فضای مسموم سیاسی ویرانگر در بین مخالفان رژیم در طی بیش از ۴٥ سال گذشته هرگز تا بدین حد در هم ستیز و مملو از تنفر و تخاصم جناحی بین طرفداران سامانه پادشاهی و مخالفان آن نبوده است. مخالفان رژیم سلاح تخریب و تحریف را بجای نشانه گرفتن بسوی دشمن مشترک, علیه یکدیگر بکار می برند. این فضای آلوده فقط و فقط به نفع رژیم است. در چنین شرایطی افراد و جریانات مسئولیت پذیر و شناخته شده خردمند باید مدبرانه جهت اطفای حریق, شعله آتش خشم متقابل را فروکش کنند و نه اینکه آتش افروزانه بنزین بر روی آتش بریزند.
متاسفانه داریوش خواننده محبوب میلیونها ایرانی (از جمله نگارنده) بنا به دلایلی که خودش بهتر از هر کس می داند, بدور از هوشیاری و هوشمندی این کار را کرد؛ که مرا ناخودآگاه بیاد ترانه قدیمی او بنام "تلافی" انداخت که می گفت: "میاد اون روزی که من نامه هاتو پاره کنم, میاد اون روزی که من غم دلمو چاره کنم".
به ضرس قاطع می توان گفت در آن جمع برخی از طرفداران سامانه پادشاهی هم بلیط خریده بودند تا شاهد اجرای هنری داریوش باشند و نه موضع گیری سیاسی مشاجره برانگیز و جنجالی سیاسی وی. ولی صرفنظر از همه این جنجالها, اگر به سخنان داریوش دقت کنیم, شاهد بی دقتی عامدانه داریوش می شویم. زیرا وی درباره آینده پساجمهوری اسلامی سخن می گفت که قاعدتا در صحنه سیاسی ایران فردا "شیخ" نخواهد بود, و لذا "شیخ" هیچگونه موضوعیتی در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی نخواهد داشت, بلکه اگر انتخاب یا دعوایی در کار باشد بین بقول او "شاه" و "رئیس جمهور" خواهد بود و نه به ادعای او "شاه" و "شیخ". به سخنان داریوش دقت کنیم که می گوید:
"امیدوارم بعد از رفتن اینها اتفاقی برای مملکت هرج و مرج نشه, کشت و کشتار نشه, قانون حکم فرما باشه, توی اوون مملکت باید قانون اساسی رعایت بشه, قانون اساسی که کسی دست نبرده باشه توش, نه شیخ و نه شاه. دولت را مردم انتخاب می کنند, نخست وزیر را مردم انتخاب می کنند, ما وارد یک رنسانس می خواهیم بشیم, تحولی می خواهیم در کشورمون بوجود بیاد".
خود وی حق انتخاب را حق و حقوق ذاتی مردم می داند. اگر مردم در یک رفراندوم یا انتخابات سیستم پادشاهی مشروطه را انتخاب کردند, که این نیز مرا بیاد آهنگ "گلایه" خود داریوش می اندازد که می گوید: "گله ای نیست" و اینکه بعنوان یک ملت دیریست که از خانه خرابان جهانیم و شوربختانه سرگرم به خود زخم زدن هستیم و انگار غیر از این ما را مشغله ای نیست.
نکته قابل تاکید مجدد اینکه در سپهر سیاست فردای ایران "شیخ" وجود نخواهد داشت که بخواهد به قانون اساسی دست ببرد. اگرچه مطمئن نیستم منظور داریوش از "دست بردن به قانون اساسی" چیست؟ آیا منظورش تغییر مفاد قانون اساسی است یا نقض آن در عمل که از نظر سیاسی دو مولفه متفاوت می باشند. وانگهی این حق ملت ایران است که نظام جمهوری یا پادشاهی را انتخاب کنند. لذا یا "شاه" خواهد بود و یا "رئیس جمهور". بنابراین قرار دادن "شاه" و "شیخ" در چنین فحوای کلامی و سیاق سیاسی آینده ایران کاملا غلط است. اگر او می گفت "نه رئیس جمهور و نه شاه" حق دستبرد به قانون اساسی را ندارند, سخن وی قابل درک و معنا پذیر می بود. اما پیش نمایی وی در مورد آینده (بدون شیخ) و تکرار نابجای شعار فعلی مجاهدین که اقبال چندانی ندارد تحت عنوان "نه شاه و نه شیخ" نه تنها نامربوط بلکه نوعی فرافکنی و یا عقده گشایی تلقی می شود که باعث شکاف و افزایش گسل ها می شود که شده است و تنها رژیم جمهوری اسلامی منتفع و سودیابنده آن است.
پی نوشت: بنده بیش از نیم قرن طرفدار پروپاقرص آهنگ های داریوش بوده ام و بیش از بیست سال پیش در کنفرانس انجمن پژوهشگران ایران در لندن با وی گفتگو کردم. لذا همواره نظر بسیار مثبتی نسبت به داریوش و آهنگ های معنادار و زیبای او داشته ام. اما این حرکت آقای داریوش اقبالی در یک کنسرت عمومی غیر سیاسی را به نفع همگرایی و اتحاد و همسویی نحله های مختلف سیاسی که ضرورت مبرم زمان ما است پرگزند و مضر می دانم.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن