اکبر دهقانی ناژوانی: شورشها و جنبشها در رابطه با هم چگونه رشد می کنند؟

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

انسانها از قدیم از نظر عقل سلیم و احساس سالم کم می آوردند، چون علم و آگاهی درستی نداشتند. از قدیم تا به حال در برخورد ذهنی، روحی، عقلی و احساسی با همدیگر و در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست بحران‌ها را از روی بی علمی و ندانمکاری متضاد رشد داده و می دهند، پس بنابراین بحرانهای افراد رشد فردی و جمعی دارند. اما این بحرانهای رشدیابنده متضاد فردی و‌جمعی افراد یک مرتبه و یک شبه به شورش، خیزش، جنبش و انقلاب تبدیل نمی شوند.

در اوایل انقلاب ۵۷  اشتباهات، خرابکاری، بی عقلی و ضد علم و ضد بشری بودن آخوند ها و اشتباهات چند قرنه خود مردم دست به دست هم دادند و ما را پسروی داده و به عقب می بردند . مردمی که از زمان شاه مسخ شده بودند تحت تاثیر حکومت ضد انسانی آخوندی و بدفهمی های خودشان درگیر با همدیگر و درگیر با رژیم ضد مردمی بودند. این درگیری‌ها متضاد و بحرانی رشد می کردند. یک سر این بحرانها بی حساب و کتاب‌ در ذهن، روح، عقل، احساس و جسم تک تک افراد بود و گرایشهای شورشی ذهنی و روحی فرد را تشدید می کرد. سر دوم این بحرانها‌ در ذهن، روح، عقل، احساس و جسم افراد بود که در اصطکاک با هم پسروی داشتند و با گرایشهای شورشی بحرانها و‌ شورشهای اجتماعی را رشد می دادند. سر سوم این بحرانها‌ در مذهب افراطی و ذهن و روح بیمار آخوندها بود که شورشی و آتش به اختیار  و به درگیری و جنگ با مردم دامن می زدند و مردم را جانی و مالی قربانی می کردند. سر چهارم این بحرانها در دست اربابان خارجی که با غارت مردم ایران و منطقه بحرانهای داخلی خودشان را حل می کردند. در جوامع بحرانی با گرایشهای شورشی‌ از گرایشهای جنبشی چندان خبری نبود و گرایش های شورشی در ذهن و روح فرد و افراد بیداد و حرف اول را در جامعه می زدند. اما حتی در این جوامع عقب افتاده و بحرانی در موقعیتهای مختلف فرصتهایی هر چند کوچک پیش می آید که فرد و افراد موفق می شوند که مواقعی در رابطه با هم و با کمک هم بر چگونگی رشد ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و حتی جسمی خودشان کنترل و تنظیمی نسبی داشته باشند. در ذهن و روح خودشان گرایشهای جنبشی را کمی تقویت و گرایشهای شورشی خشن خودشان را با کمک گرایشهای جنبشی تا حدودی کنترل و تنظیم کنند تا در ذهن و روح خودشان این گرایشها با هم تا حدودی آشتی کنند. در چنین شرایطی فرد با خودش تا حدودی آشتی و یا افراد در  شرایط مشخص و بر روی موضوع مشخصی هر چند کوچک در رابطه با هم به توافقی نسبی می رسند و بیشتر با هم آشتی می کنند. تا از بحرانهای گرایشهای شورشی و خشن خودشان بکاهند و کمی بیشتر گرایشهای جنبشی پیدا بکنند. اما در اولایل انقلاب ۵۷ در جامعه بحرانی ایران با گرایشهای شورشی نه فقط گرایش جنبشی مردم رشد نکرد، بلکه فراموش شد و گرایشهای شورشی مردم همه کاره ذهن و روح مردم بود، یعنی در اوایل انقلاب عقل بی عقل، منطق بی منطق و فقط روابط پسر خاله ای و گرمابه ای با رژیم آخوندی حرف اول را می زدند. رژیم با محرومیت، انزوا، غارت، ترفند و تحدید، وحشت،‌زندان، شکنجه و اعدام همه چیز را به هم ریخته و با چنین جو خفقان از مردم می خواست که فاتحه گرایش جنبشی، عقل، انعطاف پذیری، رحم و مروّت در جامعه را بخوانند و بر علیه همدیگر خشن برخورد و خودشان را شورشی بار بیاورند که تا مردم گرایشهای جنبشی پیدا نکنند، یعنی اگر هم شما امت اسلام می خواهید جنبشی و خودمانی برخورد کنید با ما آخوندها و برای دین جنبشی برخورد کنید و همه جوره به ما خدمت کنید تا خدا از شما راضی باشد، ولی شما مردم با خودتان شورشی برخورد کنید، یعنی مردم باید می پذیرفتند که توی رژیم آخوندی برای ما بین بد و بدتر انتخاب کن و ما اصلا با تو هیچ کاری نداریم. ما برای چندرغاز که از تو می گیریم نسبت به همنوع خود شورشوار و بیرحمانه او را خراب و لو داده و زیر پا له و یا گلوله توی سرش می زنیم تا به تو رژیم آخوندی خوش خدمتی و به تو حالی داده باشیم.‌ این یعنی مردم از روی نادانی و مسخ شدگی و اجبار با خودشان از روی دشمنی با هم شورشی برخورد می کردند، البته عده ای سعی می کردند که با این وضعیت مقابله کنند و چندان تغییری در جامعه بوجود نمی آوردند، چون جامعه پسروی‌ داشت. این وضعیت بعد از انقلاب چندین دهه ادامه داشت. مردم ایران منزوی، متوهم، خشن و با خودشان قهر و از خودشان بیزار و  همه این بحران‌ها در این درگیری ها رشد متضاد و به طرف مرز مبارزه و شورش فردی و جمعی پیش می رفتند. در شورش فردی فرد زورش کمتر به کسی می رسید و بیشتر به خود و خانواده اش ضربه می زد، البته این شامل حال همه نمی شد. اما این شورش فردی به رشد متضاد بحرانهای اجتماعی کمک می کرد تا در رابطه با هم و در مرحله ای با یک جرقه به شورش اجتماعی تبدیل شود، پس بنابراین در زمانهای مختلف شورشهای فردی دست به دست هم داده و شورشهای مردمی بر علیه رژیم آخوندی و بر علیه جو حاکم بر پا و رژیم آخوندی را می لرزاندند.

قیام جنبشی سبز ۸۸
قیام جنبشی سبز ۸۸ تا حدودی ورق را برگرداند. مردم با رژیم دیگر جنبشی برخورد نکردند و تمایل پیدا کردند که با رژیم شورشی برخورد کنند. اما نداشتن تشکل و کار تشکیلاتی منظم و رهبری درست میدانی همه اینها دست به دست هم دادند و باعث شدند که مردم با رژیم آتش به اختیار چندان شورشی برخورد نکنند و جنبش سبز وسط کار ناقص و نازا باقی ماند و با تلفات سنگین کاری برای مردم نکرد و مردم فقط به این بسنده کردند که «رای من کو ؟ » چرا این جنبش کاری نکرد؟چون  مردم در این قیام جنبش سبز هم شورشی و هم جنبشی بر علیه رژیم برخورد کردند. نه قصد سرنگونی داشتند و نه می توانستند بفهمند که اصلا از رژیم آتش به اختیار  چه می خواهند و با چه زبانی باید با این رژیم صحبت کنند تا بفهمد. اما رژیم بر علیه جنبش سبز شورشی و قتل عام کرد. از آنجایی که مردم با خودشان چند دهه شورشی برخورد کرده بودند و با رژیم جنبشی، نمی دانستند در کجا جنبشی و کجا شورشی برخورد کنند. مردم یاد نگرفته بودند که باید تشکل داشته و‌با اتحاد با هم، همفکری درست، کار تشکیلاتی درست و رهبری میدانی درستی موقعیت جامعه و موقعیت جنبش سبز در سال ۸۸ را درست تشخیص بدهند و در جنبش سبز با خودشان حساب شده جنبشی و متحد و با رژیم لجن آتش به اختیار حسابی شورشی برخورد کنند. به همین خاطر یک جنبش آرمانگرایانه با رهبران میدانی کروبی و میرحسین که دست چپ و راست خود را بلد نبودند و گوشه چشم مسالمت آمیز جنبشی هم به رژیم داشتند و اصلا نمی خواستند برای مردم کاری بکنند یک جنبش سبز ۸۸ راه انداختند تا رژیم خشن آتش به اختیار هیچ چیز نفهم کمی کوتاه بیاید. از دل این جنبش میلیونی با رهبری کروبی و میرحسین موسوی ندانمکار‌‌،‌ سازشکار فرصت طلب فقط «رأی من کو ؟» بیرون آمد. برای رژیمی که مطلقگرا و انحصارگرا بوده و هست این هم زیادی بود و مردم را قتل عام کرد که عزیز جون من رژیمی شورشی، مطلقگرا و کمبود و عقب ماندگی زیاد دارم یا با من در نیفت و یا اگر در افتادی تا آخرش باید بمانی . رژیم با کروبی و میر حسین چندان کاری نکرد، چون از خودشان بودند و با هم این جنبش را زمینگیر کرده بودند. مردم از جنبش سبز کم کم درس گرفتند که این آخر و عاقبت مردمی است که چندین دهه چشم خود را بر روی واقعیات بسته و برای چندرغاز به نفع رژیم و بر علیه همنوع خودش همه کاری کرده اند. آنها پی بردند که به همین خاطر  عقلشان چندان رشد نکرده و نتوانسته بودند که با کار تشکیلاتی بر سر یک چیز  درست و حسابی با هم متحد و با یک رهبری درست در سال ۸۸»به میدان بیایند و کار را تمام بکنند. اما به همان دلایل بالا اینطور نشد . اما رژیم ، بخصوص زمان محمود احمدی نژاد با مردم شورشی تر و آتش به اختیار تر عمل کرد و جامعه، ‌قشر متوسط و محیط زیست را به ویرانی کشاند. نهایتا گند کارشان بیرون زد. مردم به اشتباهات خود در گذشته و در جنبش سبز تا حدودی بیشتر پی برده و به جای دعوا و شورشی برخورد کردن با خودشان سعی کردند که با رژیم در بیفتند و با رژیم شورشی برخورد کنند. رژیم که این بار بیشتر ترسیده بود به مردم گفت که شما زیاد ناراحتش نباشید، یعنی عزیز جون شما امت اسلام مثل سال ۸۸ با ما رژیمی ها زیاد سخت نگیرید. ما نایب امام زمان و برحق هستیم. با ما شورشی برخورد کردن، یعنی شورش بر دین خدا و خدا از سر تقصیر شما نمی گذرد. ما می دانیم تمام این خرابکاری ها را احمدی نژاد فلان فلان شده انجام داده، ولی حسن روحانی اصلاح طلب، کاردان و خیلی خوب است. او را انتخاب کنید تا او اصلاحات بیاورد. مردم انگشت اتهام شورشی خود را به طرف رژیم نگرفتند و فریب اصلاحات را خوردند چرا دوباره فریب؟، چون رژیم بحران جامعه مدام بالاتر می برد‌. مردم هنوز با خودشان و همنوع خودشان گرایشهای شورشی داشتند و هنوز با هم شورشی برخورد و برای هم می زدند. گرایشهای جنبشی در ذهن و روح مردم رشد نکرده بودند. وقتی در جامعه ای نظم و قانون نباشد گرایشهای جنبشی، مثل منطق، حق انتخاب، عقل سلیم، احساس سالم، انتقاد از خود، جدیت، هوشیاری، دقت در فکر و عمل، انعطاف پذیری نسبت به هم، همفکری، اتحاد با هم، تشخیص بین خوب و بد،‌ خودآگاهی فردی و جمعی مردم چندان رشد نکرده و نمی کنند و افراد برای درک خیلی چیزها تشخیص درستی ندارند. به عبارتی دیگر  به برکت رژیم آخوندی آتش به اختیار هنوز گرایش شورشی حاکم مطلق بر ذهن و روح مردم قوی عمل می کرد و گرایشهای جنبشی مردم ضعیف بود، یعنی هنوز عده ای با پا گذاشتن روی دیگران و نزدیک شدن به رژیم آخوندی  بار خودشان را می بستند و در حق خود و در حق رژیم جنبشی و خودمانی برخورد می کردند تا از خودی های نظام باشند. اما در حق همنوع خود شورشی و بر علیه آنها می زدند. به همین خاطر در ذهن و روح مردم تعادل چندانی بین گرایش شورشی و گرایش جنبشی وجود نداشت. افراد خیلی سطحی، ترسو، محافظه کار، کم عقل، متوهم سردرگم، نه کار تشکیلاتی و نه رهبری درست میدانی داشتند، مثلا مردم از رژیمی توقع اصلاحات داشتند که این رژیم هیچ نوع گرایش جنبشی نداشت، یعنی نه عقل، نه انصاف، نه منطق سرش می شد، نه متخصص باسواد درستی داشت و‌‌ دارد، نه اصلاحات می فهمد و نه به اصلاحات اصلا باور دارد و نه اصلا مردم برایش مطرح هستند. اجازه به کسی هم نمی دهد که حتی یک کار حداقلی درستی برای مردم انجام بدهد. 
به این طریق مردم درک درستی از اصلاح طلبی و اصلاحات رژیم و فرد حسن روحانی نداشتند. مردم از نو بین بد و بدتر انتخاب و حسن روحانی را انتخاب کردند، یعنی باز  بیجا مردم گوشه چشم جنبشی به طرف رژیم خشن و بی انصاف گرفته شد. رژیم شورشی فرصت طلب مردم را در خواب دید و کار درستی نکرد، چون عقل نداشت و بلد نبود و احساس سالم، رحم و انصاف هم نداشت که با حسن روحانی و بی حسن روحانی برای مردم کاری بکند و فقط وقت می خرید. 

شورش دی ماه ۹۶ 
مردم گرایشها شورشی در ذهن و روح خودشان را خیلی زیاد و گرایشهای جنبشی خودشان را خیلی ضعیف دیدند. اما چون از اصلاحات رژیم به جایی نرسیده بودند این دفعه به مقدار زیادی از این گرایش شورشی خودشان را نه به طرف همنوع خود، بلکه به طرف رژیم گرفتند و گرایش جنبشی خودشان هر چند ضعیف بود را به طرف همنوع خود گرفتند و چون گرایشهای شورشی و جنبشی این دفعه درست بکار رفته بودند این دو گرایش با هم اصطکاک کمتر و در ذهن و روح بشر ایرانی بیشتر با هم آشتی کردند. این دو گرایش متحد تر و از عقل و احساس مردم بهتر کمک گرفته و واقعیات اجتماعی و محیط زیست را در دی ماه سال ۹۶  بهتر دیده و با واقعیات بیشتر آشتی کردند. مردم جان به لب رسیده فقیر با کمک گرایشهای جنبشی نسبت به همدیگر  متحد تر و همدل تر شده و مردم به جای اینکه با همدیگر شورشی برخورد کنند با هم جنبشی برخورد و با کمک گرایش شورشی خود بر علیه رژیم جنایتکار شورشی برخور و به خیابان می ریزند و رژیمی که همیشه امت اسلام با آن جنبشی برخورد می کرده اند و خودش را قطب عالم می دانسته تحمل شورشی برخورد کردن مردم را نداشته و بی رحمانه بسیاری از مردم را می کشد. این آگاهی مردم به این معنی است که از امروز به بعد ما با هم متحد( با هم جنبشی برخورد می کنیم )و  با شما رژیمی های شیطان صفت شورشی برخورد می کنیم. برای ما مردم دیگر بین اصلاح طلب و با اصولگرا فرقی نمی کند. دی ماه ۹۶ مردم گفتند که اصلاح طلب، اصولگرا... دیگه تموم ماجرا ...مرگ بر دیکتاتور...مرگ بر خامنه ای . مردم با رژیم دیگر بار جنبشی برخورد نکردند. رژیم که از اصلاحات و انعطاف پذیری چیزی نمی فهمید در سال آبان ۹۸ سعی کرد که با کشتار بالای چهار هزار و پانصد نفر‌ مردم را بترساند‌ و بر گرداند به دورانی که مردم با رژیم خودمانی و جنبشی و با خودشان شورشی برخورد می کردند تا مردم از نو به جان هم بیفتند، حتی از ترفندهای قومگرایی و مذهبگرایی نهایت سوء استفاده را کرد تا مردم را به جان هم بیندازد، ولی خوشبختانه نتوانست، چون مردم از دی ماه ۹۶ به این طرف به خودآگاهی جمعی رسیده بودند و رژیم با کشتار زیاد ۹۸ هم نتوانست مردم را از نو خر و امت اسلام کند و به جان هم بیندازد.   

نطق گرایشهای شورشی و جنبشی خطاب به مردم:
بعد از دی ماه سال ۹۶ گرایشهای جنبشی و شورشی که در ذهن و روح مردم با هم آشتی نسبی کرده بودند، صدای حق طلبی آنها بلند شد و به مردم گفتند که عزیز جون شما چرا با رژیم ضحاک جنبشی و خودمانی برخورد می کنید؟
شما مردم چرا برای چندرغاز که از رژیم بگیرید بر علیه همنوع خود شورشی برخورد و همدیگر را خراب و لو می دهید؟ چرا برای خاطر رضای رژیم مذهبی آخوندی کثیف به صورت دختران خودتان اسید می پاشید، چرا بر علیه همدیگر نقشه می کشید تا رژیم از شما خوشش بیاید، چرا به دیدن اعدامها در ملاء عام می روید، چرا دختران خود را می کشید و یا سنگسار می کنید تا به مذهب و آخوند افراطی دِیْن خودتان را ادا بکنید؟ شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس کذایی یعنی چه؟ اصلاح طلبی رژیم عقب افتاده چه دردی را برای شما درمان می کند؟ اصلاحات زمانی بوجود می آید که اولا ما مردم خودمان را با خودآگاهی جمعی اصلاح کنیم. دوم  بدانیم اصلاحات چیست و چه چیزی را و کی و چگونه و کجاها باید اصلاح کنیم. سوم مشکلات فردی و جمعی در رابطه با هم هستند و باید راه حل جمعی پیدا بکنیم، پس ما مردم که مشکلات جمعی و دشمن مشترک داریم باید هوای هم را داشته و به هم نزدیک و متحد شویم. نسبت به همدیگر گرایشهای جنبشی پیدا و کمتر با هم شورشی برخورد کنیم و نسبت به دشمن قسم خورده آخوندی باید حساب شده شورشی برخورد کنیم. این مذهبی های افراطی و آخوندها همه گرایشهای افراطی شورشی دارند که با عقل سلیم و احساس سالم میانه ای ندارند. شما مردم با دشمن آتش به اختیار بچه کش باید حساب شده شورشی برخورد کنید و نه جنبشی. فقط با کار تشکیلاتی و رهبری درست میدانی و تظاهرات و اعتصابات و شورشهای سراسری همراه با نبرد مسلحانه است که می شود این رژیم فاسد ضحاک صفت را سرنگون کرد. اینکه کدام یک از این مراحل حرکت اجتماعی اولویت پیدا می کند این بستگی به شرایط شما و شرایط جامعه دارد و شما باید اوضاع و چگونگی عمل را تشخیص و به آن عمل بکنید. اما در همه حال اگر می خواهید شر  این رژیم و شر دیکتاتوریها‌ی دیگر و شر محرومیتها و محدودیتها از این جامعه رخت بر بندند باید ذهن، روح ، عقل، احساس و جسم خودتان را با گرایشهای جنبشی و با گرایشهای شورشی سالم سازی کنید! باید بدانید کجاها شورشی و کجاها جنبشی برخورد کنید. این درست نیست که شما مردم بر علیه هم شورشی برخورد و برعلیه هم بزنید تا دشمن شما قوی تر و بر علیه شما آتش به اختیارتر‌ عمل بکند و نهایتا قحطی، آوارگی و یک جنگ تمام عیار و تجزیه ایران را با کمک اربابانش به شما مردم ایران و منطقه تحمیل کنند، در نتیجه قبل از هر قحطی و هر جنگی، تا دیر نشده برای اینکه ما گرایشهای جنبشی و شورشی از درهم و برهم بودن ذهن و روح شما بکاهیم لازم است شما مردم بدانید در برخورد با مشکلات اولا راه حل فردی وجود ندارد، پس بنابراین جنبش انقلابی مهسا شروع و ادامه خوبی است.  گارگران، معلمان، قشر فقیر جامعه، قشر متوسط، دانشجویان و استادان راستین، دانش آموزان و ادارات مختلف و نیروهای حد اقلی انقلابی و مردمی به این جنبش انقلابی مهسا بپیوندند و راه این جنبش را ادامه بدهند. این جنبش فقط محدود به سالگرد ۲۵ شهریور روز کشته شدن ایران دخت مهسا(ژینا) امینی نمی شود و ما باید این جنبش را ادامه بدهیم تا سرنگونی رژیم منفور آخوندی . دوم شناختها و تجارب تلخ ۴۴ ساله بعد از انقلاب شما مردم خیلی به دردتان می خورند که تا فرق بین خوب و بد را بهتر تشخیص بدهید و موقعیت خودتان و موقعیت این جنبش را در شرایط مختلف و در زمانهای مختلف بهتر بشناسید. سوم شما مردم باید بدانید که در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست کجاها باید عقلی و کجا ها باید احساسی و کجاها باید بجا از هر دو استفاده درست بکنید که تا واقعیات اجتماعی و محیط زیست درست رشد بدهید و این واقعیات تاثیرات درستی روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم شما بگذارند. چهارم به این طریق به چگونگی مشکلات اجتماعی و محیط زیست و ریشه ها و راه حلهای آنها آگاه می شوید. پنجم با کمک عقل سلیم و احساس سالم خودتان ما دو تا گرایش شورشی و جنبشی را در ذهن و روح خودتان را با واقعیات اجتماعی و محیط زیست آشنا و متناسب با آنها ما دو تا را تنظیم می کنید. ما گرایشها با هم بیشتر آشتی و به شما می گوییم که شرایط اجتماعی و محیط زیست چگونه است و شما باید در شرایط و مؤردهای مختلف کجاها شورشی و کجاها باید جنبشی و کجاها لازم است از هر دو مؤرد استفاده کنید، بخصوص در برخورد با رژیم منفور آخوندی . ششم فراموش نکنید که واقعیات اجتماعی، محیط زیستی و عقل و احساس شما و همچنین ما گرایشهای جنبشی و شورشی شما مردم همگی در رابطه با هم رشد متقابل و روی رشد همدیگر تاثیرات متقابل می گذاریم و همدیگر را تنظیم می کنیم. اگر همه اینها بطور نسبی درست تنظیم شوند رشد درست همه ما همه جانبه و با قانون فیزیک حاکم بر کره زمین هماهنگ می شود، در نتیجه  محیط اجتماع و محیط زیست درست می شوند و روی رشد شما درست تاثیر و شما انسانها در رابطه با هم از نظر ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی درست تنظیم می شوید. هفتم این رشد و تکامل همه جانبه در رشد و تکامل اقتصادی، صنعتی، علمی، اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و رشد محیط زیست متبلور می شوند. ما گرایشهای شورشی و جنبشی در ذهن و روح شما به شما مردم می گوییم که آخوند جماعت هیچ کدام از اینها را نه می فهمد و نه می تواند بخواهد و انجام دهد. فقط می تواند آگاهانه و نا آگاهانه خرابی و ویرانی به بار بیاورد. چرا؟ چون موارد لازم و مهم بالا که قانون طبیعت است را در طول هزار و چهارصد سال رعایت نکرده و به همین خاطر کره زمین مادرمان به این رژیم و ایدئولوژی مذهبی افراطیش پشت کرده و این رژیم رفتنی است. کره زمین مادرمان از شما فرزندان ایرانیش می خواهد که به دشمن آخوندی اجازه ندهید که گرایشهای شورشی و جنبشی شما را با اصلاحات دروغین خراب کند و شما را برای چندرغاز مزد به جان هم بیندازد. این شما هستید که برای خودتان تصمیم می گیرید. کسی نباید شما را غافل و برای شما تصمیم بگیرد، مثلا فریب امثال فراخوان جوانان محلات تهران و منشوربازی ها و به اورشلیم رفتنها از طرف هر کسی را نخورید. اگر کسی خواست به شما کمک کند. اول بدانید که کیست، در چه وضعیتی قرار دارد. آیا وابستگی به جایی دارد؟  از کس یا کشوری دستور می گیرد؟ چرا می خواهد به شما کمک کند؟ حرف حسابش چیست و تا چه اندازه حرفش محتوای درست دارد؟ آیا او می خواهد در زندگی شما دخالت بکند؟آیا شما با دخالت او موافق هستید؟ تاچه حد و تا چه مرزی موافق چنین دخالتی هستید؟ آیا بهتر نیست که پیشنهاد او را با دیگرانی که به آنها اطمینان دارید در میان بگذارید؟ این جور برخوردکردنها شما افراد را فعال و به خود متکی و قادر می سازد که در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست آگاهانه تر برخورد و در زمینه های مختلف صاحب نظر باشید و با همفکری و کار تشکیلاتی خُرد و درشت از مشکلات فردی و جمعی آگاهانه بکاهید تا گرفتاری ها، توهم، انزوای ذهنی و روحی شما کم شود. فرد و  افراد باید جمع دو نفره، سه نفره و چند نفره با هم ترتیب بدهند و در هر سطحی مایل هستند کار تشکیلاتی در سیاست، اجتماع، اقتصاد، فرهنگ  و حتی در خانواده انجام بدهند، البته کارهای بزرگ دقت بیشتر و امنیت بیشتری لازم دارند و حساب شده تر باید جلو بروند. افراد می توانند تحت تاثیر عقل و احساس همدیگر و با کار تشکیلاتی منظم از نظر ذهنی، روحی، عقلی و احساسی در اندازه های مختلف رشد کنند. این رشدها هم شورشی و هم جنبشی هستند و افراد می دانند که فردی و جمعی کجاها شورشی و کجا ها جنبشی برخورد کنند. به همین خاطر افراد نسبت به هم کمتر اصطکاک و برخوردهای آنها با هم به همکاری سازمان یافته و سازنده تبدیل و کم کم افراد به هم نزدیک می شوند. جامعه ایران و جنبش انقلابی مهسا را بهتر و بیشتر می شناسند و موضع درست تری با خودشان و با اجتماع و این جنبش  انقلابی خواهند داشت.
موفق و پیروز باشید! پاینده و جاویدان ایران عزیز ما!
اکبر دهقانی ناژوانی