شآرولت ویدمن: زنان توانمند در بلوچستان

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

هشت سال پیش سمیه بلوچ زهی اولین فردی بود که به زنان بلوچ نسل جدید امکان معرفی شدن را داد و چهره اش روی جلد مجله ها در تهران ظاهر شد. او در ٢٦ سالگی شهردار یک شهر کوچک شده بود. پس از اتمام تحصیلات در رشته مهندسی محیط زیست در تهران تصمیم گرفت به شهر خود بازگردد تا همانطور که خودش میگوید به زنان امید و اعتماد به نفس ببخشد. او بر این باور است که: « من طلسمی را میشکنم که سایه اش مدتهاست بر سر ماست.» چهار سال بعد در سال (٢٠١٧) ١٣٩٦، بلوچ زهی دوباره انتخاب شد 

زنان توانمند در بلوچستان*
بلوچستان فقیرترین استان ایران است. این منطقه در منتهای جنوب شرقی ایران، از نظر بسیاری از ایرانی ها، مثل اهالی شهرهای بزرگ، عقب مانده، خشن و خطرناک محسوب می شود.

نویسنده Charlotte Wiedemann برگردان - زهره لیدکه-خورسندی
در منابع رسمی این استان «سیستان و بلوچستان» نام دارد، چرا که در آن سیستانی های شیعه ی فارسی زبان نیز سکونت دارند. اما این منطقه موطن بلوچ هاست که با دو و نیم میلیون نفر جمعیت، اکثریت مطلق دارند. آنها به عنوان سنی، در چشم حکومت مرکزی از دو جهت در اقلیت قرار میگیرند؛ قومی و مذهبی، و زبانشان نیز آنها را به بلوچستان پاکستان در آن سوی مرز پیوند میدهد. و درست در چنین منطقه ی به شدت محافظه کاری در سالهای اخیر زنان جوانی سر زبانها افتاده اند که در زمینه سیاسی فعال هستند و در پی تغییر جامعه برآمده اند.

در خیابان های بلوچستان تا کنون نشانه های بسیار اندکی از تغییر مشاهده می شود: مردان فضای عمومی را تحت تسلط خود دارند. اغلب لباسی شبیه پاکستانی ها بر تن میکنند که بالاپوش آن تا زیر زانوها میرسد؛ زنان چادر و یا شالهای بزرگی بر سر دارند و هیج جا اثری از مانتوهای کوتاه که در مناطق دیگر ایران بسیار معمول است، دیده نمیشود. در بعضی مکانها اغلب هیچ زنی در بیرون از خانه دیده نمیشود. اما نباید فریب این پوسته ی بکر مردسالارانه را خورد.

هشت سال پیش سمیه بلوچ زهی اولین فردی بود که به زنان بلوچ نسل جدید امکان معرفی شدن را داد و چهره اش روی جلد مجله ها در تهران ظاهر شد. او در ٢٦ سالگی شهردار یک شهر کوچک شده بود. پس از اتمام تحصیلات در رشته مهندسی محیط زیست در تهران تصمیم گرفت به شهر خود بازگردد تا همانطور که خودش میگوید به زنان امید و اعتماد به نفس ببخشد. او بر این باور است که: « من طلسمی را میشکنم که سایه اش مدتهاست بر سر ماست.» چهار سال بعد در سال (٢٠١٧) ١٣٩٦، بلوچ زهی دوباره انتخاب شد و در حال حاضر پدیده زنان بلوچ نسل جدید تبدیل به یک روند شده است؛ به یکباره ٤٠٠ زن به شوراهای شهرها و روستاها راه یافتند، رقمی که بسیار بالاتر از هر منطقه دیگری در ایران است.

در انتخابات شوراها، بر خلاف انتخابات در سطح ملی، کاندیداها از فیلتر شورای نگهبان رد نمیشوند(١). مشارکت در چنین انتخاباتی نیز بالاست، چرا که شوراهای روستاها و شهرهای کوچک نقش مهمی ایفا میکنند: اینجا به دور از کشمکش های معمول میان اصولگرایان و اعتدالگرایان، درباره مسائل روزمره مردم بحث میشود.

با این وجود زنانی که در بلوچستان وارد عرصه عمومی میشوند ساختار دوگانه قدرتی را به چالش میکشند، که در آن تفکر مردسالاری و قومی هنوز هم کاملا درهم تنیده اند. کاندیداهای زن، که اغلب آنها معلمان جوان هستند، نه تنها باید خود را از قید تسلط خانواده رها کنند، بلکه باید با گذشتن از مرز منافع خویشاوندی، با رای دهندگان زن و جوانان پیوند برقرار کنند. آنها باید بتوانند زنان دیگر را متقاعد کنند که به مردانی از قوم و قبیله خودشان رای ندهند.

در برخی مناطق، زنان شورای روستاها را کاملا به تسلط خود درآورده اند. در روستای دورافتاده ی افضل آباد، مریم احمدزهی ٣٧ ساله، که از یازده سال پیش دهدار این روستاست، به نماد باکفایتی زنان بدل شده است: تحت مدیریت او کارهای زیادی از جمله جاده سازی در مناطق دورافتاده، اتصال خانه ها به شبکه برق سراسری و تسهیل مقررات دست و پاگیر اداری به سرانجام رسیده است. در کنار اینها او مادر چهار فرزند است و همچنین دوره فوق لیسانس مدیریت صنعتی را در یک دانشگاه که ١٢٠ کیلومتر با محل زندگیش فاصله دارد میگذراند.

احمدزهی میگوید آرزو دارد که روزی برسد که شایسته سالاری جایگزین مردسالاری شود. زنانی مانند او با تصور رایج در غرب همخوانی ندارند، که بر اساس آن زنان ایرانی یا مذهبی و وفادار به دولت هستند و چادر بر سر میکنند و یا فمینسیت سکولار مخالف حکومت. زنان بلوچ نسل جدید محیط خود را با چادری بر سر متحول میکنند، آنها به خود اعتماد به نفس بالایی دارند، تحصیلات و انگیزه بالاتری نسبت به بسیاری از مردان دارند، حتی در برابر فرستادگان حکومت مرکزی با نام ریش سفید که تا کنون حرف آخر را در هر جمعی میزدند.

نرجس خاتون براهویی مردم شناس، که خود از اهالی بلوچستان است معتقد است مقاومت از سوی مردسالاری سنتی به طرز چشمگیری پائین است. در برخی مناطق هیچ مردی برای انتخابات شهر و روستا داوطلب نمیشود، چون مایل نیستند از یک زن شکست بخورند! برای خانم براهویی چنین گریزهایی هم نشانه یک تغییر کلی است و میگوید: « بلوچها مردمی در حال تغییر هستند. تحصیلکرده هایشان امروز میخواهند به عنوان شهروند به رسمیت شناخته شوند و نه به عنوان عضوی از یک قوم یا قبیله.»

رهایی بلوچها از قیود سنتی تنها یک عمل ارادی نبوده، بلکه ضرورتهای غیر قابل اجتنابی از قبیل شوربختی های مادی و اجتماعی آنها را به جلو میراند. هر روز زنهای بیشتری نقش نان آور خانواده را بر عهده میگیرند، چرا که همسرانشان قادر به اینکار نیستند: بسیاری از آنهایی که هر از چندگاهی درآمدی از طریق قاچاق مواد مخدر دارند، خود تسلیم مواد مخدر شده و به اعتیاد روی می آورند. و کشاورزی هم که حوزه کار مردانه محسوب میشود، بعد از دو دهه تحمل خشکسالی در بسیاری از نقاط از بین رفته است.

در قاسم آباد همکاری میان بیش از صد زن در تولید سوزن دوزی های هنرمندانه حالا تبدیل به ستون فقرات اقتصاد روستا شده است. این گروه تعاونی را زینب نورزی پایه گذاری کرد، که زمانی به عنوان اولین زن از این روستا از دانشگاه فارغ التحصیل شد. با این تعاونی او شکل مدرنی به میراث فرهنگی قاسم آباد بخشید. عمه او مهتاب، در زمان شاه از روستایی به روستای دیگر سر میزد تا تنوع الگوها و طرحهای بلوچی را به ثبت برساند و هنر سنتی سوزن دوزی بلوچی را دوباره احیا کند. مهتاب از این طریق به شهرت رسید، فرح دیبا لباسی از سوزن دوزی او را بر ابریشم سفید در دهه چهل در مهمانی های دولتی به تن میکرد.

امروزه طرحهای هندسی بلوچی بعنوان لباس سنتی، دوباره تبدیل به مد روز زنان ثروتمند تهرانی شده است. این بلوچی دوزی ها درآمد خوبی دارند، هر زن در این تعاونی در ماه حدود ١٥٠ یورو عایدی دارد و این برای مردم این ناحیه پول زیادی است. زینب نوروزی که کار فروش محصولات را برعهده دارد، درآمد حاصله را به گونه ای به زنان بافنده میرساند که دست همسرانشان به آن نرسد، به خصوص اگر مردی معتاد به مواد مخدر باشد. او می گوید:« برای زنان این کار شغلشان است در حالی که بسیاری از مردان بیکارند.» کارهای باارزش سوزن دوزی در بسیاری از مناطق بلوچستان به عنوان شبکه ارتباطی عمل میکند، تا زنان منافع خود را حول محور آن هماهنگ کنند: زنان دهیار و یا عضو شوراهای شهر با این ماموریت انتخاب میشوند که تلاش خود را برای بازاریابی محصولات زنان انجام دهند و از بافنده ها در برابر محصولات بی کیفیت رقیب از پاکستان و هند محافظت کنند.

زینب نوروزی مانند عمه مشهورش ازدواج نکرده و استدلال میکند که زنانی که میخواهند تغییری ایجاد کنند وقتی برای اینکار ندارند. او در کنار کارهای تعاونی، یک کتابخانه را هم اداره میکند، که پناهنگاهی است برای دختران روستایی کنجکاو یادگیری، تا از این طریق از زیر بار کارهای خانه شانه خالی کنند. خانم نوروزی میگوید: « پسرها فقط وقتی یک کتاب خاص برای مدرسه نیاز داشته باشند به کتابخانه می آیند، اما دختران همیشه می آیند». در آن روز شاگردانی در کتابخانه حضور داشتند که در یک کلاس برای استعدادهای درخشان شرکت میکنند. آنها به دلیل طوفان شن که پنجره های کتابخانه را با ابری خاکستری پوشانده است، امروز تعطیل هستند. دخترها درباره کتابهای مورد علاقه شان صحبت میکنند و طبیعتا همه آنها میخواهند به دانشگاه بروند، این مسئله برای نسل آنها دیگر یک رویای دست نیافتنی نیست.

در کنار تحصیل، بلندپروازی های فردی و ضرورتهای اقتصادی، عامل دیگری هم در پیشرفت زنان بلوچ نسل جدید موثر بوده است: سیاستهای حسن روحانی، رئیس جمهور ایران. دولت او برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی، سه زن بلوچ را برای پستهای دولتی در مناطق استراتژیک مرزی به کار گماشت. یکی از آنها، حمیرا ریگی، ٤٦ ساله است که در حال حاضر به عنوان سفیر ایران در کشور برونئی مشغول به کار است و سومین زنی است که چنین پستی را در اختیار دارد و اولین زن سنی. ارتقاء شغلی خانم ریگی در چشم زنان بلوچ یک پیشرفت نمادین است.

دوره روحانی به زودی به پایان میرسد و رئیس جمهور بعدی روز ٢٨ خرداد (١٨ ژوئن) انتخاب خواهد شد، که به احتمال قوی از راستگرایان خواهد بود. روحانی اعتدال گرا، با اینکه خود یک روحانی شیعه است، در استان سنی نشین بلوچستان، مشابه نواحی کردنشین، رای بسیار بالاتری از میانگین کشوری به دست آورد، به دلیل اینکه امیدی را در دل اقلیت ها برای به دست آوردن حقوق شهروندی برابر زنده کرد. اکثریت آنها اما از برآورده شدن انتطاراتشان ناامید شدند، اما دولت روحانی توانست حداقل ردپایی در میان زنان بلوچ از خود به جا بگذارد.

با حمایت تهران، برای اولین بار زنانی در پستهای دولتی در حد بخشدار گماشته شدند. یک حقوقدان زن که از اولین افرادی بود که چنین پستی را به دست می آورد، با شوخ طبعی تعریف میکند که گماشته شدنش به این پست چه وحشتی را در دنیای مردانه همشهریانش برانگیخته بود، البته نه مردم عادی، بلکه در میان بلوچهای فعال در سیاست محلی. آنها با وحشت میپرسیدند: « حالا باید در امور اداری و رسمی دنبال یک زن راه بیفتیم ؟ » اما آنها به این امر عادت کردند. این خانم بخشدار میگوید:« بیشتر موانع بر سر راه زنان از سنت ناشی میشوند و نه مذهب». او در توضیح اینکه چرا به کارگیری زنان در پستهای مدیریتی از محبوبیت برخوردار است میگوید: « تصور این است که زنان ریسک پذیری کمتری از مردان دارند و همین امر آنها را کمتر مستعد فساد میکند.»


در پاسخ به این سوال که شهروندان چه انتظاری از یک بخشدار دارند یکی از زنان بخشدار تنها میگوید: «آب ! » او مسئول تقریبا صد روستایی است که همه از خشکسالی رنج میبرند. خرما محصول اصلی این منطقه بود و حالا نخلستانها در حال خشک شدن هستند. بسیاری از روستائیان به دلیل کمبود آب نقل مکان کرده اند و برای دیگرانی هم که مانده اند، آب با تانکرهای مخزندار فرستاده میشود. خانم بخشدار دولت را نمایندگی میکند و از او انتظار میرود مشکل را حل کند.

زنان در مشاغل مهم اینچنینی، برخلاف زنان شهردار جوان با چادر کفش ورزشی به پا نمیکنند، بلکه از ترکیب چادر مشکی با لباسهای سوزن دوزی بلوچی و عینک آفتابی مدل شیکی خلق کرده اند. برخی از آنها از طبقه مرفه هستند و از خانواده هایی که قبلا نیمه فئودال و دارنده عنوان «خان» بودند، که البته پس از انقلاب اسلامی اجازه استفاده از این عنوان را ندارند. اجداد برخی از آنها در قلعه های خشتی زندگی میکردند که امروزه تنها ویرانه ای از آنها باقی مانده است. این زنان از نظر مالی امکان ترک ایران را دارند اما شخصا تصمیم گرفته اند در ایران بمانند. نام خانوادگی مشهور و قابل احترام به تنهایی دیگر نمیتواند کمکشان کند، احترام به عنوان یک زن و یک انسان را فقط میتوانند با تلاش خودشان کسب کنند.

هرچقدر هم که زنان بلوچ درستکار و باانگیزه باشند، با در نظر گرفتن فقر و مشکلات اجتماعی این ناحیه از ایران، کارآیی شان بسیار محدود خواهد بود. در ماه فوریه در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی ایران به قاچاقچیان بنزین در مرز چند نفر کشته شدند.(٢) اعتراضاتی از سر ناامیدی شعله ور شد. کسی که به تبعیض و سرکوب از سوی حکومت مرکزی نگاهی بیندازد، به سادگی تغییراتی را که در درون جوامع اقلیت در حال شکل گیری است نادیده میگیرد، تغییراتی که تنها در میان بلوچها اتفاق نیفتاده اما در مورد آنها بسیار چشمگیر بوده است.

اما مسئله ابعاد تازه دیگری هم دارد. یکی از زنان کارمند دولت تنها در غیاب رئیس اش با من به انگلیسی حرف میزند تا مبادا رئیس او از نداشتن دانش انگلیسی خجالت زده شود. همینکه رئیس اش وارد میشود چادرش را تا پائین زانو خوب دور خودش جمع میکند و با افتادگی گوشه ای می ایستد. او می گوید:« پیش از این نقش ما مانند جوامع عشایری بود، زنها مسئول چادرها و کارهای خانگی بودند. حالا آنها میتوانند دوره دکتری خود را بگذرانند.» قبل از آمدن رئیس اش او افسانه ای بلوچی را شرح میداد که در آن قهرمان همیشه با حیله گری به پیروزی دست میابد.

اینکه این تغییرات در جامعه بلوچ چه تنش هایی با خود به همراه دارد را اتفاقات کوچکی مثل این نشان میدهد: در شهرداری شهر خاش حالا یک زن جوان رئیس حدود پنجاه کارمند است. مردان اعتراضی به این موضوع ندارند. اما وقتی که توجه مراجعه کنندگان برای مدت طولانی منحصرا به یک زن معطوف میشود یک جو نارضایتی کاملا محسوس به وجود می آید.

در یک مغازه سفالگری که کاملا توسط کارکنان زن اداره میشود، عصرها همیشه با صحنه زیر روبه رو میشوید: شوهر یکی از زنان کارمند که نان آور خانه است، به ناگهان وارد شده و شروع به داد و فریاد میکند که همسرش باید بالاخره به خانه برگردد. ظاهرا کنترل اعصابش را تحت تاثیر مواد مخدر از دست داده است. زن حضور او را نادیده می گیرد.

در شهر کوچک دیگری یک زن توانست به عنوان شهردار انتخاب شود، فقط به دلیل اینکه اعضای دو قبیله که با هم در حال دعوا هستند نمیتوانستند بپذیرند که شهردار فردی از قبیله مخالف باشد به همین دلیل حضور فرد سومی را ترجیح دادند. حالا این زن جوان مجبور است برای گرفتن هر تصمیمی تمام تلاش خود را بکند تا هر دو گروه مخالف بر سر آن مسئله به توافق برسند، امری که بسیار فرسوده کننده است. او میگوید: « اگر من بخواهم زودتر از موعد این پست را ترک کنم، این مسئله به پای تمام زنان نوشته خواهد.» یک صحنه آشنا در تمام جهان، اما در اینجا، در استان سیستان و بلوچستان.

* این مقاله در لوموند دیپلماتیک به زبان آلمانی در ماه ژوئن منتشر شده است.

١- هرچند بحثهایی در جریان است که حتی بر انتخابات شوراهای محلی، که هر چهارسال یکبار و همزمان با انتخابات ریاست جمهوری برگزار میشود، کنترل شدیدتری اعمال شود.

٢- برای اطلاعات بیشتر به مقاله زیر مراجعه کنید: "اعتراضات در جنوب شرقی ایران بعد از ادعای کشته شدن بازرگانان سوخت به دست سپاه پاسداران"، العربیانا نیوز، ٢٤ فوریه ٢٠٢١.

Charlotte Wiedemann

خبرنگار و نویسنده . نسخه جدید کتاب او با عنوان «ایران جدید، جامعه ای در حال بیرون آمدن از سایه» در سال ٢٠١٩ توسط انتشارات د – ت- فا در مونیخ به چاپ رسید.
https://ir.mondediplo.com/2021/06/article3798.html