودیان است.
در کنار نندی، خاخام اعظم بریتانیا، افرایم میرویس (Ephraim Mirvis)، ایستاده بود که از ستونی در روزنامه “ساندی تلگراف” (Sunday Telegraph) برای بیان صریح این نکته استفاده نمود. تیتر این نوشته اینگونه بود: “متهم کردن اسرائیل به نسلکشی یک وارونگی اخلاقی انحرافی است”.
این همان میرویس است که در اوایل این ماه از “سربازان قهرمان ما” -ظاهراً غافل از اینکه آنها سربازان اسرائیلی هستند، نه بریتانیایی- به دلیل انجام “بزرگترین کار ممکن” در تخریب غزه تمجید کرد.
همدستی در فروش اسلحه
به همین ترتیب، استارمر هیچ کاری برای پاسخگویی دولت بریتانیا به دلیل تداوم عرضه سلاح به اسرائیل –آنچه که باید هدف اصلی یک حزب مخالف باشد-، انجام نداده است.
هفته گذشته، سایت اینترنتی “میدل ایست آی” (Middle East Eye) گزارش داد که “دیوید کامرون” (David Cameron)، وزیر خارجه بریتانیا، فروش تسلیحات به اسرائیل را تایید کرده است، این امر علیرغم اینکه مقامات وی به طور مکرر در ماههای نوامبر و دسامبر سال گذشته “نگرانیهای جدی” خود مبنی بر نقض قوانین بینالمللی توسط اسرائیل را مطرح کرده بودند.
این امر استارمر را به اندازه دولت بریتانیا در جنایات اسرائیل علیه بشریت در غزه –و همچنین در نسلکشی ـ، اگر دیوان بینالمللی دادگستری در لاهه از پرونده در حال رسیدگی آفریقای جنوبی علیه اسرائیل حمایت کند شریک میکند.
در واقع، رهبر حزب کارگر انگلستان ممکن است در میان افرادی باشد که در شکایت جنایی که هفته گذشته توسط یک گروه بریتانیایی به پلیس متروپولیتن ارائه شد، نام برده شد، شکایتی که برخی از سیاستمداران ارشد بریتانیایی را به عنوان همدست در جنایات جنگی اسرائیل معرفی کرد.
واحد جنایات جنگی “مت” (Met) به عنوان بخشی از تحقیقات موجود توسط دادگاه کیفری بینالمللی، در حال جمعآوری شواهدی درباره رهبران اسرائیلی و بریتانیاییهایی که برای شرکت در جنایات جنگی احتمالی به اسرائیل سفر کردهاند بوده است.
“مرکز بینالمللی دادگستری برای فلسطینیها” (International Center of Justice for Palestinians) از واحد تحقیقاتی “مت” درخواست کرده است که تحقیقات مربوط به سیاستمداران، شخصیتهای عمومی و مفسران بریتانیایی که ممکن است از طریق حمایت، تشویق یا تحریک به جنایات اسرائیل در غزه “یاری و کمک کردهاند” گسترش یابد.
تاکتیک توقف
مانورهای سیاسی ناشایست استارمر در سه ماه گذشته تنها آنچه را که از مدتها پیش مشخص بوده است روشنتر کرده است: این که “فرایند صلح” و هدف اعلامشده “همزیستی دو کشور هم جوار”، توسط نهادهای غربی کاملاً بدبینانه تلقی میشود. این چیزی بیش از یک تاکتیک انحرافی و توقف نیست.
زمانی، حمایت از طرح همزیستی دو کشور مجاور سرپوشی ضروری را فراهم نمود: نیت خیری که اسرائیل میتوانست در پشت آن نیت بد خود را پنهان کند، زیرا به اینوسیله همان سرزمینی را که ظاهراً قرار بود پایهای برای تشکیل کشور فلسطین باشد، ربود.
در حال حاضر، حمایت از طرح همزیستی دو کشور مجاور در حالی که اسرائیل مرتکب نسلکشی میشود، پوششی داستانی را فراهم میکند. هدف این است که افکار عمومی غربی را از چیزی که به آنها خیره شدهاند منحرف سازد: اینکه یک دولت اسرائیلی که غزه را با خاک یکسان می کند و به دنبال پاکسازی قومی جمعیت آن است، در کار به رسمیت شناختن کشور فلسطین نیست.
یک کشور فلسطینی، چه قابل دوام و چه غیر قابل اجرا، تنها در صورتی به وجود خواهد آمد که اسرائیل مجبوربه تن دادن به آن شود. هر چیزی کمتر به سادگی اتلاف وقت است زیرا اسرائیل مردم فلسطین را تحت پوشش مبارزه با حماس ریشهکن میکند.
این هفته، چین نشان داد که ممکن است با استفاده از کرسی خود در شورای امنیت برای پافشاری بر “گامهای مشخص” -به جای گفتگوهای بیپایان درباره مذاکرات- به سمت “عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل”، از بلوف واشنگتن رونمایی نماید.
اگر پکن از این کار پیروی کند، واشنگتن با حق وتو در شورای امنیت، مجبور خواهد شد نشان دهد که آیا واقعاً در پیشبرد راه حل دو دولتی جدی است یا خیر. در چنین صورتی میزان جدیت استارمر نیز آشکار خواهد شد.
در حقیقت، رها کردن کامل فلسطینیها در لحظهای که آنها را قصابی میکنند و از گرسنگی میکشند، حتی بیشتر از آنچه می باشد که “تونی بلر” (Tony Blair) با حمایت از جنگ غیرقانونی واشنگتن علیه عراق به بهانههای واهی در سال ۲۰۰۳، به حزب کارگر آسیب وارد کرده است.
بلر حزب کارگر را به عنوان وسیلهای برای پیشبرد “یک سیاست خارجی اخلاقی” توصیف کرد. استارمر آن را به عنوان وسیلهای برای بسیج مخالفت با وحشت یک نسلکشی مورد استفاده قرار داده است.
استارمر از این طریق زمینه را برای دمی سمی از بیگانگی، تلخی و ناامیدی فراهم کرده است، شرایطی که سیاست بریتانیا را برای آینده قابل پیشبینی، بیثبات خواهد کرد.
جاناتان کوک
۲۵ ژانویه ۲۰۲۴ برابر با ۵ بهمنماه ۱۴۰۲
برگردان به فارسی از نادر ثانی
ادامۀ کشتار با مجوز دادگاه بین المللی کیفری، صدور ننگینترین حکمی که میشد تصورکرد!
مقاله دریافتی از رفقای چپ افغانستان
متن کامل با فرمت پی دی اف
این که محکمه به ختم جنگ و انفاذ آتشبس حکم صادر نمینماید به علاوۀ آن که در واقع فرود آوردن سر تعظیم مقابل ارادۀ جنگطلبانۀ نتانیاهو و حامیانش که خواستار ادامۀ کشتار اند می باشد در عمل توهین و اهانت به ده ها و صد ها میلیون انسان دیگری است که درطی بیش از ۱۰۰ روز در جاده ها بدون درنظرداشت اوضاع جوی شهر و دیار شان خواستار توقف جنگ و انفاذ آتش بوده اند.
با شناختی که این قلم از بیدادگاه هائی چون “دادگاه بین المللی کیفری مخصوص نسل کشی” و بقیه همترازهایش چون “دادگاه بین المللی جنایات جنگی” دارم و می دانم که سیستم امپریالیزم در کل آن نهاد ها را به وجود آورده تا زمانی که نیاز به فریب خلقهای جهان احساس نماید و بخواهد جنایاتش را روپوش قانونی دهد از آنها بهره جسته، پشۀ دشمانش را با بزرگنمائی کوه نشان داده، فیل خود و دوستانش را کتمان می نماید؛ از همان آغاز یعنی زمانی که افریقای جنوبی چشم و چراغ و نورچشم سیستم امپریالیزم یعنی “اسرائیل” را متهم به نسل کشی نمود و خواستش را به این بیدادگاه ارجاع کرد، از طریق همین رسانه با صراحت ابراز نمودیم که این درخواست و تقاضا با ذکر دلایلی چند، هیچ گاهی از جانب “بیدادگاه” پذیرفته نخواهد شد از همین رو هیچگونه انتظاری هم از آن نداشتم.
از همین رو زمانی که روز گذشته حکم این بیدادگاه را خواندم، علی رغم آن که حدسم درست ثابت شده بود قلباً ناراحت شدم باز هم نمی خواستم چیزی در مورد بنگارم مگر زمانی که از دیروز بدین سو مجیزگوئیها، ستایش ها و ثنا گفتن های راست و چپ نما ها را خواندم، متوجه شدم که نباید به امپریالیزم و رسانه های وابسته به آن که این چنین به چشم مردم خاک زده، دادن مجوز کشتار مردم بی پناه فلسطین را به خورد از خود بیخبران پیروزی جا بزنند مجال داد تا به نیات شوم شان نایل آیند بناءً تصمیم گرفتم علی رغم برخی مشکلات، درک خودم را از قضیه تقدیم خوانندگان پورتال نمایم باشد در بین تمام هیاهوی تبلیغاتی به نفع این بیدادگاه وابسته به امپریالیزم، حد اقل ادای دینی نموده باشم:
درخواست افریقای جنوبی:
برای جمع کردن بحث و درک مطلب، نخست می بینیم که افریقای جنوبی چه می خواست:
۱- نخستین خواست افریقای جنوبی و تعدادی از کشور های دیگر، قطع فوری جنگ و انفاذ یک آتش بس بود؛
۲- دومین خواست افریقای جنوبی عملیات خونبار حاکمیت صهیونیستی اسرائیل را به مثابۀ نسل کشی محکوم نمودن بود.
از آن جائی که موفقیت و عدم موفقیت در یک درخواست اصولاً وابسته و منوط است به میزان پذیرش آن خواست و تقاضا، در اینجا می بینیم آنچه را رسانه ها به مثابۀ پیروزی افریقای جنوبی و کلیت دنیای جنوب علیه حاکمیت و برتری دنیای شمال تبلیغ می دارند، نه تنها پیروزی نیست بلکه گذشته از یک شکست افتضاح آمیز، قانونیت بخشیدن به جنایات و کشتار بیرحمانۀ فلسطینی ها توسط اسرائیل نیز می باشد. به منظور اثبات ادعایم نخست فیصله ها را در اینجا خدمت تان تقدیم نموده صمیمانه از همۀ تان تقاضا دارم به جای آن که فریب تبلیغات رسانه ها وابسته را بخورید، خود به دقت آن را مطالعه نمائید.
«ـــ اسرائیل باید تمام تمهیدات را برای جلوگیری از هر اقدامی که میتواند نسلکشی تلقی شود به کار گیرد، از جمله کشتن اعضای یک گروه، ایجاد صدمه بدنی، شرایط طراحی شده با هدف نابودی یک گروه، جلوگیری از تولد
– اسرائیل باید اطمینان حاصل کند که ارتش این کشور هیچ اقدام نسل کشی را مرتکب نمیشود
– اسرائیل باید هرگونه اظهارنظر عمومی که میتواند تحریک به ارتکاب نسلکشی در غزه تلقی شود را متوقف کند و به مجازات برساند
– اسرائیل باید اقداماتی را برای تضمین دسترسی بشردوستانه اتخاذ کند
– اسرائیل باید از تخریب مدارکی که می تواند در پرونده نسل کشی استفاده شود جلوگیری کند
– اسرائیل باید ظرف یک ماه پس از صدور این دستور گزارشی را به دادگاه ارائه کند
دادگاه همچنین نسبت به سرنوشت گروگانهائی که در دست حماس هستند ابراز نگرانی کرد و خواستار آزادی فوری آنها شد.»
اینهم برداشت من از احکام صادره. جای بسا مسرت خواهد بود هرگاه قلم به دستانی برداشتهایم را غلط ثابت نمایند:
۱- بیدادگاه زمانی که دستور به ختم بمباران و توقف جنگ و انفاذ آتش بس نمی دهد، عملاً به اسرائیل مجوز صادر می نماید که می تواند در آنجا بمبارد نماید، آدم بکشد، خانه ها و هستی مردم بی پناه فلسطین را نابود نموده به آتش بکشد، فقط باید متوجه باشد که عملکردش به سمت نسل کشی کشانده نشود. این دستور بیدادگاه بین المللی کیفری لاهه نخستین امری را که در همان لحظه در ذهنم تداعی نمود، شرایطی بود که بین مسلمانان برای حیوان قربانی در نظر گرفته می شود. در آنجا هم مروت!! انسانی به قصاب حکم می نماید، که قبل از کشیدن تیغ برگردن حیوان قابل ذبح، چشمهایش را سرمه، مقداری آب و قند نیز به قربانی بدهد تا حین کشتن و بریدن سر حیوان، انسانی!! و اسلامی!! برخورد و مروت و مهربانی دینی را ادا نموده باشد. این یعنی اسرائیل به بمباردمان غزه و کشتار باشندگان آن ادامه دهد، مگر متوجه باشد که نسل کشی ننماید یعنی همه را قتل عام نکند با زنده گذاشتن چند تن، درب هر نوع ادعائی را علیه خودش از همین اکنون ببندد؛
۲ – در توصیه دوم الی چهارم، بیدادگاه از اسرائیل می خواهد – دستور نمی دهد- که متوجه باشد تا من بعد تبلیغاتی که از آن بوی نسل کشی می آید از جانب مقاماتش صورت نگیرد یعنی نه وزرایش فلسطینی ها را “حیوانات انسان نما” بگوید، نه رئیس جمهورش تمام باشندگان غزه را گناهکار اعلام نماید و نه هم شخص نتانیاهو بیش از این از پاکسازی کامل غزه و کوچاندن مردمش چیزی بگوید همزمان به ارتش خودش بگوید که کشتن را حق دارد مگر نباید سرمۀ چشم و دادن آب به قربانی را فراموش کند؛
۳- در توصیۀ پنجم بیدادگاه فراموش می کند که نباید به بقال کمفروشی را یاد داد و به نقال دور انداختن سند نقلش را. از همین رو از آنها می خواهد نباید مدارکی را که جرم آنها را درمحکمه ثابت بتواند از بین ببرند. با خواندن چنین توصیه و مشوره ای، انسان باید از اینهمه ذکاوت و یا هم دنائت قضات انگشت حیرت به دندان گیرد. چه از قاتل می خواهد وقتی مرتکب قتل شدی لطفاً مدارک جرم را کاملاً از بین ببر تا کسی نتواند بر با استناد به آن مدارک دردسری برایتان ایجاد نماید؛ چه می توان گفت به جز بارک الله به این هوش و ذکاوت؛
۴- در توصیه های ششم و هفتم هر دو طرف جنگ یعنی هم اسرائیل و هم حماس با لحن حقوقی محکمه مواجه می شوند. منتها با این تفاوت که از اسرائیل می خواهد بعد از یک ماه گزارش کامل عملکردش را به محکمه ارائه کند یعنی بگوید که چه تعداد از انسانهای بیگناه فلسطین را کشته و چه تعداد از خانه ها، اماکن، بیمارستانها، مساجد و بقیه عمارات همگانی را ویران نموده و آیا حین انجام این اعمال، باز هم به قربانی آب خورانده است و یا خیر؟ اما در نقطۀ مقابل به حماس دستور می دهد که باید “فوراً گروگانها” را رها سازد- زیر کلمۀ فوراً چند خط درشت بکشید. این بدان معناست که اگر حماس گروگانها را رها ننماید، بازوی نظامی محکمه یعنی ناتو حاضر خواهد شد حکم محکمه را تطبیق نماید.
و اما برگردیم به دومین خواست افریقای جنوبی که صدور حکم نسل کشی علیه اسرائیل صهیونیستی بود. همان طوری که در متن حکم می بینید بیدادگاه لاهه در این مورد حتا اشاره هم نمی کند، مگر به جای بیدادگاه، رسانه های وابسته به امپریالیزم از یک پروسۀ چندین ساله یادآوری نموده، با ترفند “بزک بزک نمیر که جلو لغمان می رسد” در واقع اذهان را برای پذیرش حکم آنهم سالها بعد از پاکسازی و نسل کشی آماده می سازند.
خواست مقاومت فلسطین در کل:
مقاومت فلسطین که می شود گفت به جز تعدادی خاین به خلق و نوکر امپریالیزم جهانی بقیه تمام خلق آن را شامل می گردد چه قبل از ۷ اکتوبر و چه بعد از آن دارای خواستهای حد اقل و حد اکثر بودند. حال هرگاه از خواست حد اکثر آنها که داشتن میهن خودشان با حق برگشتن آوارگان فلسطینی از اقصا نقاط جهان و داشتن یک حاکمیتی که ممثل تعیین سرنوشت شان به وسیلۀ خودشان باشد و رها شدن از محاصرۀ ۷۵ سالۀ صهیونیستی به همین اشاره اکتفاء نمائیم، خواست حداقل مقاومت غزه در چند نکته خلاصه شده است:
۱- برچیده شدن بساط محاصرۀ سیزده ساله؛
۲- خاتمه دادن به وضعیت یک زندان سرباز به غزه؛
۳- رها کردن هزاران زندانی فلسطینی که در تحت شدید ترین و غیر انسانی ترین شرایط در زندانهای اسرائیل به سر می برند؛
۴- ختم کشتار و بمباردمان و قبول یک آتش بس دایمی با ضمانت نیروهای بین المللی؛
۵- خروج عساکر اشغالگر اسرائیلی از غزه و مناطق وابسته به غزه؛
خوانندگان گرامی!
شما توصیه های بیدادگاه کیفری لاهه را در بالا دارید، می توانید باز هم بدان مراجعه نمائید و ببینید که آیا اشاره ای بدانها صورت گرفته یا خیر؟ من که نیافتم شما تلاش کنید، نکند کبر سن مانع از دیدن چنان توصیه ای از طرف من شده باشد!!
خواست اسرائیل از بیدادگاه:
۱- وقتی اسرائیل به اجازۀ سردمدار جهانی امپریالیزم، امپریالیزم امریکا و شریک تمام جنایاتش انگلیس و تأئید ننگین کلیت غرب امپریالیستی دست به عملی می زند، بر مبنای حکم “حد غلام باشد که از بادارانتقاد کند”، افریقای جنوبی و کلیت کشور های جنوب هیچ حقی ندارند تا از عملکرد اسرائیل انتقاد نمایند؛
۲- جهان باید به بهانۀ به رسمیت شناختن حق دفاع از خود اسرائیل، چشم خود را در قبال تمام جنایاتی که اسرائیل علیه خلق فلسطین مرتکب می گردد، کور نماید، نه چیزی را ببیند و نه از چیزی انتقاد نماید ورنه با چماق انتی سمیتیزم زندگی اش تباه خواهد شد؛
۳- حق دارد و مصمم است تا غزه را از وجود فلسطینی ها “پاکسازی” نماید و دو ونیم میلیون تن باشندۀ آن را یا زیر بمبارانهای سنگین، تحمیل فقر، گرسنگی و بی دوائی از بین ببرد و یا هم وادار به ترک خانه و کاشانۀ شان نموده، طبق نقشۀ نتانیاهو در یک جزیرۀ غیر مسکون در بحیرۀ مدیترانه اسکان دهد.
خوانندگان گرامی!
بر مبنای مواد توصیه ها می شود گفت تنها کاری که بیدادگاه انجام داد، اعلام صلاحیت خودش در بررسی این موضع بود. اینجا هم باید متوجه بود که بیدادگاه این حکم را بدان منظور صادر نمود که بتواند باز هم خلقهای جهان را بفریبد. اما برای این که اسرائیل و دنیای سرمایه از بابت این حکم ناراحت نگردند و به مانند ترمپ رسماً اعضای دادگاه را به امریکا ممنوع الورود اعلام ننمایند، آن نقل های شیرین را نیز به نقال بزرگ نیز یاددهانی نمود باشد از گناهش بگذرد.
عکس العمل کشور ها در قبال حکم:
در کل به جز چند کشور محدود که گریز بیدادگاه از صدور حکم توقف جنگ و اعلام آتش بس انتقادات آبکی، شل و تلویحی نمودند، با استناد به گزارش رسانه های وابسته به امپریالیسم گویا تمام رهبران جنوب و شمال از این حکم داهیانۀ!! بیدادگاه استقبال نموده و آن را پیروزی بزرگی علیه اسرائیل اعلام داشتند.
در اینجا قبل از آن که ببینیم انگیزۀ این مجیزگوئی چیست نخست به نظرات امپریالیزم و توله سگش اسرائیل نگاه می نمائیم:
هرچند امپریالیزم امریکا تا حال علیه توصیه ها زبان باز ننموده مگر به یاد داریم که سخنگوی شورای امنیت ایالات متحدۀ امریکا در همان آغاز دادخواست را حتا قبل از صدور حکم و نظر محکمه” بیارزشوبدونهیچمبنایواقعی“ اعلام نموده بود، مسلماً وقتی این توصیه ها به شورای امنیت برده شود تا اعتبار اجرائی بیابد به تنها موردی که رأی خواهد داد همان “رهائی گروگانها” می باشد، در مورد بقیه از قبل معلوم است که هیچ نوع اعتبار اجرائی نخواهند داشت.
و اما موضعگیری دولت اسرائیل رسوا تر از موضعگیری امریکا بود زیرا علی رغم آن که نتانیاهو از اعضای کابینه و مقامات رسمی دولتش خواست تا بیش از این حرفهای افشاء کننده نگویند و هرکاری که می کنند با در نظرداشت توصیه های برادرانۀ بیدادگاه درخفا و بدون سرو صدا و با از بین بردن اسناد و مدارک انجام دهند، وزیر امنیت آن کشور”ایتامار بن گویر” تمام توصیه ها را “کوچک و غیر قابل دید” اعلام داشت.
و اما این که چرا اکثریت کشورهای جنوب جهان، این توصیه ها را مجیزگوئی می کنند، بر می گردد به ترس آن دولتها از مردم خودشان. تظاهرات باربار میلیونها نفر در اقصا نقاط جهان از واشنگتن گرفته تا لندن و از برلین گرفته تا سیدنی و ملبورن و رویاروئی توده های میلیونی تمام کشور ها با پولیس های طرفدار و حامی صهیونیزم و جنایات آن، حاکمیت های وابسته را وادار می سازد تا جهت فریب خلقهای به پا خاستۀ شان، شکست افتضاح آمیز و ننگین ترین حکم یک بیدادگاه را پیروزی تبلیغ بدارند، این حاکمیت ها با در نظرداشت چنگ و دندان اتومی که امپریالیزم امریکا و انگلیس عجالتاً علیه خلق یمن در دفاع از عملکرد جنایتکارانۀ اسرائیل از خود نشان می دهند، نمی خواهند خیزش های مردمی آنها علیه بیدادگاه و تصامیم آن، این کشور ها را آماج حملات امپریالیزم امریکا و انگلیس قرار دهد. از همین روز شکست شان را پیروزی تبلیغ می دارند:
خوانندگان گرامی!
تاریخ بعد از ختم جنگ جهانی دوم بدین سو به ما می آموزاند که تمام نهاد ها و سازمانهائی که زیر عنوان حافظ صلح جهانی و تعیین کنندۀ معیار های قابل قبول برای همه در روابط بین کشور های جهان به وجود آمده، همه بدون استثناء ابزاری بوده اند در خدمت تحقق و حصول اهداف امپریالیستی به خصوص امپریالیسم امریکا.
یعنی قدرتهای امپریالیستی از همان آغاز تهاجم خونبار امپریالیزم امریکا بر کوریا در ۱۹۵۰-۱۹۵۳ قتل عام میلیونها باشندۀ کوریا و تقسیم یک کشور واحد به دو کشور تا امروز اکثر جنایات شان را زیر پوشش ملل متحد و سازمانهای برخاسته از آن انجام داده، تجاوز خونبار امپریالیسم امریکا و شرکاء بر افغانستان در سال ۲۰۰۱ و لیبیا در سال ۲۰۱۱ مشهود ترین نمونه های امروزی آن می باشد.
خوانندگان گرامی!
ما باید یاد بگیریم که از چنین نهادهائی هیچ نوع امیدی نداشته باشیم و بر مبنای همان بیت زیبائی که از زبان سرتاج موسیقی استاد سراهنگ بارها شنیده ایم:
” فریب تربیت باغبان مخور ای گل که آب می دهد و گلاب تمنا دارد”
بدانیم که این نهاد ها اگر دیروز به لشکر ویرانگر و خونریز امپریالیزم امریکا اجازه داد تا به بهانۀ سرنگونی طالب و تعقیب القاعده افغانستان را به خاک و خون بکشد، روز بعدش با قبول موافقتامۀ دوحه، افغانستان خونچکان را دو دسته تقدیم طالب کرد تا آنچه را امپریالیزم فرصت نیافته بود تا ویران و یا نابود کند، این از گور برخاستگان تاریخ انجام دهند.
ما باید یاد بگیریم که به حکم “حق گرفتنی است” صادق و متعهد باقی بمانیم و برای گرفتن حق خود و هم تباران طبقاتی ما در عرصۀ جهان از خیابانها رزم مان را شروع تا کوهپایه ها ادامه دهیم.
ما باید یاد بگیریم وقتی می خواهیم از خلق بیدفاع فلسطین دفاع کنیم از حاکمیت های ارتجاعی و نوکر امپریالیزم جهانی امیدی نداشته باشیم عکس آن خود زمین زیر پای آنها را با تظاهرات، اعتصابات و بقیه اشکال مبارزه به لرزه درآوریم، ما باید یاد بگیریم که این حاکمیت ها را چنان تحت فشار قرار دهیم که عطای نهاد های بین المللی مدافع استعمار و امپریالیزم را به لقایش بخشیده، بازوی فریب امپریالیزم را قطع نمایند.
مؤخره:
همان طوری که قبلاً در همین صفحه از موضع پورتال تذکار داده بودیم، درخواست تعقیب کیفری اسرائیل از جانب افریقای جنوبی در حقیقت گامی بود از جانب “بریکس” به منظور بی اعتبار ساختن بیدادگاه بین المللی کیفری و یا هم قربانی نمودن یک تن از جلادان امپریالیستی-صهیونیستی “نتانیاهو”.
از آنجائی که طرف مقابل یعنی کلیت امپریالیسم انگلوساکسون به گواهی تاریخ خود استاد توطئه و تفتین است، با درک هدف “بریکس” قضیه را به نفع خود سازماندهی نموده ضمن آن که قادر شد از طریق قاضی های خریداری شده، دست اسرائیل را در ادامۀ کشتار فلسطینی ها باز بگذارد، به کمک رسانه های وابسته به امپریالیسم، چنان برای بیدادگاه گر گرفتند و تبلیغات راه انداختند، توگوئی به مانند دادگاه نورنبرگ ارتش سرخ در پشت درب دادگاه ایستاده و بی عدالتی را با زور نیزه از بین خواهد برد.
آنها یعنی امپریالیستهای انگلوساکسونی بدان وسیله موفق شدند میلیونها انسانی را که در اقصا نقاط جهان، زمین را زیر پای نوکران امپریالیسم به لرزه در آورده بودند، از خیابان به خانه ها فرستاده، شکست دادخواست را پیروزی تبلیغ دارند. یعنی حرکتی را که “بریکس” در ضدیت با آنها آغاز نموده بود، با یک توطئۀ رسوا علیه خلق فلسطین به کار برند. این روند و احکام صادرۀ بیدادگاه بین المللی باردیگر ثابت ساخت که خلقها فقط می توانند با تکیه به نیروی خود حق خود را به دست آورند و نباید هیچ گاه و در هیچ محلی انتظار و امیدی به ابزار ساخت امپریالیسم داشته باشند. این درس را همیشه باید به خاطر داشته باشیم که آن ابزار به منظور منقاد ساختن خلقها به وجود آمده و به همان سان که چاقو دسته اش را نمی برد چنین ابزاری هم هیچ گاه علیه امپریالیسم گامی نخواهد گذاشت.
موسوی
۲۹ جنوری ۲۰۲۴