قلب مهربان و زخمی محمد حسین صیدمرادی از تپش افتاد

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

عبه سید مرادی: امروز ۲۹ بهمن ۱۴۰۰پدر عزیزم در خانه اش در سنندج قلب مهربان و زخمیش از تپش افتاد. پدرم از لحاظ جسمی وضعیت نسبتا خوبی داشت اما بعد از رفتن مادرم دیگر آن وضعیت گذشته را نداشت و دو نفری همه این سالها در خانه خیابان ژاندارمی با غمها و امیدهایشان زندگی می‌کردند و هر روز گلهای تازه را پای عکسهای ۳ فرزند جانباخته شان میگذاشتند و تزیین می‌کردند . محبتهای بی کران خیل زیادی از عزیزان در شهر سنندج و بقیه جاها در همه این سالها به پدر و مادرم بی نهایت بوده است و تنها اینجا اعلام می‌کنم دست همه آن عزیزان را صمیمانه میفشارم و به همه آن عزیزان تسلیت عرض می‌کنم .

در همه آن سالها که ما در کردستان در مبارزه مسلحانه با ماشین جنایت و کشتار اسلامی بودیم پدرم مورد آزار ‌اذیت قرار گرفت نصف شب از دیوار خانه شان بالا میرفتند و هست و نیستشان را وسط خانه میرختند و میرفتند اما هیچ کدام از این اقدامات باعث ترس و وحشت آنها نشد، بارها در اطراف شهر سنندج با ماشین وانت برای پیشمرگان غذا و امکانات میاورد و ترسی به دل راه نمیداد ، هیچ وقت از من بخاطر اینکه سن و سالم از ۳برادر جانباخته ام بالاتر بود و در خانواده رویکرد به سیاست از من شروع شد، گله ای به زبان نیاورد و به پسرانش و راه و آرمان‌هایشان میبالید .
یاد همه پدر و مادرهای داغدیده و مبارز گرامی باد.

************

بدرود ئاغه گیان! بدرد دایه گیان!
قبل از ظهر نوزدهم بهمن سال جاری ئاغه(بابا) گیان(کاک محمد حسین صیدمرادی) قلبش ایست داد. شمشیر داعشی حکومت اسلامی سالهای طولانی بود که قلبهای دایه گیان و بابا گیان را زخمی کرده بود. این دو عزیز توسط حکومت اسلامی ایران در میدانهای نبرد مسلحانه و حلق آویز کردن در زندان، سه فرزند مبارز، سه پارتیزان جوان، سه مدافع سوسیالیسم را از دست داده بودند.
کاک محمد حسین برای فرزندان و دوستان نزدیک ئاغه گیان بود. برای نوید پسر ما کاک محمد حسین ئاغه گیان بود. او را به اسم ئاغه گیان میشناخت.
دایه گیان و بابا گیان دو انسان شریف، عزیز و دوست داشتنی برای توده عظیمی از مردم در سنندج بودند. توسط ساکنین شهر سنندج مورد محبت و احترام ویژه ای قرار میگرفتند.
بابا و دایه شخصیتهای شناخته شده بودند. در دایره بزرگ صدها مادر و پدری قرار داشتند که فرزندانشان را از دست داده بودند. آنها در میان فعالین اجتماعی و انقلابیون ناراضی به وضع موجود قرار داشتند. کانون دادخواهی توسط این عزیزان و هزاران دایه و بابای داغدار گرم بود و با دیدارهایشان همبستگی و دلسوزی هایشان گرم و گرمتر میشود. برخوردهای انسانی و دوست داشتنی های انسانی با تجارب مبارزه در این کانونها پرورده میشود، صفوف هزاران نفری این عزیزان با دشمنان مردم و مزدوران متفاوت بود.
دایه خدیجه و بابا حسین اطاق ویژه جانباختگان را که هر روز با گلهای رنگی و شاد تزئین میشد، به محل دیدار خانواده های دادخواه در آورده بودند. در این اتاق شعر و سرود و ترانه توسط مادران دادخواه بشکل جمعی خوانده میشد. دیدارهای صمیمانه با دایه و بابا در طول سه دهه گذشته هیچ وقت تعطیل نشد.
متاسفانه دایه و بابا درظرف کمتر از دو ماه، فرزندان عزیزشان، دوستان و مردم شهر سنندج و هم محله ای هایشان را بدرود گفتند. هر دو دیگر در اطاق گلها و عکسهای پارتیزانهای سوسیالیست و آزادیخواه حضور ندارند، اما پیام هایشان، دادخواهیشان، نه بزرگشان به حکومت اسلامی، همراه با صمیمیت و استواری آنها ماندگار شده است.
جنبش سوسیالیستی سرمایه های بزرگ انسانی در میان مادران دادخواه در کردستان دارد. هزاران مادر و بابا را ما داریم. مایه افتخار و سربلندی هستند.
عزیزان دوست داشتنی عبه، مریم، بهار و مونا همدرد شما هستیم. بشما و بستگان گرامیتان به مردم مبارز سنندج و یاران عزیز که همواره در کنار بابا و دایه بودند، تسلیت عرض میکنیم.

یاد عزیز ئاغه گیان و دایه گیان گرامی باد.
پروین و نسان
بیست بهمن هزارو چهارصد