بیانیه اتحادیه آزاد کارگران ایران پیرامون ضرورت گسترش جنبشهای اعتراضی علیه طالبان: در چند روز گذشته جریان ضدانسانی طالبان با چراغ سبز کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ جهانی، حکومت کشور افغانستان را در دست گرفت. نام مردم افغانستان با واژهی آوارگی قرین است. این آوارگیِ میلیونها مردم افغان در ایران و در سایر نقاط جهان از تبعات دوران حکومت همین طالبان تا بیست سال پیش و پس از آن نیز تحت تأثیر کُشتار گسترده مردم توسط جانیان باقیمانده از حکومت طالبان بوده است.
در چند سال اخیر که دولتهای منطقه و قدرتهای بزرگ وارد روابط دیپلماتیک و مذاکره با طالبان شدند و دوباره آن را به رسمیت شناختند، کاملاً هویدا بود که قصد دارند تا دوباره سایهی جهل و تباهی، کشتار و جنایت و تعرض به زنان و دختران را به جامعه تحمیل کنند و نمایی از خشنترین نوع بربریت را در منطقه خاورمیانه بازسازی نمایند.
قدرت گیری طالبان در افغانستان برای ارتجاع این کشور و دیگر دول ضد انسانی منطقه، به مانند نعمتی آسمانی است و برای دولتهای جنایتکار غربی بمثابه ابزاری برای به مُحاق بردن نقش و اراده مردم در مسیر تلاش برای تغییر مناسبات سیاسی و اجتماعی در این جوامع است، تا در خلأ ارادهی آزادیخواهانه مردم به راحتی بتوانند حکومتهای منطقه را همانگونه که میخواهند کنترل کرده یا جابجا کنند.
اکنون و با استیلای طالبان بر افغانستان، فارغ از اینکه شکل دولت آتی آن کشور چه باشد، دورِ تازهای از جنایات و به بردگی کشاندنِ مردم افغانستان و خون پاشیدن به هرگونه آزادیخواهی و سرکوب جنبشهای نوپای اجتماعی شکل خواهد گرفت.
اکنون که دولتهای غربی به زعم خودشان خطر صدور تروریسم طالبانی و شبهطالبانی به کشورهای غربی را از بین برده یا کاهش دادهاند، ترویج و گسترش تروریسمِ ایدئولوژیک از سوی حکومتهای مستقر در منطقهی خاورمیانه علیه اهالی این جوامع یا علیه یکدیگر نه تنها دغدغهی آنها نیست بلکه میتواند تأمین کنندهی سیاستهای هژمونیطلبانهی آنها نیز باشد.
این تصویرِ روندی است که از فردا روز بیشتر شاهد آن خواهیم بود.
اما آنچه که از زاویه کارگران، زنان، جوانان و کُلِ مردم کشورهای افغانستان، ایران، عراق، سوریه، عربستان، ترکیه، لبنان و دیگر کشورهای منطقهی خاورمیانه میتوان دید، تلاش برای ایجاد جامعهای متناسب با استانداردهای زندگی در جوامع پیشرفتهی غربی است و معیشتطلبی، آزادیخواهی، برابریطلبی و استبدادستیزی چهرهی واقعی جنبشهای اجتماعی در این کشورها است.
با توجه به ماهیت ضد انسانی دول منطقه و گرایش قدرتهای بزرگ جهانی برای حفظ و تقویت جریانات ارتجاعی همچون طالبان، آنچه ضرورت مییابد تقویت جنبشهای آزادیخواهانه، برابریطلبانه، استثمارستیز و استبدادستیز در هر یک از این جوامع، بخصوص در افغانستان و گسترش اتحاد و همبستگی مبارزات مردم این کشورها علیه هم حکومتهای ضدانسانی و قرون وسطایی مستقر در منطقه و هم قدرتهای جنایتکار جهانی است.
از اینرو و در وحلهی اول جنبشهای کارگری در کشورهای منطقه باید سازوکاری تدارک ببینند که مبارزات مطالبهگرانهی خود را بطور همبسته و متحدانه به پیش ببرند و همچنین با اتحاد گسترده با سایر جنبشهای اعتراضی و اجتماعی در کل کشورهای منطقه، جامعه را علیه بختک استثمار و استبداد سازمان دهند.
اتحادیه آزاد کارگران ایران – ۲۶ مردادماه ۱۴۰۰