عسلویه بزرگترین مرکز کارگری، زمانی "ته دنیا"، امروز در قلب توجه و تحولات سیاسی ایران قرار دارد. "ته دنیا" بدلیل فشرده تمرکز الیت کار و کارگری ایران در بزرگترین مرکز صنعتی منطقه خلیج، از کار باز ایستاد. اعتصاب آغاز شد تا کارگران صف طبقاتی خود را سر و سامان دهند. توقف تولید در عسلویه پیامدهای اقتصادی عظیمی بهمراه خواهد داشت. اختلال تولیدات پتروشیمی چه مستقیم در محل و چه در تاثیر بر چرخه بزرگ تولید در دهانه خلیج، نفس را در سینه صاحبان سرمایه و دولت حبس کرده است.
این اعتصاب از همان لحظه تولد، اعتصاب پتروشیمی نماند، این اعتصاب همه کارگران ایران شد، بند ناف آن با روند خیزش مردم زحمتکش صدها شهر ایران گره خورد. قبل ازهر چیز باید این اعتصاب را قدر گذاشت.
پایتخت در عسلویه
اعتصاب پتروشیمی تمام کاراکتر اعتراضات سراسری را دگرگون میسازد. خیزش سراسری از بستر شعارهای عام پوست میاندازد، کشمکش با دولت میرود که با اتکاء به اراده جمعی و با بیان آنچه کارگران میخواهند در دستور قرار بگیرد. کمتر از 24 ساعت از شروع اعتصاب اولین اولتیماتوم ستاد اعتصاب دال بر مهلت سه روزه به دستگاه سرکوب اعلام گردید: "ارتش، بسیج، سپاه نیروی انتظامی، اگر تا سه روز اسلحه های خود را غلاف نکردند؛ همه چیز را که ساخته ایم خراب خواهیم کرد."
شکل گیری این اعتصاب در دل حکومت نظامی حاکم مهر یک نیاز مبرم در درون طبقه کارگر برای ابراز اراده در کشمکشهای حاد جاری را بر خود دارد. ثقل این کشمکشها میبایست به درون مراکز تولیدی کشیده شود. گردش چرخ تولید جامعه در خدمت منافع طبقه حاکم دیگر قابل تحمل نبود. جنگ شعارها و پرچمهای سیاسی و ترسیم آینده "تولید و آبادی" جامعه میبایست با دخالت خود کارگران یکسره شود. قرعه به پتروشیمی ها و آنهم "ته دنیا" افتاد. اما با همه زمینه های پیشین، عسلویه بهترین "انتخاب" طبقه کارگر برای این نقش میتوانست باشد.
شرافت، شرافت کارگری، باز هم شرافت
پتروشیمی ها خون اعتصاب و مقاومت و سرسختی را در رگهای خود دارند. کار در عسلویه بدون عصاره همبستگی و شرافت کارگری ممکن نیست. اعتراض و حق طلبی جمعی در عسلویه شرط بقا است. بدون هوای هم را داشتن از شغل و دستمزد خبری نیست. عسلویه در ته دنیا برای نسل جوان طبقه کارگر سنگ محکی برای روی پای خود ایستادن، برای "کسی شدن" در دنیای کارگری شهره بهم زده است. عسلویه شهر هرت و هردنبیل پروژه ای در قلمرو آتش به اختیار کارفرما و دولت تعریف شده است. بیجهت نیست، عسلویه در مقابل، بعنوان پایگاه آموزشی کارگران جوان در تمرین نقشه های مبارزه سازمان یافته در سخت ترین شرایط، از اعتبار ویژه برخوردار است...
این همان راهی است که طبقه کارگر در ایران جلوی روی خود دارد.
لوکوموتیو اعتصاب
اعتصاب پتروشیمی ها یک فراخون برای اعتصابی بزرگتر و پر دامنه از جانب کل طبقه کارگر است. پتروشیمی صنعتی پراکنده در سراسر ایران و همجوار با پالایشگاه ها قدرتمند ترین قطب کارگری ایران و منطقه به حساب میایند. اعتصاب پتروشیمی لوکوموتیو پیوند و هم جهتی اعتراضی مراکز کارگری را به حرکت درآورده است. آیا پتروشیمی و نفت میتوانند حول هدف مشترک بزانو در آوردن ماشین سرکوب دولتی، با تکیه به طیف وسیعی از مطالبات سیاسی و اقتصادی طبقه کارگر را به میدان بکشند؟ هرگز چنین سوالی با صدای بلند مطرح نشد... اما صدای یکپارچه اعتصاب، صبح 18 مهرماه از سه راه عسلویه گوش دنیا را کر کرد.
استقبال گرم از اعتصابیون تنها گویای یک چیز در مورد آینده پیش رو است: باید اعتصاب پتروشیمی را نه فقط در حلقه همبستگی بلکه در حلقه حمایت فعال گرفت. حمله بزدلانه نیروهای انتظامی در 19 مهرماه و شکار تعداد ده نفر از کارگران حکایت از دست پاچگی جمهوری اسلامی دارد. این حمله سر جدالها را تازه باز میکند. ابتکار عمل را به کارگران میسپارد. محدوده اعتصاب و خواستها را به اراده بخشهای دیگر صنعتی تسری میدهد.
اعتصاب پتروشیمی ها یک کشمکش گذرا نخواهد ماند. دینامیسم آن، نیروی محرکه آن، اشکال و تندپیچ های آن دخالت طبقه کارگران سراسر ایران را فرا میخواند.
گفته میشود کارگران جز زنجیرهایشان چیز دیگری ندارند تا از دست بدهند. این حکم صحت ندارد، طبقه کارگر ایران برای رهایی از زنجیرهای خود، در دوردستهای "ته دنیا" در باریکاردهای سه راه عسلویه، در اعتصاب پتروشیمی های خود، یک نبرد بزرگ، یک سنگر و یک پیروزی تعیین کننده دارد که نباید از دست بدهد.