اول مهر هر سال آغازی ديگر از رويارويي علم با جهل، تمدن با خرافه و مدرنیسم با ارتجاع اسلامی در عرصه آموزش و پرورش ايران است. در سال جاری تحصیلی، آموزش و پرورش از دبستان تا دانشگاه بالغ بر ۱۵ میلیون دانش اموز و دانشجو و بیش از یک میلیون معلم حضور دارند. این در حالی است که میلیون ها کودک از تحصیل محروم اند. طبق آمار تنها در تهران بیش از ۵۰۰۰ کودک زیر ۱۶ سال برای امرار معاش در مخازن زباله کار می کنند.
آمار دقیقی از کودکان کار وجود ندارد. براساس آمارهای رسمی 2 میلیون و آمار غیر رسمی از ۷ میلیون کودک کار خبر می دهند. بعلاوه اکثر فارغ التحصیلان دبیرستان و دانشگاه ها هم به لشکر بیکاران می پیوندند. تعداد دانش آموزان و دانشجویانی که در مرزها کولبری می کنند کم نیستند!
و این در حالی است که در مناطق بسیاری در ایران از جمله بلوچستان، خوزستان، کردستان و ...، یا اصلا مدرسه وجود ندارد و بیش از یک سوم مدارس موچود فرسوده اند و نیاز به بازسازی و بخشا تخریب دارند.
دختران روستاهای دورافتاده در بخشهای زیادی از ایران به ندرت فرصت مدرسه رفتن دارند. آنها بار فقر اقتصادی خانوادهها را به دوش میکشند. بازوی کار بودن کودکان خانواده برای تأمین معاش، دور بودن مدارس از روستاها، ازدواج زودهنگام کودکان دختر از سر فقر و نداری، بخشی از عوامل محرومیت دختران از تحصیلاند.
تفکیک و آپارتاید جنسیتی در مدارس، تبدیل کردن مدارس و دانشگاهها به پادگان و محل فعالیتهای جاسوسی و دخالتهاي مذهبي و سركوبگرانه عليه جوانان و فرهنگیان...، عرصه هاي يك کشمکش دائمی بين معملمان، دانشجویان و دانش آموزان با دولت اسلامي سرمایه داران است.
فقر آموزش، یک خصیصه ی تعلیم و تربیت در مدارس ایران از ابتدایی تا دانشگاه است. محتوای درسی آلوده به خرافات مذهبی، آموزش دین و جهالت، تبدیل کردن مدارس به مساجد و تدریس شرعیات و مزخرفات دینی...، بر آموزش علم و آگاهی و تمدن و مدرنیته سایه افکنده است. درب آموزش و پرورش در ایران بروی سکولاریسم و جدایی دین از آموزش و پرورش و علوم و دستاوردهای بشر متمدن جهان امروز، بسته است. آخرین تلاش دستگاه ضد علمی و ضد انسانی آموزش و پرورش، روانه کردن گردان های جهل و خرافات طلبه از حوزه های علمیه به مدارس است. این در حالی است که رهبران و فعالین معلمان مورد آزار و تعقیب قرار گرفته و تعدادی هنوز در زندان اسیر اند.
آموزش فقر، به معنای قناعت و ریاضت، عزا، مرگ وشهادت و سینه زنی و تحقیر رفاه و عدالت و برابری وجه دیگر تعلیم و تربیت در نظام جمهوری اسلامی است. تقدیس فقر، ابزار مسخ کودکان و نوجوانان در مدارس است تا اختلاف طبقاتی، رابطه ی فقر و ثروت، عدالت و برابری را نشناسند و از تساوی نیازهای بشر صرفنظر از سن، جنسیت، ملیت، مذهب از نعمات و رفاه و خوشبختی، محروم بمانند.
در دل تاریکی فقر آموزش و آموزش فقر در ایران، معلمان شاغل و بازنشسته مثل سنگ زیرین آسیاب اند. در وزارت آموزش و پرورش بالغ بر يك ميليون معلم زير خط فقر مطلق و گرسنگي محض زندگي ميكنند. تجمعات و اعتراضات معلمان در دو دهه اخیر که اغلب در آستانه بازگشايي مدارس در تهران و شهرستان ها، آغاز می شود، تا پایان سال تحصیلی بطور متناوب ادامه دارد. در جنبش معلمان مثل کارگران ، سیاست دولت فرسوده کردن و وعده های پوچ و طفره رفتن است.
مبارزه و تلاش فرهنگیان، هم برای حقوق مکفی و رفاهی که به دغدغه معیشت و نان شان خاتمه دهد و هم مطالبات مربوط به عرصه آموزش و پرورش از جمله تغییر محتوای کتاب های درسی از خرافه به علم، جدایی مذهب از آموزش و پرورش، علیه کالایی شدن آموزش و پرورش، علیه جدایی جنسیتی و حجاب دختران...، در دهه های اخیر ادامه داشته است. دانشگاه ها، تجارب دانشجویان ازادیخواه و برابری طلب را با شعار "دانشگاه پادگان نیست" پشت سر دارند. دختران مدارس از دبستان تا دبیرستان ها به بخشی از جنبش آزادی زن تبدیل شده اند.
در رابطه با اهمیت و نیروی عظیم فرهنگیان، روشنفکران و سیاستمداران جمهوری اسلامی به حاکمیت هشدار می دهند که : "معلمان هنوز یک صدم قدرت خودشان را اعمال نکرده اند. اگر به خواستهایشان توجه نکنید با تمام قدرت بر شما اعمال قدرت خواهند کرد..." و این واقعیت دارد. این تنها نیروی یک بخش معترض جامعه است. زمانی که تمام و یا اکثریت فرهنگیان شاغل و بازنشسته بپاخیزند و همبستگی جنبش های اجتماعی صورت بگیرد، نه تنها پیروزی مطالبات فوری زحمتکشان تامین می شود بلکه ناقوس مرگ نظام تبهکار جمهوری اسلامی هم به صدا در می آید.
امروز در ایران رفاه و امنیت و آزادی چنان بهم پیوند خورده اند که یکی بدون دیگری ممکن نیست. مردم برای اینکه مرفه زندگی کنند باید امنیت و سلامت و حرمت و آزادی شان تامین باشد. و برای اینکه آزادی و امنیت داشته باشند باید مرفه باشند. اکنون هیات حاکمه ی سرمایه داری ایران در مقابل این سوال قرار گرفته است که یا باید امنیت و رفاه و آزادی جامعه را تامین کند یا برود.
طبقه کارگر و محرومان جامعه، بارها آشکار و صریح و قاطع به دولت سرمایه داران اعلام کرده اند که چرا طبقات دارا و بورژوازی در بخشهای مختلف دولتی، خصوصی، نظامی و غیره، در انباشت و جمع آوری سرمایه و کسب سود و رفاه غرق است؟ حقوق های نجومی مدیران و وکلا و وزرا و قضات از کجا تامین می شود؟ چرا بورژوازی در جنگ و صلح، در تحریم و تورم و رکود و رونق، با چنگ زدن به دارائیهای جامعه و دزدی و فساد و اختلاس، نانی از سفره شان کم نشده و حجم رفاهشان سرسام آور است؟ چرا روز به روز حجم سرمایه و پول و نقدینه و املاک و زندگی فرعونی شان بیشتر و بیشتر می شود؟ چرا قناعت و وعده بهشت و میهن پرستی شامل خود بورژوازی نمی شود؟
امروز جامعه ی فرهنگی ایران از دبستان تا دانشگاه با میلیون ها معلم و محصل و دانشجو اول مهری را شروع کرده است که خیزش های اجتماعی و انقلابی دهه ی اخیر و بویژه جنبش آزادی ۱۴۰۱ را پشت سر دارد.
در یک دهه اخیر جمهوری اسلامی از سر تا پایین سیلی های یکی پس از دیگری خورده و می فهمد که با چه خطر عظیم اجتماعی مواجه است. توده های زحمتکش در به اصطلاح انتخابات های رژیم به مشروعیت نظام مهر باطل زده اند.
شعار نان، رفاه ، آزادی شعار عمومی و سراسری جنبش های طبقاتی و اجتماعی است. این خواست ها در اعتصابات کارگری، تجمعات معلمان و بازنشستگان و پرستاران، در اعتراض جوانان و زنان به بیکاری و بی آیندگی وعلیه تبعیض جنسی، در محلات کار و زندگی و در همه خانواده ها، شعاری است که بر سر درب جامعه ایران نقش بسته است. شرایط فلاکتباری که به اکثریت کارگران و زحمتکشان جامعه تحمیل شده در یک کلام این است که کل ثروت و داراییهای جامعه در دست اقلیتی مفتخور است و راه نجات انسان کارگر و زحمتکش و نود درصد محرومان جامعه خلع ید کامل قدرت و ثروت از این اقلیت است.
عرصه ی آموزش و پرورش، جنبش معلمان شاغل و بازنشسته، جنبش دانشجویی و جنبش جوانان بویژه دختران جوان را در بطن خود دارد. مبارزه ی پیگیر و متعرض معلمان در بیشتر از دو دهه اخیر، جنبش فرهنگیان را به بلوغ سیاسی و سازماندهی و همبستگی یکپارچه علیه بیحقوقی و فقر و درآمد ناچیز در مقابل تورم و گرانی رسانده است. شعار و مطالبه ی "آزادی، عدالت، رفاه، شادی و صلح"، چکیده خواست و اراده ی فرهنگیان کشور برای کل جامعه در قطعنامه های پایانی تجمعات مکرر معلمان است!
جنبش معلمان امروز علاوه بر خواستهای اقتصادی و معیشتی خود که اساس جنبش را تشکیل می دهد، خواستار آموزش رایگان و تامین امکانات اموزشی برای همه ی محصلین از دبستان تا دانشگاه است. بعلاوه معلمان به محتوای درسی ارتجاعی و غیرعلمی اعتراض دارند. فرهنگیان معترض وضعیت آموزش را بحرانی دانسته و خواستار کیفیت بخشی به آموزش رایگان در تمام کشور و برگرداندن بیش از سه میلیون کودک محروم از آموزش هستند.
جنبش رادیکال و انساندوست فرهنگیان از زبان شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان در جریان مسموم کردن دانش آموزان در خیزش شهریور ۱۴۰۱ اعلام کرد چنانچه مسموم کردن دانش آموزان ادامه یابد، معلمان مجبور خواهند شد در کف خیابان کلاس های درس را تشکیل دهند تا با زنجیره ی انسانی والدین دانش آموزان و دیگر مردم از آن ها محافظت شود. معلمان بر لزوم تشکیل کمیتههای مردمی برای حفاظت از دانش آموزآن مدارس در برابر حملات شیمیایی و زنجیره ی انسانی در اطراف مدارس تاکید کردند.
فرهنگیان در تجمعات و قطعنامه هایشان تنها به مطالبات معلمان و دانش آموزان اکتفا نکرده، سد و عرف صنفی گری را شکسته و خواستار افزایش حقوق همه ی کارگران و زحمتکشان و رهایی همه ی محرومان از زندگی زیر خط فقر اند. معلمان، زندگی مرفه و شاد را حق همگان دانسته و اعلام کرده اند، انباشته شدن ثروت و تمرکز قدرت توسط اقلیتی در مقابل اکثریت کارکن و صاحبان واقعی جامعه، قابل قبول نیست!
اعتراض به نابرابری و تبعیض و ستم در جامعه ایران موج می زند. عدالتخواهی و برابری طلبی خواست مشترک جنبش های اجتماعی کارگران، زنان، معلمان، بازنشستگان، پرستاران، جوانان، زحمتکشان حاشیه شهرها و... است. این جنبش ها، هیچ نزدیکی ای با دین و شریعت، ناسیونالیسم و قوپرستی ندارد علیه اپارتاید جنسی و علیه ستم و سرکوب و خواهان ازادی و برابری اند.
خیزش اجتماعی ۱۴۰۱ با محوریت زنان و دختران جوان دانش آموز و دانشجو تا کنون جامعه را بیشتر از پیش سیاسی کرده است. این تحول، انقلابی در تفکر و عمل انسان ها بوجود آورده است تحولی که نه تنها مرزهای ملی و قومی و نژادی و جنسی و حتی سن و سال را در جامعه ایران در هم شکسته، بلکه به جامعه جهانی هم رسوخ کرده و فضای آزادیخواهی و برابری طلبی را بوجود آورده است.
دانش آموزان دختر دبستانی، عکس های خمینی و خامنه ای را از کتاب هایشان حذف کردند، قاب عکس هایشان بر دیوار کلاس ها را پایین کشیدند، بهنگام خروج از مدرسه مقنعه هایشان را در هوا تکان دادند و شعار و سرود انقلابی سردادند. دانشجویان، تجمعات و اعتراضات شورانگیز برپا کردند. جوانان دختر و پسر محلات شهرها دست در دست هم خیابان ها و کوچه های محلات را به صحنه مباررزه ی رو در رو با نظامیان رژیم تبدیل کردند. آتش ها برپا ساختند و حجاب اسلامی و اجباری را سوزاندند.
در تاریخ چندین دهه ای ایران هیچ وقت جامعه این اندازه، سیاسی، آگاه، مصمم و جسور نبوده است. جامعه ای که کودکانش به اندازه بزرگ سالان و سالمندانش، سیاسی و آگاه است. امروز دیگر کودکان دبستانی هم می فهمند که چرا پدر یا مادر با کار سخت و اضافه کاریش نمی تواند معاش خانواده اش را تامین کند. چرا مادرخانواده ی کارگر بیکار یا بازنشسته باید تلاش کند تا از هیچ، غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن خود و بچه ها را تامین کند، چرا پدربزرگ و مادر بزرگ مریض، هیچ امکانی برای تامین دارو و درمان و مراقبت از آن ها وجود ندارد.
جمهوری اسلامی از همان بدو کار، آمد تا کل نظام آموزشی و فرهنگی را اسلامی و ارتجاعی کند. انقلاب فرهنگی اسم رمز جمهوری اسلامی برای تعرض ارتجاعی به عرصه ی اموزش و پرورش با تصفیه و اخراج معلمان و استادان ازادیخواه و سکولار، ستاره دار کردن دانشجویان، دست بردن به محتوای علمی و فرهنگ پیشرو آموزش به نفع خرافات دینی و محکوم کردن معلمان به ریاضت و حقوق ناچیز بخور و نمیر...، لکه سیاه و ننگینی بر پیشانی حکام سرمایه در ایران است. حکامی که همزمان محیط سالم آموزشی را با گماشتن حراست مدارس و بسیجیان جاسوس، آلوده کرده است.
وزیر اموزش و پرورش در دولت رییسی، در رویای تبدیل مدارس به تربیت دانش آموزانی با "الگوی قاسم سلیمانی" بود. او از تصاویر کتابهای درسی انتقاد کرد و گفت: " متأسفانه آموزشها رنگ و بوی سکولاریسم گرفته است"! وزیر کنونی دولت پزشکیان هم اولویت خود را در عرصه آموزش و پرورش "گسترش فرهنگ نمازخوانی" نامیده است! این در حالی است که نود درصد مساجد شهر و روستاها خالی از نمازگزاران است. آن چیزی که جمهوری اسلامی"انقلاب فرهنگی" و اسلامی کردن آموزش و پرورش می نامید، رویایی است که هر گز متحقق نشد! امروز در ایران نوع زندگی و فرهنگ رایج، نه در کتاب های دینی و قوانین شریعت، بلکه در علوم و فرهنگ متمدن و مدرن دنیای امروز جستجو شده و می شود.
معلمان خطاب به حاکمیت می گویند، برای حوزه های علمیه و صدا و سیمای بی آبرو و تبلیغات ضد انسانی کیهان شریعتمداری بودجه دارید ولی برای معلمان و زحمتکشان جامعه نه. شما از کیسه و سفره ی زحمتکشان و از دسترنج کارگران برای حفظ و گسترش موسسات امنیتی و نظامی و بوروکراسی فاسد دولتی، خرج می کنید، اما از تامین معیشت جامعه ابراز ناتوانی می کنید. ولی ما از شما نمی گذریم. شما سهم چند دهه ای از داراییهای جامعه به ما بدهکارید! ما ساکت نمی نشینیم..."
فرهنگیان پیشرو در قطعنامه ها و بیانیه هایشان بارها اعلام کرده ا ند که پیشروی معلمان در گرو تحقق مسایل و موضوعات زیر هستند:
۱- وجود یک رهبری سراسری روشن بین، مصمم و جدی و رادیکال.
۲- روشهای مبارزاتی پیگیر تا رساندن به دستاورد معین و پیروزیهای معین و فتح سنگری در مقابل دشمن.
۳- مجامع عمومی معلمان در سطح مناطق شهری، گردهماییهای مشترک معلمان و دانش آموزان، دعوت از والدین دانش آموزان به گردهمایی در مدارس و آگاه کردنشان به شرایط کار و زندگی معلمان و جلب حمایتشان.
۴- انتشار منظم نشریه معلمان، پخش اطلاعیه های روشنگرانه خطاب به جامعه و مردم و بویژه خانواده دانش آموزان و خود دانش آموزان..
۵- در بین معلمان مثل دیگر بخش های جامعه، گرایشات مختلف وجود دارد. گرایش یا طیفی از معلمان محافظه کار معتقدند باید به مقامات نامه نوشت. میگویند شلوغ نکنید و غیره. فعالین رادیکال درون کانون های معلمان هم معتقدند بدون وارد کردن فشار و نشان دادن قدرت متحد فرهنگیان هیچ خواستی به دست نمی آید. باید این طیف ناباور به نیروی خود را متقاعد کرد که در کنار همسرنوشتان خود بایستد و به قدرت خود و پیروزی باور کند.
۶- تاکید بر سراسری ماندن اعتراضات معلمان و اجتناب از تک روی کانون های محلی و تکیه بر هماهنگی سراسری و ایفای نقش معلمان پیشرو در حفظ و گسترش این کار. تجربه جنبش معلمان و تا امروز، بیشتر وعینی تر و واقعی تر نشان می دهد زمانی که تشکل سراسری معلمان کار رهبری را درست انجام ندهد، کانون های شهری ومنطقه ای به شکل خودمختار و پراکنده اعتراضات خود را به پیش می برند.
۷- `خنثی کردن سیاستهای تفرقه در صفوف فرهنگیان از طریق ایجاد تشکل های موازی از طرفی و شکل دادن به گروه های مختلف معلمان که لزوما منافع مشترکی ندارند، مثل معلمان استخدامی، معلمان بازنشسته، معلمان غیرانتفاعی، معلمان خرید خدمتی، معلمان و مربیان پیشدبستانی، آموزشیاران نهضت سوادآموزی و معلمان بازنشسته .
۸- تاکید بر همبستگی جنبش فرهنگیان شاغل و بازنشسته با دیگر جنبش های اجتماعی بویژه جنبش کارگری، دانشجویی، زنان و پرستاران و اگاهی بخشیدن به دانش اموزان و خطاب به خانواده هایشان در باره مساله معیشت زحمتکشان که شامل همه ی خانواده ها و فرزندانشان است. در یک دهه اخیرتا به امروز جامعه شاهد همبستگی مبارزات معلمان، کارگران و دانشجویان با همدیگر است. شعار "کارگر، معلم، دانشجو، اتحاد اتحاد"، نشان از آگاهی تشکل ها و فعالین به همبستگی بین زحمتکشان از کارگر و معلم و پرستار و زنان و جوانان است. معلمان در بیانیه ای خواستار تعیین حداقل دستمزد برای نیروی کار چه در حوزه آموزشی و چه برای تمامی زحمتکشان شد. این تحولات سرآغاز اعلام همسرنوشتی کل نیروی کار اعم از کاریدی و فکری و... است.
۹- نقش معلمان کمونیست و پیشروان فرهنگیان در پیشبرد فعال مبارزه توده ای معلمان و به پیروزی رساندن آن.
شبکه های معلمان پیشرو ستون فقرات جنبش فرهنگیان است.
۱۰- در این دوره بعنوان یک اقدام جمعی ازادی معلمان زندانی اولویت مهم معلمان است. این یک مطالبه فوری است. آزادی معلم زندانی مثل رتبه بندی و همسان سازی یک مطالبه فوری است. آزادی معلمان در بند برای جنبش معلمان یک پیروزی و پیشروی است و به خانواده های زندانیان و بدنه معلمان روحیه می دهد.
۱۱- فرهنگیان شاهد رشد چشمگیر حضور زنان در تجمعات اعتراضی است. معلمان زن هم از نظر سطح مشارکت، درصد قابل توجهی را تشکیل میدهند و هم با ایراد سخنرانیهایی در جمع معترضین، نقش میدانداری را در بیان مطالبات صنفی ایفا میکنند. بعلاوه حضور معلمان جوان ، نمایندگان و فعالان صنفی، کادرهای آموزشی، معلمانی که تا پیش از این در تجمعات حضور نداشتند و حضور دانشآموزان در برخی از شهرها، نمونه هایی است که تداوم آن در جنبش معلمان حیاتی است.
فرهنگیان، دانشجویان و دانش آموزان!
مبارزات شما برای ازادی ، رفاه و امنیت یک جنبش اجتماعی بزرگ است. حضور تمام قد تمامی معلمان در این جنبش، حیاتی و تعیین کننده است.
در رابطه با اهمیت و نیروی عظیم فرهنگیان، تحلیل گران بورژوازی و جامعه شناسان لیبرال به حاکمیت هشدار میدهند و میگویند: آنان "یعنی معلمان" به جهت مناعت طبع شاید یک صدم قدرت خودشان را اعمال نکردند. یادتان باشد اگر به خواسته آنان بدرستی و بحق توجه نکنید آنان با تمام قدرت بر شما اعمال قدرت خواهند کرد و این آتش زیر خاکستر زبانه خواهد کشید و همه چیز را نابود خواهد کرد. "حاکمیت بهوش باشد .سونامی معلمان ایران شما را خواهد بلعید"
هم اکنون سرنوشت آزادي و نان سفره ميليون ها مزدبگير جامعه از كارگر و معلم و پرستار و زن و جوان بيكار به هم گره خورده است. در آغاز سال تحصیلی جدید، كارگران، معلمان و همه زحمتكشان جامعه به اتحاد و همدلي و هماهنگي، مستقل و روي پاي خود و بدون اتكا به اين و آن جناح دولت و سرمايه داران ريز و درشت نياز دارند.
تاکید شما بر سراسری شدن و سراسری ماندن اعتراضات معلمان، فعالتر شدن کانون و انجمن های شهری و منطقه ای حیاتی است. رسالت شورای هماهنگی تشکل های معلمان این است که نه تنها در روزهای اعتصاب و اعتراض بلکه در همه فصول با اتکا به مجامع عمومی و سنت شورایی، توده های وسیع معلمان را برای خواستهای خود در میدان مبارزه متحد و متشکل نگه دارد. این تحول اجتماعی، ضامن پیروزی معلمان، ملزم کردن دولت به پاسخگویی به مطالبات و ضامن آزاد کردن معلمان در بند و خاتمه دادن به تعقیب و دستگیری و آزار همکاران مبارز است.
نود درصد دانش اموزان و دانشجویان فرزندان کارگران و زحمتکشان هستند . خانواده هاي دانش آموزان بزرگترین حامی فرزندان خود و بهترین دوستان فرهنگیان زحمتكش در مبارزه براي آزادي و برابري اند. دورنمای پیروزی، سدي از اتحاد از كارخانه تا مدرسه و دانشگاه و محلات زندگي مردم و بوسعت جامعه، حول آزادي و برابري است!
پیروزی معلمان در به دست آوردن خواستهایشان، پیروزی کل جامعه است. کمونیست های طبقه کارگر و جامعه، سوسیالیست ها و آزادیخواهان و برابری طلبان، ستون فقرات این تن واحد طبقاتی و اجتماعی در محل های کار و زندگی، در کارخانه و محلات و دانشگاه ها و مدارس هستند.