دعوا بر سر نام خلیج — که آن را فارسی بنامیم یا عربی — نه مسئلهای واقعی زندگی کسی است، نه ربطی به رهایی انسانها دارد، و نه کمترین پیوندی با منافع زیستی انسانهایی که در سواحل این آب زندگی میکنند.
این یک نزاع کاذب و ضد انسانی است؛ ساخته گرایشات ناسیونالیستی و دولتها، هویتهای کاذب، بازتولید شده در رسانهها، و نهایتاً ابزاری برای تثبیت دروغینِ هویتهایی است که هدفشان تحمیق و سلطه و سرکوب همین مردم است.
هیچ نامی، هیچ نقشهای، و هیچ واژهای به خودی خود نه مشروع است و نه اصیل. آنچه به تاریخ معنا میدهد، تلاش اجتماعی انسانهاست، جنبشهاییست که از دل رنج و استثمار، تبعیض، و نابرابری و محرومیت برخاستهاند. کارگر مهاجری که در دبی حق ندارد خانوادهاش را ببیند، زن ساکن بوشهر که با هزار نوع تبعیض قانونی و اجتماعی مواجه است، کارگر بندر عباس که در انفجار سوخت موشکها، جزغاله میشود، و معترضی که در بحرین سرکوب میشود — اینها تاریخ واقعی در حوزه این خلیجاند. نه کوروش و نه ناصر، نه محمدرضا شاه، نه بن سلمان، نه "فارسی" و نه "عربی".
در این میان، ترامپ صرفاً بیان عریان منطق کثیفت بازار و قدرت سرمایه است: او نام نمیدهد، معامله میکند. وقتی خلیج را "عربی" مینامد، در ازای آن قرارداد میگیرد، سکوت میفروشد، و مشروعیت برای دیکتاتورهای محلی تولید میکند و یا حوزه نفوذشان را گسترده تر میکند. برای او، این منطقه نه تاریخ دارد، نه مردم، نه آینده؛ فقط یک منطقه قابل خرید و فروش است — همانطور که سلاح، نفت، و خاک خریدنیاند. مثل هر کالای دیگری. همانطور که سودای کودنانه کنترل غزه را در سر پرورانده بود.
و در این میان آنچه تاسف آور است، پیوستن بخشی از مردم تحت تاثیر گرایشات ناسیونالیستی به این نزاع پوچ و بیمعناست که میتواند به سرعت خونین شود. آنان که در واکنش به این معامله گری، به ناسیونالیسم پناه میبرند، در عمل به بازتولید همان ساختاری کمک میکنند که آزادی آنها را خفه کرده است. نام خلیج نه باید دفاع شود و نه تصاحب — باید کنار گذاشته شود، چون مهم نیست که خلیج چه نام دارد، وقتی مردمش نام و صدا و حق و آینده ای، مادامکه چنین نظام و سیستمهایی در این منطقه و جهان حاکمند، ندارند.
رهایی نه از بازپسگیری نامها، که از فروپاشی نظامها و ایدئولوژیهایی میگذرد که انسان را به مرز و قوم و شناسنامه و پرچم تقلیل میدهند. رهایی تنها با سرنگونی رژیم اسلامی و استقرار نظامی متضمن آزادی و برابری و رفاه همگان، یک نظام آزاد سوسیالیستی میتواند متحقق شود. در این راستا ناسیونالیسم همان نقشی را دارد که اسلام در تحولات پنجاه و هفت بازی کرد. خونین و ضد انسانی!
نه! ما با هیچ نامی شناسایی نمیشویم، هویت ما در نامها نیست. مگر آن نامی که در مبارزه برای آزادی، برابری و زندگی انسانی ساخته میشود. برای ما که در سوی رهایی انسانها ایستادهایم، چه در این سوی خلیج و چه در آن سوی آن، این خلیج نه عربیست و نه فارسی — بلکه باید خلیجِی برای تمام انسانها باشد، یا هیچچیز!
نامها نه باید بازپسگرفته شوند، نه تحمیل — بلکه باید کنار گذاشته شوند. نه برای فراموشی، بلکه برای آغاز ساختن چیزی انسانیتر، برابرتر، و آزادتر.