زیر چتر آمریکا

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

«ناتو»، تا کجا؟ تا کِی؟ کشورهای اروپایی آسیب دیده از فجایع جنگ جهانی دوم، پس از پایان جنگ در جستجوی حفاظت امنیتی بودند. ایالات متحده کوشید این حفاظت و امنیت را به آنها عرضه کند. در گرماگرم جنگ سرد و زمانی که موج ضد کمونیستی براه افتاده بود، واشنگتن در «سازمان پیمان اتلانتیک شمالی» (ناتو) و فرماندهی کل نظامی آن دست بالا را یافت. به لطف نبردهای مشترک ارتش های انگلستان، آمریکا، اتحاد شوروی و جنبش های اروپایی، جنگ تازه تمام شده و نازیسم شکست خورده بود که دشمنی بین بلوک های سرمایه داری و کمونیست آغاز شد.

این در حالی بود که اتحاد شوروی براثر جنگ ویران شده و بیشتر کشورهای اروپایی نیرو و رمق خود را از دست داده بودند. تنها ایالات متحده بود که به رغم تحمل تلفات انسانی، از جنگ قویتر بیرون آمد و برتری نظامی خود را با انفجار دو بمب اتمی در ناکاساکی و هیروشیما در ژاپن نشان داد. این تنها بمب های اتمی استفاده شده تا آن زمان در دنیا بود. این برتری نظامی به کمک وضعیت مالی طرح مارشال را به وجود آورد و سبب شد ایالات متحده بتواند در عین تحمیل قواعد خود، برای برپاخاستن اروپا به کمک آن برود.

متن نیرومند مدعی دفاع از آزادی، درحالی که در میان ۱۲ کشور امضاء کننده، پرتغال تحت حکومت یک دیکتاتور قرار داشت.

کمبودی که وجود داشت یک اتحاد سیاسی و امنیتی تمام و کمال بود: در ۹ آوریل ۱۹۴۹ «پیمان اتلانتیک شمالی» در واشنگتن امضاء شد. پیمانی که متن آن بسیار کوتاه – ۱۴ ماده، کمتر از ۱۲۰۰ کلمه به زبان فرانسه- بود و به امضای ۱۲ حکومت شامل کانادا، ایالات متحده، بلژیک، دانمارک، فرانسه، ایسلند، ایتالیا، لوکزامبورگ، نروژ، هلند، پرتغال و انگلستان رسیده بود. این پیمان رسما برای دفاع از دنیای آزاد و حکومت قانون بود اما تنها حضور پرتغال تحت حاکمیت استبدادی آنتونیو دو الیویه سالازار، کافی بود که دانسته شود این هدف واقعیت ندارد.

از جانب اروپا، مسئله تنها قرار گرفتن در کنار ایالات متحده بود در حالی که رهبران آن ورود دیرهنگام آمریکا به جنگ جهانی دوم را در حافظه داشتند. درمورد رهبران آمریکا، آنها قصد داشتند از موقعیت برای به کرسی نشاندن قدرت فزاینده خود، بدون آن که دست هایشان بسته شود، بهره ببرند.

به این ترتیب، مقدمه پیمان حاوی اصول کلی و عمومی بود و امضاء کنندگان «باور و هدف خود به اصول مندرج در منشور ملل متحد مبنی بر حفظ آزادی مردم، میراث مشترک و تمدن بر مبنای اصول دموکراتیک آزادی های فردی و حکومت قانون (...)» را ابراز می کردند «که آنها را وا می داشت با روی هم گذاشتن تلاش ها برای دفاع جمعی و حفظ صلح و امنیت اقدام کنند».

در ماده ۹ پیمان مقرر شده بود که «شورایی تشکیل شود [که هریک از کشورهای امضاء کننده] در آن نماینده ای برای بررسی مسایل مربوط به عملکرد پیمان داشته باشد». این شورا در صورت لزوم «نهادهایی جانبی»، به ویژه یک «کمیته دفاع» ایجاد خواهد کرد که اجرای مواد ۳ و ۵ پیمان را امکان پذیر می کند که در آنها «کمک متقابل [درصورت] حمله مسلحانه» پیش بینی شده است (مطلب ضمیمه را بخوانید). در آن زمان – آغاز سال ۱۹۴۹-، دولت آمریکا نمی خواست از این حد فراتر رود.

تهاجم کره شمالی

چند ماه بعد، دو عامل باعث تغییر وضعیت شد. در ماه اوت ۱۹۴۹، اتحاد شوروی نخستین آزمایش برای ساخت بمب اتمی خود را انجام داد و با این کار خود را هم سطح ایالات متحده کرد . این کار اثر یک دوش آب سرد بر واشنگتن داشت که خود را تنها ابرقدرت دارای نیروی هسته ای می دانست. در پایان ژوئن سال ۱۹۵۰، کره شمالی با حمایت مسکو و پکن به کره جنوبی تحت کنترل آمریکا حمله کرد و به خلاف همه انتظارها، نیروهای کره جنوبی را به عقب راند (۱). در حالی که مک کارتیسم در آمریکای شمالی اوج می گرفت، پرچم سرخ کمونیستی در سطح بین المللی برافراشته می شد و کمیته نظامی اتحاد اتلانتیک که درپی امضای پیمان ایجاد شده بود به تب و تاب افتاد. سرانجام، ۱۲ وزیر امور خارجه کشورهای امضاء کننده پیمان در ۱۸ دسامبر ۱۹۵۰ اعلام کردند که «یک نیروی منسجم ایجاد و تحت فرماندهی عالی [درصدر] واحدهای نظامی ملی (...) چه در زمان صلح و چه هنگام جنگ قرار می گیرد» (۲) و در ۲۰ سپتامبر ۱۹۵۱، نخستین سازمان علنی ضد کمونیست دنیا یعنی «سازمان پیمان اتلانتیک شمالی» (ناتو) که نهاد منسجم نظامی پیمان بود در جریان کنفرانس اتاوا ایجاد شد. ایالات متحده در این سازمان وزنی قابل ملاحظه داشت. این وزن درحدی بود که «اتحادیه غربی» (شامل بلژیک، فرانسه، لوکزامبورگ، هلند و انگلستان) پذیرفت که رسما امور دفاعیش به «ناتو» واگذار شود تا «از این که کوشش های دفاعی اعضاء بیهوده در هم تداخل یابد اجتناب شود».

در گرماگرم جنگ سرد، اروپا استقلال خود را از دست داد. با این حال، انگلستان و سپس فرانسه به سلاح اتمی بازدارنده خود دست یافتند.

در گرماگرم جنگ سرد، اروپا استقلال خود را از دست داد. این امر موجب ناراحتی ژنرال دوگل شد که در آن زمان از دولت کنار گذاشته شده بود. کمتر از ۳ ماه پس از بازگشت به قدرت در ۱۷ دسامبر ۱۹۵۸، او خواستار تقسیم قدرت شد و پیشنهاد کرد نوعی مدیریت ۳ جانبه (با ایالات متحده و انگلستان) برای فرماندهی منسجم تشکیل شود که با یک «نه» قاطع روبرو شد. او راهبرد سیاسی خود را پیگیری کرد: نخستین آزمایش اتمی در سال ۱۹۶۰، به رسمیت شناختن جمهوری خلق چین در سال ۱۹۶۴، رد سیاست وجود دو قطب قدرت و... در نهایت هم فرانسه را در سال ۱۹۶۶ از فرماندهی منسجم «ناتو» خارج کرد. در آن زمان، او در یک کنفرانس مطبوعاتی (۳) توضیح داد روشن است که «به دلیل تحولات داخلی و خارجی کشورهای "شرق"، دنیای غرب دیگر چنان که زمانی تحت سرپرستی آمریکا بود – و این حفاظت در اروپا تحت پوشش "ناتو" انجام می شد، در معرض تهدید نیست».

خود انحلالی

البته، 10 سال پیش از آن اتحاد شوروی با متحدانش اتحادی موسوم به «پیمان ورشو» تشکیل داده بود. این پیمان که در ۱۴ مه ۱۹۵۵، درست پس از توافق نظامی مجدد آلمان غربی و پذیرش آن در «ناتو» به امضاء رسیده بود، همه کشورهای شرق اروپا از جمله آلبانی، بلغارستان، رومانی، مجارستان، لهستان، چکسلوواکی و آلمان شرقی- به استثنای یوگوسلاوی- را دربر می گرفت. این پیمان از نظر ساختاری و اهداف شباهت بسیاری با برادر خصم اتلانتیکی خود داشت (مقاله آندره فونتن را در همین پرونده بخوانید). از این پیمان برای سرکوب جنبش های اجتماعی ای در اروپای شرقی استفاده شد که در مجارستان در سال ۱۹۵۶ و در چکسلوواکی در سال ۱۹۶۸ خواهان کمونیسمی کمتر اقتدارگرا و بیشتر مستقل دربرابر مسکو بودند.

از بین رفتن پیمان ورشو در ژوئیه ۱۹۹۱، بیش از آن که یک پیروزی برای غرب باشد، تصمیم اتحاد شوروی درمورد پذیرش اتحاد دو آلمان و جذب آلمان شرقی به «ناتو» بود. این تصمیم که به منزله چراغ سبزی برای گریز تلقی شد، موجب گردید که چکوسلوواکی، مجارستان و لهستان با خروج از پیمان ورشو از بین رفتن آن را اعلام کنند. با برطرف شدن خطر کمونیسم و سلطه جویی اتحاد شوروی در یک اقدام خود انحلالی، می شد انتظار این را داشت که تصمیم مشابهی نیز درمورد دوقلوی آن یعنی پیمان اتلانتیک شمالی گرفته شود. بقیه ماجرا را همه می دانند... در این پیمان امروز ۳۰ کشور عضو هستند که نزدیک به نیمی از آنها (۱۴ کشور) پس از فروپاشی اتحاد شوروی به آن پیوسته اند.

ضمیمه:
درباره متن پیمان
در میان ۱۴ ماده «پیمان اتلانتیک شمالی»، ماده ۵ به صورتی تقریبا خودکار شرکت در درگیری را ممکن می سازد و ماده ۱۰ پذیرش عضو تازه را مشروط به اتفاق ، پس از درخواست از دولت آمریکا می کند. به علاوه، ماده ۱۳ شرایط تجدیدنظر و خروج از سازمان را پیش بینی می کند.

بنابر ماده ۵: «امضاء کنندگان توافق می کنند که حمله مسلحانه علیه یک یا چند کشور عضو در اروپا یا آمریکای شمالی، به عنوان حمله علیه همه کشورهای عضو تلقی شده و در نتیجه چنان که چنین حمله ای صورت گیرد هریک از کشورها به عنوان حق دفاع مشروع فردی یا جمعی، که ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد آن را به رسمیت شناخته، به بخش یا بخش هایی که مورد حمله قرار گرفته کمک فردی یا با توافق طرفین دیگر کمک جمعی خواهد کرد تا بتواند امنیت منطقه اتلانتیک شمالی را تأمین کند». این ماده تأکید می کند که: «این اقدامات زمانی پایان می یابد که شورای امنیت اقدامات لازم را برای برقراری و حفظ صلح و امنیت بین المللی انجام داده باشد».

ماده ۱۰ می گوید: «اعضاء می توانند با اتفاق آراء همه حکومت های اروپایی مستعد کمک به توسعه اصول این پیمان و مشارکت در امنیت منطقه اتلانتیک شمالی را به پیوستن به آن دعوت کنند. هرکشوری که به این ترتیب دعوت شود، می تواند با ارائه دعوتنامه به دولت ایالات متحده عضو پیمان شود».

ماده ۱۳ تصریح می کند که: «پس از آن که پیمان به مدت ۲۰ سال قدرت اجرایی یافت، هریک از اعضاء می تواند پس از اعلام انصراف خود به دولت ایالات متحده آمریکا، به عضویت خود در پیمان پایان دهد. دولت آمریکا این موضوع را به اعضای دیگر اعلام خواهد کرد».

۱- Lire Philippe Pons, « L’engrenage de la guerre » dans «Corées. Enfin la paix? », Manière de Voir, n° 162, décem bre 2018-janvier 2019

۲- Sur le site de l’OTAN, www.nato.int

۳- Conférence de presse du général de Gaulle, 21 février 1966, www.elysee.fr

HELENE RICHARD

فرستاده ویژه لوموند دیپلوماتیک
Martine BULARD

روزنامه نگار و معاون سردبيری لوموند ديپلماتيک
نویسندگان HELENE RICHARD & Martine BULARD برگردان شهباز نخعي
https://ir.mondediplo.com/article4087.html