در کنار شورشیان علیه دولت و پلیس فرانسه بایستیم/ سوسیالیستهای فرانسوی که شورشها را محکوم می کنند در کنار دولت و کارفرمایان قرار میگیرند. تلخیص و برگردان: از سایت حزب کارگران سوسیالیست بریتانیا/ ناصر پیشرو
در حاشیه:
عصیان جوانان به حاشیهرانده شده در واکنش به قتل ناهل توسط پلیس، به شورشی بزرگ در فرانسه منجر شد. طردشدگان اجتماعی که در گتوهای حاشیه کلان شهرهای این کشور تلنبار شدهاند، پس از افشای فایلی که پلیس علنا از شلیک به ناهل حرف زده بود با خشم و نفرت به خیابان ریختند و علاوه بر درگیری با پلیس به بسیاری از بانکها، سوپرمارکتها و مراکز خصوصی و عمومی حمله کردند. واکنشها به شورش و عصیان جوانان متفاوت بود. طیف راست بهدرجات متفاوتی صورت مساله را از قتل یک جوان توسط پلیس به مواجه با غارت و تقبیح آن تغییر داد. در شرایطی که هر جامعهشناس شریفی ریشه شورش جوانان طرشده را در نابرابریهای اجتماعی و راسیسم ساختاری بررسی میکند اما بخشی از چپها هم با تکرار مدام لیستی از تهاجم جوانان عصیانی به مراکز عمومی، عملا شرایط اجتماعی بروز شورش را در حاشیه مقابله با «غارت» قرار دادند و به رشد دیسکورس مسلط کمک نمودند.
حزب کمونیست فرانسه که از دیرباز در کنار طبقه حاکم قرار گرفته با وقاحت تمام مواضعی را بیان داشت که هم سرنوشتی خود را با ساختار سیاسی حاکم نشان میدهد. اسلوی ژیژک فیلسوف عامهپسند پسامارکسیسم به بهانه «وضعیت بحرانی» و موقعیت راست در فرانسه، جنگ در اکراین و شرایط جهانی مدعی شد که «چپ باید با آغوشِ باز از قانون و نظم استقبال کند»1. در صورتی که پلیس فرانسه با استناد به حفظ نظم و نیز قانونی که حزب به اصطلاح سوسیالیست فرانسه تصویب کرده تا کنون دهها معترض را کشته است. همین چندی پیش یک نفر به نام رئیس جمهور مکرون با استناد به قانون،اعتراض میلیونها نفر به افزایش سن بازنشستگی نایده گرفت
ادعا میشود که چون شرایط بحرانی است باید به «نظم و قانون» سیستم احترام گذاشت. در صورتی که چنین دعاویهایی عملا به عادی شدن شرایط بحرانی منجر شده است. این رخدادها نشاندهنده بحران عمیق سرمایهداری نه تنها در عرصه اقتصاد بلکه در ساخت سیاسی آن است. رشد راست در جهان، پدیده ترامپیسم و…نمونههایی از این روند است. دور تسلسل گزینش مکرون از ترس لوپن و عادی شدن این روند محتوم، نشانه گردش در این دایره بسته است.
روشن است که شورشها نمیتوانند اهداف سرکوبشدگان را متحقق کنند بلکه نیاز است که سوژههای بروز شورش در ابعادی گسترده در راه تحقق اهداف و خواستههایی که این شرایط را دگرگون میکنند، سازماندهی شوند. برای گشودن این راه، باید در کنار سرکوبشدگان شورشی ایستاد.
ناصر پیشرو
متن زیر مواضع چپهای فرانسه در باره شورش اخیر را بررسی میکند.
شورشها جدلهای زیادی را در میان سوسیالیستهای فرانسوی به راه انداخته است و نشان میدهد که چهگونه و چه کسانی بهطور کامل جذب سیاست دفاع از دولت سرمایهداری شدهاند.
ژان لوک ملانشون، شناختهترین چهره چپ، پلیس را «کنترل نشده» توصیف کرد. پس از ماهها حمله پلیس به معترضان حقوق بازنشستگی و اکنون تلاش دستگاه پلیس برای سرپوش گذاشتن بر کشتن یک پسر نوجوان، این توصیف کاملا اشتباه، غیرواقعبینانه و بهسختی قابل درک بود.
کاربست این نوع زبان حتی برای رهبر حزب سوسیالیست کارگر (PS) بیش از حد مبالغهآمیز بود. رهبر آن اولیویه فور گفت که با ملانشون «اختلاف عمیق» دارد. وی در سخنرانی خود در لیون گفت: «ما حق داریم که خواستار آرامش و بازگشت به صلح مدنی باشیم. ما نمیتوانیم احساسات را تهیج و از خشونت دفاع کنیم». حزب PS، همراه با سبزها و حزب کمونیست، بخشی از اتحاد انتخاباتی Nupes با ملانشون است. علیرغم نقش حیاتی این پشتیبانی برای PS اما این حمایت طی سالهای اخیر تضیف شده و بخشهایی از PS موافق این اتحاد نیستند . آنها اکنون واکنش به شورشها را به عنوان دلیل دیگری برای ادعای خود ذکر میکنند.
بهنظر میرسد که ملانشتون از اینکه زیادهروی کرده عصبانی است. او پس از حمله به خانه شهردار جناح راست شهر L’Hay-les-Roses از انکار مطلق آن از جانب خودش صحبت کرد و گفت که خواستههای اصلی او صرفاً بهبود آموزش برای پلیس و ایجاد «کمیسیونهای نظارت» مستقل است . این مضحک است که فکر کنیم پلیسی که خود را در «جنگ» با «جانوران موذی» میبیند، را بتوان متقاعد کرد که به مدافع غیرنژادپرست مردم و طبقه کارگر تبدیل شود.
کلمنتین اوتن، از حزب LFI ملنشون، اما قویاً تاکید کرد که: «ما نمیخواهیم به حالت عادی برگردیم، زیرا آنچه غیرطبیعی است، دقیقاً همین وضعیت عادی است. مسئولیت این شورشها بر عهده قدرتی است که اوضاع را به حال خود رها کرده است. آنها از زمان شورشهای پس از مرگ زید و بونا در سال 2005 چه کار کرده اند؟ نابرابریها بدتر شده، فقر بهحالت انفجاری رسیده و خدمات عمومی بدتر شده است.» او خواستار «راهپیمایی برای عدالت» از نانتر شد.
گروه Autonomie de Classe که نزدیک به حزب کارگران سوسیالیست (SWP) در بریتانیا است، میگوید: «ما باید از شجاعت و قاطعیت جوانان طبقه کارگر، عمدتا سیاهپوست و عرب دفاع کنیم. ما شاهد چهار ماه جدال بر سر حقوق بازنشستگی بودیم، سپس چند هفته بعد است که شاهد این مبارزه علیه پلیس، دولت و نژادپرسی هستیم. «ما در باره روند مبارزه طبقاتی علیه سرمایهداری، طبقه حاکم و ساختارهای دولت صحبت میکنیم».
این گروه در بیانیهای منتشر شده در وبسایت خود نوشت: «جنبش علیه اصلاحات بازنشستگی و بحران ناشی از آن ماکرون را درموقعیتی قرار داده که، پیروزی را امکانپذیر میکند. در حالیکه دولت برای منزوی کردن جنبش ضد نژادپرستی و مقابله با هرگونه امکان پل و پیوند با مبارزه با اصلاحات حقوق بازنشستگی هر کاری انجام میدهد، ما باید این پیوند را ایجاد کنیم. در تمام چارچوبهای خودسازماندهی که علیه اصلاحات بازنشستگی ساخته شده است، ما باید همبستگی صریح و بیقیدوشرط خود را با بدنهی این جنبش و با کسانی ابراز کنیم که در خیابان برای ناهل میجنگند. Autonomie de Classe تظاهراتی را در 14 ژوئیه برای مخالفت با جشنهای ملی رسمی روز باستیل با حضور امانوئل ماکرون، سازماندهی کرده است.
توییتر حزب جدید ضد سرمایهداری (NPA) برخی از موارد درست را مطرح میکند و در 1 ژوئیه نوشت: «شورش و خشم مشروع است! جای ما باید در کنار شورشیان و همه کسانی باشد که میخواهند به این حکومت و نظام خشن پایان دهند». روز بعد نیز متذکر شد: «در حمایت از شورش جاری، NPA دعوت میکند در همه ابتکاراتی که امروز عصر و روزهای آینده در همه جای فرانسه انجام میشود، شرکت کنند. پوتو، کاندیدای ریاست جمهوری NPA در سال گذشته، گفت: «دعوت برای آرامش در مواجهه با ابراز عزت پسندیده نیست.»
اما وب سایت، NPA تا صبح روز سه شنبه، یک هفته بعد از شورشها هیچ مطلبی پیرامون آنها درج نکرد. شاید این فقط بهدلیل سرعت کند حضور آنلاین NPA باشد. همین نکته نشان میدهد که برای پاسخ به این موضوع عجلهای ندارد چه رسد به عزمی برای دخالتگری در رویدادها.
در بیانیه 5 ژوئیه NPA آمده است: «تخریبهایی که در روزهای اخیر رخ داده مطلقاً با خشونت نظام قابل مقایسه نیست. ما به این نوع از محکومیتها آنهم از جانب کسانی که از سرمایهداری و استثمار انسان و طبیعت و جنگهای امپریالیستی که زندگی ما و کره زمین را ویران میکنند، بهشدت بدبین هستیم».
فابین روسل، رهبر حزب کمونیست فرانسه، با مجموعهای از حملات وحشتناک علیه شورشیان را مطرح کرد. او در روز جمعه هفته گذشته گفت که ما خشونتهای آن شب را بیچونوچرا محکوم میکنیم.البته منظور او پلیس نبود. وی افزود: «وقتی شما چپ هستید، از خدمات عمومی دفاع میکنید، نه از غارت آنها». روسل بارها تسلیم نژادپرستی شده است، از جمله انتقاد او از مرزهای فرانسه به دلیل شبیه بودن به آبکش که به افراد زیادی اجازه ورود می دهد.
گروه دیگری که ادعای انقلابی بودن دارد، لوته اووریر است. بیانیه اصلی آن وحشتناک است و فقر و نژادپرستی که جوانان سیاه پوست و عرب با آن روبرو هستند را بهرسمیت میشناسد و ادامه میدهد: «آنها جوانهایی هستند که با کودکی از خشم درونشان زندگی میکنند. این همان چیزی است که بخش کوچکی از آنها را وادار می کند که به هیچ چیز احترام نگذارند. همین خشم بود که با مرگ ناهل به خشونت کور تبدیل شد. خشم مخربی که برخی از محلهها را درنوردیده است، باعث وحشت، ناامیدی و حتی به انزجار منجر میشود. به دلایل روشن، این بورژواها نیستند که میبینند ماشین، رستوران شیک، زمین تنیس یا گلف آنها دود میشود. این زنان و مردان طبقهی کارگر هستند که بدون مراکز اجتماعی، بدون مغازه برای خرید، بدون وسیله نقلیه برای رسیدن به محل کار خود را فقیرتر می بینند» و این اراذل و اوباش و قاچاقچیان کوچک را محکوم میکنند که بهخطر انداختن جان ساکنان اهمیت زیادی برای آنها ندارد.
چنین تحلیل مشمئزکنندهای بازتاب سخنگوی دولت، اولیویه وران است که گفت: «اینجا هیچ پیام سیاسی وجود ندارد. وقتی یک فروشگاه Foot Locker، Lacoste یا Sephora را غارت میکنید، هیچ پیام هیچ پیام سیاسی ندارد و غارت است.
شورشها سیاسی است و غارت سیاسی است . اهداف شورشها اکثراً دولت و اوباش سرکوبگر آن هستند. اگر یک انفجار اجتماعی فقط ثروتمندان و لانه های تجملی آنها را هدف قرار دهد، بسیار عالی خواهد بود. اما این هرگز در واقعیت وجود نداشته است – حتی یک اعتصاب هم این گونه نیست.
ترک خدمت پرستاران فقط به میلیونرها ضربه نمیزند، بلکه آنها خدمات بهداشتی خصوصی خود را دارند که باید به آنها تکیه کنند. این میتواند بهمعنای درد و رنج برای مردم طبقه کارگر باشد. اما اعتصاب برای پرداخت حقوق و دفاع از NHS کاملاً درست است. همین امر در مورد اعتصابات مدارس نیز صادق است. مبارزه طبقاتی به ندرت تنها بر دشمنان طبقاتی مستقیم تأثیر میگذارد و این نباید باعث اشتباه شود.
از شورشهای ۱۹۶۵ وات – یا شورش واتس – در لس آنجلس ایالات متحده، امروزه بهعنوان یک جنبش بزرگ مقاومت یاد میشود. در آن زمان آنها بهطور گسترده محکوم شدند. شورشها در 11 اوت 1965 با خشونت نژادپرستانه پلیس آغاز شدند.
در کمتر از یک هفته، شورشها 46 مایل مربع را در بر گرفت و 34 کشته برجای گذاشت که تنها یکی از آنها سفیدپوست بود. 1032 نفر دیگر زخمی شدند. پلیس 3438 نفر را دستگیر کرد و خسارت مالی 40 میلیون دلار برآورد شد که معادل نزدیک به نیم میلیارد دلار امروز است.
شورشیان بیش از 600 ساختمان را تخریب کردند. این شورشها به شدت سیاسی بود. واتس بیانیهای بسیاری از سیاهپوستان بود که از التماس کردن به ساختار قدرت موجود برای تغییر، فراتر رفته و فکر میکردند که پاسخی به نیازشان را بیان میکنند.
شورشها اقدامی خشم آلود علیه جامعه نابرابر و سرکوبگر است
زمانی که مارتین لوتر کینگ، رهبر حقوق مدنی به واتس رفت، به دلیل انتقادش از غارتگری، کارگران سیاه پوست خود او را مورد انتقاد قرار دادند. شورشها حتی موجب تغییر شاهها نیز شده است. سه سال بعد، با شروع دوباره شورشها، کینگ سخنرانی معروفی را انجام داد و گفت: «شورش زبان ناشنیدههاسنت.» او از «سرخوردگی و نارضایتی فزاینده» نسبت به «طبقه متوسط و رهبری سیاه پوست» صحبت کرد. کمتر از یک ماه بعد او ترور شد.
قتل کینگ شاهد موج عظیم دیگری از شورش بود. اما، فقدان یک نیروی انقلابی به اندازه کافی نیرومند، موجب شد که بزرگترین برندگان آن، طبقه متوسط رو به بالای سیاهپوست باشند که جایگاههایی را در شرکتها و سیاست بهدست آوردند.
بسیاری از چپهای فرانسوی که در درازمدت مشکل ایستادگی و مقاومت در برابر نژادپرستی دارند، چنین درسهای اساسی را نادیده میگیرند در سال 2008، معلمانی که از اعضای Lutte Ouvriere و پیشرو NPA بودند، پشتیبان اخراج دو دانش آموز مسلمان بهدلیل پوشیدن نقاب در یک مدرسه شدند. بسیاری از NPA نسبت به یکی از نامزدهای خود که حجاب داشت آنقدر خصومت داشتند که او و حامیانش سازمان را ترک کردند.
چپ رادیکال در مقابله با نژادپرستی دولتی شرور و اسلام هراسی شکست خورده است و این دروغ را تکرار میکند که نوع سکولاریسمی مترقی که در جریان انقلاب فرانسه 1789 کلیسا را هدف قرار داد – هنوز مثبت است. این نکته اما اکنون پوششی برای آزار و اذیت مسلمانان و راهی برای شیطان جلوه دادن مردمی است که مخالف نژادپرستی و امپریالیسم هستند. چپ هنوز به میراث سمی استعمار فرانسه در جنبش طبقه کارگر نپرداخته است.
شورش همان اعتصاب نیست. اعتصابات مانع سود واستثماراست و در محل کار که سرمایهداری بر آن تکیه دارد رخ میدهند. اعتصابها میتوانند انضباط جمعی و پاسخ دموکراتیک داشته باشند.
بههمین دلیل است که اعتصاب و مقاومت تودهی کارگران مبارز که توسط رهبران اتحادیه بهدقت طراحی و کنترل نمیشود، ظرفیت قویتر از شورش دارد.
اما انتقاد ما به شورشها این است که به اندازه کافی پیش نمی روند. آنها قدرتی ندارند که کل نظام سرمایهداری را از بین ببرند. حرکت از شورش به انقلاب به معنای «محترمتر شدن» یا کاهش خشم علیه نظام سرمایهداری نیست. بلکه نیاز است که قدرت مبارزه در محل کار و خیابان تلفیق شوند. اولین قدم در این راستا این است که اکنون در کنار شورشیان بایستیم.
1- چپ و ضرورتِ دفاع از نظم و قانون / اسلاوی ژیژک / ترجمهی امین زرگرنژاد. در سایت نقد اقتصاد سیاسی
منبع: سایت حزب کارگران سوسیالیست بریتانیا