هلمت احمدیان: جنبش های مطالباتی

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

جنبش های مطالباتی، بستری برای همکاریهای فراصنفی! جنبش های اعتراضی و مطالباتی، سیمای اصلی، و جاری و پرجوش هر روزه ی جامعه و اوضاع سیاسی ایران است. اعتصابات سراسری و گسترده کارگران پروژه ای نفت و گاز و پتروشیمی، اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه، کارگران شهرداری ها، بازنشستگان، زنان، معلمان و بوژه معلمان کارنامه سبز، روزنامه نگاران، بیکاران و ... هر روزه تیتر اخبار است. فعالین سیاسی و صنفی و پیشروان جنبش کارگری در توازن قوایی که بین حاکمیت و جنبش های اجتماعی بوجود آمده،

بی باکانه تر از همیشه از درد و رنج و مطالبات جنبش هایی که به آن تعلق دارند، فریاد می زنند، سخن می گویند و فشار و تهدید و زندان نتوانسته قلم و زبان و اعتراضات آنها را خاموش سازد.
توازن قوای جدید که قبل و بعد از یکدست شدن حاکمیت، فضای سیاسی کنونی جامعه ایران را رقم می زند، نیازمند پیشروی و قدم های منسجم تر، همگراتر، بهم پیوسته تر و سازمانیافته تری است که بتواند وضعیت کنونی را در مقایس اجتماعی به گام های قدرت مندتر و رو به جلو راهبر شود.
این سطور می کوشد به بعضی از پارامترها که می تواند یاری رسان رشد و گسترش این جنبش ها و مبارزات توده های تهیدست جامعه گردد، اشاراتی داشته باشد.

ابزار پیشبرد جنبش های مطالباتی
در کلی ترین حالت آنچه به صورت عینی به صورت دو گرایش و دو راهکرد در جنبش های مطالباتی خودنما شده است. بکی صنفی و دیگری صنفی سیاسی است.
گرایش و تشکل هایی که خود را صرفا صنفی معرفی می کنند و بر صنفی بودن آن پای می فشارند، ضمن اینکه در هر حرکتی مرز خود را با گرایش های سیاسی تاکید می کنند، می کوشند تشکیلات صنفی مربوط به کار و زندگی شان را هم با گرایش های فراصنفی متمایز سازند. این رویکرد بدون تردید موفقیت هایی برای دستیابی به بخشی از مطالبات صنفی اش داشته است و این امر اگر مثبت، اما ناکافی است. به بیان دیگر هم محدود است، هم خواسته یا ناخواسته خود را در مرزبندی ها و محدوده هایی محصور می سازد.
از این جهت ناکافی است چون دایره فعالیت این نگرش از واقعیات موجود جامعه عقب است، که در آن از نگاه حاکمیت هر مطالبه ای هرچند کوچک و بدیهی، از قبل مهر سیاسی خورده است. از این جهت ناکافی است، چون یک صنف با هزار و یک رشته به صنف های دیگر مربوط است و با آنها سرنوشتی مشترک دارد، به این دلیل ناکافی است که رشد و قدرت و تاثیر گذاری اش نیز بر حق و حقوق صنف اش و هم بر اوضاع اقتصادی و سیاسی جامعه محدود و دستاوردهایش سهل تر بازپس گرفتنی است. به بیان فشرده تر، می شود گفت، با صنف گرایی خود، پیوندها و جبنه ی طبقاتی خود را اگر نگوییم جدا، ولی بسیار کم رنگ تر می سازد.
گرایش دیگر با علم بر اینکه دیوار چینی بین مطالبات صنفی با سیاسی در جامعه ایران وجود ندارد، رویکردی متفاوت و طبعا منطبق تر بر واقعیات است. این رویکرد ضمن به رسمیت شناختن همه خواسته ها و مطالب صنفی، تلاش دارد راه های توانمندتر سازی، پیوند طبقاتی با دیگر بخش ها و رشته های کار و تولید، این مبارزات را به الگوی های اجتماعی گره زده و اشکال فراصنفی و سراسری تر و طبقاتی تری را برای تقویت جنبش خود بیابد.
این نوشته آگاهانه نمی خواهد به کشمکش های نظری بین فعالین این دو نگرش در جنبش کارگری، معلمان، زنان و ... بپردازد، اما موارد مشخص این بیان کلی از صورت مسئله را، می توان به سهولت در دو نگرش متقاوت و در دیالوگ و ادبیات سخنگویان این دو رویکرد مشاهده کرد.

حلقه های وصل برای همکاری مشترک
در برخورد به دو دیدگاه، در احوال و اوضاع کنونی آنچه فراروی ما باید قرار بگیرد، نه تشدید این این اختلافات و تفاوت ها، بلکه تقویت اشتراکات بر بستر کار مشترک هردو رویکرد روی پروژه های معین است. پرسش این است که چگونه می توان علیرغم روش ها و رویکردهای عملی که فعالین این دو رویکرد برای خود قائل هستند و علیرغم اولویت هایی که آنها برای تشکل های مستقل در محل کار و یا تشکل های فراصنفی و سراسری و ابزارهای متفاوت مبارزاتی از قبیل شورا، سندیکا، انجمن، مجمع نمایندگان، اتحادیه و.... قائل می شوند میتوانند پیرامون موضوعاتی که نه تنها به یک صنف معین، بلکه به همه جنبش های اجتماعی چپ و رادیکال در جامعه مربوط است، با هم در مقایس های فرا صنفی به مبارزه مشترک بپردازند.
بدون تردید می شود پروژه ها و تم های مختلفی را دست نشان کرد، اما در اینجا به ذکر دو نمونه که می توان این مهم را تامین کند اشاره می کنم.

پاندمی کرونا و امر واکسیناسیون رایگان
پاندمی کرونا به دلیل بی توجهی و بی مسئولیتی رژیم و طبقه حاکم، جامعه ایران را به قتلگاهی بویژه برای مردم فقیر و تنگدست تبدیل کرده است. علیرغم سانسوری که از طرف مقامات رژیم دراین رابطه صورت می گیرد، آماری که هر روز در مورد کشتار مردم از طرف خودشان پخش می شود تکان دهنده است. غالب قربانیان کرونا کارگران و توده های به فقیر نشانیده شده و تنگدست جامعه هستند. از این روی به درستی خواست « واکسیناسیون رایگان و فوری و معتبر و مبتنی بر استاندارهای سازمان بهداشت جهانی»، شعار اغلب تشکل های صنفی و سیاسی در ایران است. اما هنوز این خواست به یک مطالبه یکدست و همگانی در جامعه تبدیل نشده است. این در حالیست که بصورت جداگانه، تمامی جامعه، خواستار تحقق این امر هستند.
در حالیکه بی توجهی و قصد کشتار مردم از طرف رژیم، یک امر سیاسی، ایدئولوژیک است، تقابل با این قصد رژیم هم، یک خواست بدیهی سیاسی است و همه صنف ها و چه بسا همه آحاد جامعه را فرا می گیرد.
از این روی همکاری و عمومیت بخشیدن به این خواست، نباید با هیچ توجیهی از طرف هیچ تشکل کارگری، سیاسی، مدنی و صنفی امری محدود به یک صنف خودی تلقی شود.
اهمیت دیگر مسئله سازمانیابی جنبشی سراسرای برای واکسیناسیون فوری و رایگان به عنوان یک مطالبه برحق در این است که این همکاری و همگامی مشترک، فرصت و یا بستری برای همکاری های عملی همه تشکل های رادیکال و پیشروان جنبش های اجتماعی در عرصه های دیگر هم هست. تلاشی است برای به هم جوش دادن و قدرتمندتر کردن جنبش کارگری، معلمان، بازنشستگان، جوانان، زنان، فعالان زیست محیطی و ....
بدون شک در هر یک از این جنبش ها تنها با همکاری روی موضوعاتی اینچنینی است که قدم های رو به جلو دیگر و از جمله زمینه های دست یابی به تشکل های مستقل سراسری هم فراهم می آید.

دفاع از زندانیان سیاسی و مبارزه برای سرکوبگری رژیم
مهم ترین ابزار مبارزه رژیم در برابر جنبش حق طلبی کارگران و توده های بپاخاسته مردم بهره گیری از ابزار سرکوب و فشار به اشکال مختلف است. آنچه بر خلاف گذشته کاربرد این ابزار را برای رژیم محدود کرده است، مقاومت و مبارزه زندانیان، دادخواهی خانواده هایشان و اعتراضات وسیع جنبش ها در داخل کشور و بازتاب و پیوند آن در سطح جهانی بر علیه اعمال سرکوبگرانه رژیم بوده است.
امر دفاع از زندانیان سیاسی و فراخوان جنبش دادخواهی که داوری و دخالتگری جامعه را، زنان و ماردان و خواهران و همه وابستگان هزاران هزار جانباخته در زندان های رژیم، از دهه ی شصت تا کنون و بازخواهی و کیفرخواست از این جنایت هولناک علیه بشریت و نسل کشی و مبارزه برای آزادی های سیاسی و اجتماعی موضوعات مشترک دیگری هستند که می تواند هم نیروها و تشکل های موجود را بهم نزدیک تر کند و هم ماشین سرکوب رژیم را زمین گیر و دستکم کندتر کند.
مبارزه برای آزادی نویسندگان، روزنامه نگاران و هنرمندان نمی تواند تنها امر اهل قلم و کانون نویسندگان و هنرمندان باشد، خواست آزادی بی قید و شرط فعالین کارگری، فعالین جنبش رهایی زنان، فعالین دانشجویی، فعالین مدنی و زیست محیطی و .. تنها نمی تواند امر هم صنفانشان باشد. زندان و شلاق و وثیقه و .... ابزار رژیم بر علیه همه است و مبارزه بر علیه آن هم به همچنین.
از این روی بر خلاف رویه مدیای اپوزیسیون بورژوایی و تلویزیون های فارسی زبانشان که تمرکزشان تنها بر تعدادی خاصی است، ما و پیشروان جنبش های رادیکال در جامعه باید بتوانیم کمپین مشترک و ادامه دار و نه موردی و پریودی را بر علیه کشتار و سرکوب رژیم جمهوری اسلامی پیش ببریم. این امر همان قدر که رژیم را ناتوان تر کرده و می کند و هزینه سرکوبگریشان را بالا می برد، ما و همبستگی طبقاتی و سیاسی ما را نیز تقویت می کند.
+++
درخاتمه باید خاطر نشان کرد که ضرورت همگرایی و همکاری فعالین چپ و رادیکال در جنبش های اجتماعی و در بین فعالین و پیشروان این جنبش ها، نه از منظری"همه با همی" و لیبرالی و نه به معنای نادیده گرفتن و کم بها دادن به تعدد گرایش ها و ضرورت مبارزه ای نظری در بین این گرایش ها، بلکه تاکید بر این مسئله از این زاویه است که این تفاوت ها و اختلافات نباید به مانعی برای همکاری پیرامون پروژه های مشخص (که دو نمونه از آن ذکر شد) بشود چرا که از این راه است که می توان قوی تر و قدرتنمند تر گام های پیشروی را سهل تر کرد. مضافا پیشروان سوسیالیست جنبش کارگری با استقلال طبقاتی و تشکیلاتی از این رهگذرهاست که زمینه سیادت سیاسی برای کل جامعه را فراهم می سازند.