بخش اول: حمله نظامی به ایران از طرف اسرائیل در هر سطحی ضربه ای به جنبش مردم ایران برای زندگی بهتر، آزادی و امنیت و برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی میباشد. هر ضربه ای از خارج به عمر این رژیم می افزاید. جمهوری اسلامی برای اهداف خود در منطقه و برای بقاء خود دارد ایران را وارد جنگ میکند. اگر ضربات نظامی در سطح محدود و پاسخی به موشک پرانی رژیم باشد، تنها به فضای جنگی بیشتر و قدرقدرتی بیشتر رژیم میانجامد.
مسلما این فضا موقتی و سست میباشد و توسط مردم به چالش کشیده میشود. اگر دامنه آن گسترده باشد، عواقب دهشتناکی برای جامعه و مردم دارد که قابل تصور نیست. در این نوشته من بطور مختصر به علل هار شدن دولت اسرائیل در قتل عام مردم فلسطین در غزه و کرانه باختری و در ادامه حمله نظامی به لبنان و امکان حمله نظامی به ایران و سپس به راهکار جنبش ضد جنگ در داخل و خارج ایران میپردازم.
رقابتهای جهانی امپریالیستی میان آمریکا و غرب و کشورهای روسیه و چین و رقابتهای منطقه ای کشورها در خاورمیانه میرود تا ایران و خاورمیانه را کاملا وارد یک جنگ تمام عیار منطقه ای کند. مسئله اسرائیل و فلسطین، جنایات و نسل کشی اسرائیل در غزه، کشتار و قتل و ترور در ساحل باختری، حمله نظامی به لبنان به بهانه حزب الله و فردا حمله نظامی به ایران به بهانه موشک پرانیهای جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن، آن مجراهایی است که این رقابتهای جهانی و منطقه ای از کانال آنها دارد پاسخ نظامی و خونین میگیرد.
آمریکا از کانال اسرائیل قدرت نظامی خود در منطقه باید به دنیا، به چین و روسیه و هند و برزیل و آفریقای جنوبی ....و حتی اروپا به عنوان متحد متزلزل خود نشان دهد که هنوز آقا و سرکرده جهان میباشد. مگر نه اینکه آمریکا قدرت برتر نظامی است که قدرت نظامی آن برابر با قدرت نظامی همه کشورهای جهان میباشد، پس همه باید گوش به فرمان بایستند و به او تعظیم کنند. پس همه جهان باید به سهم برتر و به نقش برتر او در دنیا و منطقه گردن بگذارند.
فلسطین و لبنان و ایران و..تنها زمینهای بازی این نبردها میباشند. باید همه دنیا از مردم و دولتها، از تکنولوزی و امکانات جاسوسی و امنیتی این گانگسترهای دست به ماشه و سبعیت آنها در قتل و خونریزی و کشتار در وحشت فرو بروند. با خاک یکسان شدن غزه و وحشت در چشمان کودکان و مردم غزه و لبنان باید همه جهان را میخکوب کند.
نتانیاهو و دولت اولترا راست او در اسرائیل و کور کردن راه حل مسئله فلسطین و کور کردن تشکیل دولت مستقل فلسطین بدرجه زیادی برای دخالتگری نظامی آمریکا و نشان دادن قدرقدرتی آن مفید واقع شده است. اصلا این زخم برای همین باز نگهداشته شده است. راز پشتیبانی آمریکا از هولاکاست در غزه و فلسطین از اینجاست. کشورهای زیادی در ایجاد "نظم نوین جهانی" پس از سقوط بلوک شرق به ورطه سناریوی سیاه افتادند و هم چنان در آن دست و پا میزنند و حالا در ایجاد نظمی جدید در جهانی که میرود چند قطبی شود، قرعه به نام کشورهای دیگری افتاده است. از خاورمیانه انبار باروتی ساخته اند تا به آن کبریت بکشند.
جمهوری اسلامی برای تداوم حاکمیت خود و همراه با جریانات اسلامی نیابتی خود برای سهم خاص خود در این نظم در منطقه حاضر است به هر ریسک و خطری تن دهد. پذیرش این ریسکها تاکنون جمهوری اسلامی را به عنوان یک قدرت منطقه ای در خاورمیانه به جلو رانده است. مسئله فلسطین و سازماندهی هلال شیعی آن مجرایی است که جمهوری اسلامی از کانال آن اهداف خود را پیش میبرد.
جمهوری اسلامی قرار بود از خون مردم فلسطین تغذیه کند و پروار شود و به عنوان یک قدرت منطقه ای مهم نقش ایفا کند، حالا وضعیت نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی و مسئله فلسطین میرود تا وبال گردن جمهوری اسلامی شود و ایران را بار دیگر وارد جنگ کند. جمهوری اسلامی که از 1401 وارد بحران هست و نیست در داخل بوده است و مجبور به عقب نشینیهایی برای حفظ حکومتش در مقابل مردم و بخصوص مبارزه زنان بر علیه حجاب اجباری شده است، حالا با درگیری نظامی روبرو است که توان ورود به آن را ندارد و خواهان آن نیست.
مردم ایران در کمین نشسته اند تا شر حکومت اسلامی را از سر خود کم کنند. جنبشهای توده ای وسیع که سه تای آخر آنها یعنی سالهای 96 و 98 و 1401، هر کدام برای ساقط کردن یک رژیم کافی بود، با سرکوب خونین و سبعانه فاشیستی مواجه شدند و جمهوری اسلامی توانست موقتا از مهلکه بگریزد. حالا مردم ایران با وضعیت جدیدی دارند روبرو میشوند. مردم و نیروهای اجتماعی و سیاسی باید هشیارانه به صحنه نگاه کنند تا بتوانند از این ورطه ایجاد شده برهند.
فضای جنگی بزرگترین نعمت برای جمهوری اسلامی در مقابله با مبارزه مردم برای سرنگونی رژیم میباشد. اگر ابعاد جنگ در حد محدود باقی میماند و قابل کنترل بود، جمهوری اسلامی از آن استقبال میکرد و برایش برکت بود. اما خاورمیانه بشکه باروت است.
جمهوری اسلامی، آمریکا، اسرائیل و همه دولتهای منطقه سالها در پر کردن این بشکه از باروت همت کرده اند و حالا مسئله این است چه کسی و کی کبریت را میکشد. نتانیاهو و دولت او میخواهند این امتیاز به نام آنها ثبت شود. شعله های آتش و خاکستر مانده در غزه و بیروت میگوید این اصلا بعید نیست. جمهوری اسلامی که سالها در تروریسم و پرورش گروههای تروریستی در عراق و لبنان برای خودش یلی شده، حالا در مقابل تروریستی نظیر خودش ماستش را کیسه کرده و عقب عقب میرود و میدان جنگ را به ضرر خود میبیند. اما از تک و تا نیفتاده و به جای پذیرش شکست و ترک رینگ، دارد کشور و مردم ایران را گوشت دم توپ خود میکند. اما مردم ایران نه طالب جنگ بلکه صلح و آزادی و امنیت میباشند.
احتمال حمله نظامی اسرائیل و آمریکا و سیاست رژیم چنچ.
احتمال حمله نظامی اسرائیل به ایران و تبدیل شدن آن به یک جنگ تمام عیار، حتی برخلاف میل و اهداف طرفین کم نیست. بمبهایی که امروز در غزه و بیروت منفجر میشوند، فردا میتواند در تهران فرود آیند. در آنجا به بهانه حماس و حزب الله و در تهران و شیراز و...به بهانه جمهوری اسلامی و سپاه. جمهوری اسلامی با موشک باران و با کیش دادن نیروهای نیابتی اش در عراق و یمن و لبنان به سمت اسرائیل به ریسک بزرگی دست زده و برای حفظ موجودیتش، مردم و جامعه ایران را در معرض حمله نظامی دلخواه اسرائیل قرا داده است. مردم ایران با دلهره و نگرانی نظاره گر اوضاع هستند تا ببینند چه میشود. در مقابل حمله نظامی و جنگ، نیروهایی مختلف با رویگردهای متضاد در اپوزیسیون به تحرک درآمده اند تا در اوضاع دخالت کنند.
در مقابل جریانات اولترا راست که در باد حمله نظامی اسرائیل و آمریکا، خواب سرنگونی جمهوری اسلامی را میبینند، صداهای زیادی در میان اپوزیسیون سرنگونی طلب جمهوری اسلامی از جریانات چپ و کمونیست تا جمهوریخواهان و هنرمندان و شخصیتهای شناخته شده مانند سپیده فارسی، داریوش اقبالی، نصرالله کسرائیان، بیانیه 360 نفر+ با عنوان "نه به جنگ و نه به جمهوری اسلامی"و..... شنیده میشود که در حال گسترش میباشد.
جدا از مواضع و کمبودها، این صداها دارد بلند و بلند تر میشود. این نیرو با هر کمبودی که دارد میگوید ما مردم و نیروهای سیاسی که میخواهیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم، به حمله نظامی و جنگ میگوییم نه! تا آنجایی که به کمونیستها برمیگردد آنها مخالف این جنگ و حمله نظامی هستند و به هیچ وجه در صف دفاع از میهن و ایجاد مقاومت نظامی در مقابل حمله نظامی قرار نمیگیرند. دفاع از میهن و کشور، دفاع از جمهوری اسلامی و تحکیم آن میباشد. فعلا حتی در میان نیروهای ملی گرا مانند جبهه ملی و حزب چپ و جمهوریخواهان و... که اطلاعیه ضد جنگ و صلح طلبانه صادر کرده اند نه تنها چنین تمایلی دیده نمیشود. بلکه جمهوری اسلامی را یکی از عوامل اساسی این جنگ میدانند.
حمله نظامی و جنگ جدا از مصائب دردناک حال و آینده آن برای مردم، جدا از کشتار و ویرانی آن، اگر در ابعادی باشد که موجبات سرنگونی رژیم را فراهم کند، حتما آمریکا و کشورهای سازمانده جنگ، نیروهای سیاهی که باید قدرت را تحویل بگیرند و یا در میان شرائط شیر تو شیر و سناریوی سیاه بازیگر میدان شوند را با خود دارند و میاورند. آنها قدرت دولتی را آن هم در کشور مهم و سوق الجیشی در منطقه و جهان نظیر ایران به امان خدا رها نمیکنند.
جست و خیزهای رضا پهلوی و سلطنت طلبان، حضور رضا پهلوی در نشستهای مخفی و علنی با احزاب و نهادهای اوالتراراست در آمریکا و اسرائیل ...حاکی از بازی دادن این نیروهای خطرناک در حمله نظامی احتمالی آمریکا و اسرائیل به ایران میباشد. هر چند نیروهای شرکت کننده در این سناریو، این کفتارها بر سر لاشه شکار شده، محدود به رضا پهلوی و نیروهایش نیست، بلکه بسیار وسیعتر میباشد. ناسیونالیستهای قومی مانند حزب زحمتکشان و عبدالله مهتدی و...کفش و کلاه کرده اند تا نقش بارزانی و طالبانی را با نابودی جامعه ایران در کردستان ایران ایفا کنند. همان نقشی را که ناسیونالیسم کرد در عراق بازی کرد، اینها هم در رویای آن میخواهند در میان جنگ و کشتار و نابودی و تل اجساد بازی کنند.
در صورت فروپاشی جمهوری اسلامی بر اثر حمله نظامی، این نیروهای تشنه قدرت به همراه دهها جریان و باند نظامی و سیاسی ناسیونالیستی عظمت طلب شووینیست و ناسیونالیست قومی، به اضافه دهها باند بزرگ نظامی باقیمانده از فروپاشی جمهوری اسلامی که در مناطق مختلف ایران میمانند و سربلند میکنند، در شرائطی نظیر عراق و لیبی و سوریه، ایران را به ورطه هولناکی میبرند که نه از تاک نشانی بماند و نه از تاکنشان.
نیروهای دست راستی حامی حمله نظامی و جنگ، چه آنها که با صراحت از نابودی زیرساختهای جامعه ایران حرف میزنند و چه آنها که بقول خودشان زدن جمهوری اسلامی را از زدن مردم و زیرساختها جدا میکنند، در یک ردیف، در صف حمله نظامی و سناریوی سیاه ایستاده اند. کسی بر جنگی که آغاز میشود کنترل ندارد، حتی خود اسرائیل و آمریکا این را میدانند و به آن اذعان دارند. نابودی دستگاه جمهوری اسلامی زیر حملات نظامی، به تقویت مردم نمیانجامد، بلکه به تقویت نیروهایی میانجامد که خود حمله کنندگان آنها را سوار بر ناوهای جنگی زیر بال و پر خود میگیرند تا سوار خر مرادشان کنند.
آنهایی که فکر میکنند اسرائیل و آمریکا میزنند و به امان خدا همه چیز را رها میکنند و " انقلاب" آنها در میان بمب و موشک آمریکا بیت و پاستور را اشغال میکند، اگر خیلی زحمت بکشند و عرق بریزند، تنها در قامت نیروی بدون مواجب جنگ طلبان و پیاده نظام آن نقش ایفا میکنند. اینها شیادان و یا خام اندیشانی هستند که به شورش کور مردم در شرائط حمله نظامی دلبسته اند. میخواهند به قول خودشان " جنگ را به جنگ داخلی تبدیل کنند". اما اگر حمله نظامی که بتواند رژیم را حتی با کمک شورش کورمردم سرنگون کند، همان کسانی را به بیت و پاستور میرسانند که از الان زیر پر و بالشان را گرفته اند و با نیروهایی از درون رژیمکه آماده اند تا به بیت و پاستور خیانت کنند، تقویتشان میکنند.
آن چیزی که دست مردم را در این شورش کور میگیرد، تنها به قدرت رساندن نیروی سیاهی به جای نیروی سیاهی دیگر میباشد. این نه "تبدیل جنگ به جنگ داخلی"، بلکه ادامه جنگ خارجی به رژیم چنچ میباشد. حتی این هم شاید بدست نیاید. چون نیروی سیاهی که با حمله نظامی به قدرت میرسد، قدرت و اقتدار آن در همان محدوده ساختمان فرماندهی نظامی باقی میماند و باندهای نظامی مختلف در هر منطقه و شهر بر سر اقتدارشان با هم میجنگند و خانه های مردم را بر سرشان خراب میکنند. مردم در آن شرائط تنها به شرائط سیاهی نظیرافغانستان، عراق، لیبی و سوریه و سومالی ..رانده میشوند. سیاست " تبدیل جنگ به جنگ داخلی" به معنای تبدیل دولت به بی دولتی و تبدیل جامعه مدنی به سناریوی سیاه و شیر و تو شیرمیباشد.از این نظر سیاست ضد جنگ و حمله نظامی برای زندگی امروز و فردای مردم ایران و برای حفظ چهارچوب جامعه برای زندگی و امنیت و مبارزه برای آزادی و رهایی حیاتی است.
صدای ضد جنگ که تازه جوانه های آن اشکار شده است، میتواند به قدرتمند ترین نیروی سیاسی در ایران تبدیل شود. علت آن هم زمینه قوی این خط و سیاست در میان مردم ایران میباشد. مردم ایران جنگ نمیخواهند و این را با صدای بلند اعلام کرده اند. نه جمهوری اسلامی و نه هیچ ناسیونالیست میهن پرستی نمیتواند این مردم را به نام دفاع از میهن و کشور و یا هر نام دیگری به جنگ با اسرائیل و آمریکا و یا هر کشور دیگری بکشاند.، این زمینه قویی برای رشد جریان ضد جنگ میباشد. مردم ایران تجربه جنگ ایران و عراق و تجربه رژیم جنگ طلب جمهوری اسلامی را دارند و همچنین سرنوشت کشورهای سوریه و لیبی و عراق و یمن و...جلوی رویشان است. اگر صدای ضد جنگ بلند شود، چه در داخل و چه در خارج ایران نیروی وسیعی را به خود جلب میکند.
جمهوری اسلامی و محور مقاومت آن خود یک پای جنگ و سناریوی سیاه در ایران میباشند. مردم میدانند آنها خود از آتش بیاران معرکعه میباشند. برای همین تاثیرات جریان ضد جنگ در خارج از ایران و در میان نیروهای مترقی و ضد جنگ و مردم سراسر جهان و منطقه که امروز بر علیه نسل کشی اسرائیل در فلسطین به پا خواسته اند هم تاثیرگذار میباشد.
شعار "قطع بیدرنگ جنگ" و دیگر وظایف
در صورت شروع جنگ باید باید خواهان قطع بیدرنگ جنگ و حمله نظامی شد. اما کمونیستها و نیورهای پیشرو نمیتوانند به این بسنده کنند.
باید پیش از شروع جنگ همه تلاش را به کار بست که کشور به ورطه ای جنگ نیافتد. فشار به جمهوری اسلامی برای عقب نشینی و تسلیم شدن به مطالبات اسرائیل و آمریکا در مورد عدم دخالت در سوریه و لبنان و فلسطین که البته این مطالبه مردم ایران نیز میباشد و شعارهایش نیز در میان اعتراضات مردم جاری میباشد، یکی از راههای جلوگیری از وارد شدن کشور وارد تقابل نظامی و جنگ میباشد. شرکت فعال در جنبش حمایت از فلسطین در سراسر جهان، برای فشار به آمریکا و اسرائیل برای آتش بس در غزه و لبنان و حل فوری مسئله فلسطین و تشکیل کشور مستقل فلسطین از دیگر سیاستهای فعال برای جلوگیری از گسترش جنگ در خاورمیانه است.
جدا کردن تر و خشک توسط جریانات جنگ طلب
برخی از طرفداران حمله نظامی با عوامفریبی میگویند با حمله نظامی به جمهوری اسلامی موافقند، اما به ایران و زیرساختهای آن نه. این تنها یک شیادی است برای توجیه حمله نظامی انجام میگیرد. نه رژیم جمهوری اسلامی و نه هیچ رژیمی در خلاء زیست نمیکند، تا زمانی که حاکم میباشند جامعه را اداره میکنند.
جمهوری اسلامی تنها یک دسته نظامی به اضافه آخوند نیست تا با حمله نظامی برداشته شود. به جز این بخشی از عظیم ترین بنگاههای اقتصادی ایران و حتی رشته های کاملی از بخشهای اقتصاد، مستقیما توسط بیت خامنه ای و سپاه و بنیادهای زیر نظر آنها اداره میشود. محاصره اقتصادی و حمله نظامی به این مراکز اقتصادی، مستقیما محاصره اقتصادی و حمله نظامی به مردم ایران میباشد.
برای همین جدا کردن جمهوری اسلامی به عنوان دولت حاکم از اقتصاد ایران به شیوه جریانات دست راستی برای توجیه حمله نظامی و محاصره اقتصادی، شیادی در حد جنایت میباشد. برای اینکه این رژیم را با نیروی نظامی بیندازند باید بندرگاهها و مراکز استراتژیک اقتصادی را بزنند و اگر قصد آمریکا و اسرائیل رژیم چنچ باشد، به این کار دست خواهند زد و جامعه ایران را با ویرانی بی حد باقی میگذارند. در این مورد نه تر و خشکی وجود دارد و نه آمریکا و اسرائیل تر و خشک را از یکدیگر جدا میکنند.
اگر ضربات نظامی در سطحی باشد که رژیم را متزلزل و به فروپاشی نزدیک کند، حتما به زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی و مدنیت جامعه نیز لطمات سنگینی میزند. عراق دهه نود تا سال 2003 در مقابل چشمان ما میباشد. در چنین صورتی آمریکا و اسرائیل نیروهای ارتجاعی مورد حمایت خود را مانند عراق به کاخ نیاوران، پاستور یا جماران میرسانند. برخلاف تصور کسانی که در باد حمله نظلمی خوابیده اند و فکر میکنند با تزلزل رژیم مردم میتوانند کاری کنند، مردم در آن شرائط اگر با شورش کور به سمت سرنگونی بروند، بی شک مورد سرکوب خونین نیروهای جمهوری اسلامی قرار میگیرند و شورش مردم عراق و سرکوب خونین آنها در سال 1991 در ایران تکرار میشود. اگر هم مردم پیشروی کنند، تنها به نیروی پیاده نظام، در کنار حمله های هوایی برای رساندن چلبی های ایران به قدرت تبدیل میشوند. تازه اگر واقعا شاهد شکل گیری قدرت دولتی باشیم. چون در شرائط فروپاشی رژیم با فشار نیروی نظامی از بیرون، دهها نخست وزیر و رئیس جمهور و والی و سرکرده خودمختار در ایران خواهیم داشت که در مناطق و شهرهای مختلف جولان میدهند و حکومت میکنند.
در صورت چنین وضعیتی مردم باید چه کنند؟ تصور اینکه در شرائط حمله نظامی اسرائیل و آمریکا "جنبش سرنگونی" در زیر ضربات نظامی " کوبنده" (" کوبنده" کلمه ای است که اقای حمید تقوایی از حککا برای توصیف حمله نظامی احتمالی اسرائیل به ایران بکار برده و حاکی از هیجان و به وجد آمدن گوینده آن میباشد) شورش میکنند و میروند قدرت را کسب میکنند، تنها از ذهنی بیمارگونه میتواند به بیرون نشت کند.
حمله نظامی اسرائیل و آمریکا، نه شباهتی به جنگ جهانی اول و دوم دارد و نه شباهتی به جنگ ایران و عراق و جنگهای قدیمی. این حمله برق آسا ( بقول آقای تقوایی کوبنده) و غیرمتقارنی، شبیه حمله به عراق و لیبی است، که در عرض یک تا چند هفته خاتمه مییابد. کسی فرصت به خود آمدن ندارد. دولت در جنگهای قدیمی، جنگ را هدایت میکرد، شکست میخورد و یا پیروز میشد. خود دستگاه دولت در اثر جنگ فرو نمی پاشید و نابود نمیشد. شکست دولتها موجب تضعیف دولت در مقابل مردم میشد و در مواردی مانند پایان دادن به جنگ جهانی امپریالیستی صحبت از "تبدیل جنگ به جنگ داخلی" میشده است.
در اکثر جنگها مانند جنگ ایران و عراق در دهه 60 شمسی سوسیالیستها و مردم خواهان آتش بس، پایان دادن به جنگ و برقراری صلح بوده اند. در مورد حملات نظامی نیروهای بزرگ امپریالیستی به دولتهای کوچک تر که در عصر ما با حملات برق آسا صورت میگیرد، صحبت از " تبدیل جنگ به جنگ داخلی" انسان را تنها به یاد دیواندگانی میاندازد که میتوانند برای کسی سودمند واقع شوند.
فوری ترین وظائف ضد جنگ
اما اگر حمله نظامی در سطح وسیع صورت گیرد و کشور وارد جنگ شود. فوری ترین وظیفه کمونیستها و نیروهای ضد جنگ ضمن جمع آوری نیرو در داخل و خارج ایران و در سطح جهانی برای قطع بیدرنگ جنگ، باید به عواقب جنگ و مصائب فوری آن برای مردم پرداخت. نهادها و سازمانهای آن را ایجاد کرد. سازماندهی کمک رسانی فوری پزشکی و پرستاری برای نجات و درمان زخمیها، اسکان فوری بیخانمانها، رسیدگی فوری به کودکان و فراهم کردن مربیان داوطلب برای مواضبت از کودکان، فراهم کردن امکانات بازی و سرگرمی برای آنان......
یکی از تبعات فوری جنگ آوارگی مردم میباشد. کشور کوچک لبنان امروز با آوارگی میلیونی روبروست. دیدن خیل آوارگان از کودکان تا سالخورده گان که زیر بمب و موشک در جستجوی سرپناه این در و آن در میزنند و حتی روانه سوریه بمباران شده و نابود شده میشوند، قلب هر انسانی را به درد میاورد. اولین وظیفه کمونیستها و هر انسان دو پا در شرائط حمله نظامی پرداختن به مشکل آوارگان جنگ میباشد. سازماندهی داخلی و بین المللی، بخصوص سازماندهی کمکهای مادی و لجستیکی ایرانیان خارج کشور برای کم کردن مشقات آوارگان. ممکن است این آوارگی نتیجه درگیریهای نظامی میان خود نیروهای رژیم و یا جریانات مسلح مرتجع دیگری باشد که در اثر تضعیف رژیم به جان یکیدگر افتاده اند. نمونه لیبی.
سازماندهی فوری توزیع و مصرف مردم با تشکیل تعاونیهای توزیع با اتکا به نهادهایی که باید توسط مردم ایجاد شوند. تلاشهای مردمی در جریان زلزله در مناطق مختلف ایران و یا تجربه فعالین محیط زیست در کردستان ایران در جریان آتش سوزیها در جنگلها و تجربیات دیگر نشان داده است که مردم ایران از قابلیت بالا و روحیه عالیی برای همیاری و همبستگی در شرائط غیرمترقبه مانند حوادث طبیعی و جنگ برخوردار هستند.
در مقابل تخریبها و شرائط سیاهی که ممکن است در اثر جنگ و درگیریهای نظامی ایجاد شود، مردم باید به سازماندهی جامعه در همه جوانب آن توسط سازمانهای خود بپردازند. در صورت ضربه خوردن زیرساختها باید امکان سازماندهی تامین آب و برق و دیگر زیرساختها را با سازماندهی کارشناسان و متخصصین رشته های مختلف در تعاونیها و اتحادیه ها و شوراهای خود، جهت ادامه یافتن و راه اندازی آنها تامین کرد. سازماندهی تامین و توزیع نیازهای اولیه مردم مانند نان و خواربار و... . سازماندهی امکانات برای دور نگهداشتن کودکان از مصائب جنگ و عواقب آن و...تلاش برای کمک به مردم برای کم کردن بار مصائب جنگ و مصائب پس از آن....جاری ساختن قوانین و مقررات آزادیخواهانه و پیشرو در محله ها و مناطقی که تحت کنترل مردم و نهادهای آن در آمده است......
جدا از شرائط نامبرده ما دارای تجربه مردم عراق در شرائط حمله نظامی و جنگ در دهه نود میلادی میباشیم. من با توجه به آن تجربه نکات دیگری را هم ذکر میکنم.
با بمباران عراق توسط آمریکا و متحدینش در سال 91 میلادی مردم عراق و کردستان عراق دست به شورش زدند. اما با سبعیت تمام مورد سرکوب وسیع و خونین قرار گرفتند. همان وضعیت میتواند در ایران تکرار شود. پس چه باید کرد که از چنین وضعیتی اجتناب کرد. بنظر من طبقه کارگر و مردم باید در جاهایی که قدرت رژیم متزلزل میشود را پر کنند، باید در سطح وسیع متحد و متشکل و مسلح شوند و مقاومت ایجاد کنند. خود را در مقابل رژیم و همه نیروهای ارتجاعی سازماندهی کنند.
محلات، و در مناطقی که ممکن میباشد شهرها و حتی مناطق را از سیطره قدرت رژیم خارج کنند و به تقویت و سازماندهی مقاومت خود و سازماندهی جامعه بپردازند. کردستان یکی از مناطقی است که مردم میتوانند آن را از سیطره رژیم خارج کنند. البته باید هشیار بود که آلت دست نیروهای قومی که توسط آمریکا و اسرائیل به بازی گرفته میشوند، نشد.
آمریکا و اسرائیل در این مناطق نیروهای ناسیونالیست قومی را مسلح میکنند و برای پر کردن خلاء قدرت وارد میدان میکنند. این نیروها در بهترین حالت بلای منطقه کردستان عراق را بر سر مردم کردستان ایران میاورند. سیاست کمونیستی مبتنی بر سازماندهی مردم و ایجاد مقاومت در آنها در مقابل همه نیروهای مرتجع از جمهوری اسلامی تا نیروهای جنگ طلب خارج آن میباشد.
کمونیستها در کردستان عراق ضمن مخالفت با حمله نظامی آمریکا به عراق و ضمن مخالفت با سیاست سرنگونی فوری رژیم صدام حسین که توسط ناسیونالیستهای بارزانی و طالبانی و گروههای شیعی در باد حمله نظامی آمریکا طرح شده بود و بر شورش کور مردم تکیه داشت، توانستند به درجه ای شوراهای کارگری و مردم را سازمان دهند. متاسفانه به علت عدم یک سیاست روشن و منسجم نتوانستند مقاومت مردم را در مقابل همه جریانات سازماندهی و حفظ کنند و جامعه را سازماندهی کنند. به نظر من درسهای آن تجربه که در مباحثات منصور حکمت در رابطه با "جنگ خلیج و رویدادهای کردستان عراق" منعکس شده است میتواند برای کمونیستهای ایران درس آموز باشد.
محمود قزوینی
13 اکتبر 2024- 23 مهر 1403
در بخش دوم به اهمیت همبستگی با مردم فلسطین در اپوزیسیون ایران و شرکت فعال در اعتراضات سراسر جهان در حمایت از مردم فلسطین و شکل دادن به جایگاه نیروی مخالف جمهوری اسلامی در این اعتراضات و کلا جنبش ضد جنگ میپردازم. اگر ایران وارد جنگ شود و نیروهای اپوزیسیون در تظاهرات ضد جنگ حضور نداشته باشند، جمهوری اسلامی به نام مبارزه با حمله نظامی میتواند در این اعتراضات دخالت کند.
کمونیست و چپ ایرانی میتواند تاثیرات موثری در جنبش حمایت از مردم فلسطین در جهان و جنبش ضد جنگ بگذارد، البته اگر زود بجنبد و خود را برای وظایف پیش رو از هم اکنون آماده کند.در همین رابطه به سیاستها و شعارهایی که امکان نفوذ و دخالتگری نیروهای اپوزیسیون رژیم اسلامی که مخالف جنگ و حمله نظامی هستند میپردازم.