گامهایی برای پیشروی: حضور محمد خنیفر و مسلم چشمه خاور از فعالین کارگری هفت تپه در برنامه ستاد انتخاباتی ابراهیم رئیسی و تقاضای کمک از این جانی اسلامی به حق به مباحث متعددی در صفوف جنبش کارگری دامن زد. جریانات و گرایشات متفاوتی در قبال این مساله اعلام موضع کردند. اما ابراز موضع در قبال اقدام این فعالین کارگری تماما از یک جنس نیست و در عین حال به مسائل فراتری نیز پرداخته شده است. نتیجتا لازم است ضمن برخورد اصولی به این مساله در عین حال نگاهی به دستاوردهای تاکنونی و حلقه های پیشروی مبارزه کارگری در هفت تپه بیندازیم. با این مقدمه باید شروع کرد:
کارگران رادیکال و سوسیالیست بدون هیچ ابهامی باید این سیاست محمد خنیفر و چشمه خاور را نقد و افشاء کنند و مضرات آن را برای توده کارگر در مبارزه برای مطالبات بر حق کارگران را به روشنی بیان کنند. هیچ توجیهی نمیتواند این سیاست را مجاز کند. مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی یک رکن پایه ای سیاست جنبش سوسیالیسم کارگری است.
هفت تپه: تلاقی گرایشات اجتماعی
وجود گرایشات متفاوت اجتماعی در صفوف طبقه کارگر و جنبش کارگری پدیده ناشناخته و یا تازه ای نیست. جنبش کارگری را دیوار چین از جنبشهای اجتماعی در جامعه جدا نکرده است. گرایش رادیکال سوسیالیستی (شورایی) تنها یک گرایش در صفوف طبقه کارگر است. گرایش ملی – اسلامی (اساسا سندیکالیستی)، گرایش اسلامی (شوراهای اسلامی دست ساز و حکومتی و تازگی ها جریان "عدالتخواه") و به درجات بسیار کمتری گرایش ناسیونالیسم محافظه کار، ترسیم کننده سیمای سیاسی صفوف طبقه کارگر است.
دفاع و یا توسل به جناحی از رژیم یک سیاست شناخته شده و همیشگی گرایشات متعدد جنبش ملی - اسلامی است. تاریخی به قدمت عمر حکومت سیاه اسلامی دارد. این جریانات زمانی از "مبارزات امام خمینی" دفاع میکردند، زمانی دیگر از تلاشهای خاتمی برای "استقرار جامعه مدنی". اما همواره در طول حیات خود از جناحی از حکومت با تمام جنایتهایشان دفاع کرده اند.
این جنبش همواره نیروی معین و سنت شناخته شده ای در جنبش کارگری داشته است. محدود کردن مبارزه کارگری به مبارزه برای "اصلاحات" اما محدود در چهارچوب حکومت اسلامی و مناسبات اقتصادی سرمایه داری حاکم از ارکان پایه ای سیاست این جنبش در صفوف طبقه کارگر است. تمرکز بر ایجاد "سندیکا" در مقابل گرایش "شورایی" متکی بر مجامع عمومی از وجوه دیگر سیاستهای این گرایش است. کلا، مقابله آشکار و پنهان با سیاستهای رادیکال و سوسیالیستی و همچنین نزدیکی به گرایش اسلامی و "شوراهای اسلامی" از مبانی کلی سیاستهای این گرایش و فعالینش است.
در هفت تپه نیز این گرایش در کنار گرایش رادیکال – سوسیالیستی در صفوف کارگران حضور داشت. اما در دوره های متمادی در کنار و در حاشیه و بعضا زیر هژمونی سیاسی گرایش رادیکال و سوسیالیستی به فعالیت خود ادامه میداد. تعرض رژیم اسلامی به فعالین سرشناس در هفت تپه و مشخصا دستگیری اسماعیل بخشی فرجه ای برای این گرایش برای تحکیم موقعیت خود در این اعتراضات ایجاد کرد.
این دو گرایش بر سر مساله کنار زدن اسد بیگی ها و خلع ید از مالکیت خصوصی در این واحد تولیدی بزرگ و تحقق برخی مطالبات اولیه همسو بودند. اما چشم اندازشان از تحولات و اقداماتی که باید در دستور کار کارگران قرار بگیرد، متفاوت بود. فشرده این تمایزات را میتوان در تاکید گرایش ملی – اسلامی بر خلع ید از اسد بیگی و تلاش برای بازگشت به گذشته و کنترل دولتی از یک طرف و در سوی دیگر تلاش گرایش رادیکال کارگری برای قرار دادن نیشکر هفت تپه زیر نظر شورای کارگران و شکل گیری نظارت و کنترل کارگری بر چگونگی اداره امور، مشاهده کرد.
با عقب نشینی رژیم اسلامی در پس چند سال مبارزه گسترده کارگران در هفت تپه و اعلام خلع ید از اسد بیگی ها، تمایزات و تفاوتهای این دو گرایش هر چه بیشتر به جلو صحنه کشیده شد. اینکه آلترناتیو کدام گرایش در دستور کار کارگران قرار میگیرد، چگونه باید با تشبثات حامیان اسد بیگی ها و توطئه های رژیم مقابله کرد، به شکل حادتر و عریان تری خودنمایی کرد.
اقدام محمد خنیفر و مسلم چشمه خاور را باید در چهارچوب کشمکش گرایشات موجود در جنبش کارگری و سیاستهای هر گرایش مورد ارزیابی و بررسی قرار داد. اما هر تصور و ارزیابی ای که از نقش و سیاست این گرایشات داشته باشیم، این واقعیت را نمی توان کمرنگ کرد که عقب نشینی رژیم در هفت تپه و خلع ید از اسد بیگی ها حاصل تلاش و مبارزات چند ساله کارگران با پرچم گرایش رادیکال – سوسیالیستی بود. این یک دستاورد جنبش ماست و سیاست توسل به بخشی از رژیم اسلامی که توسط خنیفر و چشمه خاور نمونه هایی از آن را دیدیم نمیتواند کوچکترین خدشه ای بر این دستاورد کارگری و مبارزات درخشان کارگران در این دوره بیندازد.
عقب نشینی در یک فاز، آغاز تعرضی همه جانبه تر
رژیم اسلامی در هفت تپه وادار به عقب نشینی شد. کارگران با مبارزات پیگیر خود رژیم را ناچار به عقب نشینی کردند. این یک پیروزی برای کارگران بود. کسانی که این پیروزی را نمی بینند درک درستی از مبارزه طبقاتی و مبارزات کارگری و موقعیت گرایش رادیکال – سوسیالیست در مبارزه طبقاتی جاری و حاد در جامعه ندارند. همانطور که قبلا نیز اشاره کرده بودم: "پیروزی کارگران هفت تپه، یک پیروزی اولیه در یک مسیر پر پیچ و خم، اما یک پیروزی طبقه کارگر و پیروزی آزادی خواهی و برابری طلبی است. و این تنها آغاز کار است." پیروزی در هفت تپه آغاز و نه پایان کار، تنها آغاز مصافهای جدید و اساسی تر است.
اما نه کارگران به تمامی مطالبات خود دست یافتند و نه رژیم و جناحهایش از توطئه گری علیه کارگران دست شسته اند. تصور اینکه رژیم و جناح ها و دستگاه سرکوب و تفرقه افکنی اش از کار بایستند، پوچ است. ارگانها و نهادهای مختلف رژیم در شوش و در مرکز از هرگونه کمکی به اسد بیگی ها کوتاهی نکردند، از تهدید و اذیت و آزار و تیر اندازی در تجمع کارگران گرفته تا همراهی در غارت اموال هفت تپه تا محدود کردن آب هفت تپه بمنظور خشک کردن و سوزاندن هر تلاشی برای آینده.
در این تعرض گسترده به کارگران هر دو جناح رژیم شریکند. هر دو جناح خواهان به شکست کشاندن تلاش کارگران در هفت تپه هستند. میدانند که این اعتراضات چه نقش و جایگاهی در اعتراضات جامعه ایفا کرده است. هرچند تفاوت اندکی در چگونگی پیشبرد این سیاست دارند.
بطور مشخص جناح راست و اصولگرای رژیم اسلامی و کاندیدای اصلی اش یعنی ابراهیم رئیسی در تلاشی مذبوحانه برای ارائه چهره ای "عدالتخواه" در دعواهای جناحی، بعضا کوشیده است که تا عوامفریبانه خود را در "کنار" مبارزات کارگران قرار دهد. تلاش میکنند تا سرپل هایی در صفوف کارگران ایجاد کنند. برگزاری جلساتی برای بررسی "مسائل کارگری" در ستاد انتخاباتی رئیسی بخشی از تلاش این جناح از جانیان اسلامی است. تلاش همه جانبه برای ایجاد شکاف در صفوف کارگری بخشی دیگری از سیاستشان است. به قدرت و نقش کارگر در تحولات جامعه واقفند. به نقشی که تاکنون مبارزات هفت تپه در جامعه ایفا کرده است، واقفند.
تصورات پوچ گرایش راست کارگری
در مواجهه با این شرایط، تعرض همه جانبه رژیم و پیچیده تر شدن اوضاع، ما شاهد گسترش شکاف در صفوف کارگران بر سر خطی مشی آتی و گامهای پیشروی هستیم. گرایشی راست در صفوف فعالین کارگری، گرایشی که آینده هفت تپه را به اعاده اوضاع گذشته و ارسال مدیر دولتی به این مجتمع خلاصه و محدود کرده است، بعضا دست به دامن جناحی از رژیم و مشخصا قوه قضائیه شده است. به این امید واهی که گویا میتوان از "شکافهای رژیم"، از "دعوای جناحهای رژیم" به نفع پیشبرد سیاستهایش در این شرایط سخت بهره برداری کرد. این گرایش از زبان محمد خنیفر ملتمسانه خواهان دخالت قوه قضائیه بمنظور حل و فصل مسائل هفت تپه میشود. اعلام میکند که اگر شرایط کرونایی نبود حتی علاقمندند تا عریضه خود را به عرض "رهبر" نیز برسانند.
واقعیت این است که سیاست سازشکاری و توسل به جناحی از رژیم تاریخی جز سرشکستگی. و زبونی در کارنامه خود ندارد. در هیچ دوره ای، در هیچ مقطعی، این سیاست کوچکترین نقطه روشنی در پرونده خود ندارد. حتی یکبار نیز نتوانسته است با این سیاست به جایی برسد. قضاوت اصولی به جای خود، هر گونه قضاوت پراگماتیستی هم حکم رد برای چنین سیاست ارتجاعی ای صادر میکند. ماحصل این سیاست تنها ایجاد شکاف و تفرقه در صفوف طبقه کارگر و ایجاد مانع و ایستگاهی در مقابل پیشروی مبارزات رادیکال و سوسیالیستی کارگری است.
این تصور پوچ که جناحی از رژیم حتی نیم نگاهی به مطالبات کارگری خواهد انداخت، یک سیاست تماما ارتجاعی و ضد کارگری و ناشی از عدم شناخت از آرایش سیاسی است که رژیم در صدد شکل دادن به آن است. رژیم و جناح راست در صدد "یکدست" کردن حاکمیت در مواجهه با خیزشها و اعتراضات گسترده آتی هستند. جناحی که حتی از برگزاری مراسم مضحکه انتخاباتی خود در هراس است به دنبال تحقق هیچ بخشی از مطالبات کارگری نیست. برعکس منکوب کردن جنبش کارگری بمثابه ستون فقرات جنبشهای اعتراضی موجود رکن اصلی سیاستش است. مطلوبیت رئیسی برای رژیم از این نقطه نظر است. رئیسی یکی از عوامل و مهره های اصلی پیشبرد چنین سیاستی است. نتیجتا توسل به این جناح نتیجه ای دیگری بجز قربانی کردن تلاش و مبارزه کارگران بدنبال نخواهد داشت.
این سیاست ارتجاعی را باید خنثی کرد، نباید اجازه داد تا گرایش راست کارگران را به مسلخ گاه رژیم اسلامی، ببرد. اما چگونه؟
حلقه های پیشروی
پیشروی و پیروزی اولیه کارگران در هفت تپه اکنون از هر سو از جانب رژیم مورد تعرض قرار گرفته است. کارگرانی که پرچم "نان، کار، آزادی" و "اداره شورایی" را در کنار مطالبات مشخص دیگر خود مانند لغو خصوصی سازی، بازگشت به کار اسماعیل بخشی و تمامی اخراج شدگان، پرداخت فوری حقوق معوقه و نظارت کارگری، مطرح کردند، اکنون از هر سو مورد تهاجم است. این تهاجم را باید در هم شکست. رژیم را بار دیگر باید وادار به عقب نشینی کرد و شکست دیگری را بر او تحمیل کرد.
اتحاد کارگری، کدام پرچم؟
حفظ اتحاد صفوف کارگران و جلوگیری از چند دستگی و تفرقه مهمترین حلقه در پیشروی کارگران در شرایط حاضر است. اما اتحاد حول کدام سیاست و پرچمی؟
اتحاد صفوف کارگری با "مخرج مشترک گرفتن" از خواستها و مطالبات کارگری تامین نمیشود. "مخرج مشترک گرفتن" تنها منجر به حاکم شدن عقب مانده ترین و راست ترین تمایلات در صفوف کارگران خواهد شد. کارگران هفت تپه با "سلام و صلوات" و التماس از "رهبر" و تکیه به "قوه قضائیه" و "مجلس اسلامی" در قلب طبقه کارگر و مردم آزادیخواه قرار نگرفتند. این سیاستها بیش از هر چیز مورد انزجار جامعه است.
رژیم اسلامی کارگران را به مرگ گرفته است، تا به تب رضایت دهند. آب هفت تپه را هشتاد درصد کاهش داده اند. اوباش کارفرما در همدستی با مسئولین دولتی کارگران را مورد ضرب و شتم قرار میدهند. به اعتراضات کارگران شلیک میکنند. حقوقشان را دو ماه است که پرداخت نکرده اند. در صدند تا با ایجاد فضایی رعب و وحشت کارگران را وادار به عقب نشینی و تسلیم کنند. در این میان جریانات اسلامی دست ساز در غالب شورای اسلامی و جریانات "عدالتخواه" فعال شده اند و برخی از فعالین کارگری با تمایلات راست و ملی – اسلامی نیز در مقابل این شرایط سر خم کرده اند.
گرایش رادیکال و سوسیالیستی کارگران هفت تپه باید بمثابه پرچمدار پیشروی مبارزات هفت تپه باردیگر نقش سیاسی و حیاتی خود را ایفا کند. تشکیل مرتب مجامع عمومی بخشهای مختلف کارگری حلقه اصلی حفظ اتحاد و بیرون کشاندن قدرت و روحیه مبارزاتی کارگر و عدم تسلیم به سیاست سازشکارانه گرایش راست در هفت تپه است. کارگر منفرد علیرغم هر درجه پتانسیل مبارزاتی میتواند مرعوب عوامل کارفرما و سیاستهای سرکوبگرایانه و تفرقه افکنانه حکومت شود.
یک اقدام مهم و تعیین کننده در این مجامع عمومی تبدیل سیاست های گرایش رادیکال به سیاستهای توده هر چه وسیعتری از کارگران است. نقد و حاشیه ای کردن سیاستهای راست و سازشکارانه و سرخم کردن در مقبال رژیم یک وظیفه اساسی فعالین رادیکال در این مجامع عمومی کارگری است. فعال کارگری که پرچم تسلیم و سازش را بلند کرده است باید ببیند که خط سیاسی اش عاملی در جهت تفرقه و پراکندگی کارگر و اهرمی برای به شکست کشاندن مبارزات کارگری است. همان سنت و رهبران کارگری که، چه در جلوی صحنه و چه در حاشیه، کارگران هفت تپه را در اعتراض و اعتصابشان متحد نگهداشتند، آژیتاسیون کردند، قانع کردند، وظایفی خطیر در این شرایط در مقابلشان قرار گرفته است. میتوانند و باید از این مصاف سربلند بیرون بیایند.
اتکاء به طبقه، اتکاء به توده مردم زحمتکش
کارگر هفت تپه تنها نیست. بخشهای وسیعی از طبقه کارگر در ایران از مبارزات هفت تپه و سنتهایش الهام گرفته اند. بخشهای مختلفی از جامعه از این اعتراضات حمایت کرده اند. بی دلیل نیست که اسماعیل بخشی و رهبران رادیکال کارگری به چهره های محبوب جامعه تبدیل شدند. باید به این قدرت عظیم، در مقابل گرایشی که تحقق خواستها و مطالبات کارگری را از رژیم التماس میکند، تکیه کرد. باید این نیروی عظیم را در مواجهه با رژیم اسلامی و تشبثاتش در حمایت از کارگران هفت تپه به میدان کشید.
واقعیت این است که هراس رژیم از دستاوردهای و پیروزی کارگران در هفت تپه بیش از هر چیز در سنت و الگو و سیاستهایی است که تاکنون مطرح شده است. خلع از ید از اسد بیگی ها هرچند یک شکست و عقب نشینی برای رژیم اسلامی اما مساله ای فرعی و حاشیه ای در مقایسه با سیاست، افق و آلترناتیوی است که توسط این گرایش در صفوف طبقه کارگر و جامعه بیان شده است. هدف اصلی رژیم به شکست کشاندن این افق و آلترناتیو است. هراس رژیم از همه گیر شدن این سیاست و هژمونی این گرایش در صفوف طبقه کارگر و جامعه است.
آن سیاستی که قادر است رژیم اسلامی را چه در سطح محلی و چه در سطح وادار به عقب نشینی کند، سیاستی است که به طبقه کارگر و جامعه متکی میشود. به معلمان و بازنشستگان و طبقه کارگر و توده مردم زحمتکش و آزادیخواه متکی میشود.
اگر رژیم اسلامی جریان آب هفت تپه را هشتاد درصد کاهش داده است، نباید به جناحی از رژیم متوسل شد. راه حل اعتراض گسترده به رژیم و بسیج سیاسی و در عین حال درخواست حمایت عملی از کارگران آب و برق و نهادهای مربوطه است. باید از این کارگران خواست که عامل اجرای سیاستهای ضد کارگری رژیم در مقابله با هفت تپه نشوند. همبستگی کارگری، این راه حل هست. همانطور که کارگران نفت در سال ٥٧ در حمایت از اعتراضات مردم سرنگونی طلب و مقابله با ماشین حکومت نظامی شیر نفت را به روی این ارگانها بستند.
سیاستهای مشخصی که گرایش رادیکال – سوسیالیست بارها بر آن تاکید کرده است به قرار زیر است:
پرداخت فوری تمامی حقوق و مزایای معوقه،
بازگشت به کار اسماعیل بخشی و تمامی اخراج شدگان،
تامین فوری نیازهای فوری آب هفت تپه،
اعلام آمادگی شورای کارگران هفت تپه برای نظارت و کنترل امور هفت تپه. هفت تپه باید توسط شورای واقعی کارگران اداره شود، شورایی متکی بر مجامع عمومی و روتین کارگران.
انحلال شوراهای اسلامی، اینها ابزار دست کارفرما و حکومت اند.
تمامی مسئولین هفت تپه باید انتخابی و زیر نظارت کامل شورای کارگران هفت تپه قرار گیرند. حقوق هیچ مسئولی نباید از متوسط حقوق کارگران بالاتر باشد.
هفت تپه، نگاهی به آینده
فاکتورهای متعددی در آینده هفت تپه بمثابه یک واحد بزرگ تولیدی سهیم اند. این فاکتورها اساسا سیاسی و اقتصادی اند. به لحاظ اقتصادی هفت تپه در حال حاضر قادر به رقابت در سطح بین المللی نیست. در صورت عدم نوسازی و بهبود فنی و هفت تپه سرنوشتی مشابه صنعت نساجی در ایران و یا ذغال سنگ در انگلستان و امثالهم خواهد داشت. وارد کنندگان شکر که خود جزیی از حاکمیت اسلامی هستند، تماما بر این مساله واقف و در به تعطیلی کشاندن این مجتمع بزرگ ذینفع اند.
به لحاظ سیاسی اما هفت تپه بزرگتر از آن است که صاحبان آن (چه دولت یا چه کارفرمای خصوصی) بسادگی بتوانند سرنوشت آن را به دست بازار آزاد و رقابت سرمایه ها بسپارند. هفت تپه یک شهر است، زندگی چند ده هزار نفر است، با پی آمدهای سیاسی و مبارزاتی بسیار روشن.
از این رو گرایش رادیکال سوسیالیست در هفت تپه در عین حال باید مطالبات و سیاستهای خود را بر مبنای چنین واقعیتی باید شکل دهد. زندگی کارگر و خانواده اش مستقل از اینکه چه بر سر هفت تپه بمثابه یک مجتمع تولیدی بیاید، باید در هر شرایطی تامین شود. این چشم انداز ضرورت طرح مطالبه بیمه بیکاری و مکفی را بعنوان یک مطالبه مشخص در دستور قرار میدهد.
نگاهی به حاشیه ها
اقدام محمد خنیفر و مسلم چشمه خاور و علنی شدن سیاست روی آوری به بخشی از رژیم اسلامی به مباحثی فراتر از نقد این سیاست ضد کارگری دامن زده است.
بازگشت به عقب، علامت سئوال در مقابل پیروزی؟
گرایشاتی خلع ید از اسد بیگی را عملا و بدون اینکه بطور شفافی بیان کنند محصول تبانی جناح راست رژیم و گرایش راست و ملی – اسلامی در صفوف کارگران هفت تپه میدانند. بعضا پا را فراتر گذاشته و کل این مبارزات را از زمانیکه مساله خلع ید از اسد بیگی ها مطرح شد، سرآغاز به کج راه رفتن این اعتراضات قلمداد کرده و آن را در کیسه جناحی از رژیم قرار میدهند.
واقعیت این است که این گرایش اهمیت مبارزه و خلع ید از کارفرمایی که پرچمدار پیشروی سرمایه و مبارزه علیه کارگران بود را درک نمیکند. این واقعیت که خلع ید از اسد بیگی ها فصل مشترک دو گرایش در صفوف طبقه کارگر بود، ذره ای از جایگاه و اهمیت این مبارزه برای کارگران هفت تپه و طبقه کارگر کم نمیکند. مساله این است که خلع ید نه پایان یک راه بلکه آغاز تلاشی همه جانبه در تحقق سایر مطالبات کارگری و اداره امور تحت نظارت و کنترل شورای کارگران است.
از طرف دیگر این گرایش درک روشنی از یک پیروزی کارگری ندارد. عقب نشینی و شکست رژیم اسلامی را برسمیت نمی شناسد. در صورتیکه نفس اینکه رژیم پس از چند سال مبارزه ناچار به عقب نشین شد و سوگلی خود را از هفت تپه خلع کرد، نفس اینکه مطالبات و سیاستهای رادیکال کارگری به یک واقعیت انکار ناپذیر در جامعه تبدیل شد، نفس اینکه سیاست حکومت شورایی به جلوی صحنه سیاست در ایران رانده شد، تماما نشانه های روشنی از این پیروزی کارگری است. نفس اینکه امروز کارگر احساس قدرت بیشتری در مبارزات سرنوشت ساز کنونی دارد، یک پیروزی است. هرچند کوچک، اما واقعی و غیر قابل انکار!
به قول مانیفست کمونیست: "گاه گاه کارگران پيروز ميشوند ولى اين پيروزيها تنها پيروزيهاى گذرنده است. نتيجه واقعى مبارزه آنان کاميابى بلاواسطه آنان نيست بلکه اتحاد کارگران است که همواره در حال نضج است." و این دقیقا همان پیروزیی است که در هفت تپه صورت گرفت.
تعرض به گرایش شورایی کارگری
اقدام محمد خنیفر و مسلم چشمه خاور در عین حال بهانه تعرض گرایشات راست به گرایش شورایی و رادیکال سوسیالیست کارگری در هفت تپه شده است. در این نقد بطور غیر قابل باوری این اقدام را به حساب گرایش شورایی نوشته و از این زاویه مورد تعرض قرار میدهد. در این راستا حتی اسماعیل بخشی را نیز از کنایه ها و انتقادات خود بی نصیب نمی کنند. موضع گیری محمود صالحی و عثمان اسماعیلی نمونه چنین نقدی است. گرایش سندیکالیستی در هفته تپه نیز در این نقد بنوعی سهیم است.
این موضع گیری نشاندهنده این واقعیت است که این گرایش در کشمکش و رقابت خود با گرایش شورایی حتی حاضر به جعل حقایق مبارزه طبقاتی در جامعه است. حاضر است به نقطه قوت جنبش کارگری، گرایشی که نقش کلیدی در هدایت و پیشبرد مبارزات کارگران هفت تپه در چند سال گذشته داشته است، گرایشی که الهام بخش بخشهای وسیعی از اعتراضات کارگری شده است، تعرض کند. و این معنای دقیق سکتاریسم در صفوف مبارزات کارگری است که باید نقد و ایزوله شود.
ویژگی های یک دور از مبارزات
کارگران هفت تپه در یک دور از مبارزات خود پیروز شدند. مبارزه کردند، اعتصاب کردند. اعتراض کردند. دستگیر شدند، زندانی و شکنجه شدند و به یکی از خواسهتای خود دست یافتند. این یک پیروزی با پرچم سوسیالیستی است. پیروزی با اتکاء به مجامع عمومی کارگری و نقش تعیین کننده رهبران عملی کارگران رادیکال و سوسیالیست بود. و این تنها آغاز کار است!