هادی میتروی: تهاجم حاکمیت مذهبی ایران به فعالان جامعه مدنی و وظایف ما

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

برای درک روشنتر از شرایطی که در آن بسر می بریم، دلایل دستگیری فعالان جامعه مدنی، در آستانه روز جهانی کارگر، لازم به تامل و بررسی ست. با بررسی دلایل این دستگیری های گسترده، بهتر می توانیم به راه‌ چاره ها جهت رهایی از وضع موجود بیندیشیم. از آغاز دوران «اصلاحات» در پایان دهه ۷۰ خورشیدی و سپس کاندیداتوری حسن روحانی برای مقام ریاست جمهوری در آغاز دهه نود شمسی؛ چه در ایران و چه در خارج از ایران؛ این چشم انداز تقویت شد که بورژوازی حاکم،

با تجربه اندوزی از سرکوب های خونین ضدبشری دهه ۶۰ می رود تا در شکل حکومت و روش های بکار کشیدن نیروی کار تجدید نظر کند و همچون یک دولت متعارف سرمایه‌داری به رشد سرمایه گذاری و رشد تولید از طریق استثمار متعارف نیروی کار دست زند. روندی که برغم همه خوشبینی ها نه یکبار که دو بار محقق نشد. حال سوالی که اینجا مطرح می شود، توضیح دلایل ناتوانی حاکمیت مذهبی ایران در تحقق چنین تغییر سیاستی ست. عدم موفقیتی که شرایط وخیم اقتصادی و سیاسی امروز سراسر ایران، نتیجه مستقیم عدم تغییر سیاست حاکمیت مذهبی ایران در روش حکومت است!
بواقع در دو دوره تاریخی؛ سال های پایانی دهه هفتاد و سال های آغازین دهه نود؛ روشنفکران و فعالان جامعه مدنی با خوش‌بینی مفرط در تغییر شکل اعمال قدرت بورژوازی حاکم بر ایران، دست به سازماندهی علنی برای مبارزه قانونی در چهارچوب حاکمیت مذهبی ایران دست زدند. دو تجربه پیاپی در پایان دهه ۷۰ شمسی و در آغاز دهه ۹۰ خورشیدی که دومین موج خوش‌بینی ها تا اول ماه مه ۱۴۰۱ و دستگیری ده‌ها تن از فعالان جامعه مدنی به اتهامات واهی و از جمله «جاسوسی» ادامه داشت. تجربه‌هایی با هزینه های گزاف برای فعالان مدنی شناخته شده و تجربه ای بس گران‌بها برای جوان کارگران پیشرو ایران!
تجربه ای بس گران‌بها تا برای سومین بار از نیش افعی-پلیس سیاسی رژیم سرمایه‌داری داری دلال-رانتی-نظامی ایران گزیده نشویم و مبارزه طبقاتی با اژدهای هفت سر آدمخوار ایران را با سازماندهی مخفی و بدور از چشم و گوش پلیس سیاسی سرمایه‌داری حاکم، بطور مستمر و بدون وقفه ادامه دهیم!
با دو تجربه تاریخی و مشاهده خطای محاسبه برخی از رفقای گرانقدر ما در توانایی سرمایه‌داری ایران در تغییر شکل حکومت و تحمل مبارزه قانونی اتحادیه‌ای و حرفه ای، و جهت عدم تکرار خطای سازماندهی «علنی-قانونی» با سرمایه‌داری ایران برای سومین بار، شایسته است به نکات زیر توجه داشته باشیم:

۱- سرمایه‌داری ایران، بجهت ضعف تاریخی رشد بورژوازی در ایران، قادر به تحمل سازماندهی جامعه مدنی مستقل از خود نیست!
۲- فعالان جامعه مدنی ایران که در عرض ۳ دهه گذشته در کمال حسن نیت بدنبال ایجاد تشکل‌های مستقل اقشار و طبقات مختلف جامعه و حفظ محیط زیست بوده اند و تعدیل ثروت در سراسر جامعه ایران بوده اند، با یورش های پی در پی پلیس سیاسی رژیم و احضار و اخطار و اخراج و دستگیری و شکنجه و حتی اعدام روبرو شده اند!
۳- فعالان اقشار و طبقات گوناگون جامعه مدنی ایران با سازماندهی به شکل علنی و قانونی و پرداختن بهایی سنگین از خود و خانواده‌های خود، عملا باعث افتخار و مورد اعتماد شهروندان سراسر ایران قرار گرفته اند!
۴- امروز که در اثر فساد و نامدیریت نهادین سرمایه‌داری ایران، اکثریت شهروندان شاغل و بیکار و بازنشسته در سراسر ایران برای اعاده حقوق حقه پایمال شده به میدان آمده اند و با توجه به وخامت روزمره اوضاع و بکمک ارتباطات دیجیتال، پتانسیلی در جامعه ایران بوجود آورده است که ایجاد شبکه ای سراسری از فعالان جامعه مدنی ایران برای احقاق حقوق اولیه انسانی در کشور ثروتمند ایران را لازم و ممکن ساخته است!
۵- پلیس سیاسی سرکوبگر سرمایه‌داری ایران بخوبی می داند که در اثر فداکاری‌های فعالان شناخته شده جامعه مدنی و قدردانی و اعتماد توده های مردم به چهره‌های فعال و شناخته شده جامعه مدنی، این ارزش‌های ملی مورد اعتماد توده ها، بصورت ستون هایی استوار، محمل سقفی گسترده و شبکه ای سراسری از جامعه مدنی ایران درآمده اند!
۶- پلیس سیاسی ایران بخوبی می داند که بدنبال ۴۴ تجربه و خطا، جامعه مدنی ایران خسته و مستأصل از شرایط زیست و عدم تقسیم عادلانه ثروت، خواهان تغییرات اساسی در نظام تولید و توزیع و خدمات در هر آبادی و محل در سراسر کشور است و در صورتی که این ارزش‌های ملی ستون های شبکه سراسری از فعالان جامعه مدنی ایران شوند و مبارزات دایمی اما جدا از یکدیگر در سراسر ایران، بوسیله این شبکه سراسری از تن و روان و خط و مشی واحدی برخوردار شوند، هیچ قدرت داخلی و خارجی قادر به مقاومت در مقابل نیروی لایزال توده های آگاه و آماده و متشکل برای تغییرات بنیادین نخواهد بود. این شبکه سراسری تولیدکنندگان فاقد سرمایه در ایران، شیشه عمر دیو سرمایه داری دلال-رانتی-نظامی ست که شصت و نه سال است در این فلات پهناور با ارعاب و زور و سرکوب بر اریکه قدرت تکیه زده است. دیوی که با قدرت لایزال توده های آگاه سراسر کشور، در زمانی بس اندک دود خواهد شد و بهوا خواهد رفت!
از این روست که حاکمیت مذهبی ایران بخوبی خطر چنین شبکه سراسری و نقش تعیین کننده فعالان شناخته شده در ایجاد و سمت و سو دادن به شبکه سراسری و خطر در دست گرفتن شیشه عمر دیودولت ایدیولوژیک سرمایه‌داری ایران را با غریضه ضدانسانی خود، بخوبی درک کرده اند!

،با آنچه در شش وجهش گفته شد، حفاظت و حراست از ارزش های ملی وظیفه همه ماست. چه در داخل باشیم و چه در خارج باشیم در حفظ و حراست از ارزش های ملی شناخته شده بوسیله پلیس سیاسی شایسته است کوشا باشیم اما
اما بی تردید این حفاظت و حراست از ارزش‌های ملی که مورد هجوم پلیس سیاسی رژیم قرار گرفته اند، در داخل و خارج از ایران از اشکال مشابه برخوردار نیست!
بعبارت دیگر فرض بفرمایید که فعالان جوان جامعه مدنی که بدون سر و صدا سازماندهی کرده اند و مبارزه طبقاتی را با بهترین نوع سازماندهی و کم‌ترین سر و صدا به پیش می برند، وارد کارزاری علنی برای نجات عزیزان زندانی و احضار شده و تحت تعقیب، شوند. بی تردید خود این جوان قهرمانان جامعه مدنی نیز بوسیله پلیس سیاسی شناسایی می شوند و نه تنها به بازکردن گره جهت آزادی کارگران شناخته شده یاری نمی رسانند بلکه با شناسایی شدن و دستگیر شدن، گره‌ها را بیشتر و بیشتر و بازکردن گره ها را دشوارتر خواهند ساخت!
خب اگر منطق فوق بلحاظ حفظ پوشش امنیتی درست باشد، چگونه خواهیم توانست به آزادی این ارزش های ملی و ستون های محکم شبکه سراسری تولید کنندگان ایران یاری رسانیم؟
با نگاهی به مبارزات اقشار گوناگون جامعه مدنی ایران می بینیم که در تمامی اعتراضات خواست آزادی زندانی سیاسی هر قشر اجتماعی فریاد زده می شود. اگر چه این فریادها تاثیر خود را دارند ولی اگر اقشار گوناگون جامعه در اعتراضات و مبارزات خود تنها خواهان آزادی فعالان قشر خود شوند، اثر شعار مشترک «لغو فوری اعدام و توقف هرنوع شکنجه و آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی و اجتماعی» را نخواهد داشت!
برای نویسنده بسی باعث شرمندگی ست که امروز کارگران یدی، خواهان آزادی زندانیان کارگر یدی شوند!
کارگران فکری، خواهان آزادی معلمان و دیگر کارگران فکری شوند!
بازنشستگان ایران، خواهان آزادی زندانیان بازنشسته ایران شوند!
زنان ایران، خواهان آزادی زنان زندانی شوند!
و وکلا وکلا و پرستاران پرستاران و قس علیهذا!
برای نویسنده بعد از ۴۴ سال مبارزه با رژیمی که همه ما «ناخودی» می داند و همه ما را با یک چوب می زند، صرف دفاع از نزدیکان خود، بسیار عقب مانده است و شایسته است فعالان جامعه مدنی از این خواست همگانی برای آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی دفاع کنند و از تجزیه این خواست ملی و اختصاص آن به اقشار و طبقات خود، جدا پرهیز کنند!
خب تا اینجا قرار بر این شد که سازمان دهندگان اعتراضات و اعتصابات، همگی و در هر نقطه ایران که هستند خواست عمومی و سراسری «آزادی بی چون و چرای زندانیان سیاسی و اجتماعی و عقیدتی و توقف هرنوع شکنجه و لغو فوری اعدام» را همه جا و همواره فریاد زنند!
از آنجایی که پیگیری علنی خواست آزادی این ارزش های ملی بطور عمومی، باعث شناخته شدن بخش دیگری از جوان قهرمانان سازمانده مبارزات طبقاتی خواهد شد، بار اصلی پیگیری حقوقی و قضایی برای آزادی ارزش های ملی زندانی در درجه اول بر عهده خانواده ها و در مرحله دوم، بر دوش دوستداران شناخته شده این عزیزان سنگینی می کند!
باری سنگین که با مشکلات مالی خانواده های زندانیان چند چندان می شود و شایسته است با ایجاد صندوق های مالی بدون سر و صدا جهت تامین هزینه های لازم جهت آزادی عزیزان زندانی، در اختیار خانواده های زندانیان قرار گیرد!
آنچه در بالا آمد از یک سو طرح وظایفی ست که بر دوش ما در ایران است و از سوی دیگر بیانگر محدودیت هایی ست که بخاطر تیغ پلیس سیاسی با آن روبرو هستیم!
حال ببینیم در خارج از کشور در راه آزادی بی چون و چرای زندانیان سیاسی و عقیدتی و احتماعی چه می توان کرد؟
شاید بتوانیم در همین مورد مشخص سوال را بنوع دیگری مطرح کنیم:
در خارج از کشور برای دفاع از ارزش های ملی و مورد اعتماد توده های مردم چه نباید کرد؟
الف) تا امروز دفاع ما از هموندان خود در ایران جدا جدا و محلی و منطقه ای و سازمانی بوده است. بعبارت دیگر در آزادی و رفاه خارج از ایران هنوز حتی در مقیاس محلی نیز نتوانسته ایم تشکل سراسری در دفاع از ساکنان ستمدیده سراسر ایران ایجاد کنیم!
برغم این همه ادعا و وجود ده ها سازمان مدعی سوسیالیسم و حضور صدها «سازمان غیردولتی» مدافع حقوق اولیه انسانی و هزاران انسان مدعی آزادی‌خواهی، هنوز از یک شبکه سراسری برای دفاع از حقوق حقه مردم و یک صندوق متمرکز برای کمک و حمایت از خانواده های زندانیان بی بهره ایم!
چرا؟
چرا با این همه تجربه و ادعا و آزادی و امنیت و رفاه نسبی در خارج از کشور، قادر به ایجاد اراده ای سراسری در دفاع از پیشتازان جامعه مدنی ایران نیستیم؟
مشکل کار من نوعی در این ناتوانی خارج از کشور در کجاست؟
خواننده محترم که خودت و من نوعی جزیی از این بهم ریختگی و جدایی سری و بی اعتمادی هستیم، این خط و این نشان از من که تا زمانی که با عبور از منیت و فرقه گرایی و بیماری های گوناگون «چپ» بازمانده دوران جنگ سرد، از حسادت ها و رقابت های کودکانه عبور نکنیم، قادر به کمک موثر به هموندان خود در ایران نخواهیم بود!
پس گام نخست ما در عبور از بن‌بست «برج عاج نشینی» مزمن دوران جنگ سرد، ایجاد شبکه ای سراسری از اشخاص حقیقی و حقوقی فعال اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در خارج از کشور است!
کاری که در صورت فهم لزوم و تأثیرگذاری آن از طرف تک تک کوشندگان راه آزادی، سازماندهی چنین شبکه ای به کمک انقلاب ارتباطات بی شباهت و به آسانی «آبخوردن» خواهد بود!
همچنانکه در داخل کشور فعالان شناخته شده ستون های سقفی سراسری از فعالان جامعه مدنی هستند، در خارج از کشور نیز سازمان های سیاسی و تشکل های مستقل از دولت‌های بورژوایی، ستون های چنین شبکه سراسری در دفاع از مبارزات مردم ایران خواهند بود!
نویسنده که در تبعید سال های پایانی عمر خود را می گذراند، در راه ایجاد چنین شبکه سراسری همگانی، جهت دفاع از حقوق حقه ساکنان سراسر ایران، دست شما را بگرمی می فشارد!

فرانسه، دهم تیرماه ۱۴۰۱

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید