محسن ابراهیمی: ۳۰ خرداد شصت، سال واقعی تولد جمهوری اسلامی!

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

در بررسی تاریخ جنایتها، همیشه مقاطعی وجود دارند که چه از نظر ابعاد جنایت، چه از نظر درجه توحش و قساوت و چه از نظر جایگاهشان در سرکوب آرمانهای انسانی، براستی مصداق برجسته "جنایت تاریخی" محسوب میشوند. تاریخی از این نظر که چنین مقاطعی، عملا تاریخ تولد واقعی حکومتهای فاشیستی و دیکتاتوری بوده اند، حکومتهایی زندگی نسلهای زیادی را تباه کرده اند. ۳۰ خرداد شصت، در تاریخ سیاسی شکل گیری و تثبیت جمهوری اسلامی، یک چنین مقطعی است.

هر سال در سالگرد انقلاب ۵۷، دو جریان تلاش میکنند جمهوری اسلامی را محصول مستقیم آن انقلاب جا بزنند. از یکطرف، جریانات سلطنت طلب با این هدف که انقلاب و مردم را مسئول شرایط دهشتناک دوران جمهوری اسلامی نشان دهند و از طرف دیگر، جمهوری اسلامی، آنهم با این هدف که با وصل کردن وجود منحوس خود به انقلاب ۵۷، مثلا مشروعیت مردمی کسب کند که البته میدانیم و می بینیم که کاری مضحک و عبث است. هر دو این جریانات البته تاریخ واقعی را علیه آرمانهای آن انقلاب و به نفع خود وارونه می کنند.
در انقلاب ۵۷، مردم به سادگی علیه استبداد سلطنتی، علیه خفقان و سرکوب و ساواک و شکنجه بپاخاستند. مردم انقلاب نکردند تا دیکتاتوری سلطنتی را با دیکتاتوری اسلامی، تاج را با عمامه جایگزین کنند. مردم انقلاب نکردند تا درنده قسی القلب و مرتجعی مثل خمینی بر سرنوشتشان حاکم شود. اسناد و خاطرات منتشر شده امروز دیگر بروشنی نشان میدهند که اسلام سیاسی و در راس آن خمینی را با نقشه و برنامه بسیار سازمانیافته مهندسی کردند، بر دوش انقلاب ۵۷، برای شکست دادن آن انقلاب و علیه آن به قدرت رساندند. بارها در این باره نوشته ایم که چگونه از ترس دست بالا پیدا کردن نیروهای چپ بود که جریان اسلامی با نقشه هماهنگ احزاب و شخصیتهای طیف ملی- مذهبی و توده ای و دخالت فعال دول غرب در زهدان کنفرانس گوادلوپ نطفه بست که در وقت خودش از بالای سر و برعلیه انقلاب ۵۷، قدرت سیاسی را از سلطنت ساقط شده تحویل بگیرد.
۳۰ خرداد و یورش به قلب انقلاب که همچنان در تپش بود!
صحنه سیاسی ایران در دو سال و چهار ماه فاصله قیام بهمن تا ۳۰ خرداد شصت به خوبی نشان میدهد که مردم همچنان انقلاب را در اشکال متنوع علیه اسلام سیاسی تازه به قدرت رسیده ادامه میدادند. مردم حاضر نبودند بگذارند انقلابشان توسط جریان اسلامی به شکست کامل کشانده شود. وقایع این مدت نشان داد که جمهوری اسلامی نه در نتیجه قیام ۵۷ بلکه در نتیجه کشتار خونین ۳۰ خرداد متولد و تثبیت شد.
در این مدت، زنان با بزرگترین تظاهراتشان در اسفند 58، با شعار "ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم"، "آزادی، نه شرقی است، نه غربی است، جهانی است" مقاومت شکوهمندی را علیه اسلام سیاسی آغاز کردند. کارگران با تداوم و حتی گسترش دادن به شوراهای کارگری و ادامه اعتراضات و اعتصاباتشان به مقاومت در مقابل چماقداران فاشیست اسلامی ادامه دادند. دانشجویان دانشگاهها را به میدان مقاومت و مبارزه دائمی دانشجویان در مقابل تهاجمات فاشیستی قمه کشان حکومت تبدیل کردند. نبض انقلاب در میان معلمان و بیکاران و اقشار مختلف مردم همچنان میزد. مقابل دانشگاهها علیرغم یورشهای فاشیستی همه روزه، صحنه بساط صدها میز کتاب و رد و بدل شدن آثار لنین و مارکس و بحثهای داغ سیاسی بود. و بالاخره علاوه بر تلاش برای ادامه انقلاب در ترکمن صحرا، کردستان صحنه مقاومت جسورانه در مقابل حکومت و تلاش برای تداوم انقلاب بود که در آن نیروهای چپ و کمونیست فعالترین و برجسته ترین نقش را ایفا میکردند. همه اینها حاکی از این است که علیرغم مسلط شدن جنبش اسلامی در صحنه سیاسی، هنوز این جنبش ارتجاعی نتوانسته بود قلب انقلاب را از حرکت باز دارد و آن به شکست کامل بکشاند.
تصویر حکومت در مقابل تصویر واقعی:
در این دوره مساله اساسی برای جنبش اسلامی که بر دوش انقلاب و علیه آن قدرت گرفته بود این بود که مقاومت مردم و تلاششان برای زنده نگه داشتن مقابله با نظام اسلامی را تماما در هم بشکند، خطر ادامه انقلاب را پایان دهد و قدرت خود را تثبیت کند.
اگرچه بساط چماقداری و چماق کشی و قمه کشی مدام علیه هر نوع مخالفت دایر بود، اما برای پایان دادن به خطر کافی نبود. جمهوری اسلامی دنبال فرصتی بود تا بتواند همه جلوه های ادامه انقلاب ۵۷ را خاموش کند. این نیازمند یک یورش گسترده و خونین بود. ۳۰ خرداد نقطه آغاز این یورش گسترده و سراسری بود.
مهدی خزعلی از جناح اصلاح طلب حکومت که شغل خستگی ناپذیر امروزش تبرئه "اسلام عزیز" از جنایات حکومت اسلامیش است، جایی اعتراف میکند که در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی تصویب شده بود که باید راهی برای تمام کردن کار پیدا کنند. یعنی اینکه حکومت دنبال بهانه ای بود تا زنجیر آخرین یورش خود علیه مردم را پاره کند، مقاومت و اعتراض در هر شکل آن را به خون بکشد و نهایتا تسلط کامل ارتجاع اسلامی را تثبیت کند.
خمینی بارها گفته بود که اگر احساس خطر برای جمهوری اسلامی و "اسلام عزیز" بکند اینطور نیست که نصیحت خواهد کرد، بلکه دست همه را قطع خواهد کرد. این "احساس خطر" همیشه در طول دو سال و چهار ماه پیش از ۳۰ خرداد، به خاطر تحرک اعتراضی که بالاتر طرح شد، مثل شبحی در اطراف سر خمینی دور می زد. او همیشه دنبال فرصت و بهانه ای بود تا آخرین و وحشیانه ترین یورش حکومتش را آغاز کند.
این فرصت و این بهانه در ۳۰ خرداد شصت فراهم شد. روزی که "مجاهدین خلق" در جریان خلع بنی صدر از ریاست جمهوری و شکست سهم خواهی خودشان از قدرت اعلام تظاهرات کردند. با یورش خونین به آن تظاهرات توسط سپاه و دسته های فاشیست حکومتی، عملا یورش گسترده علیه هر تحرک و هر مخالفتی که بوی ادامه انقلاب ۵۷ را میدهد آغاز شد.
به این ترتیب یکی از خونین ترین صفحات تاریخ پر از جنایت جمهوری اسلامی ورق خورد. هزاران زن و مرد، هزاران جوان را در خیابانها، در دانشگاهها، در محلهای کار، در کوچه و بازار، در هر جایی که توانستند شکار کردند، یا در جا در محل کشتند یا در زندانها شکنجه و اعدام کردند. عکس دختران و پسران جوانی که در روزنامه های رسمی چاپ میشد و از پدران و مادران خواسته میشد برای برای شناسی اجساد اقدام کنند، فاش میکند که عزیزانمان را حتی بدون احراز هویت به قتل می رساندند. به همین سادگی و هولناکی.
بدین ترتیب در ۳۰ خرداد شصت، جمهوری اسلامی حیات سیاسیش را با کشتار در ابعاد وسیع تثبیت کرد و به این معنا ۳۰ خرداد شصت روز تولد و تثبیت واقعی جمهوری اسلامی است.
منصور حکمت در تحلیل درخشانش از انقلاب ۵۷ که تحت عنوان "تاریخ شکست نخوردگان" منتشر شده است، جایگاه تاریخی و سیاسی ۳۰ خرداد در شکست دادن انقلاب ۵۷ و نهایتا تثبیت جمهوری اسلامی را در این جملات بیان کرده است:
"در تاريخ واقعى ايران، ٣٠ خرداد به ١٧ شهريور ميچسبد و حلقه بعدى آن است. خمينى، بازرگان، سنجابى، مدنى، فروهر، يزدى، بنى صدر، رجايى و بهشتى، نامهايى هستند که بايد بدنبال محمدرضا پهلوى، آموزگار، شريف امامى، بختيار، اويسى، ازهارى و رحيمى آورده شوند، بعنوان مهره هايى که يکى پس از ديگرى جلوى صحنه ميآيند تا شايد راه انقلاب و اعتراض مردم را سد کنند. رژيم سلطنت و مهره هاى رنگارنگش در مقابل ضربات پى در پى جنبش اعتراضى شکست خوردند. حکومت اسلامى، در عوض، قادر شد فرصت بخرد، نيروى ارتجاع را بازسازى کند و انقلاب مردم را به خونين ترين شکل در هم بکوبد. دستور کار هر دو رژيم يک چيز بود."
دوم خردادیها، سی خردادیهای سابق
نمیتوان به جنایت ۳۰ خرداد پرداخت و از نقش کلیدی دو خردادیها در این جنایت تاریخی حرف نزد. دو خردادیهای عمامه دار و بی عمامه که امروز عبارات دمکراسی، تساهل و تسامح و مدارا، حقوق بشر و پرهیز از خشونت ورد زبانشان است، در مقطع سی خرداد در نقشهای مختلف همچون استاندار و فرماندار و حاکم شرع و دادستان و زندانبان و بازجو و شکنجه گر و چماقدار و چماق کش و چاقوکش نقش فعال در سرکوب فاشیستی زنان و کارگران و دانشجویان و معلمان و بیکاران و کلا مخالفین و معترضین داشتند. این یادآوری لازم است چون نباید گذاشت کسانی که دستشان به خون مردم آلوده است، با قسم حضرت عباس حقوق بشری، دم خونین ضد بشریشان را پنهان کنند. اینها در کنار سران دیگر حکومت اسلامی باید پاسخگوی جنایاتشان در محاکماتی شوند که بی تردید راه خواهد افتاد.
سی خرداد و انقلاب زن، زندگی آزادی
۴۲ سال از آن روز مرگبار گذشته است. زنان و مردان جوانی که امروز پیشاپیش انقلاب زن زندگی آزادی نقش ایفا میکنند، در آن روز چشم بر جهان نگشوده بودند. اما در میان مادران و پدران همین نسل، تعداد زیادی بازماندگان آن روزها و دهه ترور و دهشت بعدی امروز زنده هستند که یا خود در زندانها بودند و آثار شکنجه های فیزیکی و روحی بر جسم و جانشان سنگینی میکند، یا برای دوران طولانی برای نجات جانشان ناگزیر از زندگی مخفی در شرایط بسیار سختی بسر برده اند. برای این پدران و مادران نسل بپاخاسته امروز، علاوه بر مشقتها و سختیهای خودشان، خاطره سی خرداد با تصویر هزاران چهره نازنینی تداعی میشود که در زندانها و خیابانها کشتار شدند.
بی شک خاطرات دست اول آن نسل برای نسل انقلاب زن زندگی آزادی سرشار است از تصاویر واقعی از مقاومت و مبارزه. تصاویری که نشان میدهد پرچم مبارزه علیه ارتجاع اسلامی که امروز در جریان است، زمانی در دست نسلهای قبلی بوده است.
برای نسلهایی که در خیزش ۸۸، قیام ۹۶ و ۹۸ در میدان بودند و خود موضوع مستقیم توحش حکومت اسلامی شدند، برای نسلهایی که با انقلاب زن زندگی آزادی نبرد رو در رو با این حکومت را آغاز کرده اند، برای چنین نسل آگاه با آرمانهای انسانی، داشتن تصویر روشن از زمینه ها و ابعاد و نتایج جنایت تاریخی سی خرداد میتواند از دو نظر اهمیت سیاسی داشته باشد.
اولا، شناخت فاکتورهایی که در ۳۰ خرداد در تثبیت جمهوری اسلامی نقش اساسی ایفا کرد، منبع آموزش تاریخی، هشیاری سیاسی و آمادگی برای مقابله و خنثی کردن توطئه های خونین مشابه و تکرار تاریخ است. و ثانیا، یک کار مهم انقلاب زن زندگی آزادی، تدارک محاکمه جنایتکاران جمهوری اسلامی است که کشتار و ابعاد گسترده جنایتشان در ۳۰ خرداد به تنهایی برای محکوم شدنشان به عنوان جانیان علیه بشریت کافیست. به این ترتیب، آگاهی از روایت واقعی داستان اندوهناک و دهشتناک سی خرداد و افشای دست اندرکاران آن کمک میکند، محاکمه تاریخی جنایتکاران علیه بشریت هرچه گسترده تر، موثرتر و موفقیت آمیزتر تدارک دیده شود. کاری که با محاکمه حمید نوری یکی از جنایتکاران دهه شصت آنهم در دوران حیات جمهوری اسلامی آغاز شده است و با محاکمه تاریخی و جهانی سران حکومت بعد از حیات جمهوری اسلامی ادامه خواهد یافت.