دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران: مدتی قبل این سوالات را رفقایی برای ما ارسال کرده بودند. مسایل پایه تری را در نوشته قبلی تحت عنوان "مجمع عمومی تشکل قدرتمند و فراگیر کارگران است" طرح کردیم و در اینجا به این سوالات میپردازیم. از دریافت سوالات بیشتر استقبال می کنیم.
١. سندیکا یا مجامع عمومی جاری، کدام جواب است؟
از نظر ما کمونیستها روشن است که مجامع عمومی جاری که کارگران در مبارزات خود از آن بعنوان ظرف اتحاد و تشکل استفاده میکنند پاسخ درستی است. این پاسخ صرفا از سر اینکه ما کمونیست هستیم و راه حل ما در سازماندهی توده ای کارگران شورا و جنبش مجمع عمومی است، نیست بلکه در جنبش کارگری و مبارزات جاری هم این مجمع عمومی است که در ابعاد اجتماعی مطلوبیتش را به کارگران نشان داده است. مجمع عمومی بوسیله بخش بزرگی از کارگران در هر محل کار که مبارزات کارگری در جریان بوده است، بكارگرفته شده است. یعنی ظرفی که هم موجب اتحاد بیشترین بخش از کارگران است وهم قابلیت در بر گرفتن همه کارگران را دارد. مانند موجودی واقعی منظما در حال رشد و تغییر به نسبت نیازمندیهای است که برپاکنندگان آن دارند بطوری که ما میتوانیم از تبدیل این وضعیت به جنبش مجمع عمومی حرف بزنیم که میرود تا به عادت و سنت پایدارتری تبدیل شود.
برای سندیکا به عنوان تشکل توده ای کارگران چنین وضعیتی را نمیتوانید تصور کنید. سندیکا در واقع ظرف مناسبی برای اتحاد و تشکل کارگران در مبارزه توده ای شان در شرایط استبدادی ایران نیست. جالب این است که سندیکالیست ها بعنوان طرفداران اصلی سندیکا خود هیچگاه نمیتوانند پرچمدار مبارزه برای از بین بردن شرایط استبدادی باشند تا از جمله به مطالبه تشکیل سندیکا بعنوان یکی از تشکل های توده ای کارگران برسند. اگر جای این خالی بوده و چنین توقعی واقعی نیست، باید قبول کرد که تلاش همیشگی آنها انتظار برای شرایط مهیا و یا امید رسیدن به سندیکا از طریق اصلاحات در خانه کارگر و شوراهای اسلامی بوده است. در بهترین حالت سندیکا های دارای فعالین و رهبران دلسوز و سخت کوش بعنوان کمیته و جمع های محدود اما با نام سندیکا سالهای زیادی است که زمین گیر اند. این نوع فعالیت و تشکل ها دیگر نمیتواند بعنوان تشکل توده ای معرفی یا نشانده شود.
پس سندیکا هم به دلیل اینکه در شرایط استبدادی پاسخ درست به مساله تشکل توده ای کارگران نیست و هم چنین بعنوان یک تشکل رفرمیست همیشه ظرفی برای زیستن در مناسبات سرمایه داری و در واقع نقطه اتکا مهم این نظام در مسدود و محدود کردن مبارزه کارگران به مسایل صنفی است. در ایران جمهوری اسلامی این کار به عهده ابزارهای خودی یعنی خانه کارگر و شوراهای اسلامی گذاشته شده است و در کشورهای دمکراتیک اتحادیه ها دقیقا سوپاپ اطمینان برای حاکمیت های بورژوایی اند.
از نظر ما این مساله هم روشن است که سندیکالیست ها کارگر را از موجودیت اجتماعی و طبقاتی تهی و آنها را در قالب تنگ اصناف نگاه میدارند در حالی که کارگران بر خلاف هر قشر دیگر اجتماعی در جامعه، طبقه ای اجتماعی با منفعت مشترک هستند که در برابر طبقه سرمایه دار هیچ محدودیتی در مبارزه و مقابله در همه زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ندارند. به همین دلیل است که دستگاه عظیم اداری، تبلیغاتی، امنیتی، قضایی و نظامی و ... که سرمایه داری در اختیار دارد همیشه در پی تفرقه و پراکندن و سرکوب کارگران است. هدف سرمایه داری دور کردن کارگران از هم بعنوان یک طبقه دارای منفعت مشترک است. دور کردن دائمی آنها از مسیر تقابل آشتی ناپذیری است که بین این دو طبقه وجود دارد. از این رو سندیکالیسم بخشی از سیاست بورژوایی در میان کارگران است. بدیهی است که سندیکا بعنوان تشکل توده ای کارگران و راه حل رفرمیست ها یكی از گرایشات درون کارگران است و هر جا قادر به ایجاد سرپناهی برای پیشبرد مطالبات صنفی کارگران بشود باید به همین عنوان مورد استقبال باشد. در ایران متاسفانه این روند به این روشنی و سادگی نبوده و هیچ گاه رژیم های حاکم، برای تشکل های توده ای کارگران و از جمله سندیکا آزادی قایل نبوده اند و فعالین سندیکالیست هم همواره با سخت ترین شرایط روبرو شده اند. مشکلی که سندیکالیستها دارند این است که حتی مبارزه برای رفرم در چهارچوب جمهوری اسلامی به عهده آنها گذاشته نمیشود و یا برسمیت شناخته نمیشوند و خانه کارگر و شوراهای اسلامی که ابزارهای مستقیم سیستم امنیتی و پلیسی هستند عهده دار این وظیفه اند.
طرفداران سندیکا و سندیکالیست ها هر چه تلاش کرده اند هیچ راهی برای خروج از محدودیتی که برای آنها نیز موجود است نیافته و تا به امروز در چند مورد مانند شرکت واحد و یا هفت تپه آثار جدی از آنها دیده نمیشود. در هفت تپه تماما سندیکا کنار گذاشته شد و در شرکت واحد هم به همت برخی از فعالین آن هنوز فعالیت هایی دارند اما این فعالیت ها برای دفاع از همین موجودیت است و نه موجودیتی برای توده ای کردن و توده ای شدن سندیکا.
٢. ما از اشکال پایدارتر و منسجم تر از تجمع کارگران دفاع میکنیم، در آینده که این تحرکات جاری دچار افول شدند، کارگر بی سلاح و دست خالی دوباره به خانه اش باز می گردد و تمام این رهبران هم منفعل هر کدام دنبال کار و بدبختی خودشان میروند. سندیکا میتواند کل این تجارب را حفظ و انتقال دهد.
مساله اینجاست که برای همین مبارزات جاری و تبدیل آن به جنبشی سراسری با مطالبات مشترک و رشد یافته، کدام مسیر درست برای ایجاد تشکل پایدارتر باید انتخاب شود؟ منطق مبارزات تا کنونی در چند سال گذشته نشان میدهد که کارگران در بسیاری از مراکز کار با استفاده از نقشه های خود در سازماندهی کارگران و استفاده از قانون، بیشترین زمینه را برای وارد کردن کارگران در این مبارزات فراهم کرده اند.
منظور اینجا چیست؟ ظرف متحد شدن کارگران در تقریبا همه این مبارزات که هزاران مورد در سال است، مطلقا سندیکا نبوده است. کارگران ابتدا تلاش نکردند که بروند سندیکا بسازند و بعد مشغول به سازماندهی اعتراضات و طرح مطالباتشان بشوند. نسل های قبلی را دیدند که این کار را کردند و موفق نشدند. بر خلاف این در همه این مبارزات جاری، کارگران تجمع های خود را به عنوان ظرف اصلی اتحاد و تشکل های خود که اصلا "ناپایدار" هم نبوده اند، داشته اند. نکته مهم دیگر این است که نمایند گانی هم برای مذاكره با مدیر ویا مقامات مسئول و طرف حساب کارگران انتخاب كرده اند. این اقدامات تحت عناوین مجمع عمومی و یا بعضا انجمن های صنفی انجام شده اند که هیات های نمایندگی یا نمایندگان کارگران، جمع نمایندگان و یا نماینده ها را برای پیشبرد امر خود معرفی كرده اند. از این نظر شما برای اینکه بتوانید به تشکل پایدارتر دست پیدا کنید باید مسیر دفاع از وضعیت موجود در این مبارزات را دنبال كرد تا در ادامه بتواند به شرایطی برسد که با اتكا به این حركت اجتماعی امکان ایجاد تشکل های توده ای پایدار کارگران مانند مجامع عمومی منظم (شوراها) و یا سندیکا و اتحادیه های کارگری ایجاد شوند.
این مساله را هم لازم است تاکید کنیم که تا دست یابی به این شرایط که قطعا به فاکتورهای سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی دیگری در جامعه و مبارزات توده ای بر علیه جمهوری اسلامی بستگی دارند، همیشه افت و خیز در مبارزات جاری کارگران محتمل است. این مهم است که دست آوردهای هر دوره به بخشهای بسیار بیشتر كارگران منتقل شده، ارتقا بیایند و به عنوان سنت های پایداری بکار گرفته شوند. اکنون بطور بالقوه احتمال تبدیل شدن جنبش کارگری به جنبشی قدرتمند در اتکا به جنبش مطالباتی و ارتقا سطح سازمانیابی کنونی به جنبشی فراگیر در مهمترین مراکز صنعتی ایران، وجود دارد و انتخاب مسیر درست برای رسیدن به این تصویر بزرگتر اتفاقا از مسیر ارتقا و گسترش مبارزات جاری در اتکا به سوخت و ساز و توانایی های فعلی کارگران، استفاده از قانون و به اصطلاح مبارزات قانونی و علنی آنها، و جنبش مجمع عمومی جاری، میگذرد.
سوال ما هم این است که در حالی که چهل سال گذشته گواه است و همه میدانند که تلاش برای ایجاد سازمان های توده ای کارگران مانند شورا و سندیکا با سرکوب منظم و از میدان بدر کردن فعالین آن روبروبوده است، چگونه این تشکل های پایدار ایجاد میشوند؟ سندیکایی که میگویید میتواند همه مبارزات کارگران را در یک ظرف دائمی تر بریزد و تجارب را حفظ و منتقل کند کجاست؟ این در واقع باید از زاویه درستی دیده شود تا هم تعریف درستی از شرایط کنونی داشته باشیم و هم مسیر منطقی دستیابی کارگران به تشکل های توده ای مانند شورا و سندیکا هم روشن تر باشد. فراخوان تشکیل سندیکا در شرایط کنونی چند گام عقب تر از وضعیت کنونی مبارزات جاری است. مجامع عمومی مورد استفاده کارگران و انتخاب نماینده یا هیات نمایندگان، نیروهای سرکوبگر را هم توانسته است محدود کند در حالی که ساختن شورا و یا سندیکا در شرایط کنونی از یک طرف محدود به فعالین است، توده کارگر را حذف می کند و از سوی دیگر محدودیتی برای پلیس در دست درازی به فعالین و سرکوب کارگران ایجاد نمی کند.
٣ . پیرو سوال قبلی ،حرکت کنونی و مبارزه جویی فعلی کارگران تحت عنوان مجامع عمومی و نمایندگان اینطور به نظر میرسد که شکلی خود به خودی از ابراز وجود میباشد نه یک تشکل جاری، نه فراخوانی رو به طبقه کارگر برای تشکیل مجامع عمومی و شوراهای کارگری. جمع شدن کارگران به این شکل جالب به نظر میرسد که یک سندیکای پیکارجو و برخواسته از بدنه کارگری میتواند چنین مجامعی را سازمان دهد، مسئله این است که تبلیغ "تشکل مجمع عمومی" یعنی از دل این مبارزه و بعدش کارگر را دست خالی به خانه می فرستیم اما سندیکا یعنی از دل این مبارزه ما توانسته ایم کل این تجارب و رهبران و دستاوردها را حفظ و تقویت کنیم.
بر خلاف تصوری که هست و شما هم در سوال تکرار کرده اید مبارزات و تشکل های جاری کارگران "خودبخودی" نیستند. این تصور شما را به این نتیجه میرساند که پس این تشکل و مبارزات "خودبخودی" اند و نمیتواند به یک تشکل جاری و یا پایدار تبدیل شوند. به نظر ما هم داشتن توقع بالا و آرزوهای بزرگ خیلی خوبند اما امیدواریم اینها مانع نشوند تا در بررسی مبارزات کارگران، رهبران و تشکل و مبارزات جاری که دارند مانع از دیدن سوخت و ساز واقعی در ایجاد هر حرکتی بشویم. واقعیت این است که هیچ حرکت و مبارزه ای خودبخودی نیست و هیچ فراخوان و تشکلی هم خودبخودی نیست. همه این مبارزات از کوچک تا بزرگ و همه حرکات درست و بعضا اشتباه هم دقیقا ناشی از تصمیمات آگاهانه رهبران كارگری است. از این زاویه و چنانچه این واقعیت های درونی و توانایی های درونی کارگران و شرایطی که در جامعه برای مبارزه آنها فراهم و یا مانع میشود را در نظر بگیریم، متوجه میشویم که همین روال تاکنونی مبارزات جاری بهترین زمینه برای فعالین طرفدار سندیکا بود که در هر کجا که هستند از تجارب تاکنونی استفاده کنند و همین روال "خودبخودی" را دنبال کنند و از تجارب و درسهایی که تاکنون داشته است استفاده کنند. سندیکای شرکت واحد تهران و حومه اتفاقا مهمترین کاندید برای این کار است که بدون دست زدن به تابلویی که دارند مکانیزم "عضو گیری به روش سوزنی" و از میان "قهرمانان" را کنار بگذارند و مطالبات و مبارزاتشان برای اضافه دستمزد، مسکن مناسب، شرایط ایمنی بالا و ... را در اتکا به مجامع عمومی در مناطق مختلف دنبال کنند.
٤. ابزار علنی و قابل دفاع ما برای رجوع همیشگی کارگران سندیکا میباشد، بخصوص در هفت تپه، که در نتیجه توازن قوا و دوره ای از مبارزه به کارفرما و دولتش تحمیل شد اما این سندیکا نقاط ضعفی دارد که کارگران در این دوره از قابلیت میتوانند با دخالت خود آنرا حل کنند تا به سندیکایی قابل اتکا تبدیل شود. شما چیز بهتری سراغ دارید که در سطح علنی بتوان به آن اتکا کرد؟
همانطور که تاکید کردیم اتفاقا در این دوره ابزار علنی و قابل دفاع کارگران مجامع عمومی و نماینده و هیات و یا جمع های نمایندگی بوده که در مورد آنها محدودیتی نبوده است. در همه مراکزی که کارگران تجمع کرده و نمایندگانی داشته اند بارها و بارها با مقام و نماینده های مختلف در مذاکره و در رفت و آمد منظم بوده اند. برگزاری مجمع عمومی تقریبا در همه موارد که کارگران از اتحاد و انسجام رهبران و فعالین برخوردار بوده اند برسمیت شناخته شده اند. همانطور که اشاره کردیم این شرایط که کارگران تحمیل کرده اند و از مهمترین دستاورهای تاکنونی می باشد با استفاده از قانون و در اتکا به نیروی سازمانیافته کارگران و اعتماد و اتحاد آنها به دست آمده است. اجتماع کردن نمیتواند ممنوع بشود، تحصن و اعتصاب را کارگران در شرایط های دشوراتر به جمهوری اسلامی تحمیل کردند و هر كجا هم که قدرتش را داشتند توانسته اند آنرا انجام دهند. نكته دیگر اینکه نماینده داشتن و انتخاب نماینده قانونی است. لازم است متوجه این نکات مهم باشیم که ابزار علنی و قابل دفاع مدتهاست در این مبارزات جاری به دستاوردی در زمینه اتحاد و تشکل و نمایندگی شدن تبدیل شده است.
در مورد اینکه سندیکا در هفت تپه این ابزار علنی و قابل دفاع است، یک نکته را لازم است تاکید کنیم. سوال شما به واقعیتی اشاره دارد که قبلا موجود بود. به یاد بیاوریم که از همان سال ١٣٩٧ و با شروع مبارزات شکوهمند هفت تپه و رهبران برجسته ای همچون اسماعیل بخشی، این مساله چندان روشن نبود. الان و با گذشت سه سال و فراز و نشیب های بسیار و تجارب بسیار فراوانی که هفت تپه ایها نه تنها برای خود و رهبرانشان بلکه برای کل جنبش کارگری داشتند، این نكته هم روشن تر شده است و ابزار ها هم صیقل یافته اند. در اوایل حتی مساله تشکیل شورا و اینکه این شورا است که نماینده کارگران است و این شورا است که در اداره شرکت باید دخالت کند و سود از صفر تا صد را برای کارگران و در دست کارگران بگذارد و امثالهم طرح میشدند. آنچه امروز در اعلام هفت تپه ایها میبینیم این است که تشکل مجمع عمومی و هیات نمایندگان آن ابزار علنی و قابل دفاع و پایداری است که به همگان معرفی کرده اند و از نظر ما هم این مهمترین دستاوردی است که میتواند قابل تکثیر باشد. در مقایسه با سندیکا یی که دیگر نمانده است و یا شورایی که بعنوان شورای حاکم قادر به برداشت سود شرکت برای کارگران باشد معرفی میشد، وضعیت کنونی بسیار منطقی و متناسب با توان مبارزاتی کارگران است، دارای قابلیت رشد و تقویت و مهمتر اینکه قابلیت تکثیر دارند.
دفتر پژوهش های تحزب کمونیستی در ایران
بهرام مدرسی – اسد گلچینی
١٠ آبان ١٤٠٠ – ١ نوامبر ٢٠٢١
www.dar-rah.com